خلاصه داستان:
داستان فیلم مربوط به سال 180میلادی است زمانی که دامنه امپراتوری رم باستان از صحراهای آفریقا تا مرزهای انگلستان شمالی گسترده است.با این همه یک دژ در راه پیروزی کامل رومیها قرار دارد که هنوز فتح نشده است.سرانجام این دژ نیز به دست 'ماکسیموس 'یکی از بهترین س
بازیگران:
تصاویر فیلم:
نقد و بررسی فیلم به قلم Todd McCarthy (تاد مککارتی)
نشریه ورایتی
نمره 10 از 10
مقدمه:
با فیلم گلادیاتور، امپراطوری روم بعد از یک غیبت سی و پنج ساله به پرده سینماها بازگشت. فیلمی خشن با جنگجویانی قوی هیکل که در غالب درامی انتقامی، فضای 2000 سال پیش را برای تماشاگران به تصویر میکشد. Ridley Scott حماسه ای را روایت میکند که با دستمایه قرار دادن موضوع دسیسه و قهرمان پروری در دستگاه حکومتی، ژانری سینمایی را دوباره برای بینندگان قدیمی زنده میکند که مدتها به خاطر عدم استقبال کمپانی های فیلمسازی تقریباً فراموش شده بود. درواقع سرمایه گذاری 100 میلیون دلاری در ساخت فیلمی که برای مخاطبان این دوره چندان جداب بنظر نمیرسد و نمیتوان مطمئن بود که تعداد زیادی از آنها را به سینما بکشاند، تصمیمی بسیار سخت است. فیلمی که نهایتاً با استقبال بین المللی بیشتری نسبت به داخل مواجه شد و از Russell Crowe هنرپیشه ای جهانی ساخت.
نقد:
از سال 1951 تا اواسط دهه شصت فیلمهای تاریخی، جنگی و مذهبی یکی موضوعات داغ دنیای سینما بودند. کشاندن مردم به سینما مستلزم ساخت کارهایی بود که نه بر روی صفحه تلویزیونهایی که بتازگی وارد خانه ها شده بود، بلکه بر روی پرده های عریض سینما جذابیت پیدا میکردند. فیلمهای پرفروشی که گاهی یا مانند بن هور اسکار میگرفتند و یا مانند هرکول بسیار ضعیف از کار در میامدند. در نهایت نیز پروژهای پرخرج و طولانی نظیر “کائوپاترا” و “بزرگترین داستانی که تابحال گفته شده” تیر خلاصی به این گونه سینمایی بودند.
آخرین پروژه موفقی که به دوران امپراطوری روم میپرداخت، فیلم “سقوط امپراطوری روم” در سال 1964 بود که از بسیاری از جهات آن را فیلم بزرگی میدانند و در واقع از لحاظ زمانبندی تاریخی، نقطه شروعی بود برای گلادیاتور که چهار شخصیت و تعداد زیادی از ماجراهای داستان را از آن وام گرفته است: هر دو فیلم در سال 180 بعد از میلاد اتفاق میافتند، در جنگل Germania جایی که ارتش مارکوس اورلیوس در نهایت بر نیروهای بربر پیروز شده و در سویی دیگر امپراطور روم که حالا پیرمردی ناتوان شده بدست پسر جاه طلب و خبیث اش، کومودوس کشته میشود. همچنین هردو موضعی مخالف کومودوس گرفته و از ژنرالی که مورد علاقه آخرین امپراطور و دخترش است جانبداری میکنند. سپس داستان وارد روم میشود و در نهایت با نبرد میان این دو دشمن به اتمام میرسد.
