Citizen Kane (همشهری کین)

کارگردان: Orson Welles (اورسن ولز)
نویسنده: Orson Welles (اورسن ولز),
8.3
100
0.10

خلاصه داستان:

زمانیکه چارلز فاستر کین غول ثروتمند روزنامه دار می‌میرد تنها یک کلمه می‌گوید: «Rosebud» (غنچهٔ رز). تهیه کننده فیلم مستند زندگی کین از گزارشگر تامسون می‌خواهد تا دربارهٔ زندگی و شخصیت کین تحقیق کند و به ویژه معنای کلمه آخر پیش از مرگش را کشف کند. تامسون ب


تصاویر فیلم:

نقد و بررسی فیلم به قلم Roger Ebert (راجر ایبِت)

درسال ۱۹۴۲ ”اورسون ولز“ ساختن فیلمی را به پایان رسانده بود که بعدها لقب بزرگترین فیلم تاریخ سینما را از آن خود کرد. با این وجود برای نمایش این فیلم مشکلات زیادی را متحمل شد. ”همشهری کین“ داستان سرمایه دار با نفوذ و پرسن و سالی را تعریف می کرد که غرورش باعث شده بود همه کسانی که دوستش داشتند از او فراری شوند. او در نهایت در عمارت عظیم گوتیک دلگیرش در ”فلوریدا“ چشم از جهان فروبست. برای خیلی از بینندگان، ”چارلز فاستر کین“ شباهت عجیبی به ”ویلیام رندولف هرست“ سرمایه دار سالخورده ای که در ”کالیفرنیا“ و در قلعه معروفش ”سن سیمون“ زندگی می کرد، داشت. به نظر نوچه های ”هرست“ فیلم چنان نسبت به اربابشان توهین آمیز بود که آنها هر اشاره ای را نسبت به این فیلم در روزنامه ها، ایستگاههای رادیویی و تلویزیونهای کابلی ”هرست“ ممنوع کردند. به همین ترتیب استودیوی سازنده فیلم ”RKO Radio Pictures“ را هم بایکوت کردند.

در یکی از مذاکراتی که درباره اکران شدن فیلم انجام شد حتی وجود خود فیلم هم زیر سوال رفت. عده ای از کله گنده های صنعت فیلمسازی تحت رهبری ”لوئیس بی مایر“ (رئیس کمپانی مترو گلدن مایر) که از احتمال حرکتهای ضد هالیوودی در روزنامه های ”هرست“ ترسیده بودند، به ”RKO“ مبلغی را به عنوان خسارت پیشنهاد کردند تا فیلم را نابود کند. این مبلغ خرج ساخت فیلم را جبران می کرد و مقداری هم بابت سود باقی می گذاشت. اما تمام این نقشه ها نقش بر آب شد. ”ولز“ فیلم را در نمایشهای خصوصی و تا حدودی دزدکی به خیلی از حضرات قدرتمند و جریان سازهای فکری نشان داده بود تا نشود به آسانی کلک فیلم را کند!

با این وجود ”همشهری کین“ هیچ وقت در خود آمریکا درست و حسابی اکران نشد. خیلی از سینماهای بزرگ شهرهای معروف فیلم را به نمایش نگذاشتند. به خاطر اینکه توسط استودیوهای گردن کلفت که فیلم را بایکوت کرده بودند اجاره شده بودند. به همین ترتیب فیلم از تبلیغات موثر نشریات ”هرست“ هم محروم ماند (تنها چیزی که روزنامه ها به عنوان تبلیغ برای فیلم نوشتند این جمله بود: یک جذبه سینمایی جدید!) در نهایت فیلم با وجود اینکه تحسین بسیاری از منتقدان بزرگ زمان مثل ”جان اوهارا“ از ”نیوزویک“ و ”بوسلی کروسر“ از ”نیویورک تایمز“ را برانگیخت فقط برنده یک اسکار شد که ”ولز“ و ”منکه ویتس“ جایزه فیلمنامه را باهم قسمت کردند.

افسانه ”همشهری کین“ و ”ولز“ در نیمه دوم قرن بیستم به یکی از بزرگترین اسطوره های هالیوود تبدیل شد: چطور یک آقاپسر نابغه در نیمه دهه سوم زندگیش قدرت مطلق العنانی را بدست آورد تا دقیقا همان فیلمی را که می خواست بسازد و چطور در پاسخ به این امتیاز، او بزرگترین فیلم تاریخ سینما را ساخت. و چطور در آخرکار، هم فیلم و هم زحمات ”ولز“ بوسیله رشوه گریهای کوته فکر هالیوود برباد رفت. ”ولز“ به بزرگترین قهرمان غیر خودی سینما تبدیل شد: یکی از ستونهای ”اوتور“ منتقدهای فرانسوی و سرمشق فیلمسازان مستقل و نقل مجلس تمام مدعیانی شد که هنر فیلمسازی را برتر از تجارت فیلمسازی می دانستند.( Auteur کلمه فرانسوی به معنای فیلمسازی است که خودش فیلمنامه فیلمهایش را نوشته و بر تمام مراحل ساخت فیلم نظارت دقیق دارد. چنین فیلمسازی از اسلوب و سبک ویژه خودش استفاده می کند. ”سر آلفرد هیچکاک“ یکی از بزرگترین اوتور های سینماست) حالا ”ولز“ سالهاست که مرده همین طور تمام جوانان مستعدی که در گروه بازیگری تئاتر ”مرکوری“ او به غرب رفتند تا فیلمی را بسازند. ولی افسانه ”همشهری کین“ هنوز هم به حیاتش ادامه می دهدو به طور متوالی به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما انتخاب شده به خصوص در نظرخواهی بین المللی که توسط مجله انگلیسی ”سایت اند ساوند“ در سالهای ۱۹۶۲ ۱۹۷۲ و ۱۹۸۲ برگزار شد.

در سال ۱۹۹۱ و در پنجاهمین سالگرد ساخته شدن فیلم یک نسخه احیا شده و با کیفیت عالی در سراسر آمریکا به نمایش درآمد.درباره نسخه جدید و احیاء فیلم نکته طنزآمیزی وجود دارد: مالک فعلی ”همشهری کین“ فردی است بنام ”تد ترنر“ مالک رسانه های بین المللی با شباهتهای بسیار نزدیک به ”هرست“ و ”کین“! هر سه نفر گذشته فقیرانه ای داشتند، رسانه های ورشکسته را به ارزانی صاحب شدند، درباره مخاطبان و شیوه برخورد با آنها نظریات جدید و انقلابی ارائه کردند و در نهایت به میلیونرهای بزرگی تبدیل شدند که با هنرپیشه های زن روی هم ریختند!

ترنر“ می گوید: در سال فقط وقت برای دیدن سه یا چهار فیلم را دارد و من شرط می بندم که ”همشهری کین“ حتما یکی از آنهاست. شاید او به شباهتهای خودش با فیلم هم توجه میکند: چطور یک کج سلیقگی باعث میشه تمام دستاوردهای بزرگ آدم براش بی معنی به نظر برسه. سقوط ”کین“ وقتی فرا رسید که عاشق یک دختر فروشنده بدبخت و بیچاره شد و خواست او را علیرغم بی استعدادیش تبدیل به یک خواننده بزرگ اپرا بکند! پاشنه آشیل ”ترنر“ هم وقتی گریبانش را گرفت که او عاشق یک خلاقیت تکنیکی جدید به نام رنگی سازی شد و تصمیم گرفت علیرغم اعتراضات گسترده عاشقان سینما فیلمهای سیاه و سفید سینما را به ملقمه های رنگارنگ و مصنوعی تبدیل کند. بله! همین ”ترنر“ که نسخه زیبا و احیا شده ”همشهری کین“ را به نمایش گذاشت همان کسی بود که می خواست شاهکار ”ولز“ را رنگی کند. ”ولز“ چند هفته قبل از مرگش به دوستش ”هنری جگلام“ گفت: یه قولی به من بده. ”تد ترنر“ و اون مدادشمعی های لعنتیشو از فیلم من دور نگه دار!!. با این وجود در حقیقت یک قرارداد به قدمت پنجاه سال بود که مدادشمعیهای ”ترنر“ را از ”همشهری کین“ دور نگه داشت. قرارداد ”ولز“ با ”RKO“ که در زمان خودش غیرعادی ترین قراردادی بود که یک فیلمساز با استودیو امضا کرده، اختیار مطلق ”ولز“ را درباره تمام جنبه های فیلم تضمین می کرد حتی درباره رنگ آن!

