Nomadland (سرزمین آواره‌ها) – برنده‌ی اسکار بهترین فیلم


خلاصه داستان:

فرن زنی اهل شهری در ایالت نوادا است که زمانی اوضاع خوبی داشته، اما بعد از بسته‌شدن معدن‌های گچ کنگلومرا اوضاعش عوض می‌شود و شیوهٔ زندگی‌اش هم شکل دیگری به خود می‌گیرد.


تصاویر فیلم:

خلاصه نظر منتقدان:

پیتر برادشاو – The guardian ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

سرزمین آوارگان ژائو اثری ترکیبی از مستند و تخیل است؛ درست همانند فیلم قبلی او یعنی (The Rider).

جسیکا کیانگ – The Playlist ( امتیاز ۹.۱ از ۱۰ )

اثری خردمندانه و زیبا که از دیدگان، تفکرات و احساسات خاص ساخته شده است.

فیونوالا هلیگان – Screen Daily ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

این بسیار عجیب و شکوهمندانست که چگونه اثری مانند سرزمین آوارگان می‌تواند آیینه‌ای را جلوی جامعه بگیرد و پرتوهایی از زندگی خود مردم را به آن‌ها بازتاباند.

لیا گرینبلات – Entertainment Weekly ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

به سختی می‌توان بازیگر دیگری را در نقش فرن تصور کرد. مک دورمند فقط تبدیل به فرن نمی‌شود، او فرن را خلق می‌کند. او و ژائو به کمک یکدیگر توانستند چنین اثر کمیابی را خلق کنند. اثری با ارزش و بی‌بدیل.


نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)

نشریه reelviews

نمره 7.5 از 10

برای یافتن «سرزمین آوارگان» (Nomadland) کافیست محلی که مستند با آنچه روی پرده سینما به نمایش گذاشته می‌شود برخورد می‌کند را پیدا کنید. کارگردان/نویسنده/تدوین‌گر فیلم، کلوئی ژائو، با اقتباس از رمان غیر تخیلی‌ای، نوشته جسیکا برودر، حال و هوایی جدید به داستان می‌دهد و رنگ تازه‌ای به مسیر روایت داستان می‌بخشد. این داستان از دریچه دید فرن، فرانسس مک دومند، روایت می‌شود. فرن در مسیر خود از حضور چندین شخصیت غیر واقعی، من جمله کاراکتری که توسط ارتشی سابق، دیوید استرثیرن، بازی شده و کاراکتری واقعی دیگر بهره می‌برد. این فیلم با دیدی منقدانه و میانه‌رو سعی می‌کند آنچه را می‌خواهد به تصویر بکشد. لازم به ذکر است که سازندگان فیلم، حس کند پیش رفتن فیلم را در برخی از سکانس‌های آن با توصیف بی‌نظیری از طبیعت انسان و سرکشی بی‌حد و اندازه او جبران می‌کنند.

این فیلم درباره همه چیز و هیچ چیز است. سرزمین آوارگان با معرفی فرن آغاز می‌شود. فرن، بیوه‌ای شصت ساله‌ است که همسرش را از دست داده است و اکنو در پی از دست دادن شهر محل سکونت خود سرگردان می‌شود. تا پیش از بسته شدن معدن امپایر، کارمندان شرکت گج آمریکا در این شهر زندگی می‌کردند. اما با بسته شدن معدن، همه ساکنین شهر آن را ترک کردند. حال، فرن که امپایر را چیزی بیشتر از شهر ارواح نمی‌بیند، دارایی‌های محدود خود را جمع می‌کند و سفر خود را به عنوان یک دوره‌گرد آغاز می‌کند. او با ون خود از یک ایالت به ایالتی دیگر و از محله‌ای به محله دیگر می‌رود تا شاید به طور موقتی و فصلی بتواند به مشاغل خرد مشغول شود تا بتواند هزینه نیاز‌های اولیه خود را به نحوی تامین کند. البته که فرن دوستانی نیز دارد اما دیدار‌های او و دوستانش ممکن است به دلیل مهاجرت‌های فرن تا ماه‌ها یکدیگر را نتوانند ببینند. در این میان، بزرگ‌ترین ترس فرن خراب شدن ونی است که وجود آن سفرهای فرن را ممکن می‌کند.