با این وجود فضای فیلمنامه اولیه این دو اثر کاملاً متفاوت است. نحوه تصویربرداری گلادیاتور به نوعی نوآورانه و هوشمندانه است که کمتر در این ژانر نظیرش دیده شده است. فیلم Anthony Mann کلاسیک و بسیار کند است در حالیکه ساخته Scott منسجم، دورن گرا و با ریتمی تند بوده و شخصیت اصلی اش قهرمانی است که هر دو تماشاگر مرد و زن را مجذوب خود میکند. مردی واقعی، کم حرف و درد کشیده که با درایت از موقعیتهایی (اکثراً فیزیکی) که درونشان قرار گرفته به خوبی بیرون می آید.
صحنه های خونین و گیرای 10 دقیقه ابتدای فیلم به وضوح تحت تاثیر نبردهای وحشیانه نجات سرجوخه رایان ساخته شده است. همانند صحنه ای که ژنرال ماکسیموس (با بازی Crowe) به سربازانش فرمان میدهد تا به بربرهایی که از جنگل به عنوان برگ برنده خود استفاده میکنند و در نهایت هم رومی ها آنجا را به آتش میکشند. به این ترتیب آخرین دشمن امپراطوری نیز نابود میشود. اما بعد از چالش بیرونی (یعنی جنگ) تازه چالشهای دورنی حکومت آغاز میشود. کومودیوس (با بازی Joaquin Phoenix) خود شیفته و نامتعادل به همراه خواهر زیبایش لوسیا (با بازی Connie Nielsen) که از او بزرگتر است، وارد اردو ارتش شده و متوجه میشود که پدرش ماکسیموس را برای جانشینی خودش در نظر گرفته است. اما ماکسیموس که تا بحال روم را هم ندیده است و سه سال است از خانواده است دور افتاده، بدون آنکه اطلاعی از این تصمیم داشته باشد در اردو با کومودیوس درگیر میشود. وی نیز که از شدت حسادت خونش به جوش آمده پدرش را میکشد و با ناشی گری فرمان به اعدام ژنرال محبوب میدهد. اما ماکسیموس باهوش از این دسیسه فرار کرده و خود را به خانه میرساند. اما بجای استقبال گرم، با قبر زن و فرزندش و مزرعه سوخته اش روبرو میشود. از این جا به بعد Scott با استفاده از سبک شاعرانه Sergio Leone قهرمانی را به تصویر میکشد که مرگ خانواده تمام ذهنش را اشغال کرده و انتقام تنها انگیزه اش برای ادامه زندگی است.
از دقیقه 45 فیلم، داستان وارد نواحی تحت تصرف روم در شمال آفریقا میشود، جایی که ماکسیموس به برده گی برده شده است. او درحالی که هویت اصلی اش را پنهان کرده، توسط یک دلال گلادیاتور بنام پروکسیمو (با بازی Oliver Reed) خریداری میشود و در اولین مبارزه ی تیمی اش مردی آفریقایی بنام Juba را میبیند که در آینده تبدیل به بهترین دوستش میشود.
تصویری که از شهر روم در هنگام ورود ماکسیموس گرفته شده مانند شهر رویایی هیلتر و آلبرت اسپیر (مهندس معمار و مشاور هیتلر) است که در آن امپراطور جدید کومودیوس برای جلب حمایت مردم یک دوره 150 روزه بازی و مبازه گلادیاتورها برگزار کرده است. پروکسیمو که ماکسیموس و دیگر مبارزان طراز اول را با خود آورده است، به امپراطور توصیه میکند که برای به هیجان آوردن مردم ابتدا مردان او را وارد کولوسیوم (استادیوم بزرگ روم که امروز هم آثارش به جای مانده) کنند. به این ترتیب Scott بهترین صحنه های اکشن فیلم را خلق میکند. مبارزانی که بعد از مدتها حبس در دخمه های تاریک استادیوم بزرگ، ناگهان به صورت وارد میدان آفتابی میشوند و مورد تشویق جمعیتی قرار میگیرند که آمده اند تا خونین و مالین شدنشان را ببینند. اما ماکسیموس با بهره گیری از دانش نظامی اش مبارزان دیگر را سر و سامان داده و پیروز میشود. پیروزی که فوراً نظر مثبت امپراطور را جلب میکند.
