نویسنده: Ira Levin (ایرا لوین), Roman Polanski (رومن پولانسکی),
8.0 | |
0 | |
0.99 |
خلاصه داستان:
زن وشوهری به اپارتمان جدیدی نقل مكان میكنند ولی همسایه های جدید انها به نوعی عجیب و غریب به نظر میرسند.رز ماری(میا فارو) كه خانواده ای پر جمعیت زندگی میكند همیشه دوست دارد صاحب فرزندی شود.همسرش گای (جان كاساوت) كه هنرپیشه ای تازه كار است نیز همیشه در پی ی
بازیگران:
تصاویر فیلم:
نقد و بررسی فیلم به قلم
«بچه رزماری» سومین اثر از تریلوژی آپارتمانی رومن پولانسكی، بیشتر از آن كه نشان میدهد قابل تامل است. فیلمی كه در اواخر دهه هفتاد جنجالهایی را برانگیخت و الگویی برای سینماگران آن دوران برای تولید فیلمهایی نظیر «جنگیر» و «طالع نحس» شد، فیلمهایی كه البته در قالب هالیوود جانشین شدند و كمتر از رگههای تفكربرانگیز جد خود یعنی «بچه رزماری» بهره بردند. فیلمهایی كه ترس مخاطب را مد نظر داشتند و كیفیت ترس یا مورد بیاعتنایی قرار گرفت و یا تحتالشعاع عوامل متاثر كننده ساختار هالیوودی به انزوا كشیده شد. تریلوژی آپارتمانی پولانسكی شامل سه فیلم انزجار (The Repulsion)، مستاجر (The Tenant) و بچه رزماری است؛ و اگر هر تریلوژی را مستلزم رعایت سه عنصر تحول، تهوع و فاجعه بدانیم _كه به زعم بنده چنین الزامی وجود ندارد_ بچه رزماری آبستن عنصر فاجعه است چنانكه انزجاز تم تهوع و مستاجر عنصر تحول را یدك میكشد. قبل از بررسی و تحلیل خود فیلم لازم است درباره این تریلوژی و جایگاه پولانسكی در آن شرحی مختصر بیاورم. آپارتمان از دیدگاه پولانسكی، كه او را فیلمسازی بیمار و سادیست قلمداد میكنند محصول مدرنیسم و نمادی است برای انزوای انسان از خود، ماهیت و طبیعت. زندگی آپارتمانی كه در عصر حاضر و در ادامه تحولات اجتماعی با رویكرد مدرن اكنون بصورت پدیدهای اجتنابناپذیر در آمده است انسان را بیمار كرده است. بیماری او عدم هویت و تحلیل وجود طبیعی اوست. این بیماری شاید اجتماعی و یا روانی نباشد اما پدیدهای موجود و غیر قابل درمان است. چنین دریافتی از آپارتمان ممكن است مغرضانه به نظر برسد اما پولانسكی این موضوع را دستمایه و زیرساخت سه فیلم خود در تریلوژی قرار میدهد. هرچند این رویكرد در بچه رزماری كمتر قابل ملاحظه است اما در مستاجر بسیار پررنگ جلوه میكند. به زعم پولانسكی، مدرنیسم كه جریان فكری كشنده قرن حاضر است و شاید نقاط ضعف آن خاستگاه ظهور پست مدرنیسم شده است انسانها را به ورطه بیگانگی و گریز از انسانیت میكشاند. از نظر تئوری این جریان یا به اصطلاح تیپ فكری ممكن است رهاییبخش و تسلیدهنده در نظر آید اما چون رسالتش عناد با جریانهای ثابت و امتحانشده كلاسیك است به بیراهه میرود و آپارتمان اولین دستاورد جداافتادگی انسان از خودش _در بازیافت فردی_ و از اطرافیانش _در بازیافت اجتماعی_ میگردد. بچه رزماری در چارچوب چنین تفكری ساخته میشود؛ تفكری كه در جای جای این تریلوژی و حتی فیلمهای دیگر او موج میزند.
