نویسنده: Christopher Hampton (کریستوفر همپتون), Florian Zeller (فلوریان زلر),
8.3 | |
88 | |
0.92 |
خلاصه داستان:
این فیلم داستان مردی را روایت میکند که با وجود بالا رفتن سنش، از درخواست کمک از دخترش اجتناب میکند. او سعی دارد تا از شرایط متغیر خود سر در بیاورد، چندی بعد او به کسانی که دوستشان دارد، ذهن خود و حتی چهارچوب اصلی چیزهایی که باور دارد نیز شک میکند و…
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
گرگوری الوود – The Playlist ( امتیاز ۷.۵ از ۱۰ )
سوای تلاشهای بینظیر آنتونی هاپکینز برای شخصیتسازی بینظیر کاراکتر، زلر همچنان نتوانسته پیشینه تئاتری خود را از تواناییهای کارگردانی خود جدا کند.
دیوید ارلیک – IndieWire ( امتیاز ۸.۳ از ۱۰ )
فیلم پدر فقط و فقط به یک دلیل ساخته شده است و آن هم به تصویر کشیدن این وضعیت ظالم روحی انسان (فراموشی) است. آن هم تنها از هنر خوب بر میآید.
الکس ساولیو – Film Threat ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )
فیلم پدر درباره رنج بردن از کهنسالیست. درباره اهمیت روابط، تاثیر مریضگونه وابستگی و در نهایت نمایش مرگ است. این فیلم، بر خلاف ظاهرش، به هیچ وجه قصد ندارد حقایق را از آنچه هستند شیرینتر یا زیباتر نشاندهد. درست همانند فیلم آمور (Amour). تماشای اینگونه فیلمها اصلا راحت نیست اما از دسته فیلمهایی اند که همه باید تماشا کنند تا کمی از طعم آنچه روان انسان بر سر خود میآورد را بچشند.
ریچارد لاسن – Vanity Fair ( امتیاز ۹ از ۱۰ )
فیلم پدر نوع کاملا جدیدی از اثر هنری و البته درگیری روانی را به تصویر میشد.
بنجامین لی – The Guardian ( امتیاز ۸ از ۱۰ )
دیدن این فیلم، تجربه سخت و دردناکی خواهد بود اما این تجربه دقیقا همان چیزیست که شیوه روایت داستان و البته بازیگری آنتونی هاپکینز فراهم میکنند.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه reelviews
نمره 8.8 از 10
اکثر آثاری که درباره افراد دچار بیماری فراموشی ساخته میشوند، داستانی حول تاثیرات این بیماری روی نزدیکان افراد بیمار را روایت میکنند. فیلم پدر اما، در تلاش است این موضوع را به گونه دیگری، یعنی از پنجره دید فرد مبتلا به بیماری به نمایش بگذارد. کارگردان فیلم، فلورین زلر، برای دستیافتن به این امر، از ایدههای لوئیس بونوئل در ساخت فیلم میل مبهم هوس (The Obscure Object) الهام میگیرد. این ایده با به اجازه دادن به چندین کاراکتر برای ایفای یک نقش، این اجازه را به سازندگان فیلم میدهد که سناریوهای با پیچیدگی بیشتر خلق کنند. استفاده از این تکنیک در فیلم پدر نیز، موجب شده است سازندگان پیچیدگی بیشتری را بتوانند به مسیر زندگی فرد مبتلا به آلزایمر القا کنند و واقعیت را از دید یک بیمار تا حد امکان به اثر سینمایی نزدیک کنند. نتیجه این عمل به شکل زیبایی تاثیر گذار است و پایان فیلم که از دید سوم شخص روایت میشود، قلب بیننده را در هم میفشارد.
فیلم پدر بیشترین تاثیر خود را روی بینندگانی میگذارد که به نحوی زندگی با فرد مبتلا به چنین بیماریهایی را مشاهده یا زندگی کرده اند. مهم نیست که بیماری تا چه حد شدید باشد، آلزایمر یا هر بیماری ذهنی مرتبط دیگر، باعث میشوند فرد مبتلا آرامآرام نام افراد، مکانها، چهرهها و در نهایت ذرهذره بخشهای شخصیت خود را به فراموشی بسپارد. آنتونی هاپکینز تمامی این وقایع را به نحو احسن به تصویر میکشاند. در این فیلم لحظاتی وجود دارد که شخصیت اصلی فیلم دچار توهم میشود. با گذر زمان این توهمها بیشتر و بیشتر میشوند تا در نهایت واقعیت به کلی از چیزی که بیمار تصور میکند جدا میشود.
