- 2020
- آمریکا, استرالیا, انگلستان, کانادا
- ترسناک, دلهره آور, رمزآلود, علمی-تخیلی, هیجانی
- 124 دقیقه
- انگلیسی
- R
خلاصه داستان:
دوست پسر دختری به نام سسیلیا کاس، خودکشی میکند و او سعی میکند از قضایا عبور کند و زندگی جدیدی برای خود بسازد. اما بعد از این که فردی نامرئی در پی قتل او میآید، نایو به زندهبودن دوست پسرش مشکوک میشود...
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
روزی نایت – IGN ( امتیاز ۸ از ۱۰ )
بازسازی « لی وانل » از داستان کلاسیک « مرد نامرئی » بسیار تاریک و خشن است.
اون گلیبرمن – Variety ( امتیاز ۸ از ۱۰ )
این فیلم هیجانی بسیار قدرتمندانه و هوشمندانه چنان در دوران ما ریشه میدواند که سخت است آن را قدیمی بخوانیم.
تاد مککارتی – The Hollywood Reporter ( امتیاز ۷ از ۱۰ )
از زمانی که فیلم در حال نزدیک شدن به مدت زمان ۲ ساعت پس از شروعش است، این حس در شما ایجاد میشود که شاید کارگردان بیش از حدی که باید به خودش اعتماد کرده است.
بنجامین لی – The Guardian ( امتیاز ۶ از ۱۰ )
تماشای این فیلم به لطف « ماس » و ساخت آن لذتبخش است.
تیم گریرسون – Screen Daily ( امتیاز ۶ از ۱۰ )
« وانل » چنان ذهن خود را مشغول آماده کردن شگفتیها کرده است که این داستان سابقا واقعگرایانه تبدیل به اثری بسیار نامعقول شده است.
اد گونزالز – Slant Magazine ( امتیاز ۳.۸ از ۱۰ )
تا انتهای اثر نمیتوانید از کیفیت ساخت بالای آن چشم پوشی بکنید همانطور که نمیتوانید بیخیال کیفیت پایین دیگر موارد اثر بشوید.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه reelviews
نمره 6.3 از 10
جدا از مفهوم اصلی و سادهی اثر و استفاده از نام خانوادگی « گریفین »، بازسازی آقای « لی وانل » از فیلم « مرد نامرئی » ( The Invisible Man ) شباهت دیگری با اثر کلاسیک سال ۱۹۹۳ استودیوی یونیورسال ندارد و بدتر از آن هیچگونه شباهتی با رمان سال ۱۸۹۷ آقای « اچ. جی ولز » که باعث الهامبخشی آن شده. آقای « واتسون » با گرفتن این تصمیم که فیلم را در سال ۲۰۲۰ روایت کند ( به جای دو فیلم قبلی که در ۱۸۰۰ و ۱۹۳۰ جریان داشتند)، مجبور شده تا بسیاری از عناصر داستانی را کنار بگذارد، عناصری که با پیشرفتهای تکنولوژی محور دیگر عملا بیفایده و کارکرد شده اند. متاسفانه این مسئله شبیه به شمشیر دولبهای شده است چرا که « وانل » نمیتواند این نکته را به خوبی به تصویر بکشد که قدرت نامرئی بودن در دنیای مدرن که هر کسی میتواند عینکهای مادون قرمز ارزانقیمتی ( کمتر از ۲۰۰ دلار ) بخرد، تا چه اندازه پوچ و بیمعنی است.
« وانل » درست مثل دو فیلم قبلی بزرگی که در آنها کار کرده بود (که در آنها نقش نویسندگی را بر عهده داشت) یعنی « اره » ( Saw ) و « شرور » ( Insidious )، او در آغاز بسیار قوی عمل میکند اما در طی نیمهی دوم اثر تمام جادوی خود را از دست میدهد. فیلم با سکانس بسیار قوی و پرتنشی آغاز میشود که در طی آن زنی به اسم « سیسیلیا » ( الیزابت ماس ) در تلاش برای خانهای است که در آن زندگی مشترکی با معشوقهی سواستفادهگر و کنترلکنندهش یعنی « آدرین گریفین » ( اولیویر جکسون کوهن ) میگذارند. این سکانس با مهارت و هنر تمام ساخته شده است، از استفاده از تصاویر دوربین مداربسته گرفته تا حرکات پَن دوربین به یک منطقهی ظاهرا خالی از سکنه ( حقهای که بعدها هم در فیلم استفاده میشود تا نشان بدهد که شاید حضور نامرئی در آنجا باشد ) تا تصادم موجها در فضای بیرونی عمارت که به اقیانوس نما دارد. همین ۱۵ دقیقه برای اینکه تصمیم بگیریم که این فیلم را تماشا بکنیم کافی است.