اما کومودیوس که از زنده بودن مردی که دستور کشتن را داده بوده شوکه شده، در میابد که ممکن است با ادامه مسابقات این برده روزی در میان مردن محبوب تر شود. از سویی دیگر لوسیا که مدتهاست عاشق ماکسیموس است پیشنهاد دیدار وی با یکی از سناتورهای مخالف کمودیوس را که میخواهد از محبوبیت وی سوء استفاده کند، میدهد. ماکسیموس بعد از همراه شدن با لوسیا که میخواهد از شر برادر عصبی اش خلاص شود، با نقشه سناتور مبنی بر فرار و پیوستن به ارتشی خارج از شهر که برای بقای دموکراسی در روم تشکیل شده، ملحق شود.
در این میان، ماکسیموس نیز که مبارزه ها را یکی پس از دیگری پیروز میشود، بشدت امپراطور را برای یک نبرد تن بن تن تهدید میکند. زیرا قهرمان نهایی میبایست با او مبارزه کند. مبارزه گلادیاتور ها در فیلم بسیار پر تنش، پر تحرک و وحشیانه است. درجه ای از خشونت که اغلب مخاطبان آن را میپسندند. سبک مبارزات و اسلحه هایی که استفاده میشود باور پذیرتر از اسپارتاکوس و دیگر فیلمهای قدیمی است. از صحنه های سریع و Jump cut ها، تاکید بر روی حرکتهای تند و خشونت آمیز در میدان جنگ گرفته تا نحوه زخمی شدنها، چینش مبارزان و تداوم اکشن از ویژگیهای بارز و خلاقانه ی فیلم است. ولی در مورد صحنه مبارزات تن به تن هنوز به جرات میتوان گفت که نمونه Anthony Quinn و Jack Palance در باراباس همچنان کاری بهتر و استاندارد تراست.
اما یکی از عوامل موفقیت گلادیاتور شخصیت پردازی فوق العاده ماکسیموس، به تصویر کشیدن امپراتوری رم و انسجام داستان است. فیلمنامه کار مشترک David Franzoni, John Logan و William Nicholson بوده که در برخی صحنه ها نیز از دیگر پروژه های حماسی کمپانی Touchstone الگوبرداری کرده اند. تا حد ممکن نیز از دیالوگها کاسته شده و دیگر خبری رجزخوانی ها و محاوره های معمول در دهه های پیش نیست. در صحنه های اکشن هم کاملاً از عناصر رومی استفاده شده و زوایه های تصویر برداری فیلمهای مذهبی رایج ژانر در دهه 50 نیز دیده نمیشود.
فیلم هر دو وجه افتخار آمیز و ترسناک روم را به تصویر میکشد. تشریح اغواگرانه ی فضای کولوسیوم توسط پروکسیمو برای ماکسیموس به زیبایی تصویری از آنچه که روزی مرکز دنیا محسوب میشد به تماشاگر نشان میدهد. بازیها و مبارزات گلادیاتور ها نیز خود سرگرمی اشرافی و از سوی دیگر هجو و سطح پایین است. توجه فراوان به جزئیات در صحنه پردازی Arthur Max و طراحی لباس متنوع Janty Yates که به خوبی اصل بداهه پوشی شخصیتها را (بر خلاف فیلمهای قدیمی که در آنها لباس تن شخصیتها در همه حالت بسیار اطو کشیده هستند) رعایت میکند، از نکات مثبت کار است.
بازی Russel Crowe فوق العاده است، جنگجویی کامل و در عین حال صلح طلب و آرامی که نمیتواند مرگ خانواده اش را فراموش کند. Phoenix از کومودیوس شخصیتی عصبی و درونگرای ارائه میکند، برخلاف Christopher Plammer فیلم امپراطوری رم که از وی فردی خشن و خوشگذران ساخته بود که نسبت به خواهرش مخلوطی از حس عشق و شهوت دارد. Nielson هم که زیبایی اشرافی و اغواگرانه ای دارد شخصیت لوسیا را به خوبی بازی میکند. به قول پدرش: “اگر تو پسر به دنیا میامدی، عجب سزاری میشدی!” بازی Harris در نقش امپراطور پیر و فیلسوف معاب که بیشتر عمر خود را در جنگ گذرانده و دیگر مبازران نیز قابل قبول است.
