Judas And The Black Messiah (جوداس و مسیح سیاه)

کارگردان: Shaka King (شاکا کینگ)
نویسنده:
7.5
85
0.96

خلاصه داستان:

داستان فیلم در مورد خیانت به فرد همپتون (با بازیگری دنیل کالویا) رئیس بخش ایلینوی حزب پلنگ سیاه توسط خبرچین اداره تحقیقات فدرال ویلیام اونیل (با بازیگری کیت استنفیلد) در دهه ۱۹۶۰ شیکاگو است.


تصاویر فیلم:

خلاصه نظر منتقدان:

بیلی گودکونتز – Arizona Republic (امتیاز 9 از 10)
این داستان آزاردهنده است –
نه به خاطر روشی که کینگ ارائه می دهد ، به هیچ وجه ، بلکه بخاطر جزئیات آن. دستکاری در عدالت دلخراش است. اگرچه غم آن چیزی نیست که به احتمال زیاد هنگام تماشای آن احساس خواهید کرد. بلکه عصبانیت است. خیانت در “یهودا و مسیح سیاه” بسیار فراتر از شخصیت اصلی است ، و آن را به یک تراژدی خیلی بزرگتر تبدیل می کند.

کارلوس اگویلار –  The Warp (امتیاز 9 از 10)
کالوویا با خشمی عادلانه ، همپتون را با اعتقاد فولادی بازی می کند که زمانی برای اقدامات ظنی ندارد. این بازیگر با استعداد در صحنه هایی که حقیقت ماجرا را به مردم می‌گوید رفتار سختی دارد اما در صحنه هایی که مهارت های دیپلماتیک همپتون را نشان می دهد ، مانند ملاقات با تاج ها ، یک گروه انقلابی دیگر ، تعادل بیشتری دارد.

مایکل فیلیپس – Chicago Tribune (امتیاز 8.8 از 10)

یهودا و مسیح سیاه” گوینده تاریخ دراماتیک شیکاگو است. این یک فیلم واقعی است ، از یک جهت – پرحرف ، پر مخاطره ، پر از زندگی و نابکار زیرکانه (حتی اگر لحن غالب معمولا بدشوم باشد) و مملو از بازیگران فوق العاده است.

کتی رایف – The A.V. Club (امتیاز 8.3 از 10)

اگرچه استنفیلد و کالوویا دو اجرای جذاب و متضاد ارائه می دهند ، ‘جوداس و مسیح سیاه ‘یک قطعه گروهی است که فارغ از اعضای ضعیف و پر از سلاح های مخفی است.

رابرت دانیلز –  The Playlist ( امتیاز 7.7 از 10)

کینگ بسیار نزدیک است که زندگی و میراث همپتون را برای نسل جوان از نو بسازد. اما با وجود همه هنرهای فصیح فیلم و اجرای جسورانه یک گروه عمیق ، که شامل دومینیک ترن (که کمتر از لیاقتش برای او ازرش قائل شده)در نقش جودی هارمون ، عضو پلنگ سیاه است ، ” جوداس و مسیح سیاه ” نه به طور کامل نه جودا و نه مسیح آن را در بر نمی گیرد.


نقد و بررسی فیلم به قلم Peter Debruge (پیتر دبروج)