بدین ترتیب فیلم در نمایش جدید همانطوری بود که در سال ۱۹۴۱ و در اولین اکرانش به نظر می رسید. برای بسیاری از فیلم دوستان این نسخه الهام بخش بود. اما بیش از هر فیلم دیگری ”همشهری کین“ باید با نسخه ۳۵ میلیمتری به تصویر کشیده شده تا مورد تحسین قرار گیرد. من فیلم را حداقل ۵۰ بار به صورت ۱۶ میلیمتری روی نوار و CD تماشا کرده ام. ۲۵ بار در کلاسها و فستیوالهای مختلف سینمایی با دستگاههای آنالیز فیلم را صحنه به صحنه بررسی کرده ام. با این وجود فقط دو بار موفق به دیدن نسخه ۳۵ میلیمتری آن شدم: سال ۱۹۵۶ وقتی برای اولین بار به طور درست و حسابی اکران شد(در آن زمان من یک شاگرد دبیرستانی بودم) و در سال ۱۹۷۸ وقتی که یک نسخه جدید در فستیوال فیلم ”شیکاگو“ به نمایش درآمد. از نسخه سال ۱۹۵۶ فقط تاثیر مقهور کننده فیلم را به خاطر میارم که جلوه های تصویری و تخیل جسورانه اش مرا با تمام لوس بازیها و سرگرمی های کوته فکرانه ای که در فیلمهای دیگر مد بود، بیگانه کرد. از نمایش سال ۱۹۷۸ به خاطر میارم که چطور شفافیت و جزئیات نسخه ۳۵ میلیمتری زوایای مبهم و تاریک فیلم را که تا آن زمان از نظر دور مانده بود را در معرض دید قرار داد.

”همشهری کین“ از سایه و تاریکی بهره برداری فراوانی کرده است. ”ولز“ که با فیلمبردار نابغه ”گرگ تولند“ کار می کرد می خواست زندگی مردی را نشان بدهد که از شدت تملکات، قدرت، وجوداطرافیان، ثروت و مرموز بودن در حال انفجار است. او سبک تصویری تیره و تاری را در فیلم به کار برد که در نسخه ۳۵ میلیمتری تمام سوراخ سنبه های فیلم را که ممکن است آبستن نکته یا واقعیت مهمی باشند را به تصویر می کشد و به خاطر شیوه معروف فیلمبرداری ”تالند“یعنی”دیپ فوکوس” تمام زوایای عمقی و سطحی فیلم به خوبی زوایای راستی و چپی فیلم قابل تشخیصند. برای مثال گوی بلورینی (کاغذ نگهدار) که ”کین“ در هنگاه مرگش در دست داشته و آن را بر زمین می اندازد در خانه اولین معشوقه ”کین“ در بین خرت و پرت های روی میز قابل رویت است. در صحنه نهایی فیلم نیز در انبار کذایی پرتره ای از ”چارلی کین“ به همراه والدینش دیده می شود. هردوی این صحنه ها و جزئیاتش را می شود به راحتی در نسخه ۳۵ میلیمتری مشاهده کرد ولی روی نسخه ۱۶ میلیمتری و حتی روی CD با کیفیت عالی قابل مشاهده نیست. اگر شما فیلم را فقط در پخش تلویزیونی یا نسخه ۱۶ میلیمتری درب و داغون کلاسهای سینمایی تماشا کرده اید مطمئنا جزئیات و شفافیت نسخه ۳۵ میلیمتری شما را شگفت زده خواهد کرد.

به مناسبت پنجاهمین سالگرد ساخته شدن فیلم من تمام کتابهایی را که راجع به آن نوشته شده بود دوباره خوانی کردم. درباره خیلی از نکات اختلاف نظر وجود دارد. مثلا اینکه ”هرست“ شخصا فیلم را دید یانه؟ یا ”هرست“ اگر واقعا فیلم را دید از دیدنش شوکه شد یا لذت برد؟ یا اینکه ”ولز“ از دستاوردهای همکاران بزرگش سودبرد یا به آنها الهام بخشید تابهتر از آنچه که قبلا بودند بدرخشند؟با همه اینها شنیدن کی بود مانند دیدن؟ تماشاچیان نظرات خودشان را دارند که معمولا چندان هم با هم موافق نیست و هر از چندگاهی دستهایشان را از فرط آزردگی به هوا پرتاب می کنند و البته فیلم هنوز در برابر آنها ایستاده است .

دستاوردی غول آسا که گرچه نمی توان به سادگی توضیحش داد ولی به سادگی هم نمی توان از آن صرف نظر کرد. پنجاه سال بعد از ساخته شدن، فیلم کماکان تر و تازه، تحریک کننده، سرگرم کننده، شاد، غمگین و اعجاب آور باقی مانده و خواهد ماند. همانطوری که همیشه بوده است. خیلی ها عقیده دارند که ”همشهری کین“ بزرگترین فیلم تاریخ سینماست آنهایی هم که موافق این عقیده نیستند، هنوز هم نمی توانند بهترین کاندید خودشان را معرفی کنند.


منبع: سینما سنتر

نقد و بررسی فیلم به قلم

٭ همشهری کین، فیلمی که تاریخ سینما را به قبل و بعد خود تقسیم می‌کند، ساخته یک نابغه ۲۶ ساله بود. هالیوود در یکی از دوره‌های “بی‌خویشی”، اختیار تام و تمام به جوانی داد که پیش از آن با اجراهای گروه تآتری “مرکوری” و یک نمایش رادیوئی شهرتی به دست آورده بود. بزرگ‌ترین “قطار اسب‌بازی” در اختیار جوان نابغه قرار داشت و او باید آن را به یک ایستگاه می‌رساند. بدین خاطر، سینمای قبلاز خود را مرور کرد. هر آن‌چه آموخت و هنری را که ختم کننده هنرها بود “ترتیب” داد. اما داستان انتخابی از ابتدا جنجال برانگیخت. ویلیام راندولف هرست، سلطان مطبوعات آمریکا، شباهت‌هائی میان قهرمان داستان، “کین”، و خودش می‌دید. سعی کرد جلوی نمایش فیلم را بگیرد. نتوانست. زندگی هرست، زندگی “کین” نبود. زندگی “کین”، زندگیهرست نشد. بلکه زندگی معروف‌ترین شخصیت‌ سینمائی گردید. اگرچه، همشهری کین کلام آخرین در سینما شد.