اما در میان از بازی زیبای Reed که گلادیاتور آخرین کارش بود و در محل فیلمبرداری نیز فوت شد نمیتوان غافل بود که البته فیلم نیز در آخر به او تقدیم شده است. هیجان پروکسیمو پیش از بازگشت به رم یکی از بهترین بازی های وی است که احساسات بچه گانه یک پیرمرد را به زیبایی به تصویر میکشد. میتوان گفت ویژگی های بازیگری و فیزیک Reed از وی بهترین انتخاب را برای بازی در این نقش که خود زمانی گلادیاتور بوده را ساخته است. بازی که در آینده به یادها خواهد ماند.
فرایند عظیم تولید در چهار کشور انجام شده است. با وجود اینکه فیلم خوب ساخته شده ولی بخاطر گونه سینمایی اش نتوانست فروش بالایی داشته باشد و به نوعی ژانر را دوباره زنده کند. در بسیاری از صحنه ها مانند خلق کولوسیوم از جلوه های کامپیوتری بهره گرفته شده است. بازی بدلکاران در مبارزات و نبرد ها محکم، خشن و در عین حال قابل باور است. سینماتوگرافی پرده عریض John Mathieson نیز فوق العاده بوده و زمان 2 ساعت و نیم فیلم هم کافی میباشد و اتفاقات در آن به خوبی زمان بندی شده است.
مترجم : بهروز آقاخانيان
تهيه و ترجمه: سايت نقد فارسي
نقد و بررسی فیلم به قلم Roger Ebert (راجر ایبِت)
نشریه شیکاگو سان تایمز
نمره 10 از 10
نتخاب نابخردانه در كارگردانی هنری، ساختار «گلادیاتور» ریدلی اسكات Ridley Scott را بوجود میآورد، قالبی كه هیچ تلاشی در آن انجام نشده است. فیلم تیره و مبهم به نظر میرسد. رنگهای آن توی گل و لای ته مانده رنگ و روغن تابلوی نقاشی را دارند و به نظر میرسد در روزهایی تیره و ترسناك فیلمبرداری شده است.تاریكی و محدود بودن جزئیات در لانگ شاتها به جلوه های ویژه كهنه و تیره كمك می كند (كلیزیوم در روم شبیه طرحی در یكی از بازی های كامپیوتری به نظر می رسد) و شخصیت ها باعث خوشایند تماشاچی نمیشوند: آنها تلخ، انتقام جو و افسرده هستند. تا پایان این فیلم طولانی، فقط یك صحنه پیروزی گلادیاتوری را با تصویر آسمان آبی دیدم (آسمان آبی در رؤیای خوشبختی های دور قهرمان وجود دارد). قهرمان، یك ژنرال اسپانیائی به نام ماكسیموس Maximus محبوب امپراطور در حال مرگ ماركوس اورلیوس Marcus Aurelius است. بعد از اینكه ماكسیموس در برابر هجوم بیگانگان مقاومت می كند، ماركوس او را نجات دهنده روم می نامد. اما او از سوی پسر ماركوس به مرگ محكوم می شود، یك رقیب سرسخت به نام كومودوس Commodus (نام او از كلمه لاتین convenient به معنای مناسب گرفته شده كه چنین ذهنیتی را بوجود نمی آورد).
