خلاصه داستان:
داستان دربارهی مردی است که به دنبال کشته شدن همسرش و دستیابی به یک سری بهبودهای مکانیکی در بدنش که عملا او را فناناپذیر کرده، به دنبال انتقام میرود.
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
Variety ( امتیاز ۷ از ۱۰ )
« برافروخته » نسخهی سینمایی کمماهیتی از یک کامیک بوک است، البته در این راستا بسیار هوشمندانه عمل کرده و اکشن بسیار خوبی دارد.
جسی هزنگر – Polygon ( امتیاز ۵.۲ از ۱۰ )
فیلم به نظر شبیه یکی از پروژههای تونی اسکات است. بخش اعظمی از فیلم به دوش « وین دیزل » بوده است. او بازیهای بهتری هم از خود نشان داده است اما در این نقش به خصوص بسیار قانعکننده ظاهر شده است.
مالی فریمن – Screen Rant ( امتیاز ۵ از ۱۰ )
« برافروخته » توانسته تا پیچش داستانی جالبی را دربارهی ذات داستانهای قهرمانی ایجاد بکند که هم جالب و هم بامزه است.
ای. ای. دوود – The A.V Club ( امتیاز ۵ از ۱۰ )
مشکل اصلی این نیست که اگر قرار بود که این فیلم تست IQ بدهد در آن رد میشد. مشکل این است که سرگرمی احمقانهی آن هوشمندانه اجرا نشده است.
کریس اونجلیکا – Slash Film ( امتیاز ۴ از ۱۰ )
هیچکس تا به حال این تهمت را به « وین دیزل » وارد نکرده که میتواند نقشهای مختلفی را بازی کند اما در این نقش مشخص او به نظر کاملا گم شده است.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه reelviews
نمره 5 از 10
کلیت این اثر بسیار تکراری و آشنا به نظر میرسد و گشتن به دنبال سینمایی که این فیلم را نشان بدهد کار عبثی است.
« برافروخته » ( Bloodshot ) از شکست در زمینهی ساخت دنیایش رنج میبرد. با توجه به اینکه زمان و تاکید بسیار کمی بر روی ساخت فضا و محیط اثر و پیدا کردن بهترین احتمالات ممکن حول اتفاقاتی که در این اثر میافتند، فیلم در نهایت تبدیل به یک فیلم اکشن « وین دیزل »ی بسیار ملالتبار و خستهکننده میشود. اگر فیلم ۳۰ سال پیش یا کمی زودتر از آن ساخته شده بود احتمالا « آرنولد شوارتزنیگر » را در نقش اصلی آن میدیدیم؛ شباهتهای روایی زیادی بین این اثر و « یادآوری کامل » ( Total Recall ) وجود دارد، یک فیلم علمی تخیلی که مدت زمان خیلی زیادی از فیلم را صرف نشان دادن بازوهای « آرنولد » کرد تا اینکه بخواهد به موارد و پیرنگهای جذاب حول تکنولوژی کاشت ایده بپردازد.
در گذشته « دیزل » علاقهی زیادی به فیلمهای علمی تخیلی نشان داده است و مجموعه فیلمهای Riddick او ( فیلمهای « قیرگون » ( Pitch Black ) او به صورت خاص ) نمایانگر تعدادی از بهترین آثار او در حیطهی بازیگری بوده اند. « برافروخته » ( Bloodshot ) درگیر نوعی از روایت شده است که باعث میشود محیط روایت اثر شبیه چیزی بیشتر از ترکیب یک سری عنصر « تکنولوژیهای آیندهنگرانه » به نظر برسد. انجام چنین کاری باعث کاهش مقدار و تعداد صحنههای اکشن و مبارزه خواهد شد.
اگر فیلم ۳۰ سال پیش یا کمی زودتر از آن ساخته شده بود احتمالا « آرنولد شوارتزنیگر » را در نقش اصلی آن میدیدیم.
« برافروخته » با مفهوم خاطراتی که در مغز کاشته میشوند سر و کار دارد. « ری گریرسیون » ( با بازی وین دیزل ) یک سرباز KIA است. قبل از مرگ او مشاهده میکند که همسر دوستداشتنیش، « جینا » ( با بازی تالولا رایلی ) چگونه به طرز فجیعی کشته میشود. او تبدیل به اولی نیروی نظامیای میشود که دوباره زنده شده آن هم توسط دکتر مرموزی به نام « امیل هارتینگ » ( گای پیرس ) و دستیار زیباروی او، « کیتی » ( ایزا گونزالز ). او هیچگونه خاطرهای در ذهنش ندارد اما بدنش با استفاده از تکنولوژی بهبودیافته و پیشرفتهتر شده است. رگها و خون او با نانوماشینهایی پر شده است که بلافاصله هر گونه صدمهای که به بدن او وارد شود را درمان میکنند. او همچنین قدرت فرابشری داشته و قابلیت این را هم دارد که از دسترسی به اینترنت مستقیما از طریق مغزش بهره ببرد. « ری » به تدریج بخشهای و قسمتهایی از زندگی گذشتهش را به یاد میآورد و اولین خاطراتش از مرگ « جینا » اند. او کاملا درگیر این مسئله میشود که قاتل او را پیدا کرده و انتقامش را بگیرد. اما آیا آن خاطرات واقعا متعلق به خود او اند یا اینکه « هارتینگ » آنها را با مقاصدی خاص درون ذهن او کاشته است؟
رگها و خون او با نانوماشینهایی پر شده است که بلافاصله هر گونه صدمهای که به بدن او وارد شود را درمان میکنند. او همچنین قدرت فرابشری داشته و قابلیت این را هم دارد که از دسترسی به اینترنت مستقیما از طریق مغزش بهره ببرد.