چون تماشاگران عادی، به نمایش نرفتند و این فیلم‌سازان آینده بودند که نقش دائمی پرستندگان معبدش را به عهده گرفتند پرستندگانی که به‌زودی در معابد خودشان، الهه‌های خودشان را ساختند. همشهری کین نمایش تنهائی انسا بود. یعنی دست مایه اصلی هنری معاصر که در فیلم، یگانه شاهدش دوربین عینی ولز است. شخصیت‌های دور و بر “کین”، راهی به دورن او ندارند. شاهد عینی (تماشاگر؟) نیز تا حدی می‌تواند جلو برود. فراموش نکرده‌ایم که آغاز و انجام فیلم با اخطار نصب شده بر دروازه قصر “کین” شناخته می‌شوند: تعدی ممنوع! همشهری کین، از طرفی نمایانگر دقیق شکست رویای آمریکائی نیز هست. “کین” فردی است که بدون “اراده آزاد” مادیات را به دست می‌آورد و احساسات را از دست می‌دهد. ظهور و سقوط او، پوچی جاه‌طلبی‌ها را تصویر می‌کند. جاه‌طلبی‌های آدم‌های بزرگ یا نوابغ که خود ولز، بدون تردید از آنان بود! در حالی که ولز، آدم بزرگی، نابغه‌ای از نوع دیوید وارک گریفیث یا سرگئی ایزنشتاین نبود. مبدغ نبود. سینمای قبل از خود را ترتیب داده بود. اما فقط قواعدش را مرتب کرده بود و فکرهای جدید را با آن‌ەا آراسته بود. مثل استفاده از فن “وضوح در عمق صحنه” که درخشان‌ترین نمونه‌اش در صحنه‌ای از همشری کین است که می‌خواهند “چارلز” کوچک را از پدر و مادرش و “رزباد” جدا کنند: “چارلز” در انتهای تصویر سرخوشی می‌کند، در وسط پدر مردد و نگران قرار دارد و در جلو، مادر مصمم به تغییر در زندگی فرزند. سه ماجرا و سه شخصیت، طی یک تصویر تعریف می‌شوند.

“سینما” دیگر از ولز چه می‌خواست؟ اما نه، از او همچنین می‌خواست که زمان را بکشد. همان‌طور که اینستاین در علم و جیمز جویس و مارسل پروست در ادبیات گشته بودند…. می‌ماند نکته آخر (یا اول؟) فیلم که معمای “رزباد” باشد. “رزباد” را نمی‌بایست زیاد جدی گرفت. بدون تردید، “رزباد” کنایه‌ای ناشی از سرک کشیدن در حال و هوای داستان‌های دست چندم ادبی است یا به قول خود ولز، یک ترفند فرویدی. همشهری کین نمی‌خواهد تمام زندگی یک انسان را با یک کلمه توضیح دهد. یا برعکس می‌خواهد ثابت کند که چنین کاری چقدر احمقانه است. کلمه، کلمه است و هیچ وقت تصویر نمی‌شود. و دعای معبد همشهری کین/ اورسن‌ولز / سینما را نیز درست با همین ورد می‌خوانند! با این همه در وقت مرگ “کین”، کسی در اتاقش نیست که زمزمه “رزباد” را بشنود. آیا این هم یک شعبده دیگر از نابغه جوان بود؟

منبع: مقالات سایت آفتاب

نقد و بررسی فیلم به قلم

اورسون ولز، نخستین فیلم بلند خود همشهری کین را، در ۲۶ سالگی ساخت. او، برای ساختن این فیلم، همه تاریخ ۴۵ ساله سینمای زمان خود را کاوید و بسیار نکته‌ها آموخت. همشهری کین، دستامد آن جست‌وجوگری است. همشهری کین، از همان آغاز، دستمایه چالشهای گوناگون شد و خود ولز، از دید هالیوود، همچون آدم ناجوری شناخته شد که تا پایان زندگی نیز مایه گرفتاری او بود. همشهری کین، بهترین فیلم ولز نیست و او، کار های بسیار ارزنده‌تر نیز دارد. اما، هیچ فیلم دیگر او، به آوازه همشهری کین دست‌نیافته است. بسیاری از منتقدانی که این فیلم را می‌ستایند و بهترین فیلم تاریخ سینما می‌شمارند، فریفته نوآوریهای شگردپردازانه آن هستند. اما بسیاری نیز بر این باورند که شگردپردازیهای همشهری کین، چندانکه می‌نماید، نوآورانه نیست و در چندین فیلم ساخته‌شده پیش از آن نیز، یافتنی است. با این‌همه، همشهری کین، در شمار برجسته‌ترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از شاهکارهای هنر فیلم است، هرچند نه از برای ویژگیهای شگردپردازانه‌اش، بلکه برای کاربرد هنرمندانه شگردهای سینمایی در راستای بازآفرینی جهان درونی و دست‌نیافتنی کاراکتر کانونی فیلم و رویکرد ژرف‌اندیشانه به درونمایه‌ای درخور درنگ از هستی آدمی.

همشهری کین از پایان آغاز می‌شود و با بازگفتی استوار بر شیوه بازگشت به گذشته، زندگی کین را، از کودکی تا مرگ می‌کاود. سه فصل بازگشت به گذشته، در گفت‌وگو با سه تن از نزدیکان کین، پاره‌هایی از زندگی او را بازمی‌آفریند. اما در پشت رویه بیرونی سرگذشت کین و کنشهای برخاسته از فزون‌خواهی او، همچون یک شهروند برجسته و نامور، لایه پنهان زیرینی هست، که هیچ‌کس – نزدیکترین بستگان او نیز – یارای دست‌یابی به آن را ندارد: کودکی از دست رفته و دریغ‌داشته‌شده چارلی کوچک، که جایی در تاریکیهای درون کین پنهان است و در واپسین دم زندگی او، با به‌زبان آوردن نام رزباد فرافکنده می‌شود.

رزباد، راز پنهان سینما و رشته پیوند نادیدنی میان فیلم و بیننده است. در جهان درون فیلم، نه کسی آن را می‌شنود و نه به معنای آن پی می‌برد. در آغاز فیلم، که کین این نام را به‌زبان می‌آورد و می‌میرد، تنهاست. تنها بیننده فیلم است که با میانجیگری سینما آن را می‌شنود و به جهان درون کین کشانده می‌شود. از این دیدگاه، فیلم پاسخی به کنجکاوی بینندگان خود برای یافتن معنای رزباد است. در پایان، با پیش‌روی دوربین به‌سوی سورتمه سوزان در کوره، باز هم تنها بینندگان فیلم هستند که معنای آن نام را درمی‌یابند.

همشهری کین، با نمای درشت نوشته‌ای بر روی دروازه کاخ زانادو، قلمروی شخصی کین، آغاز می‌شود. این نوشته، رهگذران را از رفتن به درون کاخ بازمی‌دارد. همین نما، پایان‌بخش فیلم نیز هست، اما جایی که هیچ‌کس را به آن راه نیست، کاخ زانادو نیست. همه آدمها در جهان درون فیلم، به آنجا راه دارند و گستره کاخ را زیرپا می‌گذارند. آن نوشته، اشاره به قلمروی تاریک و نهفته درون کین دارد: جایی که هیچ‌کس به آن راه‌نمی‌یابد، مگر بیننده فیلم، آن‌هم با میانجیگری دوربینی که در سرتاسر فیلم، در پیش‌روی پیوسته روبه‌جلو، هردم به قلمروی درونی کین نزدیکتر می‌شود و سرانجام، هسته گدازان یک زندگی به‌پایان رسیده را، در برابر چشم بیننده، به‌نمایش می‌گذارد. رزباد، نام سورتمه سالهای کودکی کین، سوزان در میان آتش، گداخته می‌شود، از رنگی به رنگ دیگر درمی‌آید و در نمایی درشت نابود می‌شود تا راز ناگفته کین، بر نزدیکترین کسان او نیز پوشیده بماند. دوباره به نمای آغازین فیلم برمی‌گردیم. دوربین در فرودی آرام از بالای نرده‌ها، ما را به بیرون از قلمروی کاخ بازمی‌گرداند و بر روی نوشته روی دروازه می‌ایستد: راه به درون به‌روی همگان بسته‌است، مگر برای بینندگان فیلم.
نویسنده:
یعقوب رشتچیان
منبع: CINEMARCH