بعد از اینكه ماكسیموس فرار می كند و همسر و پسرش را كشته شده می یابد، راه به سوی صحراهای شمال آفریقا پیدا می كند و در اینجا به عنوان برده به پروكسیمو Proximo مدیر گلادیاتورها، فروخته می شود. هنگامی كه كومودوس در كوششی برای انحراف افكار مردم از گرسنگی و طاعون، تحریم پدر خود را در مورد گلادیاتورها در روم برمی دارد، این ماكسیموس است كه بالاتر می رود و البته فیلم با نبرد بزرگ به پایان می رسد.
این داستان می توانست سرگرم كننده هم باشد. به تازگی «مهاجمان كشتی گمشده» را دوباره دیدم كه به همین اندازه نابخردانه اما به مراتب سرگرم كننده تر است. «گلادیاتور» لذت ندارد. افسردگی را جایگزین شخصیت می كند و معتقد است كه اگر شخصیت ها تلخ و عبوس باشند، ما توجه نمی كنیم كه چقدر خسته كننده هستند.
كومودوس یكی از امپراطورهای خودكامه و كج حلق روم است كه در حماسه های روم بزرگ شهرت دارد، حماسه هایی كه با اسپارتاكوس خاتمه می یابد. او مفسده های نامعمول هم دارد، می خواهد كه عاشق خواهر بزرگتر خود لوسیلا Lucilla باشد و پسر او را به عنوان جانشین خود قرار دهد.
ستون اخلاقی داستان به راحتی اداره می شود. كومودوس می خواهد كه دیكتاتور باشد اما سنا به رهبری گراكچوس Gracchus در برابر او می ایستد. سناتورها از او می خواهند كه برای بخش یونانی نشین شهر، جایی كه طاعون شدیدتر است، كانالی درست كند اما كومودوس تصمیم بر انجام یك دوره بازی می گیرد. پروكسیمو با گلادیاتورهایش از آفریقا میرسد، او كه ثابت می كند شكست ناپذیر است و تهدیدی برای محبوبیت امپراطور به شمار می رود. درس اخلاقی: خوب است كه گلادیاتورها كشتار كنند و قدرت به سیاستمداران برسد.
افراد كلیزیوم مثل كشتی گیران حرفه ای عمل می كنند و وقایع یادآور جنگ های مشهور هستند. بعد از اینكه تیم میزبان شكست می خورد، كومودوس سردرگم به ژنرال خود می گوید پیشینه من كمی مبهم است اما بربرها نمی بایست جنگ كارتاژ را از دست بدهند؟ بعد، صدای اعلام كننده شنیده می شود: «سزار مایل است كه تنها قهرمان شكست ناپذیر روم را به میدان آورد- تیتوس Titus افسانه ای! سكانس های نبرد سایه رنگ پریده ای از رفص با شمشیر در «Rob Roy» است. به جای حركاتی كه بتوانیم دنبال كنیم یا استراتژی ستودنی، اسكات به نماهای نزدیك تیره و ترسناك اكتفا می كند. جمعیت فریاد شادی سر می دهد.
هنگامی كه ماكسیموس در اولین نبرد بزرگ خود پیروز می شود، تصمیم بر عهده كومودوس است كه آیا زنده بماند یا بمیرد. جمعیت فریاد می زند: «زنده! زنده!» و كومودوس در پاسخ به تقاضای آنها با شست به طرف بالا علامت می دهد. این نشان می دهد كه كومودوس توجهی به آموخته های سزاری نداشته چرا كه در آن زمان در كلیزیوم شست نزدیك به مشت علامت زنده ماندن و شست بازتر به معنی مرگ بوده است. خوشبختانه هیچ كس در كلیزیوم هم این موضوع را نمی دانست.
كرو برای نقش ماكسیموس مناسب بود: ریش دارد، كم حرف می زند و تهدیدآمیز است. نقش نزدیكترین دوست او در میان گلادیاتورها را جیمون هونسو ایفا می كند. از آنجایی كه باید كمتر از ماكسیموس حرف بزند اغلب وحشی به نظر می رسد. نیلسن عمق فیلم را نشان می دهد و هریس پیر، جاكوبی و رید قابل قبول هستند.