روند قهقرایی و ساختار معمایی فیلم و مسئله توطئه اسكلت فیلم را استحكام میبخشند و آپارتمان به عنوان عاملی سركوب كننده از ابتدا حضور واضح و پررنگی دارد. رزماری (با بازی میا فارو) یك قربانی است، كسی كه میبایست فرزندی به دنیا بیاورد. چیزی كه ناخواسته روی خواهد داد، همه مادر خواهند شد و فرزندان خویش را بزرگ خواهند كرد اما در اینجا، با فرمی تضاد آمیز و غیر قابل برگشت آن كودك معصومی كه در ذهن یك مادر معصومتر نقش بسته و تنها به اعتبار اسمهایی كه رزماری برایش انتخاب كرده حضور فیزیكی دارد یك موجود پلید و كریه است، او انسان نیست و همین الزاماً برای شیطان بودن او كافی است. رزماری خوشبخت، كه از ابتدا رابطه معقول و حسنهای با همسرش دارد آبستن یك پلیدی عظیم است. اگر او در جایگاه انسانیت نشسته باشد، بیاختیار و بدون اراده و آگاهی قبلی و در روند ایجاد یك توطئه از پیش برنامهریزی شده قرار است سرآمد زشتیها را به دنیا ارزانی كند. او چنین چیزی را بر نمیتابد و ذاتاً مایل به چنین كاری نیست اما عوامل بیرونی كه به زعم پولانسكی در جریان فكری و اجتماعی مدرنیته شكل گرفتهاند و ساختار خود را پیچیدهتر میكنند باعث بروز چنین اختناقی میگردند. به عبارتی، بشریت كمالگرایی را در ذهن منزوی میكند و آنچه در عمل روی میدهد تباهی و نكبت است. در حقیقت آدمی است كه از میوه ممنوعه تناول میكند و اتوپیای خود را از كف میدهد. بچه رزماری یك شیطان است اما این استعارهایست از صفات شیطانی كه در مادینگی خلقت بشر نهفته است. رزماری تباهی را با مساعدت آنچه كه عامل بیرونی خوانده میشود و از نظر فرم و قالب توطئه است و چیزی است دستاورد زیادهخواهی و آز انسانی به جهان هدیه میكند و در انتها چنان در بطن رسالت مادر بودن خود گرفتار است كه «مادر» بودن را قدرت انكار ندارد و او را در گهواره نوازش مینماید.
رزماری در ابتدای فیلم یك آپارتمان را میپسندد و آنجا را برای سكونت مناسب میبیند. آپارتمان اولین عامل جدا كننده او از طبیعت و ماهیت است، چیزی كه به روشنی در فیلم مستاجر نمود مییابد. او و همسرش در آپارتمانی زندگی میكنند كه در اختیار یك پیرزن بوده كه اكنون مرده است. مرگ به عنوان فرجام زندگی مدرن در ساختار فكری پولانسكی جانشین شده است؛ آپارتمان مدرنیسم است و مرگ از دست رفتن هویت بشری. این مضمون در مستاجر بیشتر قابل بحث است. بعد از پیرزن، دختری كه به عنوان دخترخوانده در آپارتمان بغلی و در نزد كاستاوتها زندگی میكند از پنجره آپارتمان به خیابان سقوط میكند و جان میبازد. دختری كه یك گردنبند اقبال بر گردن آویخته؛ گردنبندی كه با گروه شیطان پرست در ارتباط است. كلیدهایی كه فیلم در انطباق توطئه و ذهنیت رزماری به عنوان یك سوبجكتیویته در اختیار مخاطب قرار میدهد عبارتند از: بوی گردنبند اقبال از دكتر زنان، قرار داشتن كمد در مقابل یك گنجه كه نمیتواند كار یك پیرزن ضعیف باشد، رفت و آمد كاستاوتها به منزل رزماری به شكلی آزاردهنده در شرایطی كه آپارتماننشینی امروز چنین چیزی را دست كم در جامعه غربی نمیپسندد، اصرار گای همسر رزماری برای عدم تعویض دكتر زنان و رعایت دستورات او با وجود دردهای شدید ناحیه رحم و لگن، اصرار در مصرف داروهای گیاهی به تجویز دكتر مرموز زنان و با همكاری كاستاوتها، قتل هاچ هاكینز به شكلی مرموز و كاملاً