فیلم‌نامه ژائو، واقعیت و تخیل را به طرز بی‌نظیری به یکدیگر می‌بافد. او سعی می‌کند تا به یک داستان بی‌هدف ساختار دهد. ژائو این کار را با کمک گرفتن از یک شخصیت غیر واقعی با نام دیوید و چند دوره‌گرد واقعی انجام می‌دهد. دیوید دوست و فرن است که هر چند وقت یک بار با او تجدید دیدار می‌کند و لیندا می، باب ولز و سوانکی هم دوره‌گردانی واقعی هستند که فرن را در مسیرش همراهی می‌کنند. همچنین ژائو سعی دارد تا با دستکاری واقعیت، زندگی را کمی متفاوت‌تر از آنچه در دنیای خارجی می‌توان دید نشان دهد. برای مثال سوانکی در فیلم با سرطانی وخیم و غیر قابل درمان دست و پنجه نرم می‌کند اما سوانکی در دنیای واقعی کاملا سالم است و از اینکه اکنون به عنوان یک ستاره سینمایی شناخته می‌شود خوشحال است.

برای فرانسس مک دورمند اما ساخت این فیلم چیزی فراتر از بازی کردن یک نقش بوده است. مک دورمند این فیلم را نه برای روی صحنه رفتن بلکه برای عشق بازی کرده است. زمانی که فرانسس کتاب برودر را می‌خواند، بلافاصله پیش ژائو می‌رود و پروژه ساخت این فیلم را به او پیشنهاد می‌دهد. در روند ساخت این فیلم نیز فرانسس بازی‌ای را به نمایش می‌گذارد که بی‌شک مارلون براندو را مفتخر می‌ساخت. او برای بازی در نفش فرن، به خود فرن تبدیل می‌شود. ترسی از کثیف شدن ندارد و مشکلی ندارد تا بدون آرایش جلوی کادر دوربین برود. او به گونه‌ای خودش را در این فرهنگ جای می‌دهد که به سختی می‌توان او را از دیگر دوره‌گردان واقعی تمایز داد.

سرزمین آوارگان فیلمی سیاسی نیست. این فیلم قصد ندارد کسی یا چیزی را تخریب کند. با اینکه ژائو فیلم را از دریچه دید کارگرانی روایت می‌کند که سبک زندگی و درآمد خود را از دست دادند اما او از این مسیر برای خالی کردن خشم خود استفاده نمی‌کند. همچنین می‌توان متوجه شد که شخصیت‌های داخل فیلم نیز به حال خودشان غبطه نمی‌خورند. آن‌ها برای انجام دادن کاری که مجبور به انجام آن هستند به طرز قاطعانه‌ای از خودت شجاعت به خرج می‌دهند. آن‌ها ادامه می‌دهند و معنای تازه‌ای برای زندگی خود پیدا می‌کنند در تایید این حرف، فرن هم در بخشی از فیلم ذکر می‌کند «من آواره نیستم، من فقط بی‌خانمان هستم».

از طرفی دیگر، ژائو مراقب است که فیلم تبدیل به مستندی از مناظر جذاب نشود. او و دیگر سازندگان فیلم قصد نداشتند که فیلم سر‌تاسر از مناظر مناسب مجلات پر شود. آن‌ها تلاش کردند تمرکز فیلم را روی افراد بگذراند و نه دنیای اطرافشان. چرا که ژائو معتقد است این فیلم یک پرتره است و نه یک نقاشی از یک منظره.

در نهایت باید گفت که این فیلم برای افرادی که به دنبال هیجان و اکشن می‌گردند مناسب نیست و بر خلاف دیگر ساخته‌های مربوط به موضوع، سرزمین آوارگان انتهای مشخصی ندارد. این فیلم آنقدر ادامه می‌یابد تا بیننده بتواند تمام آن چیزی را که لازم دارد درک کند و وقتی تمام می‌شود به این دلیل نیست که اتفاق خاص و هیجان‌انگیزی در فیلم رخ داده است بلکه تنها به دلیل آن است که به نقطه مناسبی برای پایان رسیده است.

مترجم: امید بصیری


ممکن است شما دوست داشته باشید

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
  Subscribe  
Notify of