The Lighthouse (فانوس دریایی)


خلاصه داستان:

داستان فیلم در مورد دو نگهبان فانوس دریایی‌ در جزیره ای اسرار آمیز در کشور انگلستان و در دهه 1980 میلادی است که به مدت چهار هفته باید به عنوان نگهبان در این فانوس دریایی حضور داشته باشند


تصاویر فیلم:

خلاصه نظر منتقدان:
CineVue ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

آقای « اگرز » توانسته فیلمی بسازد که به طرز زجرآوری ترسناک است، کمدی آن پوچ‌گرایانه و ابزورد بوده و درام روانی‌ای را به تصویر می‌کشد که مرزهای خود خلق کرده را نیز در هم می‌شکند.

 

پیتر بردشا – The Guardian ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )
تعداد فیلم‌هایی که می‌توانند هم شما را بترسانند و هم جذب خود بکنند بسیار کم است. درست مثل نور خود یک فانوس دریایی، این فیلم هم جذاب است و هم خطرناک.

 

جسیکا کیانگ – The Playlist ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )
اگر که لذت‌های بصری اثر چنان اند که شما می‌توانید ظرافت ساخت آن را فراموش بکنید، تکنیک و توانایی‌های آقای « اگرز » داستان‌گویی دوسویه‌ی او را متعادل می‌کند.

 

روری اوکانر – The Film Stage ( امتیاز ۹.۱ از ۱۰ )
درست مثل فیلم « جادوگر » در اینجا هم دقت آقای « اگرز » در تصویر کردن جزئیات آن دوره‌ی زمانی کم‌نظیر است.

 

اریک کوهن – Indie Wire ( امتیاز ۹.۱ از ۱۰ )
« فانوس دریایی » فرصت خیلی خوبی برای « رابرت پتینسون » و « ویلم دفو » بوده است تا هنر خود و وحشی‌ترین و افراطی‌ترین جنبه‌های خود را نشان بدهند. آن‌ها خود را بر مرکز دیوانگی‌ای قرار داده اند که به هیچ‌کجا ختم نمی‌شود.

 

لی مارشال – Screen International ( امتیاز ۹.۱ از ۱۰ )
فیلم « فانوس دریایی » یک درام محیط بسته‌ی کم‌نظیر برای دو بازیگر خود یعنی « رابرت پتینسون » و « ویلم دفو » خلق کرده است، آن‌ها هم به خوبی از این فرصت استفاده کرده اند.

 

اون گلیبرمن – Variety ( امتیاز ۹ از ۱۰ )
این فیلم که پس از « جادوگر » ساخته شده است نشان می‌دهد کارگردان آن یعنی « اگرز » چیزی بیشتر از توانایی ساخت فیلم در ژانر دارد.

 

ای. ای. دود – The A.V Club ( امتیاز ۸.۳ از ۱۰ )
اگر « فانوس دریایی » را از دید طنز تاریک ببینیم حتی راضی‌کننده‌تر هم می‌شود؛ فیلم به عنوان یک اثر هیجانی خوب است و به عنوان یک اثر ترسناک کم‌نظیر است.

 

دیوید رونی – The Hollywood Reporter ( امتیاز ۸ از ۱۰ )
فیلم لحظات ترسناک خود را دارد و گاها نیز خشم آن را فرا می‌گیرد، به همراه دقایقی از عصبانیت و تنفر از سوی هر دو بازیگر که قدرت دراماتیک و دینامیک بین آن‌ها خارق‌العاده از کار در آمده است.


نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)

نشریه ReelViews

نمره 8.8 از 10

« فانوس دریایی » ( The Lighthouse ) در ابتدا فیلمی درباره‌ی کشف روحیات درونی در زمان تنهایی و ارتباط بین انسانی است و در نهایت تبدیل به یک فیلم ترسناک اگزیستانسیال می‌شود. اگرچه که در نظر من پایان‌بندی فیلم کاملا هم موفقیت‌آمیز نیست اما هر چقدر که به جلوتر می‌رویم، فیلم در هنگام رسیدن به پایان متزلزل‌تر می‌شود و به خوبی می‌تواند رویکرد راوی غیرقابل اعتماد را به ما نشان بدهد و مرز بین پارانویا و عقلانیت را به حدی باریک بکند که نتوانیم تشخیص بدهیم چه چیزی واقعی است و چه چیزی نه.