غیر قابل توضیح و یافتن نام یك عضو یا رهبر شیطانپرست در یك كتاب با مضمون شیطان پرستی توسط رزماری. همه اینها با روند منطقی فیلمنامه رزماری و البته بیننده را به وجود یك توطئه و همدستی از طرف سایرین مجاب میكند هرچند كه تا سكانسهای پایانی همهچیز در یك تعلیق عمیق و در ساختار فیلمنامه در هاله ابهام قرار میگیرد و این تعلیق هرگونه اثبات و قطعیت را در پرده شك قرار میدهد و احتمال وجود توهم و بدبینی او را افزونی میبخشد. در حقیقت، توطئه وجود دارد و رزماری اشتباه نكرده است اما غایت این واقعبینی ترسیم یك تصویر وحشتناك در تابلویی سفید از فطرت اوست. او این تصویر را رسم میكند، دیگران قلممو و رنگ را مهیا میكنند و اوست كه نقاش این تابلوی هراسآور میگردد. فیلم را در ژانر وحشت (Horror) تقسیمبندی میكنند، كه این امر مخاطبین عام را به اشتباه میاندازد چرا كه در فیلم كمترین مخلوق ترسناك و یا موجود عجیب و غریب وجود ندارد، آنچه هست تعلیق، به دام افتادن به همراهی دكوپاژ مؤثر و موسیقی تاثیرگذار است. رزماری، یك زن معصوم و خوشاخلاق و ساده كسی است كه در دام یك گروه اسیر میگردد و همسرش او را معامله مینماید. او _گای_ به عنوان نماینده روشنفكران خامطینت، یك بازیگر سینماست. او در چند فیلم تجربی و چندین فیلم تبلیغاتی بازی كرده است، چیزی كه او را با رویكرد و عملكرد ابزار آشنا میكند و در یك جامعه مدرن گوهر استمرار در حیات مادی را با مستمسك قرار دادن اجسام و آدمها و بدتر از همه همسرش در مییابد و باز میشناسد. نگاه پولانسكی به مذهب همچون نگاهش به ارتباط آدمها مخدوش، یكسویه و افراطی است. او ضمن اینكه راهی گریز برای فرجام بشریت نمیشناسد تابوهای حكمی مذهب را در هم میشكند. هرچند نگاه او به شیطانپرستی ساختاری مذهبشكن و لائیك ندارد و همچون گای از این موضوع به عنوان یك ابزار بهرهوری مینماید و در حقیقت همانطور كه پیشتر ذكر شد شیطان در جایگاه دیو درون انسانها نشسته است و با یاری سرمایهداری، بورژوازی، سلطه و از همه مهمتر ایدئولوژی رشد مییابد، بسترهایش آمادهسازی میشود و مدرنیسم نیز برای چنین فرایندی كاتالیزور مناسب است. رزماری یك كاتولیك است، همین برای اعتقاد كوركورانه و قوی او كافی است. یك اعتقاد ایدئولوژیك و سختگیر در كرانه دریای مسیحیت، كه از او موجودی اقتدارگرا و كمالاندیش میسازد. در شب زفاف رزماری با گای، كه قرار است طی یك مراسم آیینی نطفه شیطان در رحم رزماری بسته شود بر نقاشیهای رنسانسی روی سقف كلیساهای كاتولیك تاكید میشود و در جای دیگر به كاتولیك بودن رزماری اشاره میگردد. در اینجا رزماری در كنار مظهر انسان بودنش، جامی است كه از شراب مذهب آكنده است و این مذهب است كه بهترین بستر برای رشد دیو درون را مهیا مینماید و پولانسكی با در كنار هم قرار دادن این پارادوكس، تیغ برنده انتقادش را از كاركرد مذهب بر شاهرگ ایدئولوژی میكشد. این فیلم باعث شد كه طرفداران مانسن شیطانپرست همسر پولانسكی را در غیاب او و در منزل در حالی كه حامله بود مصله كنند و این حادثه دلخراش پولانسكی را چندین سال از حرفه سینما جدا انداخت؛ در حالیكه به عقیده حقیر، این مسیحیان متعصب بودند كه میبایست برمیآشفتند و جنجال به پا میكردند. در این فیلم، مذهب در كنار تجدد عامل قهقرای انسان به شكلی نمادین معرفی میگردد.