نقد و بررسی فیلم به قلم

شاهكار به یاد ماندنی اورسن ولز سرگشتگی شهروندی را نشان می دهد كه به مردم زمانه اش عشق می ورزید و حاضر بود همه دارایی و حتی شهرتش را به خاطر آنها بدهد اما چرخ روزگار به گونه ای دیگر چرخید و او را با همه آرمان هایش به زمین زد. كین كه در اثر بازی زمانه ثروت هنگفتی را از همان اوان كودكی به دست آورده بود و خود هم خبر نداشت در مسیری قرار گرفت كه قیم او تاچر باید برایش تعیین می كرد اما روح جسور و عصیانگر كین از همان ابتدا تاب چارچوب های بسته او را نیاورد و با كوفتن سورتمه اش كه آن را غنچه رز می نامید بر او، وی را نقش بر زمین ساخت و این آغاز دورانی ناخواسته بود كه بعد ها طی هفتاد سال هیچ گاه طبق میل تاچر درنیامد و راهی را كه خود می خواست برگزید، هر چند حسرت كودكی نیمه كاره در تمام عمر در او ماند. چارلز فاستر كین از آن شخصیت های عجیبی بود كه كمتر پیدا می شوند كه بخواهند ثروت عظیم خود را در راهی كه بدان اعتقاد دارند هزینه كنند. كین برخلاف ادعای برخی كه تصور می كردند او اصلاً به دارایی خود آگاه نیست و این اعمال را ناآگاهانه انجام می دهد و شاید با برچسب نوعی مریضی می خواستند وضعیت به وجود آمده موجود را توجیه نمایند، اتفاقاً به میزان دارایی خود واقف بود و در جایی از فیلم هم بدان تكیه می كند.

 

نقد و بررسی فیلم به قلم Roger Ebert (راجر ایبِت)

همشهری کین؛ همشهری کین؛ همشهری کین! شصت و هفت سال از اولین اکران شاخص‌ترین فیلم اورسن ولز می‌گذرد، اما جاه‌طلبی‌های چارلز فاستر کین هنوز ادامه دارد و ظاهراً قرار نیست از شدتش کاسته شود. فرقی نمی‌کند سینمادوستی نوآموز باشیم یا سینماپرستی دلباخته یا حتی سینماگری چیره‌دست؛ چرا که در کوچه پس کوچه‌های تاریخ سینما نام هیچ فیلمی به اندازة «همشهری کین» تکرار نشده است و هیچ فیلمی به اندازه این فیلم در فهرست‌های سینمایی برترین‌های تاریخ سینما صدرنشین نبوده است. از همان اولین فهرست معتبر سایت اند ساوند در سال 1962 گرفته تا فهرست اخیری که چند روز پیش از سوی نشریه کایه دو سینما منتشر شد فیلم شکیل و خوش ساخت اورسن ولز صاحب مقام و منصبی رفیع بوده و با تبختری مثال زدنی درست مانند ولز در همین عکس از عمق دالان تاریخ سنیما به دیگر رقبای متغیر خود نگریسته است. بارها از خود پرسیده‌ایم ولز چه افسونی به اثر خود تزریق کرده است که در طول همه این سال‌ هوش از سر منتقدان و بعضا مخاطبان عادی سینما ربوده است؟ هر بار با جواب و پاسخی تکراری خود را قانع کرده‌ایم با استمداد از کارگردانی و بازی هوشمندانه ولز، روایت مدرن، فیلمبرداری خلاقانه گِرِگ تولند و مضمون نسبتاً اسطوره‌ای فیلم چنین اقبال شگفت انگیزی را توجیه کرده‌ایم اما باز هم وقتی نام «همشهری کین» را بر پیشانی فهرست‌های ریز و درشت آمریکایی، اروپایی و حتی وطنی می‌بینیم انگشت حیرت به دهان می‌بریم.

اورسن ولز در سال ۱۹۴۱ با ساخت اولین فیلم بلند خود بر اوج قله شهرت ایستاداورسن ولز متولد ششم می ۱۹۱۵ در ویسکونسین در خانواده ای متمول و صاحب نفوذ بود که در چهار سالگی شاهد جدایی پدر و مادرش بود و در ۹ سالگی مادرش را از دست داد. پس از مرگ پدر، وی به اروپا و شهر دوبلین مهاجرت کرد و به عنوان بازیگر تئاتر مشغول به فعالیت شد.موفقیت او تا آنجا ادامه یافت که به آمریکا رفت و هم زمان با اجرای تئاتر، در رادیو شروع به کار کرد. اولین جرقه های شهرت «ولز» در سال ۱۹۳۸ رقم خورد؛ زمانی که کارگردانی و روایت داستان رادیویی اقتباس از رمان «نبرد دنیاها» را به عهده گرفت. اولین فعالیت اورسن ولز در هالیوود، گویندگی نمایش نامه رادیویی «خانواده رابینسون» در سال ۱۹۴۰برای رادیو RKO بود؛ هرچند پیش از آن وی در تلاش برای ساخت اقتباس سینمایی از رمان «قلب تاریکی» جوزف کونراد بود. به لطف شخصیت و صدای جذاب اش و نیز ساخته های خلاقانه، یکی از مستعد ترین هنرمندان قرن بیستم محسوب می شود. سبک خاص فیلم سازی، استفاده خلاقانه از نور، بهره گیری بی نظیر از زاویه های دوربین، تکنیک های صدابرداری و برداشت های بلند ازجمله شاخصه های فیلم سازی اورسن ولز بودند.

اما در سال ۱۹۴۱ بود که اورسن ولز سومین پیشنهاد ساخت فیلم را به کمپانی RKO ارائه کرد و مورد قبول قرار گرفت که نتیجه آن ساخت شاهکار سینمای جهان یعنی «همشهری کین» بود و او ۱۹۴۱ با ساخت اولین فیلم بلند خود بر اوج قله شهرت ایستاد و یک فیلم کالت تمام عیار به تاریخ سینما هدیه کرد که هنوز در صدر فهرست بهترین های تاریخ سینما مکانی ثابت دارد.

وی با این که فقط ۲۵ سال داشت، اما کارگردانی، تهیه کنندگی، نگارش فیلم نامه و نقش آفرینی در این فیلم را به عهده گرفت. . «همشهری کین» که خود وی در آن نقش «چارلز فاستر ولز» را ایفا کرد، امروزه به عقیده بسیاری از منتقدین بهترین فیلم تاریخ سینمای جهان است.

این فیلم که ساخت آن ۱۰ هفته به طول انجامید، با حضور معروف ترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله «گرگ تولند» ساخته شد که اورسن ولز او را سریع ترین فیلم بردار هالیوود می دانست. «همشهری کین» در ۹ بخش نامزد جوایز اسکار بود که فقط در رشته بهترین فیلم نامه اصلی موفق به دریافت جایزه شد.

اگرچه آکادمی اسکار توجه لازم را به این فیلم نداشت، اما «همشهری کین» توانست در طول سال ها به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما شناخته شود. هرچند به تاخیر افتادن زمان اکران و توزیع نامناسب فیلم موجب شد تا میزان فروش آن چندان چشم گیر نباشد. در دهه ۶۰ دانشکده های فیلم سازی از «همشهری کین» به عنوان واحد درسی استفاده می کردند و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون «ژان لوک گدار» و «فرانسوا تروفو» از این فیلم الهام گرفتند.

فیلم “همشهری کین” در آستانه هفتاد سالگی موفقیتی جدید به دست آورده و از سوی منتقدان مجله معتبر فرانسوی کایه دو سینما در صدر فهرست ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفته است.