فیلم پدر، بهترین توصیف از یک راوی غیر قابل اتکاست. اکثر سکانسهای این فیلم از پنجره دید آنتونی هاپکینز روایت میشود که پس از اطلاع یافتن از اینکه دخترش قصد دارد خانه را به مقصد فرانسه، برای زندگی با معشوقش، ترک کند احساس رها شدن میکند. او نه تنها درباره رفتن دخترش ناراحت است و این ناراحتی را مدام با اطرافیانش به اشتراک میگذارد، بلکه در تعجب است که چرا جوانترین و موردعلاقهترین دخترش دیگر او را ملاقات نمیکند. آنه پرستاری به نام لارا را استخدام میکند تا در نبود او از پدرش مراقبت کند. با این که آنتونی به طور کلی نسبت به آشنا شدن با افراد جدید کمی مقاومت میکند، در اولین برخورد با لارا از او خوشش میآید و او را تحسین میکند. در همین حین، داستان با ورود دو مرد به خانه، که ادعا میکنند همسر آنه هستند، پیچش جدیدی پیدا میکند. چرا که آنه نمیتواند با هیچ کدام از این دو نفر ازدواج کرده باشد، اگر خانه را به قصد زندگی با معشوقش ترک کرده باشد.
برای بسیاری از بینندگان، شخصیت سازی آنتونی هاپکینز، بسیار به زندگی عادی و تجربه شخصی آنها نزدیک است. زلر شخصیت آنتونی را بر اساس زندگی مردمان واقعی بنا کرده است و در طول فیلم، زوال شخصیتی آنتونی به وضوح قابل مشاهده و درک است.علاوه بر آن، با اینکه تقریبا تمام فیلم از دریچه نگاه آنتونی روایت میشود، میتوان نگرانی و بیقراری آنه را متوجه شد. اما درباره بازی دیگر بازیگران، نمیتوان با قطعیت بیان کرد هر کدام از این بازیگرها دقیقا قصد بر به تصویر کشیدن چه منظوری را دارند. حداقل این وضعیتیست که بیننده تا پایان فیلم تجربه میکند. در سکانسهای پایانی فیلم اما، فیلمنامه یک قدم به عقب برمیدارد و تلاش میکند بخشهایی از داستان که برای بیننده به طرز مرموزی ناگفته مانده است را روشن کند.
بازی هاپکینز، بیننده را در یک کشمکش دائمی در طول فیلم قرار میدهد. چیزهای خیلی کمی میتوان نامبرد که دردناکتر از وضعیت فردی باشند که روزگاری شخصیت قوی و محکمی داشته اما حال، آن شخصیت قوی در پوستهای از آنچه در گذاشته بوده است به زوال رفته. این فیلم همچنان این وضعیت را از دید افرادی که برای مراقبت از بیمار در کنارش هستند نیز بررسی میکند. آنتونی در این فیلم توسط احساسات بسیاری، من جمله ناکافی بودن، مورد خیانت واقع شدن و طرد شدن، آن هم در شکنندهترین وضعیت روانی مورد حمله قرار میگیرد. آخرین فیلمی که چنین وضعیتی را توانسته بود به نوعی به تصویر بکشد، هنوز آلیس (Still alice) بوده است. هنوز آلیس هم میتواند مکمل خوبی برای نشان دادن وضعیت مبتلایان به فراموشی باشد، هرچند تماشای این دو فیلم در کنار یکدیگر، میتواند برای بیننده بار احساسی زیادی به همراه داشته باشد. در نهایت میتوان گفت، پدر، فیلمی بینهایت زیباست اما تجربه این فیلم برای افرادی که چنین وضعیتهایی را از نزدیک تجربه کردند میتواند دردناک و ناراحتکننده باشد.
مترجم: امید بصیری
1
دیدگاه بگذارید
بازی با مغز بیننده با مغز زوال پیدا کرده برای برانگیختن حس همردردی وقتی فیلم با اتفاقاتی در داخل یک ساختمان مسکونی شروع میشه و بیننده از همون ابتدای فیلم متوجه میشه که رویدادها عجیب هستند همزمان متوجه میشه که اتفاقات رو داره با دوربین سوم شخص اما از منظر مغز پدر خانواده میبینه که متاسفانه دچار زوال عقل شده، با وجود اینکه همه صحنه ها کاملا محدود به فضاهای داخلی منزل محل سکونت افراد هست اما عدم اطمینان به حرف ها، شخصیت ها و حتی محل مکان وقوع اتفاقات باعث میشه بیننده با حرص خاصی فیلم رو دنبال کنه،… ادامه »