پولانسكی مذهب را با ترفندی خاص از خدا جدا میكند و بین این دو مقال حصار میكشد. وقتی رزماری در مطب دكتر منتظر است مجله Time را برمیدارد. روی مجله با فونت درشت و بر زمینه سیاه این جمله نوشته شده است: Is God Dead? (آیا خدا مرده است؟) این امر نشانگر ارادتی است كه شاید پولانسكی به حضور یك خالق دارد و تحلیل این پدیده سابجكتیو را با ابزار مصنوع عقیدتی مذهبی نمیپسندد، خدایی كه ظاهراً نسبت به درج نطفه دشمنش شیطان در كالبد بشر بیتفاوت است و ابهام اینكه او حضور دارد و آیا اكنون از نظر فلسفی اعلام موجودیت نمیكند و به تعبیری دچار مرگ معنوی شده است را متبادر میسازد. او خالق رزماری (انسانیت، بشر) است و رزماری خالق شیطان (پلیدی، تباهی و گناه) و در این سیر علت و معلولی خداوند تنها یك نظارهگر است و تنهایی او در مفهوم تنهایی انسان در رهایی خویش از گرداب گناه است؟ پاسخی برای این سوال وجود ندارد. پس، فیلم تنها به طرح اینكه ایا خدا مرده است بسنده میكند و پاسخ را به عهده رزماری میگذارد. رزماری كه در نهایت، خوی اصلی خویش را فراموش نمیكند و مساله مادر بودن، همان چیزی كه كنایه از مولد بودن ذات بشری دارد برایش نقطه اول اهمیت است. او در سكانس پایانی شیطان را به عنوان فرزند میپذیرد و نیت میكند كه برای او دایه و پرستار باشد و شاید این تنها راه نجات باقی مانده از فلاكت است. استقبال از رنج ممكن است بهترین راه مقابله با رنج باشد. بچه رزماری ممكن است یك شاهكار نباشد اما یكی از تاثیرگذار ترین و قابل تاملترین آثار دهه هفتاد سینماست. بچه رزماری هنوز بین آدمها زندگی میكند و هنوز به بهترین نحو از او پرستاری میشود اما رزماری دیگر وجود ندارد.
نویسنده:هوتن زنگنه پور
منبع: دلنمک
نقد و بررسی فیلم به قلم
بچه رزماری هرچند اولین فیلم انگلیسی زبان و آمریکایی کارگردان لهستانی تبار رومن پولانسکی است ولی در عین حال آیینه تمام نمای دنیای مرموز و پیچیده کارگردانش است. درحقیقت دستمایه اصلی پولانسکی یعنی “توهم توطئه” در این فیلم کاملا نمایان است. با نگاهی گذرا به آثار پولانسکی در می یابیم توهم توطئه همواره یکی از مهمترین باورهای فلسفی اوست. در محله چینی ها(جاییکه جک نیکولسون فقط می تواند به خودش اعتماد کند) یا در پیانیست (وقتی آدرین برودی حتی از سایه خودش هم می ترسد) وحتی در آخرین فیلمش الیور تویست این توهم توطئه همواره وجود دارد. ولی در دو فیلم بچه رزماری و مستاجر این حس به اوج خود میرسد.البته در مستاجر که با بازی زیبای خود پولانسکی همراه است توهم توطئه برخواسته از ذهنی روان پریش است که کم کم صاحبش را مسخ میکند ومی تواند ناشی از بدبینی او به همه کس و همه چیز باشد ولی در بچه رزماری توطئه فقط یک توهم نیست بلکه به شکلی خزنده و آرام واقعا جریان دارد ودر نهایت “رزماری” (با بازی میا فارو ) را در کام خود فرو میکشد.
اینجاست که رزماری می فهمد در دام هیولا ها (همان جادوگران شیطان پرست) گرفتار است و حتی همسرش (جان کاساوتس) فریب آنها را خورده و با آنها هم دست شده و حتی دکترمتخصص زنان هم خود یک شیطان پرست است! او در یک توطئه از قبل طراحی شده گرفتار شده وبه ظاهر هیچ را فراری ندارد ولی در اوج تنهایی یک همدم پیدا میکند و حاضر است برای حفظ آن از چنگ جادوگرانی که تشنه به خونش هستند هر کاری بکندو این تنها همدم کسی نیست جز بچه و جنینی که در شکم دارد. رزماری دائم با او حرف میزند و به او قول میدهد که جانش را حفظ میکند.غافل از اینکه این بچه فرزند شیطان است!
این فیلم نمونه کاملا موفقی از یک فیلم ترسناک کلاسیک است که در برخی سکانسها واقعا نفس بیننده را از ترس بند می آورد بدون اینکه سری از جا کنده شود یا بدنی تکه تکه شود!( مثلا صحنه ای که رزماری بعد از فرار از مطب دکتر جادوگر در داخل کیوسک تلفن به دکتر سابقش زنگ میزند را به یاد بیاورید.) پولانسکی به طرزی استادانه از همه تمهیدات مثل موسیقی متن- فیلمبرداری – نورپردازی – تدوین – صدا و… برای ترساندن تماشاگر استفاده میکند و البته مهم این است که درست در لحظه ای که او در نظر دارد بترسیم و لحظه ای بعداز آن در فضای دراماتیک فیلم غرق شویم.