نشریه variety

نمره 9 از 10

یک قرن پیش، «وینستون چرچیل» معتقد بود که «تاریخ توسط پیروزها نوشته می شود.» ، اما اینجا در سال 2021، حتی – و گاهی اوقات به ویژه – کسانی که زیر چکمه قدرت خرد شده اند راه هایی برای شنیده شدن پیدا کرده اند. هر از چند گاهی ، با گذشت زمان ، نسخه ناپایدار حوادث برنده می شود و دروغ را به تبلیغات و چرخش صاحبان قدرت می‌اندازد.
برای ذکر مثال ، شهدای مسیحی اولیه تحت ستم رومیان توانستند تاریخ خود را بنویسند. با در نظر گرفتن این مدل، فیلم «یهودا و مسیح سیاه» با کارگردانی «شکا کینگ» را به عنوان “انجیلی به نقل از حزب پلنگ سیاه” در نظر بگیرید، یک بازخوانی شدید ، خشم آور و بی چون و چرا به موقع که در مورد شرایطی که رئیس بخش BPP ایلینوی «فرد همپتون» (دنیل کالویا) توسط سازمان ترور شد است. این روزها عرضه نمایشگرهای بزرگ بسیار محدود است و شیوع کرونا و قرنطینه «برادران وارنر» را تحت فشار قرار داده است تا این مدعی اسکار را به پلتفرم پخش «HBO Max»  تغییر مسیر دهد ، اما این ممکن است در واقع برای گسترش پیام فیلمی باشد که عدالت را در یک دلیلی که زمانی افراطی بود می‌بیند.
این پیام – فراتر از «من انقلابی هستم!» شعارهایی که «همپتون» فعال 21 ساله برای ایجاد انگیزه در پیروان خود استفاده می‌کرد است. این پیام‌ به اعتراضات «زندگی سیاهان مهم است» اشاره دارد، اعتراضاتی که به جواب
قتل های ادامه دار مردان و زنان سیاه پوست توسط همان سازمانی که قول محافظت و خدمت به کشورشان می‌دهد است. اتفاقی که برای «همپتون» افتاد بسیار موذیانه تر از کشتارهای اخیر بود، زیرا رهبر پلنگ سیاه برای حذف توسط دفتر تحقیقات فدرال هدف قرار گرفت.
در مرکز عملیات «ویلیام اونیل» (لیکیت استنفیلد) ، کاپیتان سابق امنیتی پلنگ سیاه بود که با خدمت به عنوان مامور‌ مخفی‌ FBI «میچل روی»(جسی پلمونز) این جنبش را تخریب کرد. پنجاه و یک سال پس از این واقعیت ، یک نسخه ویرایش شده از پرونده پرسنل میچل نشان می دهد که توطئه ای که توسط پلیس شیکاگو انجام شده است به رییس FBI «جی ادگار هوور» (مارتین شین) برمیگردد‌.این الهامات جنبه های نظری فیلمنامه را تقویت می‌کنند, که عمدتا بر اساس مصاحبه صادقانه ای که «اونیل» در سال 1987 در مجموعه مستند «چشم به جایزه» انجام داد بود است.این گفته یک چشم انداز منحصر به فرد در مورد این فیاسکوی کم بررسی شده قرار می دهد ، که در آن «کوینتلپرو» (گروهی ضربتی که با اجازه از «هورر» و بدون مجازات عمل می‌کند )قصد دارد هر چیزی را که «هوور»  سازمانی سیاسی و خطرناک می‌داند را به هر طریقی که لازم بود، فلج کند. تجربه اونیل در اینجا   وارونگی معیوبی از «BlackKklansman» اخیر اسپایک لی را ارائه می دهد ، زیرا کینگ (که با «ویل برسون» و «کنی و کیت لوکاس» همکاری داشته است) نقشی باورنکردنی که بازی می کند، نه برای کمدی بلکه برای تراژدی طراحی شده است.

وقتی «کینگ» «مردان »G را نشان می دهد ، نژادپرستی و بی احترامی آنها به حقوق شهروندی گستاخانه  اما بسیار محتمل است. به گفته‌ی‌ شخصیت «پلمونز» ، «پلنگ ها و کلان یکی هستند» ، استدلال خاصی است که مامور برای متقاعد کردن «اونیل» (که به جرم جعل هویت یک عامل فدرال دستگیر شده است) به نفوذ به گروه «همپتون‌» استفاده می‌کند. تا سال 1969 ، همانطور که یک مونتاژ افتتاحیه خوب ساخته شده به یادمان می آورد ، «مالکوم ایکس» و «مارتین لوتر کینگ جونیور» هر دو به طرز وحشیانه ای ساکت شده بودند. در شهرهای بزرگ ، نیروی انتظامی شهروندان سیاه پوست را مورد آزار و اذیت قرار داد و در پاسخ ، پلنگ ها به پلیس فحش دادند.