«گلادیاتور» برای آنها كه خاطره ای از «اسپارتاكوس» و «بن هور» دارند خوشایند است. اجرای فیلم «تیتوس» به مراتب بهتر از «گلادیاتور» و ساختار داستان آن بهتر از فیلمنامه «گلادیاتور» است حتی اگر شكسپیر تیتوس خود را تنها قهرمان تاریخ روم قرار نمی داد.
مترجم: هما SKYFLY
منبع: سینماسنتر
78
دیدگاه بگذارید
بهترین فیلم تاریخ سینما با بازی به یاد ماندنی یکی از بهترین های تاریخ یعنی راسل کرو
عزیزم هر کسی این فیلمو ببینه عاشق راسل کرو میشه
من اولین بار که فیلم دیدم شش سالم بود بعد از تماشای فیلم رو دستم نوشتم ماکسیموس و شروع کردم به شمشیر بازی. با شخصیت ماکسیموس_راسل کرو بزرگ شدم. و اگر بگم ۳۰۰ بار گلادیاتورو دیدم دروغ نگفتم.
بهترین سکانس فیلم همونه که برای اولین بار جلوی امپراتور با اون سربازای ارابه شوار میجنگن فوق العادست
۱۰ بار دیدن این فییلم واجب و ۱۱ بار دیدنش مستحب است
سکانس اخر فیلم منو به گریه انداخت نیم ساعت گریه کردم یک از بهترین بازیهای تاریخ رو راسل کرو انجام داد تو این فیلم . بهترین فیلمی که تو عمرم دیدم
یکی از بهترین های تاریخ .من که عاشقشم.با بازی فوق العاده راسل کرو
اهنگش که منو دیوونه کرده
بازی راسل کرو تو همه ی فیلماش عالیه
به نظر من این فیلم انقدر کامل بود که فکر نکنم دیگه کارگردانی جرات ساختن فیلمی درباره روم بکنه
خیلی زیبا بود,موسیقی اش که دیگه حرف نداشت
عجیبه بهش اسکار ندادن
گلادیاتور یه حسی رو به من القا کرد که فکر نمکنم هیچ فیلمی بتونه این کار رو بکنه. سکانس اخر بهترین سکانسی بود که تو زندگیم دیدم.
فقط راسل کرو
من اسپارتاکوس و بنهور و ده فرمان و همه فیلمهای تاریخی رو دیدم ولی هیچکدام گلادیاتور نمیشه عالیه ده ها بار نگاه کردم و سیر نشدم تمام دیالوگها شو حفظم
فیلم عالی و تحسین برانگیزیه. من اصولا آدم سخت گیری تو فیلم هستم. ولی این فیلم رو بالای ده بار دیدم و هربار بارم لذت بخش تر. بازی بی نظیر راسل کرو.چقدر عاشق موسیقی متن این فیلم هستم که همچون فیلم جزو جاودانه های سینماست. هانس زیمر بزرگ شاهکاری ابدی برای این فیلم ساخت. البته با صدای آسمانی لیزا جرارد.سکانس پایانی که گلادیاتور دستشو رو گندم زار میکشه و داره میره پیش خانوادش تو بهشت با اون موسیقی بی نظیر و صدای لیزا جرارد اشک هر آدمی رو درمیاره. من این لحظه ی فیلم رو واقعا دوست دارم.
گلادیاتور یکی از باشکوه ترین فیلمهایی بود که من در زندگیم دیدم.برای من نقد یک فیلم از تماشای خود فیلم که صرفا به منظور سرگرمی باشه لذت بخش تره. به همین دلیل هم از نقدی که گذاشته بودید بسیار لذت بردم ممنون از زحماتتون!