یکی از معروفترین و شاید بهترین سکانسهای فیلم سکانس رویاهای رزماری است. تصاویری عجیب و مبهم که راز آن تا پایان فیلم برای بیننده فاش نمیشود والبته نمونه کاملی از یک رویای کابوس وارطولانی در سینما ست.(من را به یاد رویای گریکوری پک در طلسم شده هیچکاک انداخت)
و اما پایان بندی عجیب فیلم: وقتی که رزماری با دشنه ای در دست در میان انجمن شیطان پرستان ظاهر میشود و به طرف فرزندش میرود و با دیدن چشمهای نوزاد ناباورانه خطاب به آنها فریاد میزند ” چه بلایی سر چشمهای او آورده اید؟” جوابی که میشنود واقعا مایوس کننده است: ” چشمهایش به پدرش رفته ” و پدر این نوزاد نه همسر رزماری بلکه شیطان است! آری فرزند شیطان متولد شده و حالا تمام شیطان پرستان جشن گرفته اند و منتظرند تا او بزرگ شود و نیروهای شر را در تمام دنیا حاکم کند. اینجاست که از خود می پرسیم حالا رزماری چه میکند و البته انتظار داریم دشنه اش را در قلب فرزند شیطان (و البته خودش!) فرو کند و دنیا را نجات دهد ولی اشتباه ما اینجاست که حس مادرانه رزماری را فراموش کرده ایم. او نه تنها به نوزاد آسیبی نمی رساند بلکه به آرامی او را تکان می دهد تا گریه اش متوقف شود.
اینجا درام به اوج خود میرسد.حقیقت این است که از نظر پولانسکی اصلا مهم نیست که این کودک فرزند شیطان است و چه دردسرهایی برای آیندگان درست میکند (هرچند این میتواند بعدها دستمایه ساخت فیلمی مثل طالع نحس شود) این وجه تراژیک فیلم نیست. بلکه تراژدی فیلم نا امیدی و ویرانی مادری است که می فهمد ماهها به خاطر فرزند شیطان درد میکشیده نه آن کودکی که در رویاهایش تصور میکرده. و در پایان این رزماری و البته تماشاگران فیلم (که در تمام طول فیلم با او همراه بوده اند و همه توطئه ها راراقدم به قدم با او کشف کرده اند) هستند که باید این حقیقت تلخ را قبول کنند.
جایی که رزماری به “رومن جادوگر” میگوید: “تو میخواهی به من بقبولانی که واقعا مادر این بچه هستم ؟” و رومن سوال او را با سوالی دیگر پاسخ میگوید:”مگه نیستی؟!” و بدین ترتیب فیلم با لالایی که رزماری برای فرزندش میخواند پایان می یابد: لالایی برای فرزند شیطان!!
نویسنده: رضا احساسی
منبع: کافه نقد
نقد و بررسی فیلم به قلم
رزماری و گای وودهاوس برای شروع زندگی مشترک، آپارتمانی غیرعادی را در مجتمع برام فورد در منهتن انتخاب میکنند. رزماری در رخت شورخانهی ساختمان با دختری به نام تری آشنا میشود که به گفتهی تری همراه زوجی سالخورده در واحد مجاور آنها زندگی میکند. یک شب که رزماری و شوهرش به خانه بازمیگشتند، باخبر میشوند تری خودکشی کرده است. سپس با پیرمرد و پیرزن واحد مجاور آشنا میشوند که البته رزماری تمایلی به معاشرت با آنها ندارد، ولی همسرش تقریباً هرشب به خانه ی آنها میرود. گای هنرپیشه ی فیلم های تبلیغاتی بود و علاقه ی بسیار به کسب شهرت داشت. مدت کمی از آشنایی او با زوج سالخوردهی مرموز نگذشته بود که موقعیت کاری او بهتر شد. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه رزماری متوجه شد باردار است و مثل همه ی مادرهای دیگر دچار ترس ها و نگرانی های دوران بارداری شد. اما ترس های رزماری از این دوران کمی غیرعادی بود. او به توصیه ی مینی کستِوت (پیرزن همسایه) پزشک معالج خود را عوض کرد و نزد پزشکی رفت که آنها معرفی کرده بودند. پزشکی که مینی معرفی کرده بود او را از خواندن کتاب های راهنمای دوران بارداری و خوردن ویتامین ها و قرص های دیگر منع کرد و به او دستور داد جوشانده هایی را بخورد که مینی درست میکند. رزماری به تدریج نسبت به پزشک معالجش، همسایه ها و حتی شوهرش مشکوک میشود. در این میان موعد تولد بچه نیز نزدیک میشود…
پس از به دنیا آمدن بچه، رزماری را ناخواسته از فرزندش جدا میکنند و به او میگویند بچه مرده است. اما رزماری که صدای گریه ی نوزادی را از واحد مجاور میشنود، مخفیانه به منزل آنها میرود و وارد جمعشان میشود. در اینجاست که متوجه میشود فرزند شیطان را در دلش پرورده است… برای بچه ی رزماری دعا کنید.