این اولین و آخرین عنوانی نیست که شاهکار ولز طی این سالها به خود اختصاص داده که از آنها می توان به صدرنشینی در فهرست نظرسنجی موسسه فیلم آمریکا به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای آمریکا در سال ۲۰۰۷ و قرار گرفتن در فهرست ۱۰۰ کارگردان برتر تاریخ سینما به انتخاب نشریه سینمایی “توتال فیلم” بریتانیا در سال ۲۰۰۷ و همچنین فهرست ۱۰ فیلمنامه برتر تاریخ سینما از سوی صنف نویسندگان آمریکا در سال ۲۰۰۶ اشاره کرد.
اورسن ولز در ۲۵ سالگی “همشهری کین” را به عنوان اولین بلند سینمایی خود ساخت. او که با ساخت فیلم کوتاه “قلب پیر” در سال ۱۹۳۴ با زمان چهار دقیقه آغاز کرده بود، فیلم نیمه بلند “خیلی زیاد جانسون” را در سال ۱۹۳۸ ساخت. بالاخره ولز در سال ۱۹۴۱ با ساخت “همشهری کین” یک فیلم کالت تمام عیار به تاریخ سینما هدیه کرد.

حاشیه های پررنگ فیلم، شباهت های قهرمان فیلم (چارلز فاستر کین) به یک شخصیت واقعی، ساختار نوین فیلم در داستانگویی و حتی حضور برجسته خود ولز در نقش اصلی، تنها دلایلی نبودند که فیلم را از جریان عمومی فیلمسازی هالیوود جدا می کردند. نکته مهمتر در مورد “همشهری کین” این بود که سازنده اش تنها ۲۵ سال داشت و فیلم تنها بخشی از بلندپروازی و جاه طلبی او را به رخ می کشید.

این حاشیه های پررنگتر از متن موجب شد تا فیلم با وجود نامزد شدن در ۹ رشته از آکادمی اسکار تنها جایزه بهترین فیلمنامه را به دست آورد که هنوز هم سوال برانگیز جلوه می کند. “همشهری کین” همراه با بسیاری از”اولین ها” که برای ولز به همراه داشت، اولین فیلم او هم محسوب می شود که به نمایش عمومی درآمد.

همه اینها در ۲۵ سالگی همان اوجی است که کاراکتر چارلز فاستر کین هم به نوعی دچارش شد و عجیب اینکه پایان اسطوره ولز هم متأثر از همین کاراکتر و نقش آفرینی است. یک ستاره خلاق در نقطه اوج که فرودش در تنهایی و توهم رقم می خورد.

“همشهری کین” با یدک کشیدن نام ولز به عنوان کارگردان، نویسنده، تهیه کننده و بازیگر اصلی، اثری منحصر به فرد و شخصی در کارنامه او محسوب می شود. فیلمی که حاشیه های پررنگ آن نمی تواند بر ارزش های ذاتی اثر سایه بیندازد. فیلم علاوه بر تثبیت چهره خلاقانه ولز، یک وجه مهم را نیز در او تثبیت کرد.

ولز هنرمندی بود که از زمان خود بسیار جلوتر بود و همین تقدم و تأخر زمانی بود که او را به عنوان یک جاه طلب اصیل معرفی کرد. هنرمندی که با جاه طلبی هایش، چیزی بیشتر از سینمای متعارف آن زمان طلب می کرد و همین وجه را در فیلم انعکاس داد.
“همشهری کین” بر پایه نوعی روایت چرخشی پیش می رود که امروز عنوان روایت مدرن با شکست زمان را به آن اطلاق می کنیم. قصه با حرکت در زمان و مکان و تکیه بر نریشنی که مربوط به فیلم مستند زندگی چارلز فاستر کین است، محل زندگی، حاشیه های زندگی او و … را معرفی می کند و نهایتاً به روایت دوستان و نزدیکان از کین می رسد.

هر چند روایت های تصویری دیگران به گونه ای چیده شده که مقاطع زندگی ولز از کودکی تا جوانی، بزرگسالی و پیری به ترتیب دنبال هم باشد، ولی این توالی زمانی نمی تواند ارزش های بدیع ساختار روایتی فیلم را بخصوص در آن زمان کمرنگ کند. زمانی که نه “ممنتو” ساخته شده بود نه “۲۱ گرم” و … که شکستن قالب های قصه گویی کلاسیک کاری متعارف محسوب شود.

نقاط اوج و فرود زندگی پرماجرای کین با تکیه بر جزئیاتی پیش می رود که برجسته ترین آن همان رزباد است که اساس جستجوی فیلم مستندی از زندگی کین می شود. به این ترتیب نخ تسبیح نمادین که گروه سازنده مستند را به گفتگو با نزدیکان و آشنایان او وامی دارد علاوه بر اینکه سازنده داستان فیلم است، با یک مولفه عینی هم منطقی جلوه می کند.

کین هنگام مرگ و در اوج تنهایی نه به عشق های گذشته، نه به موفقیت های کاری و … بلکه به یک چیز فکر می کرده: سورتمه برفی که با مهاجرت او به شهر و مهد تمدن، در انباری خانه خاک خورد. “رزباد” کودکی فراموش شده کین است که در جاه طلبی او سوخت.

از میان فیلم هایی که ولز کارگردانی کرده می توان به “نشانی از شر”، “امبرسون های باشکوه”، “غریبه”، “بانویی از شانگهای”، “مکبث”، “اتللو”، “گزارش محرمانه”، “تماس زشت”، “محاکمه”، “قصه جاویدان” و “برای تقلید” نام برد.

این آثار در مقابل فیلم هایی که در آنها نقش آفرینی کرده سهمی کمتر دارند که از میان آنها می توان به “جین ایر”، “دوئل در خورشید”، “مرد سوم”، “رز سیاه”، “ناپلئون”، “موبی دیک”، “تابستان گرم و طولانی”، “پاریس می سوزد؟”، “مردی برای تمام فصول”، “جزیره گنج” و … اشاره کرد.

اورسن ولز که به شکلی بی نقص نمایشنامه های شکسپیر را به فیلم برگرداند و با نمایش رادیویی بسیار معروف “جنگ دنیاها” یک ملت را به وحشت انداخت، کارنامه کاری خود را با حرف زدن به جای شخصیتی به نام یونیکرون، یک سیاره اهریمنی قادر به تغییر شکل در انیمیشن “ترانسفورماتورها: فیلم” به پایان برد.
منبع:  نشریه فیروزه و خبرگزاری مهر


ممکن است شما دوست داشته باشید

59

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
59 Comment threads
0 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
36 Comment authors
behrooz222سمانهساسان رکوتاsoltan Recent comment authors
  Subscribe  
Notify of
علی علوی
Member
Member
علی علوی

گور ویدال نویسنده بزرگ آمریکایی در سال ۱۹۸۹ اعلام کرد علت خشم ویلیام هرست از این فیلم این بوده که منظور از رزباد «غنچه رز» ، کلیتوریس (آلت تناسلی) معشوقه هرست یعنی ماریون دیویس بوده که باعث تلاش هرست در نابود کردن این فیلم می شه. 😉

phonix
Guest
Member
phonix

واقعا از بحثهای فنی!و منطقی! دوستان لذت میبرم.وقتی فضای روشنفکری جامعه اینقدر با تعصب و لمپنیزم آمیخته است وای به حال فضای کوچه و خیابان!

