خلاصه داستان:
۱۲ غریبه در محیطی ناآشنا از خواب بلند میشوند و حالا باید نجات جان خود مبارزه بکنند.
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
The Wrap ( امتیاز ۹.۲ از ۱۰ )
فیلم « زوبل » مستقیما به سراغ مسائل سیاسی رفته است و از هر موردی که ما دربارهی دیگری دوست داشته یا از آن متنفریم برای سرگرمی و ترس استفاده میکند.
دارن فرانیک – Entertainment Weekly ( امتیاز ۸.۳ از ۱۰ )
فیلم نارنجکی از جنس طنز را به داخل لباس زیر مردم آمریکا میاندازد، به این امید که شعاع انفجاری آن همه را در بر بگیرد.
تاد مک کارتی – The Hollywood Reporter ( امتیاز ۶ از ۱۰ )
فیلم در زمینهی اکشن بسیار خوب و عالی عمل کرده است.
جسی هزنگر – Polygon ( امتیاز ۵ از ۱۰ )
رویکرد استهزاگرانهی فیلم در قبال شبکههای اجتماعی بسیار جالب و طنازانه است.
مایکل فیلیپس – Chicago Tribune ( امتیاز ۳.۸ از ۱۰ )
با فیلم به شدت بیمزه و سطح پایینی طرف هستیم که با اجرای خوب یک تعداد از بازیگرانش حتی خستهکنندهتر هم شده است.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه reelviews
نمره 6.3 از 10
همانطور که هر کسی ممکن است از دیدن نام نویسندگان این اثر که در سریال « گمشدگان » ( Lost ) همکاری کرده بودند حدس بزند، بخشهای ابتدایی اثر بیشتر بر روی درگیرکننده و شگفتزده کردن تمرکز دارند تا اینکه منطقی از خود جلوه بدهند.
میتوان استدلال کرد که « شکار » ( The Hunt ) به عنوان یک فیلم طنز اجتماعی بیش از حد طولانی است. مشکل مشابهی را میتوان به این فیلم به عنوان یک اثر ترسناک/هیجانی گرفت. هر چقدر هم که پیشفرض اثر هم قوی باشد اما چیز زیادی برای پر کردن مدت زمان ۹۰ دقیقهای این اثر وجود ندارد، که این خود به یک نقطهی اوج ضداوجی میرسیم و پایان آن هم چندان جذاب نیست. البته که نقاط ضعف ۱۵ تا ۲۰ دقیقهی آخر باعث نمیشود تا از باقی فیلم و اکشن بسیار خشونتبار، پیچشهای داستان شگفتزده کننده و کشت و کشتار خارج از عرف آن لذت نبریم.
آن قربانی دخترکی به نام « کریستال » ( بتی گیپلین ) یا با نام مستعار « اسنوبال » است؛ او متوجه میشود که تنها راه برای فرار از سرنوشت شومش، پیدا کردن و شکارِ شکارچیانی است که او را به آنجا آورده اند
ایدهی انسانهایی که به شکار انسانهای دیگر میپردازند در ذات فیلم « شکار » نیست. « والامرتبهها » قبل از اینکه شروع به شلیک به « انسانهای کمارزش » بکنند، به آنها اسلحه داده و سعی میکنند تا کل این فرآیند را عادلانهتر بکنند اما در کل نمیتوان زیاد انتظار داشت که هدفها بتوانند بر علیه شکارچیان بشورند. برای مدتی همه چیز به نظر طبق برنامه در حال پیشرفتن است اما خب در چنین فیلمی ممکن نیست که یکی از قربانیان اقداماتی بر خلاف برنامهریزیها انجام ندهد. آن قربانی دخترکی به نام « کریستال » ( بتی گیپلین ) یا با نام مستعار « اسنوبال » است؛ او متوجه میشود که تنها راه برای فرار از سرنوشت شومش، پیدا کردن و شکارِ شکارچیانی است که او را به آنجا آورده اند، من جمله رهبر آنها یعنی « آتنا » ( هیلاری سوانک ) که این قضیه برای او جنبهی کاملا شخصی دارد.
فیلم با ۱۵ دقیقهی ابتداییای آغاز میشود که اجرای کاملا مناسب و قوی دارد، در حالی که ما مطمئن نیستیم شخصیت اصلی مثبت در این فیلم کی است ( در ادامهی این پاراگراف، توضیحات و اسپویلرهایی دربارهی بخشهای ابتدایی تا میانی اثر وجود دارد …). پس از یک مقدمه، اولین چهرهای که میبینیم متعلق به « اما رابرتس » است. از آنجایی که « رابرتس » اسم شهرهای دارد و فیلم برای مدتی با او هممسیر میشود، ما سریع به این جمعبندی میرسیم که او قرار است نقش بسیار بزرگی در ادامهی داستان داشته باشد. اگر در آن لحظه میتوانستیم نگاهی به تیتراژ پایانی اثر بندازیم احتمالا دیدگاه کاملا متفاوتی پیدا میکردیم ( در تیتراژ از او با نام « دخترک شلوار یوگا پوش » یاد میشود). به دقیقهی ۵ یا ۶ که میرسیم او از جریان اثر خارج میشود. پس از آن اکشن اثر بر روی فردی باهوش و قویتر متمرکز میشود. اگرچه اما او هم بدون هیچگونه پیشرفت خاصی به سرعت کنار میرود. نفر بعد و جایگزین او هم باز به سرعت کنار میرود. در نهایت وقتی که تعداد افراد زیادی باقی نمانده اند، فیلم « شکار » بر روی « کریستال » به عنوان شخصیت اصلیش متمرکز میشود و تا زمان پایان تلخ داستان با او باقی میماند.