این فیلم نخستین اقتباس ادبی پولانسکی بود. پولانسکی در این فیلم نسبت به متن اصلی بسیار وفادار بود. قسمتی از دیالوگ ها، طراحی رنگها و لباسها عیناً از کتاب گرفته شده بود. این فیلم در عین حال نخستین فیلم امریکایی پولانسکی نیز محسوب میشود، هرچند ابتدا قرار بود اسکی سریعالسیر نخستین فیلم امریکایی وی باشد. اما رابرت اِوانز از استودیو پارامونت تصمیم گرفت پولانسکی بچهی رزماری را کارگردانی کند. البته اِوانز بعدها یادآور شد بهسادگی با دادن پیشنهاد ساخت فیلم اسکی سریعالسیر به پولانسکی او را به امریکا کشانده تا ساخت بچهی رزماری را به او بسپرد. هرچند او با این فیلم نامزد دریافت اُسکار بهترین فیلمنامه ی اقتباسی شد اما موفق به دریافت این جایزه نشد. روت گوردون، بازیگر نقش مینی کستِوت در آن سال جایزه ی اُسکار و همچنین گلدن گلابِ بهترین بازیگر نقش دوم را از آن خود کرد. پولانسکی سرانجام در سال 2002 برای فیلم ستودنی پیانیست جایزهی اُسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد. او برای این فیلم علاوه بر اسکار، نخل طلایی کن و سزار فرانسه (معادل اُسکار امریکا) را به دست آورد.
یکی از نکات جالب فیلم این بود که نام اصلی مجتمع برام فورد، داکوتا بود که برای فیلمبرداری نام آن را تغییر دادند. جان لنون خوانندهی مشهور گروه افسانه ای بیتلز نیز زمانی در این مجتمع زندگی میکرد.
این فیلم رتبه ی دهم فهرست فیلم های ترسناک تاریخ سینما را از نشریه ی اینترتینمنت ویکلی کسب کرد و همچنین رتبه ی بیست و یکم از فهرست 25 پوستر فیلم برتر تاریخ سینما را از نشریه ی پریمیر دریافت کرد.
نویسنده: سپهر شریف زاده
منبع: فصلنامه جشن کتاب
49
دیدگاه بگذارید
… [Trackback]
[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] There you will find 79996 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/rosemarys-baby/ […]
بسیار زیبا بود مخصوصا آخر فیلم 😍😍😍
[8230 ;] ۴- بچه رُزماری (۱۹۶۸) [8230 ;]
صحنه ای که شیطان تخمش رو می کاره رو خیلی خوب در آورده این پولانسکی
صحنه ای که شیطان تخمش رو می کاره رو خیلی خوب در آورده این پولانسکی
ی توهمی هم هس ب اسم توهم فراماسونری ک اقای ب اصطلاح استاد رایفی پور تو مغز تمام بچه های ایرونی رشد داده و همرو نسبت ب همچی ا در و دیوار گرفته تا ادما بدبین کرده. من ک خودم اصن ب این چیزای فرعی نگاه نمیکنم و بیشتر توجهم ب محتوای فیلمه تا پیدا کردن نمادهای فراماسونری
name="khashayar0:فیلم چرتی بود از همون اول همه چی معلومه خشایار جان واقعن متعجب شدم ا حرفت کجای فیلم ا اول مشخص بود این ک بچش بچه شیطانه یا این ک رزماری بچرو ب فرزندی قبول میکنه بنظرم کم لطفیه ک بگیم فیلمی ک جریان ساز بوده فیلم چرتیه بعدم افراد دیگ هی گیر دادن پولانسکی فلان کار کرده خودش شیطانه چیکار ب شخصیتش دارید همین ک آدمی تو دنیای فعلی وجود داره ک میتونه انقد صریح و بی پروا دغدغه هاشو تو فیلم ب نمایش بذاره و ما هم مجانی ب تماشای فیلم میشینیم و لذت میبریم کلبه خاهش میکنم… ادامه »