همینطور که داستان به پیش میرود، ما شروع به شک کردن دربارهی این نکته میکنیم که آیا « سیسیلیا » دیوانه است یا اینکه واقعا توسط « آدرین »ی که مرده تحت آزار روانی قرار دارد ( آدرین مدت کوتاهی پس از جدایی خودش را کشت). « آدرین » دانشمندی فوقالعاده در زمینهی نور، مشغول کار بر روی پروژهی مخفیای بود که « سیسیلیا » باور دارد قابلیت مخفی و نامرئی شدن را به او میداده است. باور « سیسیلیا » مبنی بر اینکه « آدرین » مشغول تعقیبکردن مخفیانهی او و انجام دادن کارهایی در جهت آزار وی است، برای خواهرش « امیلی » ( با بازی هریت دایر ) دیوانهوار و غیرقابلباور به نظر میرسد؛ دوست او، « جیمز » ( با بازی آلدیس هاج ) و دختر نوجوان جیمز یعنی « سیدنی » ( استورم رید ) نیز همین نظر را دارند.
متاسفانه در طی نیمهی دوم اثر، روایت تصمیم میگیرد تا تکهی بیشتری بر روی عناصر سنتی ترسناک / هیجانی داشته باشد و هوشمندی کلی اثر هم ضربهی سختی از همین قضیه میخورد. تمامی چیزهایی که واقعا خوب بودند – مثل صحنهای که در آن دلیل روشن شدن اجاق گاز به بینندگانی که حواسشان جمع باشد نشان داده میشود – قبل از دقیقهی ۷۵ اثر اتفاق میافتند. پایان اثر، اگرچه که تا حدی راضیکننده است اما باز هم به هر طریق کاملا واضح و قابل پیشبینی است. لحظات و موقعیتهایی وجود دارد که « وانل » نمیتواند مسیری که احتمالا دوست داشته و بسیار رادیکال محسوب میشده را پی بگیرد برای اینکه علاقه و اعتماد مخاطبین اصیل و اصلی اثر را از دست ندهد، مخاطبینی که به نظر بیشتر به همچین رویکرد قدم به قدم و از روی کتاب راهنما علاقه دارند. ما در نهایت در جایی بین « اچ. جی ولز » و « خوابیدن با دشمن » ( Sleeping with the Enemy ) قرار میگیریم.
این یکی از مواردی که شخصیتی که نامش بر روی فیلم قرار دارد، شخصیت اصلی نیست. « مرد نامرئی » ( بنا به دلایل مشخص ) در اغلب اوقات در طول اثر حضور ندارد. فیلم در عوض بر روی شخصیت « سیسیلیا » تمرکز میکند و بار اثر را بر روی دوشهای « الیزابت ماس » ( چه فرد بهتری واقعا؟ ) میگذارد و او هم با تواناییهای بالای خود به خوبی از عهدهی آن برمیآید و زنی را به تصویر میکشد که به حدی مورد آزار و سواستفاده قرار گرفته که فکر میکند در حال از دست دادن عقلش است. میتوان حضور و الهامبخشی « اینگرید برگمن » در این فیلم را حس کرد؛ نه تنها از فیلم « چراغ گازی » ( Gaslight ) بلکه از فیلم « بدنام » ( Notorious ). بازیگران نقش دوم همگی قوی ظاهر شده اند علیالخصوص « آلدیس هاج » در نقش پلیس خوب اما خب این فیلم از ابتدا تا انتهایش متعلق به « الیزابت ماس » است.
در حوزهی ساخت مجدد فیلمهای هیولایی قدیمی، « مرد نامرئی » احتمالا متفاوت و جداترین بازسازی از نمونهی اصلیش از زمان ساخت فیلم « مگس » ( The Fly ) « دیوید کراننبرگ » است، که آن فیلم هم تنها استخوانبندی فیلم اصلی را حفظ کرده بود. میتوان ادعا کرد که « مرد نامرئی » حتی پا را از آن هم فراتر میگذارد – حتی حضور بانداژ شدهی نمادین شخصیت اصلی هم دیگر نیست ( اگرچه ادای دین خیلی کوتاهی در سکانس بیمارستان به آن وجود دارد ). در سطح ترسناکی، فیلم در گسترش تعلیقش توانا است ( حتی اگر شاید در بخشی از صحنههای ترسناک کمی ضعیف عمل کرده باشد ) و اگرچه که بخش اعظمی از نیمساعت پایانی اثر ملغمهای از صحنههای آشنا است، اما در هر صورت پایان مناسبی برای چنین فیلمی در این بازهی زمانی سال سینمایی است.
مترجم: امید بصیری
1
دیدگاه بگذارید
۲۴ سال قبل زمانی که کلاس پنجم ابتدایی بودم گمانم تعطیلات عید نوروز بود که به منزل خاله به تهران رفتیم، در خیابان تیموری نزدیک خیابان قزوین یک مغازه نوشت افزار بود که تعداد محدودی کتاب هم می فروخت، به همراه پدرم بودم و داشتم کتاب ها رو تماشا می کردم که از بین کتاب ها کتاب سفر به ماه نوشته ژول ورن نظرم رو جلب کرد، کتاب منتشر شده از انتشارات سپیده با جلدی رنگی، کتاب رو خریدم و این اولین بار بود که با ادبیات نویسنده بزرگی مانند ژول ورن آشنا شدم، اقتضای سن ، روح جستجوگر و… ادامه »