در شیکاگو ، یک سازمان دهنده جوان کاریزماتیک با برنامه ای ظهور کرد: «همپتون» به اتحاد جناح های مختلف – نه تنها گروه های سیاه رقیب ، بلکه میهن پرستان جوان (جناح چپی های سفیدپوست جنوبی) و ارباب های جوان (پورتوریکویی ها) – در چیزی که او ائتلاف رنگین کمان نامید ، پرداخت. به او به جای جنگیدن بین خودشان ، استراتژی ای داشت ، آنها باید عصبانیت خود را به سمت سیستم هدایت کنند. »همپتون« یک سخنران پرشور و قانع کننده بود ، در حالی که کالوویا (که یک دهه بزرگتر است و آشکارا تظاهر کننده نیست) در ابتدا جنبه ای محفوظ تر از شخصیت را بررسی می کند: کاهش تنش در جلسه ، تمرین سخنرانی ها با الگوگیری از شاهزاده کینگ و معاشقه وحشیانه با دوست دختر آینده اش »دبورا جانسون« (دومینیک فیش بک).
لحظات صمیمی بین «فیش بک» و «کالوویا» بعدی خوشامدگویانه را اضافه می کند و «همپتون» را – که خیلی راحت توسط دشمنانش به عنوان یک شورشی نشان داده شده بود – به عنوان یک عاشق و یک مبارز تجسم می بخشد. به دستور «هوور» ، مقامات بهانه ای نامناسب برای دستگیری او می یابند ، در حالی که به راههای “خلاقانه” تری برای اطمینان از سکوت او فکر می کنند. اما پس از گذراندن دوران زندان ، پلنگ زخمی بیش از پیش صریح ظاهر می شود. در اینجا ، در نیمه دوم انف فیلم ، «کالووی» تبدیل به همپتونی می شود که عموم مردم می شناسند ، «مسیح» حقوق مدنی که می تواند جمعیت را در خدمت برنامه ای سوسیالیستی ، تحریک کند. قدرتی‌که باید به هر قیمتی سرکوب میشد.
قیمت این کار فقط 300 دلار بود. این به عبارتی 30 قطعه نقره ای است که «اونیل» به خاطر آن همپتون را به فدرال فروخت و نقشه کف آپارتمان وی در وست ساید را ترسیم کرد و در شب حمله او را مخدر کرد. در حالی که برچسب «یهودا» مناسب به نظر می رسد ، «اونیل» بعداً روشن کرد که این در ذهن او «خیانت» نیست. مطلع بعداً توضیح داد: «من با پلنگ ها بیعت نداشتم.»اگرچه فیلم به نظر می رسد فکر‌می‌کند اختلالاتی نشان دادن او به دراماتیک بودن فیلم اضافه می‌کند. امروزه هیچ بازیگر دیگری مانند «استنفیلد» وجود ندارد ، که بتواند دوگانگی را که در «متاسفم مزاحمتان می شوم» نشان داده است به جدایی کامل از اخلاق تبدیل کند.
«استنفیلد» هم به عنوان قهرمان فیلم و هم بازیگری ذاتا دوست داشتنی ، به راحتی ترحم‌ ما را به خود جذب می‌کند، حتی اگر «اونیل» به صورت پست ترین شکل زندگی نشان‌ داده‌‌ شده است: موشی که توسط «خوک ها» برای مسمومیت یک پلنگ فرستاده شده است. اما او همچنین یک سرباز در طرحی است که به هیچ وجه نمی توانست پیش بینی کند. این پروژه همراه با فیلم های اخیر «MLK/FBI» و «ایالات متحده در مقابل بیلی هالیدی» ، نشان می دهد که نیروی انتظامی آمریکا تا چه درجه‌چهره های برجسته سیاه پوست را هدف قرار داده است و با این حال ، خشونت را نمی پذیرد.
این دستاورد استثنایی رویکرد «کینگ» است ، با توجه به این که فیلم دلیل های زيادي را برای تماشاگران به ارمغان می آورد تا از سیستمی که چنین بی توجهی به زندگی سیاهپوستان را نشان می دهد ، ناراحت شوند. این اجازه می دهد تا کلمات محترقه «همپتون» شنیده شود- شامل جمله بدون بازگشت «چند خوک را بکش ، کمی راضی باش»-در کنار افراط گرایی مرگبار رفقای کشته شده «جیمی پالمر» (اشتون سندرز) ، «جیک وینترز» (الجی اسمیت) و «جودی هامون»(دومینیک ترن)را نشان می دهد.
در صحنه ای قبل تر ، «همپتون« و «بابی راش» (دارل بریت گیبسون) برای آن سه نفر کلاس برگزار کردند و به نقل از رئیس مائو در مورد تفاوت بین جنگ و سیاست گفتند: «جنگ سیاست با خونریزی است و سیاست جنگ بدون خونریزی است.» آیا رئیس جمهور سابق استیضاح شده موافق است؟ آیا هوور موافق است‌؟ هر دو خشونت را برانگیختند و فرار کردند ، در حالی که «همپتون» به اعدام محکوم شد. پس از اولین نمایش جهانی خود در جشنواره فیلم ساندنس ، «یهودا و مسیح سیاه» در شرایطی آغاز می شود که تنش بین مقامات و برابری خواهان بار دیگر شعله ور شده است. این فیلم قدرتمند ، لحظه کنونی را در بافتی تازه و تاریخی قرار می دهد و نشان می دهد که دوگانگی می تواند خود نوعی خیانت باشد.

مترجم: زهرا بصیری


ممکن است شما دوست داشته باشید

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
  Subscribe  
Notify of