این فیلم جدا شاهکاره،هیچ ایرادی از اون نمیتونم بگیرم، بسیار زیباست هم موزیک فیلم هم خود فیلم؛
من دیوانه وار عاشق این فیلم و تمامی سکانس های اون هستم
من زیاد اهل فیلمای تاریخی نیستم اما از این فیلم خیلی خوشم اومد واقعا بازی راسل کرو عالی بود .ریدلی اسکات واقعا" یکی از شاهکارهای سینما را با این فیلم به نام خودش ثبت کرد
واقعا اثر فوق العاده زیبایی است … شاهکار به تمام معنا …
این فیلم رو میشه با سریال اسپارتاکوس قیاس کرد .. حتی بهتر و ملموس تر از فیلم تروی تونست احساساته آدمی رو به مخاطب منتقل کنه برای همین ویژگیش هم باید ستودش
اسکار حق راسل کرو بود چون واقعا خوش درخشید
این فیلم به یادماندنی اگه جایزه هم نمیگرفت بازم از قشنگیش چیزی کم نمیشد. شما ببینید همه چیز این فیلم فوق العاده بود.کارگردانی ، موسیقی متن ،بازیگری: به خصوص کرو ، فنیکس….
متاسفانه من نمیدونم چرا یه عده به این فیلم نقد گرفتن یقینا هیچکدوم از ما در حدی نیستیم که بخوایم به امثال این فیلما بد وبیراه بگیم… حقیقتا بسیار تعجب کردم.مگه چندتا ازین فیلمای بی حاشیه و زیبا تو کل سینما ساخته میشه؟!!
ریدلی اسکات با ساخت این فیلم تونست از ژانر علمی تخیلی فاصله بگیره و یه شاهکار خلق کنه
اگه از من بپرسید میگم یکی از برترین تاریخی هاست. 😮 🙂
igb: faloo: Akon:فقط موسیقی متنش رو دوست دارم. Akon:فقط موسیقی متنش رو دوست دارم. حرف این دوستمون واقعا درسته ، فقط موسیقیش قشنگه.نه چیز دیگش. واقعا چرا اینجا کسی نظر خودش رو نمیده. چرا فقط از نظر یه عده که به فیلم جایزه داده فکر میکنید؟ البته من از اون کسی که نظرات خودشون رو دادن عذر خواهی میکنم ولی مطمئنم ۹۰ درصد آقایون چون فیلم جایزه اسکار فلان و فلان گرفته نظر میدن. فیلم به طرز بی شرمانه ای بد است . دزدی هایش از ( سقوط امپراتوری رم(آنتونی مان ، ۱۹۶۴)) ، چه در خط قصه چه در… ادامه »
فیلم واقعا فوق العاده است.مخصوصا سکنانسی که کومودوس پدرش رو میکشه.
faloo: Akon:فقط موسیقی متنش رو دوست دارم. Akon:فقط موسیقی متنش رو دوست دارم. حرف این دوستمون واقعا درسته ، فقط موسیقیش قشنگه.نه چیز دیگش. واقعا چرا اینجا کسی نظر خودش رو نمیده. چرا فقط از نظر یه عده که به فیلم جایزه داده فکر میکنید؟ البته من از اون کسی که نظرات خودشون رو دادن عذر خواهی میکنم ولی مطمئنم ۹۰ درصد آقایون چون فیلم جایزه اسکار فلان و فلان گرفته نظر میدن. فیلم به طرز بی شرمانه ای بد است . دزدی هایش از ( سقوط امپراتوری رم(آنتونی مان ، ۱۹۶۴)) ، چه در خط قصه چه در فضا… ادامه »
این فیلم خیلی فوق العاده بود. ولی ما که اخر نفهمیدیم چرا ماکسیموس بعد از کشتن کومودوس یدفه مرد. مگه زخمی که کومودوس قبل از بازی به ماسیموس زدسمی بود؟
به نظرم یکی از بهترین سکانس های اون جایی هست که همه برده هاو به خصوص پروکسیمو به ماکسیموس کمک می کنند تا از زندان فرار کنه مخصوصا بازی پروکسیمو خیلی عالیه …
انجایی که میره می بینه خونش و خانوادش رو به آتش کشانیده اند من رو تحت تاثیر قرار داد.