کارگردان این فیلم یعنی آقای « رابرت اجرز » ( کارگردان فیلم « جادوگر » ( The Witch ) که به دنبال ساخت چیزی شبهه‌برانگیز درباره‌ی واقعیت بوده، خود را غرق در مطالعه‌ی تاریخ فانوس‌های دریایی قرن ۱۹ای شهر « نیو انگلند »، قبل از شروع کار بر روی فیلمنامه‌ی این اثر کرده بود. با استفاده از فیلم‌برداری سیاه و سفید و نسبت تصویر نزدیک به استاندارهای آکادمی یعنی ۱.۱۹:۱، سبک او ما را به یاد آثار ترسناک دهه‌ی ۱۹۳۰ می‌اندازد، جایی که ما به طرز بسیار شدیدی تحت تاثیر اکسپرسیونیسم آلمانی بودیم. مشخصا قسمتی از محتوای این اثر برای استانداردهای آن زمانه کمی بیش از حد تند و تیز می‌بوده است ( پری دریایی با بازی « والریا کارامان » که در رویاها حضور دارد هیچ‌گونه لباسی بر تن نداشته ) اما سبک این فیلم باعث شده است تا متعلق به زمان خاصی نباشد. بر روی اهمیت صدا تاکید بسیار زیادی شده است، چه صدای ناله‌کردن شیپور اعلام خطر مه‌گرفتگی فانوس دریایی باشد، چه قار قار کردن مرغ‌های دریایی و یا چه خروج گاز معده‌ی یکی از شخصیت‌ها.
داستان به صورت بسیار محدودی بر اساس تراژدی واقعی فانوس دریایی Smalls در سال ۱۸۰۱ است، داستانی که اقتباس وفادارانه‌تری از آن در سال ۲۰۱۶ با همین نام « فانوس دریایی » اکران شده بود. آقای « اگرز » به جای اینکه رویدادهای تاریخی و زمانی اتفاقاتی را تشریح کند که زمانی که دو نفر به علت هوای طوفانی برای مدت طولانی در یک فانوس دریایی گیر افتاده بودند، از این حادثه‌ی واقعی به عنوان نقطه‌ی شروع روایت داستان ترسناک روانی خود استفاده کرده است. علی‌رغم فضاهای مشابه و شوق یکسان برای اینکه بینندگان را در یک فضای ترس از محیط‌های بسته غرق بکنند، این فیلم‌ها با یکدیگر متفاوت بوده و عادلانه ( و ناصحیح ) است که اثر سال ۲۰۱۹ را یک بازسازی از نسخه‌ی سال ۲۰۱۶ بدانیم.

نقش دو نگهبان این اثر را « ویلیم دفو » و « رابرت پتینسون » بازی می‌کنند. « دفو » فرد سن بالاتر یعنی « توماس ویک » است، کسی که از در ورودی تا بالای برج را نگهبانی می‌دهد ( او تنها کسی است که اجازه دارد به نور دسترسی داشته باشد ) و آن را به عنوان ابزاری برای اعمال قدرت بر روی فرد دوم یعنی « افرایم وینسلو » استفاده می‌کند. با لهجه‌ی مردی که از دریا می‌ترسد و الفاظ خاص آن‌ها و لباسی که او به او هیبت خاصی داده است، « دفو » شخصیتی مغرور و با ابهت می‌سازد که خواسته‌ی خود را بر دیگری غالب می‌کند. از سوی دیگر اما « وینسلو » ساده، ساکت، دهان‌بسته و البته دیوانه است. او تحمل نمی‌کند تا رفتاری مثل زیردست‌ها با او بشود و چیزهای زیادی از گذشته‌ش هم برملا نمی‌کند، گذشته‌ای که شامل نزاعی با یک شرکت چوب‌بری می‌شود. تفاوت ابتدایی بین این دو نفر تبدیل به نفرت می‌شود و همین هم باعث ایجاد این حس می‌شود که خشونت غیرقابل اجتناب خواهد بود؛ تا اینکه هر دو نفر مست شده و شروع به گفتن حقیقت‌ها درباره‌ی زندگی‌شان می‌کنند، بلند بلند می‌خندند، می‌رقصند و رفتاری شبیه به دوستان صمیمی دارند. اما وقتی که روز ترک محل با طوفانی سهمگین و خشن از راه می‌رسد و نجات آن‌ها از آنجا را غیرممکن می‌کند، ارتباط بسیار باریک « وینسلو » با واقعیت قطع می‌شود.