کامیار
Guest
Member
کامیار

دوستان عزیز اهمیت همشهری کین به دلیل تاثیرگذاری بالای این فیلم در تاریخ سینما و ابتکارات ارزشمند آن است. یک نابغه بسیار جوان آن را ساخته و همه مشخصات یک فیلم خوب از قبیل فیلمنامه، کارگردانی و تدوین را دارد. به سختی میشه باور کرد این فیلم محصول ۱۹۴۱ باشه و خیلی از زمان خودش جلوتره. البته این فیلم جزو فیلم های محبوب من نیست ولی چیزی که مشخصه فیلم بسیار بزرگیه. نمی تونم باور کنم کسی با این سن کم چنین فیلمی ساخته باشه. البته من شخصا طرفدار هیچکاک هستم و سرگیجه را بهترین اثر می دانم. البته این… ادامه »

نازنین
Guest
Member
نازنین

سامان:مارتین اسکورسیزی، وودی الن، مایکل مان، میشل هازاناویسیوس چند تا از کارگردانان که این فیلم یکی از ده تای اولشون بوده. نظر فقط یکیشون واسه اینکه به عنوان پیش فرض ثابت کنه این فیلم یه کار بزرگه برای خود من شخصا حجته؛ ولی خیلی از بزرگای سینما هم بر این عقیدن که این فیلم رو حاشیه ها و فضایی که با زمان بیرون اومدنش مصادف بوده پررنگش کرد. شما که این همه از محسنات فیلم افاضه می کنی و ایراد نظر می کنی انصافا یه دفعه دیگه برو این فیلمو بدون پیش داوری و پیش فرض ببین بدون اینکه موقع… ادامه »

ص
Guest
Member
ص

اگر این فیلم رو بازیگران یک نسل بعد یعنی براندو و بقیه بازی می کردند نتیجه قوی ترین فیلم تمام تاریخ تا اینجا میشد … رفقا کسی اطلاع داره معادل مدرن این فیلم کلاسیک آیا ساخته شده؟

s
Guest
Member
s

در مورد آن "کلمه" هم فکر می کنم دیگر نیازی نباشد بحث کنیم و شاخ و شانه بکشیم ک منظور "Roosevelt" نیست!

s
Guest
Member
s

دوستانی ک فیلم "اتوبوسی ب نام هوس" براندو رو ندیدن، بلافاصله بعد از این فیلم اونو ببینن تا معنای تفاوت زمین تا آسمانی سینمای کلاسیک و مدرن رو بفهمند، با این کار فقط ظرف ۲-۳ ساعت نیمی از تاریخ سینما از بر میشید بدون حتی ۱ ثانیه مطالعه، آموزش سینما از طریق سینما ——————————————— واقعا سینما ب براندو (تا دسته) مدیون است ک سینما را از این حالت تصنعی کلاسیک نجات داد و یک درجه آن را ملموستر کرد، یک درجه ی دیگر از براندو ملموس تر ابر-انسان واقعی از گوشت و پوست است ک در خیابان ها گام ب… ادامه »

Francis Underwood
Member
Member
Francis Underwood

همشهری کین=بهترین میزانسن تاریخ

AliDaGreat
Member
Member
AliDaGreat

دلیل معروفیت این فیلم اینه که زمان خودش یه فیلم مبتکرانه بوده و نحوه بیان داستانش خاص بوده مگه نه از هیچ لخاظ فیلم قشنگی نیس ، شاید دوستان بگن من فیلمو نفهمیدم و … ولی هم فیلمو کامل فهمیدم و هم نقداشو خوندم چه خارجی چه ایرانی ! اکثرا چشم بسته میگن بهترین فیلم تاریخه اونم بدون دلیل !!!!! حالا اگه واقعا حقیقت رو در بیاریم میبینم که خود طرف هم با فیلم حال نکرده … کلا بعضی وقتا یه چیزا بنا به دلایلی معروف میشن و هرکی میرسه واسه کم نیوردن اون جو رو تقویت میکنه و ادای… ادامه »

حمیدرضا
Member
Member
حمیدرضا

[quote]آخرین تحقیقاتی روان شناختی که انجام دادن روی فیلم های سبک وحشت تا میزان ترس روی ذهن تماشاچی رو اندازه گیری کنند نشون داده با اینکه فیلم درخشش ترسناک به نظر نمیرسه ولی میزان نمودار ترس روی سیستم های اندازه گیری رو ذهن افراد بالاتر بوده و مانند باقی فیلم ها هم زود اثرش نرفته و موندگار بوده برای مدتی این فیلم خیلی هم ترسناکه ، این فیلم اشاره به کشته شدن میلیون ها انسان در هولوکاست داره و همینطور خون سرخ پوست هایی که آمریکا برای پایه گذاریش ریخته ، همینطور که خون بی گناه ها رو بارها بارها… ادامه »

ali yeganeh
Guest
Member
ali yeganeh

vaas:این فیلم از جنبه فرم شناسی بسیار اهمیت داره که این دلیلی به خوب بودن فیلم نمیشه the shining هم از منظر فرم و القای ترس سورئال اهمیت داره ولی فیلم خوبی نیست.
ضمنا می دونستین وقتی از اورسون ولز می پرسن شما که دانشگاه نرفتی فیلمسازی را از که آموختی؟!!گفت فیلم دلیجان جان فورد را ۲۰ بار به نظاره نشستم!!!!

ببخشید میتونید بگید مشکل درخشش چیه که فیلم خوبی نیست؟کوبریک خودش به تنهایی کل دنیای سینما رو به یدک می کشه

حمیدرضا
Member
Member
حمیدرضا

[b]این فیلم از جنبه فرم شناسی بسیار اهمیت داره که این دلیلی به خوب بودن فیلم نمیشه the shining هم از منظر فرم و القای ترس سورئال اهمیت داره ولی فیلم خوبی نیست.
ضمنا می دونستین وقتی از اورسون ولز می پرسن شما که دانشگاه نرفتی فیلمسازی را از که آموختی؟!!گفت فیلم دلیجان جان فورد را ۲۰ بار به نظاره نشستم!!!![/b]

reza94
Member
Member
reza94

Orson: reza94: ali yeganeh: reza94:به نظرم فیلم بیشتر آموزش تکنیکهای کارگردانی اُرسن ولز به بقیست.بیشتر با درک و قوه ی تحلیل کار داره تا احساسات.بعضیا فکر میکنن هر فیلمی که هی آدمو شکه کنه و اینو اون توش بمیرن فیلمه خوبیه.فیلم پیامشو خیلی خوب میرسونه به تماشاگر البته به نظرم یه خرده ریتم تندتری داشت بهتر بود.شاید بازیها به خاطر وجود بازیگرای کم تجربه یه خرده خام بود مخصوصا نقش سوزان الکساندرا میتونست خیلی بهتر ایفا بشه.درکل آدمو به فکر کردن وا میداره. آخه شما هنوز نمیدونی هدفش از شکه کردن تماشاچی چیه؟ اگه در مورد بیگانه سازی برشت اطلاعات… ادامه »

Damoon
Member
Member
Damoon

به نظر من تو لحظه ی ۱:۱۶ که لامپ رو از زاویه لو انگل میگیره به خاطر اغراق زاویه کنتراست لنز و حرکت تمام المان های اکپرسیونیستی سینما رو تو دو ثانیه نشون میده. همین نشانه قدرت ولزه

Damoon
Member
Member
Damoon

faloo:(زمانیکه چارلز فاستر کین غول ثروتمند روزنامه دار می‌میرد تنها یک کلمه می‌گوید: «Rosebud» (غنچهٔ رز). تهیه کننده فیلم مستند زندگی کین از گزارشگر تامسون می‌خواهد تا دربارهٔ زندگی و شخصیت کین تحقیق کند و به ویژه معنای کلمه آخر پیش از مرگش را کشف کند. تامسون با دوستان و بستگان کین مصاحبه می‌کند و داستان کین در رشته‌ای از فلش‌بک‌ها شکل می‌گیرد. ابتدا او به همسر دوم کین سوزان الکساندر مراجعه می‌کند اما او…) کسی میتونه داستان فیلم رو بهتر تعریف کنه؟ فیلم به همین اندازه چرته باور کنید. نمیدونم چرا یه همچین فیلمی بهترین فیلم تاریخ سینما شده؟… ادامه »