f: S:نماد هایی که در این فیلم هست کاملا از فرقه ماسون ها هست-در پلانی که رزماری فکر میکند در رویا هست و کابوس می بیند در اتاقی تاریک وارد می شود و در آنجا ۱۳ نفر از یاران محافظ شیطان(همان همسایه های پیر ساکن آپارتمان)را که لخت هستند می بیند و زمین آن اتاق هم شطرنجی است و در پلان آخر فیلم که رزماری به جشن اعضا وارد می شود بالای گهواره بچه سلیب بر عکس را میبیند و نماد های بسیاری در فیلم که از ابتدا تا انتهای فیلم در صحنه به طور نامحسوس دیده میشود. این فیلم… ادامه »
S:نماد هایی که در این فیلم هست کاملا از فرقه ماسون ها هست-در پلانی که رزماری فکر میکند در رویا هست و کابوس می بیند در اتاقی تاریک وارد می شود و در آنجا ۱۳ نفر از یاران محافظ شیطان(همان همسایه های پیر ساکن آپارتمان)را که لخت هستند می بیند و زمین آن اتاق هم شطرنجی است و در پلان آخر فیلم که رزماری به جشن اعضا وارد می شود بالای گهواره بچه سلیب بر عکس را میبیند و نماد های بسیاری در فیلم که از ابتدا تا انتهای فیلم در صحنه به طور نامحسوس دیده میشود. این فیلم حرفی… ادامه »
سلام.به نظرم اصلا فیلم ترسناکی نبود ولی موضوع فیلم جالب بود
سرخیل: نیما۲:فیلم یه شاهکاره به تمام معناست و یکی از سمبولیستی ترین فیلم های تاریخ سینما… فیلم بسیار نمادگراست، خود پلانسکی هم اینو تایید کرده، موسیقی فیلم هم که دیگه نیازی به تعریف نداره! شاید جالب باشه بدونید که اون فلش بک هایی که میزنه و دو تا خواهر روحانی رو توی کلیسا نشون میده همون دو تا پیر رزن همسایه رزماری هستند!! در کل فیلمی هست بسیار عجیب که زیاد بهش توجه نشده در ایران… بعد از ساخت این فیلم زن رومن پلانسکی رو به قتل رسوندن در حالی که یه 😆 بچه ی ۹ ساله 😆 رو حامله… ادامه »
خانواده شیطانپرست چاللز منسن بعد ساخت فیلم بچه رزماری همسر رومن پلانکسکی(شارون تیت)بخاطر ساخت این فیلم بصورت وحشیانه ای میکشند وبعد جک نیکلسن (بازیگر مطرح)چون سر فیلم محله چینی ها بااو ارتباط داشت بخاطر افسردگی و تنهایی وی اورا به خانه خود میاورد و پلانسکی بخاطر مصرف الکل و مواد مخدر و افسردگی به دختر جک نیکلسن که کودکی بیش نبود تجاوز میکند و بعد پلانسکی از آمریکا به اروپا فرار میکند بخار همین اکثر فیلم های او در اروپا ساخته شده است مثل فیلم پیانیست
پالانسکی بخاطر ساخت فیلم بچه رزماری زندگی خود را نابود میکند
ایده خلاقانه و قابل تاملی داشت و سیر داستانی در نهایت تعدیل (سرنخ-قافلگیری) چیده شده بود و در کل میشه از این فیلم به عنوان یک اثر قابلی احترام نام برد.
در ضمن توی هیچ فیلمی با هیچ چیز به اندازه اون تفی که رزماری آخر فیلم تو صورت شوهرش انداخت موافق نبودم.