اگرچه که شاید این با احساس‌ترین بازی‌ای باشد که « رابرت پتینسون » تا به این روز از خودش نشان داده است، سطح بازی « دفو » یک سر و گردن بالاتر است. در حقیقت او باید نقش دو نفر را در این فیلم بازی کند؛ فردی که در واقعیت است و فردی که « وینسلو » در واقعیت ذهنیش می‌بیند. این دو شخصیت با یکدیگر یکی نیستند و زمان‌هایی هم وجود دارد که نمی‌دانم در آن لحظات در حال تماشای کدام یکی هستیم. فیلم از دید « وینسلو » روایت می‌شود و هر چقدر که عقلانیت او بیشتر به باد می‌رود، ما بیشتر شک می‌کنیم که این چیزی که می‌بینیم واقعیت است یا نه. برای مثال، آن شاخک‌های فلس داری که نزدیک نور می‌بینیم که واقعی نیستند، هستند؟

فیلم « فانوس دریایی » به این دلیل موفقیت‌آمیز ظاهر می‌شود که بازیگران آن عملکرد بسیار موفقیت‌آمیزی داشته اند؛ قدرت تعامل آن‌ها، بوی وحشتی که همه چیز را فرا گرفته است. سخت است که تصور کنیم چگونه این فیلم می‌توانست موفقیت‌آمیز باشد اگر که به صورت رنگی ساخته می‌شد یا تاکید کمتری روی سایه‌ها اعمال میشد. در بسیاری از لحظات تصاویر به صورت عمدی تاریک هستند. اگرچه « اگرز » از نورپردازی عادی استفاده نکرده است اما تلاش کرده است تا تظاهر به این کار بکند. سکانس‌هایی که نور کمی دارند هم به صورت مصنوعی نورشان زیاد نشده است تا شفافیت تصویر افزایش نیابد.

جنبه‌هایی از حدود ۱۰ دقیقه‌ی پایانی فیلم یا کمی بیشتر هست که به نظرم به اندازه‌ای که باید موفقیت‌آمیز نیستند. این سکانس‌ها برای فیلمی که تا این اندازه بر روی عدم قطعیت تکیه کرده بود کمی بیش از حد واضح و آشکار هستند. اگرچه به صورت کلی فیلم به هدف خود یعنی قرار دادن بیننده در موقعیتی که باعث ایجاد حس تشویش و ناراحتی در او بشود می‌رسد. اگرچه کارگردان ابتدا قصد دارد که حس همذات‌پنداری ما با « وینسلو » را تحریک بکند اما بعدها او این قضیه را با نشان دادن چیزها به عنوان واقعیت وجودی‌شان و اینکه حقیقتا چه هستند به چالش می‌کشد. « فانوس دریایی » یک فیلم چالش‌برانگیز و پیچیده و غیر عامه‌پسند ترسناک است. حتی با وجود پایان‌بندی ناقص این فیلم هم من دوست دارم باز آثاری مشابه با آن ببینم.

مترجم :امید بصیری


ممکن است شما دوست داشته باشید

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
  Subscribe  
Notify of