Damoon
Member
Member
Damoon

reza94: ali yeganeh: reza94:به نظرم فیلم بیشتر آموزش تکنیکهای کارگردانی اُرسن ولز به بقیست.بیشتر با درک و قوه ی تحلیل کار داره تا احساسات.بعضیا فکر میکنن هر فیلمی که هی آدمو شکه کنه و اینو اون توش بمیرن فیلمه خوبیه.فیلم پیامشو خیلی خوب میرسونه به تماشاگر البته به نظرم یه خرده ریتم تندتری داشت بهتر بود.شاید بازیها به خاطر وجود بازیگرای کم تجربه یه خرده خام بود مخصوصا نقش سوزان الکساندرا میتونست خیلی بهتر ایفا بشه.درکل آدمو به فکر کردن وا میداره. آخه شما هنوز نمیدونی هدفش از شکه کردن تماشاچی چیه؟ اگه در مورد بیگانه سازی برشت اطلاعات کامل… ادامه »

citizen cane is bes
Guest
Member
citizen cane is bes

سلام من تعجب میکنم سایتی مثه سایت شما نقدی در رابطه با این فیلم گذاشته که به این فیلم بزرگ گفته شاهکار سطحی!!! این فیلم بدون تردید بزرگترین فیلم تاریخه اینکه برخی نتونستن فیلم رو درک کنن علت نمیشه که بهش بگ سطحی!باید بگن دیدگاه خودشون سطحیه! من خودم دانشجوی ترم اخر کارگردانی هستم واقعا انتظار بیشتری ازتون داشتم که این توهین به این اثر بزرگ رو در سایتتون قرار ندید. من به شخصه فیلم آخرالزمان رو دوست ندارم ولی هیچگاه به خودم جرئت نمیدم بگم یه فیلم سطحیه چرا که در تماشای فیلم اصئلا سلیقه ها متفاوته. باید اینو… ادامه »

.....
Member
Member
.....

نیما هوشمند:فیلمی که یک دهه از فیلم های زمان خودش جلو بود. تدوین بسیار دقیق انتخاب بازیگری مناسب و رزباد همان معصومیت از دست رفته ی کودکی کین است . رزباد تمام حسرت های یک مرد شکست خورده است. مردی که میخواست دنیا را نجات بدهد اما نتوانست نجات بدهدو حتی خودش غرق شد. مردی که همیشه دوست داشت چیزی را اثبات کند، حتی خودش را به خودش کین مردی که دوبار در ازدواج شکست خورد. و چقدر متفاوت بودند زن هایش اولی زنی که از نظر فرهنگی و مالی و سیاسی در رده ی بالایی بود و زن دوم… ادامه »

reza94
Member
Member
reza94

ali yeganeh: reza94:به نظرم فیلم بیشتر آموزش تکنیکهای کارگردانی اُرسن ولز به بقیست.بیشتر با درک و قوه ی تحلیل کار داره تا احساسات.بعضیا فکر میکنن هر فیلمی که هی آدمو شکه کنه و اینو اون توش بمیرن فیلمه خوبیه.فیلم پیامشو خیلی خوب میرسونه به تماشاگر البته به نظرم یه خرده ریتم تندتری داشت بهتر بود.شاید بازیها به خاطر وجود بازیگرای کم تجربه یه خرده خام بود مخصوصا نقش سوزان الکساندرا میتونست خیلی بهتر ایفا بشه.درکل آدمو به فکر کردن وا میداره. در زمینه تکنیک های کاگردانی میشه به آلفرد هیچکاک و آ***ا کوروساوا (مفهومی هم هست)هم اشاره کرد ولی باز… ادامه »

ali yeganeh
Guest
Member
ali yeganeh

reza94:به نظرم فیلم بیشتر آموزش تکنیکهای کارگردانی اُرسن ولز به بقیست.بیشتر با درک و قوه ی تحلیل کار داره تا احساسات.بعضیا فکر میکنن هر فیلمی که هی آدمو شکه کنه و اینو اون توش بمیرن فیلمه خوبیه.فیلم پیامشو خیلی خوب میرسونه به تماشاگر البته به نظرم یه خرده ریتم تندتری داشت بهتر بود.شاید بازیها به خاطر وجود بازیگرای کم تجربه یه خرده خام بود مخصوصا نقش سوزان الکساندرا میتونست خیلی بهتر ایفا بشه.درکل آدمو به فکر کردن وا میداره. در زمینه تکنیک های کاگردانی میشه به آلفرد هیچکاک و آکیرا کوروساوا (مفهومی هم هست)هم اشاره کرد ولی باز هم در… ادامه »

reza94
Member
Member
reza94

به نظرم فیلم بیشتر آموزش تکنیکهای کارگردانی اُرسن ولز به بقیست.بیشتر با درک و قوه ی تحلیل کار داره تا احساسات.بعضیا فکر میکنن هر فیلمی که هی آدمو شکه کنه و اینو اون توش بمیرن فیلمه خوبیه.فیلم پیامشو خیلی خوب میرسونه به تماشاگر البته به نظرم یه خرده ریتم تندتری داشت بهتر بود.شاید بازیها به خاطر وجود بازیگرای کم تجربه یه خرده خام بود مخصوصا نقش سوزان الکساندرا میتونست خیلی بهتر ایفا بشه.درکل آدمو به فکر کردن وا میداره.

سها
Guest
Member
سها

منتقدان بزرگ دنیااین فیلم روبهترین میدونند…ومن میگم حتماارزش این شهرت روداشته…دلیل دیگرشهرتش بایکوت شدن اون بوده…ومسلمابیشتردریادها میمونه

کیان2
Guest
Member
کیان2

به نظرم این فیلم واقعا تجلی شعر حافظه که میگه:
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
که البته کنایه این فیلم تلمیح به عزیز نبودن همین گل است که اینجا به جای کین بکار رفته.
ولز بارها در کارهایش از حافط الگو برداری کرده که استناد به مراسم اسکار هم این را نشان میدهد.

سهیل علیا
Guest
Member
سهیل علیا

فیلم از لحاظ فرم و تکنیک سینمایی یک شاهکار تمام عیاره که تا حالا هیچ فیلمی رو دستش نیومده اما از لحاظ موضوع یک داستان روانشناسانه معمولیه.

ali yeganeh
Guest
Member
ali yeganeh

بی شک این فیلم یکی از بهترین ها سینماست ولی با نیم نگاهی به بر باد رفته و خوشه های خشم خیلی فیلم ها دیگه دیده نمیشن ، همینطور که یکی از دوستان در این نقد ها گفتن یه شاهکار سطحی هست
به نظر من بربارد رفته و خوشه های خشم حق بیشتر رو در سینمای جهان دارن
حتی فیلم بجه از چالرز چاپلین هم میشه به این لیست اضافه کرد

neymar
Guest
Member
neymar

سلام
سوتی بزرگ این فیلم وقتی که یارو بچه رو هل میده میفته رو برف. در حین افتادن یه آن خیره میشه به دوربین
در کل فیلم جالبی نبود.

نیما هوشمند
Guest
Member
نیما هوشمند

فیلمی که یک دهه از فیلم های زمان خودش جلو بود. تدوین بسیار دقیق انتخاب بازیگری مناسب و رزباد همان معصومیت از دست رفته ی کودکی کین است . رزباد تمام حسرت های یک مرد شکست خورده است. مردی که میخواست دنیا را نجات بدهد اما نتوانست نجات بدهدو حتی خودش غرق شد. مردی که همیشه دوست داشت چیزی را اثبات کند، حتی خودش را به خودش کین مردی که دوبار در ازدواج شکست خورد. و چقدر متفاوت بودند زن هایش اولی زنی که از نظر فرهنگی و مالی و سیاسی در رده ی بالایی بود و زن دوم زنی… ادامه »