شاهکار توصیف نشدنی خاص درود بر پولانسکی کبیر
خاص ترین فیلمی که دیدم از آقای خاص سینما دارم فکر می کنم اگر تمام فیلمسازان دنیا مثل پولانسکی بودن اونوقت چی میشد !! حتما سینما پر از طغیان و جنجال میشد . خوب میتونیم بگیم پولانسکی پدر رزماری بود نه اینکه شیطان بوده نه این تصور اشتباهه که پولانسکی رو متهم میکنن به شیطان پرستی چون فیلمش کاملا ضد شیطان پرستیه اما فرزندی رو که تو اون شب کزایی متولد کرد راهی جدید رو تو تاریخ سینما برای ساخت فیلم هایی باز کرد که تا قبل از اون یا وجود نداشت و یا فیلمسازانش وجود ساختش رو نداشتن !… ادامه »
فیلم رو به نمایش نشستم..خوب بود ولی کمی گیج کننده و جواب سوالهایه زیادی برام گذاشت
مطمئنا باید یکبار دیگه ببینمش..فیلم مستاجر رو قبل از این فیلم دیدم و میدونستم با چه سبک کاری طرفم ولی با این حال بخشهایی از فیلم که بیشتر هم به شکل نماد و اشارات بود رو نفهمیدم…در کل از دیدنه فیلمهایی که به فرقه هایه شیطان پرستی می پردازه لذت میبرم(برایه اگاهی ازطرز فکرشون)
نماد هایی که در این فیلم هست کاملا از فرقه ماسون ها هست-در پلانی که رزماری فکر میکند در رویا هست و کابوس می بیند در اتاقی تاریک وارد می شود و در آنجا ۱۳ نفر از یاران محافظ شیطان(همان همسایه های پیر ساکن آپارتمان)را که لخت هستند می بیند و زمین آن اتاق هم شطرنجی است و در پلان آخر فیلم که رزماری به جشن اعضا وارد می شود بالای گهواره بچه سلیب بر عکس را میبیند و نماد های بسیاری در فیلم که از ابتدا تا انتهای فیلم در صحنه به طور نامحسوس دیده میشود. این فیلم حرفی… ادامه »
من این فیلمو میخوام ببینم از کجا پیداش کنم؟؟؟
نیما۲:فیلم یه شاهکاره به تمام معناست و یکی از سمبولیستی ترین فیلم های تاریخ سینما… فیلم بسیار نمادگراست، خود پلانسکی هم اینو تایید کرده، موسیقی فیلم هم که دیگه نیازی به تعریف نداره! شاید جالب باشه بدونید که اون فلش بک هایی که میزنه و دو تا خواهر روحانی رو توی کلیسا نشون میده همون دو تا پیر رزن همسایه رزماری هستند!! در کل فیلمی هست بسیار عجیب که زیاد بهش توجه نشده در ایران… بعد از ساخت این فیلم زن رومن پلانسکی رو به قتل رسوندن در حالی که یه 😆 بچه ی ۹ ساله 😆 رو حامله بوده!… ادامه »
در این که فیلم محترمیه شکی نیست اما کمی در اجرا عقیمه. چون به طور کامل از قواعد ژانر پیروی نمی کنه و بیننده رو تو برزخ این که با چه پدیده ای طرفه نگه می داره و تکلیف خودش رو روشن نمی کنه.
فیلم یه شاهکاره به تمام معناست و یکی از سمبولیستی ترین فیلم های تاریخ سینما…
فیلم بسیار نمادگراست، خود پلانسکی هم اینو تایید کرده، موسیقی فیلم هم که دیگه نیازی به تعریف نداره!
شاید جالب باشه بدونید که اون فلش بک هایی که میزنه و دو تا خواهر روحانی رو توی کلیسا نشون میده همون دو تا پیر رزن همسایه رزماری هستند!!
در کل فیلمی هست بسیار عجیب که زیاد بهش توجه نشده در ایران… بعد از ساخت این فیلم زن رومن پلانسکی رو به قتل رسوندن در حالی که یه بچه ی ۹ ساله رو حامله بوده!
فیلم خوبی بود اما اگر پایان فیلم رو تغییر می دادند.
ممنون بابت نقد خوب
بچه رزماری از بهترین شاهکار هایی بود که تا به حال دیدم
با محتوا بسیار قوی و ساختار پر از تعلیقی که مخاطب رو تا پایان با خودش همراه میکنه و در ۵ دقیقه اخر فیلم حقیقت رو مشخص مینه
نکته جالب اینه که اگه برای ۲ بار ببینیش متوجه میشی که کارگردان از همون ابتدا کلید های زیادی رو به مخاطب میده که میشه حقیقت رو از فهمید