درست مثل هر چیزی که مهر Blumhouse بر روی آن خورده باشد، این فیلم هم به نظر علاقهی بیشتری دارد تا راههای جذاب و منحصر به فردی برای کشتن شخصیتها پیدا کند تا اینکه داستانی را تعریف بکند.
همانطور که هر کسی ممکن است از دیدن نام نویسندگان این اثر که در سریال « گمشدگان » ( Lost ) همکاری کرده بودند حدس بزند، بخشهای ابتدایی اثر بیشتر بر روی درگیرکننده و شگفتزده کردن تمرکز دارند تا اینکه منطقی از خود جلوه بدهند. « شکار » یک فیلم یخچالی کامل است؛ به این معنی که میزان سرگرمکنندگی آن در زمان تماشایش بیشتر از زمانی است که بعدها به آن فکر میکنیم. تمامی پیچشها و تغییرات داستانی زمانی که برملا میشوند تمامی تحسینبرانگیزی خود را از دست میدهند. اگرچه من به فیلم به خاطر تلاش برای متفاوت بودن امتیاز مثبت میدهم. درست مثل هر چیزی که مهر Blumhouse بر روی آن خورده باشد، این فیلم هم به نظر علاقهی بیشتری دارد تا راههای جذاب و منحصر به فردی برای کشتن شخصیتها پیدا کند تا اینکه داستانی را تعریف بکند. البته هر چه نباشد این بخشها جزو مهمترین قسمتهای یک فیلم ترسناک اند.
تاریخ اکران این فیلم به خاطر مجموعهای از اتفاقات از سپتامبر ۲۰۱۹ به ۱۳ مارس امسال منتقل شد؛ نزدیکی بیش از حد به دو مورد از فیلمهای بسیار بزرگ سال و همچنین خشم تحریک شده توسط رسانهها توسط « پیشقضاوتی جناح چپگرایانهی » این فیلم. مورد اول از بخت بد بود، مورد دوم نادرست. درست است که فیلم کلیشههای جمهوریخواه/محافظهگرایانه را مورد استهزا قرار میدهد اما در مقابل مسائل دموکراتها/لیبرالها هم چندان عقبنشینی نمیکند. به همین خاطر، بعد از اکران فیلم بسیاری از افرادی که خود را پراگرسیو مینامیدند این اثر را به خاطر چیزی میکوبیدند که از آن با عنوان « شکوهبخشی به خشونت با اسلحه » نام میبردند ( و احتمالا به خاطر خلق گروهی از « والامرتبهها » که رعایت مواضع اخلاقی/سیاسی از سوی آنها برای هر کسی که زیاد از حد جدیشان بگیرد وجود خواهد داشت). بهتر است کسانی که از طنز سیاسی این فیلم اذیت شدند فکری به حال خود بکنند.
درست مثل بسیاری از تولیدات استودیوی Blumhouse، « شکار » هم احساسی تازه در خود دارد و کمدی را با عناصر سنتی ترس ترکیب میکند. « شکار » این کار را بسیار بهتر از فیلمهایی مثل « جزیرهی فانتزی » ( Fantasy Island ) یا « جرئت یا حقیقت » ( Truth or Dare ) انجام میدهد. کارگردان این فیلم یعنی آقای « کریگ زوبل » نمیتواند تعلیق را در این فیلم مثل اوایل دوران کاری خود به تصویر بکشد اما توانسته تا توجه بیننده را به روایت جلب و آن را در طول مدت زمان فیلم حفظ کند.
مترجم: امید بصیری
1
دیدگاه بگذارید
با درود خدمت دوستان و آرزوی سلامتی اسم فیلم تماشاگر رو به یاد شاهکار سینمای دانمارک یعنی شکار اثر فیلمساز معرکه ای چون وینتربرگ با بازی همیشه ماندگار هنرمند خارق العاده ای چون مدز میکلسن میاندازند. سینمای اکشن زنانه از قرن جدید تاکنون با کیت بکنیسیل با دنیای زیرین،چارلایز ترون با انواع فیلمها(ایون فلاکس.بلوند اتمی.مدمکس و..)یوما ترین با بیل را بکش،میلا یوویچ با اهریمن ساکن،گال گدوت با زن شگفت انگیز،جینا کارانو با آشوب،اسکارلت یوهانسن با کاراکتر بیوه سیاه و…چنان موفق بوده و عادی شده که هیچ بعید نیست جیمز باند آینده یک بانو باشد و شکار نیز یک اکشن خالص… ادامه »