واقعا در عمر ٢۵ساله ام هیچ فیلمی زیباتر از گلادیاتور ندیدم
Gladiator عالیه همین…
مطمعنی اشتباهی فیلم love story رو ندید؟یه چک کن ببین اشتباهی نذاشتی تو دستگاه/بعدش خبر بده منو از نگرانی دربیار 😆 😆 😆
حرف این دوستمون واقعا درسته ، فقط موسیقیش قشنگه.نه چیز دیگش.
سلاممممممممم من عاشق گلادیاتورم شخصیتش عالیه خیلی دوسش دارم چند بار فیلمشو دیدم بازم خسته نشدم مخصوصا روحیه مبارزه طلبیش و ازادی خواهیش
این فیلم بعد از مرگ سزار چند سکانس بسیار دوست داشتنی و متاثر کننده داره که دلمون می خواد نظر شما رو هم در مورد این صحنه ها بدونیم : ۱٫ کشیدن دستها روی گندمهای مواج توسط ماکسیموس. ۲٫ گریه زیر پای زن سوخته ی خودش که توسط پسر سزار کشته شده. ۳٫ سوء قصد به جان نوه ی سزار ( فرزند دختر سزار ) توسط پسر سزار. ۴٫ معرفی ماکسیموس درصحنه ای که پسر سزار پس از جنگهایی که ماکسیموس به عنوان برده انجام میده. ۵٫ مرگ ماکسیموس در انتهای فیلم. ۶٫ گرفتن خاک از روی زمین قبل از… ادامه »
بنام خدا
سلام
خیلی ممنون از این ترجمه.اشتباهاتی در تایپ و در مفهوم نقد بود که کم بود ولی بهتره تصحیح بشن:
۱-ماکسیموس وقتی از چنگ کومودوس و مامورانش فرارا می کنه، تا پیش خانوادش برگرده،بازن و بچه ی به دار آویخته شدش مواجه می شه نه قبرشون.
۲-زیر سومین عکس که ماکسیموس و خواهر کومودوس هستند، یک بند وجود داره که در ۳-۴ خط پایانیش نوشتید:به صورت وارد میدان افتابی… که خب مشخصا منظورتون سرعته.
در پایان هم دوباره ممنونم.
بهترین فیلم تاریخیه تاریخ با بازی فراموش نشدنی راسل کرو موسیقی متن فیلم هم شاهکاره..
در یک کلام تکرار نشدنی
فقط موسیقی متنش رو دوست دارم.
صحبت ها در باره فیلم جالب بود مخصوصا که نمی دونستم reed مرده عجب من شاید تا الان ۱۸ یا بیشتر این فیلم رو دیدم و تازه الان یه نقد نسبتا خوب می خونم ازش باز خوبه که این سایت می پردازه به فیلم های قدیمی خیلی ممنون درباره فیلم که هرچی بگم کم گفتم هنوز آهنگ فیلم جزء بهترین آهنگ های انتخابیه من هستش همه چیز این فیلم زیباست همه چیز درسته اگر هم فروش نداشته به خاطر مد بیننده ها بوده نه بدیه فیلم…فیلم های تاریخی کلا زیاد بیننده نداره این رسمه الان هستش اما این فیلم بعد… ادامه »
خیلی خوب بود ممنون از سایت باحالتون یه پیشنهاد واستون داشتم اگه پستر و بکگرانده فیلمای معروف رو تو سایتتون بزارین عالی میشه بازم ممنون
خیلی ممنون خیلی کامل و آموزنده بود.منم هنوز گلادیاتور رو میبینم و ازش لذت میبرم با بازی درخشان راسل کرو
خیلی ممنون و متشکر بابت نقد عالیتون هنوز که هنوزه فیلمش رو دارم و میبینم و هنوز از دیدنش خسته نشدم
خواهشا به جوایز فیلم هم اشاره کنید