« برافروخته » همانقدری به داستانهای ابرقهرمانی وابستگی دارد که از آثار علمی تخیلیای مثل « یادآوری کامل » قرض گرفته است. « ری » شخصیتی شبیه به « ولوورین » است و دشمنان او مثل « جیمی دالتون » ( با بازی سم هیوگان ) درست مثل خودش ابرانسان بوده و پیشرفتهای رباتیک داشته اند که باعث میشود متوقفکردن آنها بسیار سخت و کشتنشان عملا غیرممکن بشود. سکانس اکشن اصلی این اثر، همان صحنه یمبارزه در بالای آسانسور یک آسمانخراش است که بین « ری »، « دالتون » و یک ابرانسان دیگر جریان دارد. این صحنه به نظر شبیه به یک صحنهی رندوم از فیلمهای دنیاهای سینمایی مارول و یا دیسی است.
تعلیق چندان زیادی در فیلم « برافروخته » وجود ندارد. شخصیت اصلی در زمان تماشای فیلم یک بار مرده است و به نظر این قابلیت را هم دارد که باز هم بمیرد ( و دوباره به زندگی بازگردانده بشود)، حتی پس از اینکه در شعاع هدف یک بمب بزرگ هم قرار گرفته باشد. نانوماشینهای درون بدن او به وی اجازه میدهند تا زخمهای بسیار بزرگ را هم خوب بکند ( مثل موقعی که نصف سرش که منفجر شده است را دوباره خوب میکند )، و این مسئله عملا او را بدون هیچگونه نقطهضعفی میکند. با وجود چنین شخصیت بسیار تکبعدیای، چیز زیادی نیست که فیلم بتواند به آن چنگ بزند و ما هم دلیل خاصی نداریم که برای سرنوشت شخصیت « ری » اهمیت قائل بشویم. اگر او کشته بشود مثلا قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ او که خیلی سریع دوباره به زندگی باز میگردد. « کیتی » شخصیت جذابی است اما چون که این فیلم متعلق به « وین دیزل » است و او یک زن بوده، فرصت زیادی برای نشان دادن به وی داده نشده است.
تعلیق چندان زیادی در فیلم « برافروخته » وجود ندارد. شخصیت اصلی در زمان تماشای فیلم یک بار مرده است و به نظر این قابلیت را هم دارد که باز هم بمیرد.
خشونت فیلم باعث میشود تا ردهبندی سنی PG-13 به حد نهایی خود برسد. فکر میکنم که روباتیک کردن « ری » به فیلمسازان این اجازه را داده است تا از یک سری بخشهای خشونتبار اثر بتوانند قسر در بروند. یک سکانسی از یک رابطهی جن*ی در اثر هم وجود دارد که کارگردان تازهکار این اثر، « دیو ویلسون » ( که اولین فیلم خود را کارگردانی کرده است )، به گونهای این صحنه را کارگردانی کرده تا بدن شخصیت مونث دیده نشود. « برافروخته » در ذات خود دوست دارد که فیلمی با درجهبندی سنی R باشد. احتمالا هم باید با این درجهبندی عرضه میشد اما فیلمسازان نخواستهاند تا مردان جوان تماشاگر بسیار ارزشمند این اثر را از دست بدهند.
علیرغم اینکه پیشفرض ما این اثر نوید فیلمی جدید، تازه و جذاب را میداد ( و نحوهی استفاده از خاطرات کاشته شده در مغز برای اینکه برای قاتل اهداف کشتار جدیدی تعیین بشود زمینهای بسیار پرثمر و حاصلخیز در فیلمسازی است )، اما این پیشفرض در نهایت تبدیل به وسیلهای میشود تا فیلمسازان با استفاده از آن بتوانند کاری کنند تا « وین دیزل » عضلاتش را جلوی دوربین سفت کرده و فیگور بگیرد، به داخل دوربین زل بزند و درگیر یک سری مبارزهی با مجموعهی غیرقابل درکی از بازیگران دیگر بشود. کلیت این اثر بسیار تکراری و آشنا به نظر میرسد و گشتن به دنبال سینمایی که این فیلم را نشان بدهد کار عبثی است. کارگردان این فیلم آقای « دیو ویلسون » تجربهی قبلی خود را در دنیای بازیهای رایانهای کسب کرد و این فیلم تمامی نقاط قوت و ضعفی را دارد که میتوان از کسی با سابقهی کاری در زمینهی جلوههای بصری و نه داستانگویی داشت.
مترجم: امید بصیری
1
دیدگاه بگذارید
وقتی اولین حضور گای پیرس رو در فیلم شاهد بودم ناخودآگاه به یاد فیلم ممنتو افتادم، اما وقتی فیلم رو دنبال کردم و بازسازی دوباره شخصیت قهرمان داستان با بازی وین دیزل گمان کردم که با فیلمی مشابه extraction یا نسخه ای شبیه جان ویک سایبر پانکی مواجه هستم که با قرض گرفتم از رویین تن بودن لوگان طی طریق می کنه اما وقتی فیلم به محل پیچش داستانی خودش رسید و متوجه شدم که ری گریسون در دایره تکرار کشتار ادم هاگرفتار شده و با پاک شدن حافظه اون این کار رو مجددا داره تکرار می کنه مجددا منو… ادامه »