هادی مهرزاد
Guest
Member
هادی مهرزاد

سلام :زیبائی این فیلم برای اقایان چند برابر خانم ها است اگر این فیلم مورد توجه قرار گرفته به خاطر این است که مثل واریته میماند از همه چیز و همه جا حرف زده ، مادر ، عشق ، معشوقه، مبارزه، موفقیت ، پول،غرور ، شکست یک مقتدر کله شق چیزی که بیشتر ادمهای روزگار آرزوی ان را دارند و به هر حال نه به عنوان سرگرمی بلکه به عنوان یک عامل تفکر برانگیز زیباست و دیالوگ های جذابی دارد .
این نظر من بود با احترام به نظر همه

sb
Guest
Member
sb

بنظر من شاهکار واقعی فیلمیه که با اکثر (حالا نمیگم همه) مخاطبین از هر قشر و هر میزان سواد ارتباط برقرار کنه و هر کسی به اندازه فهمش از فیلم بهره مند بشه و لذت ببره. فیلمی که فقط یه عده خاصی اونم از منتقدین و یا کسانی که تحصیلات سینما کردن ازش لذت ببرن و بقیه ازش چیزی نفهمن و یا حتی نتونن تا آخر فیلم رو تحمل کنن نمیتونه شاهکار نامیده بشه. البته اون نوع فیلم هم قطعا با ارزشه ولی فیلمی که هم نظر اهالی سینما رو جلب کنه و هم در گیشه موفق باشه و مردم… ادامه »

Abe
Member
Member
Abe

[quote]#9 سامانتو مو بینی و مجنون پیچش مو

سینا
Guest
Member
سینا

سامان:مارتین اسکورسیزی، وودی الن، مایکل مان، میشل هازاناویسیوس چند تا از کارگردانان که این فیلم یکی از ده تای اولشون بوده. نظر فقط یکیشون واسه اینکه به عنوان پیش فرض ثابت کنه این فیلم یه کار بزرگه برای خود من شخصا حجته؛ ولی خیلی از بزرگای سینما هم بر این عقیدن که این فیلم رو حاشیه ها و فضایی که با زمان بیرون اومدنش مصادف بوده پررنگش کرد. شما که این همه از محسنات فیلم افاضه می کنی و ایراد نظر می کنی انصافا یه دفعه دیگه برو این فیلمو بدون پیش داوری و پیش فرض ببین بدون اینکه موقع… ادامه »

سامان
Guest
Member
سامان

مارتین اسکورسیزی، وودی الن، مایکل مان، میشل هازاناویسیوس چند تا از کارگردانان که این فیلم یکی از ده تای اولشون بوده. نظر فقط یکیشون واسه اینکه به عنوان پیش فرض ثابت کنه این فیلم یه کار بزرگه برای خود من شخصا حجته؛ ولی خیلی از بزرگای سینما هم بر این عقیدن که این فیلم رو حاشیه ها و فضایی که با زمان بیرون اومدنش مصادف بوده پررنگش کرد. شما که این همه از محسنات فیلم افاضه می کنی و ایراد نظر می کنی انصافا یه دفعه دیگه برو این فیلمو بدون پیش داوری و پیش فرض ببین بدون اینکه موقع… ادامه »

Abe
Member
Member
Abe

الحق و والانصاف که یکی از بهترین فیلمای تاریخه. چنان تاثیری بر من گذاشت که تا چند روز فیلمو تحلیل میکردم. هر چند اینگمار در باره اش گفته: «همشهری کین که من یک کپی از آن را دارم محبوب همه منتقدان است و همیشه در صدر همه آمارهاست، اما من فکر می‌کنم که این فیلم یک فیلم کاملا کسل‌کننده است. از همه مهم‌تر، عملکردهایش فاقد ارزش هستند. میزان احترامی که فیلم به‌دست آورده کاملا غیر قابل باور است.» اما من که عاشق اینگمارم حرفشو قبول ندارم. هم از لحاظ فنی و ساختاری و هم از لحاظ داستان عالیه و صد… ادامه »

popy
Guest
Member
popy

faloo:(زمانیکه چارلز فاستر کین غول ثروتمند روزنامه دار می‌میرد تنها یک کلمه می‌گوید: «Rosebud» (غنچهٔ رز). تهیه کننده فیلم مستند زندگی کین از گزارشگر تامسون می‌خواهد تا دربارهٔ زندگی و شخصیت کین تحقیق کند و به ویژه معنای کلمه آخر پیش از ***ش را کشف کند. تامسون با دوستان و بستگان کین مصاحبه می‌کند و داستان کین در رشته‌ای از فلش‌بک‌ها شکل می‌گیرد. ابتدا او به همسر دوم کین سوزان الکساندر مراجعه می‌کند اما او…) کسی میتونه داستان فیلم رو بهتر تعریف کنه؟ فیلم به همین اندازه چرته باور کنید. نمیدونم چرا یه همچین فیلمی بهترین فیلم تاریخ سینما شده؟… ادامه »

مهران
Guest
Member
مهران

آقای فالو تو چند سالته منفکر میکنم یه بچه ۱۰ ساله هستی که اینارو تایپ میکنه خواهشا دیگه راجع به فیلمی نظر نده

دقیق تر ببینیم
Guest
Member
دقیق تر ببینیم

لطفادقیق تر ببینیم : درطی این سالهاکدام فیلم در مملکت ما ساخته شده که کوچکترین تاثیری از کین گرفته باشد . جواب اینجاست : هیچ . میدانید چرا؟ چون ان طور که باید دیده نشده وگرنه تاثیرش را بوضوح درتولیدات میدیدیم.

حسين فلاحتکار
Member
Member
حسين فلاحتکار

han: faloo:(زمانیکه چارلز فاستر کین غول ثروتمند روزنامه دار می‌میرد تنها یک کلمه می‌گوید: «Rosebud» (غنچهٔ رز). تهیه کننده فیلم مستند زندگی کین از گزارشگر تامسون می‌خواهد تا دربارهٔ زندگی و شخصیت کین تحقیق کند و به ویژه معنای کلمه آخر پیش از ***ش را کشف کند. تامسون با دوستان و بستگان کین مصاحبه می‌کند و داستان کین در رشته‌ای از فلش‌بک‌ها شکل می‌گیرد. ابتدا او به همسر دوم کین سوزان الکساندر مراجعه می‌کند اما او…) کسی میتونه داستان فیلم رو بهتر تعریف کنه؟ فیلم به همین اندازه چرته باور کنید. نمیدونم چرا یه همچین فیلمی بهترین فیلم تاریخ سینما… ادامه »

hemad rahimi
Member
Member
hemad rahimi

falooجان تولطفا دیگه فیلم نگاه نکن.برو روی بازی کودکان فعالیت کن.چون هیچ چیز ازفیلم نمی دونی.rosebudهم منظورش غنچه رز نبود.منم نمی گم چی بود چون شاید یه نفر بخواد این فیلم عالی رو ببینه.هرکس هم ببینه بعد به درکت ازفیلم میخنده.

travis
Guest
Member
travis

faloo:این فیلم بیشتر در تکنیک ها و نوآوری هاش مشهوره چون به کلی سینمای جهان دگرگون کرد.ولی به نظر من خیلی فیلم بزرگیه ولی نه به بزرگیه پدرخوانده

حسين فلاحتکار
Member
Member
حسين فلاحتکار

(زمانیکه چارلز فاستر کین غول ثروتمند روزنامه دار می‌میرد تنها یک کلمه می‌گوید: «Rosebud» (غنچهٔ رز). تهیه کننده فیلم مستند زندگی کین از گزارشگر تامسون می‌خواهد تا دربارهٔ زندگی و شخصیت کین تحقیق کند و به ویژه معنای کلمه آخر پیش از مرگش را کشف کند. تامسون با دوستان و بستگان کین مصاحبه می‌کند و داستان کین در رشته‌ای از فلش‌بک‌ها شکل می‌گیرد. ابتدا او به همسر دوم کین سوزان الکساندر مراجعه می‌کند اما او…) کسی میتونه داستان فیلم رو بهتر تعریف کنه؟ فیلم به همین اندازه چرته باور کنید. نمیدونم چرا یه همچین فیلمی بهترین فیلم تاریخ سینما شده؟… ادامه »