نویسنده: James Cameron (جیمز کامرون), Gale Anne Hurd (گیل ان هرد),
8.0 | |
84 | |
0.10 |
خلاصه داستان:
سال ۲۰۲۹ ؛ دورانی که در بحبوحه جنگ هستهای، ماشینها و روباتها عملاً کنترل زمین را به دست گرفتهاند و مشغول نابود کردن آخرین انسانهای باقیمانده هستند. نابودگر (آرنولد شوارزنگر) که یک سایبورگ یا ربات انساننما است، به سال ۱۹۸۴ فرستاده میشود تا زنی جوان
بازیگران:
تصاویر فیلم:
نقد و بررسی فیلم به قلم
ترمیناتورها چگونه ساخته شدند؟!
معمولا ً فیلمهای اکشن به خاطر قصههای نه چندان قوی و نسبتا ً آبکی ای که دارند، زیاد به یادماندنی نمیشوند؛ نهایتش قیافه قهرمان خوش تیپ و خوش هیکل در خاطرمان میماند و یکی دو ساعت لذتی که از شنیدن صدای مشت و لگدها با تیراندازیها برده ایم. اما این وسط استثناهایی هم پیدا میشوند؛ فیلمهایی که موفقیتشان باعث شده برای شان دنباله بسازند و این ماجرا تا امروز هم ادامه داشته است. آثاری مثل «جان سخت» بروس ویلیس، یا «ترمیناتور» آرنولد شوارتزنگرغذای سگ، صدای مرد جیوه ای
اگر بخواهیم داستان ساده فیلم را در 3 _2 خط تعریف کنیم، چنین چیزی میشود : تی _ 1000 (یا همان مرد جیوه ای، با بازی رابرت پاتریک) از فضا آمده که مأموریت به انجام نرسیده 10 سال قبل را تمام کند. او قصد کشتن «جان» را دارد؛ پسر بچه ای 10 ساله که قرار است در قرن بیست و یکم رهبر انسانهای زمین در مقابل حمله ماشینها باشد و ترمیناتور که اسمش به معنای «پایان دهنده» است، با بازی آرنولد شوارتزنگر از همان عالم آمده که جلوی مرد جیوه ای را بگیرد و از جان محافظت کند. ترمیناتور 2، بین مردم حسابی طرفدار پیدا کرد. این را میشود از فروش 200 میلیون دلاری آن که پر فروشترین فیلم تا زمان خودش بود فهمید. حتی منتقدان هم تحویلش گرفتند و سایت IMDB امتیاز 85 از 100 را به آن داد (فیلم رتبه 58 را بین 250 اثر اول سایت دارد). اما در اسکار آن سال فقط در رشتههای فنی نامزد یا برنده شد؛ 4 اسکار برای گریم، صدابرداری، جلوههای ویژه تصویری و صوتی و 2 نامزدی برای اسکار برای فیلم برداری و تدوین. البته جیمز کامرون خیلی تلاش کرد لیندا همیلتون (بازیگر نقش سارا) را بین نامزدهای نقش اول زن جا کند اما در نهایت طرفی نبست. شاید پیش خودتان بگویید «اسکار جلوههای ویژه صوتی دیگر چه صیغه ای است و اصلا ً چه اهمیتی دارد؟» در پاسخ، توجه شما را به این نکته کوچک جلب میکنیم که گری رید استورم که وظیفه «ساوند افکت»های فیلم را بر عهده داشت، در کنسروهای غذای سگ را باز میکرد، آنها را سر و ته روی زمین میگذاشت و صدای اصطکاک لغزش غذاها را وقتی به سمت پایین لیز میخورند ضبط میکرد تا بعدا ً در بعضی صحنهها از آن به عنوان صدای محیرالعقول مرد جیوه ای استفاده کند!
8 ماه برای 3 دقیقه
ترمیناتور، انقلابی در جلوههای ویژه سینمایی به پا کرد. اصلا ً با این فیلم بود که پای کامپیوتر محکم و اساسی به دنیای فیلمها باز شد. کامرون چیزی حدود 5 / 5 میلیون دلار پول و 8 ماه وقت صرف کرد تا فقط به مدت 3 دقیقه و نیم حالت جیوهای و کشسان تی _ 1000 را در فیم 2 ساعت و ربع خود نشان دهد. تصویرهای دیجیتالی ای که ما از چشم ترمیناتور میبینیم، خالی و پر شدن سوراخهای بدن و صورت مرد جیوه ای و آن سوختن و کشته شدن رقت بارش در پایان فیلم که مثل «آقای سرابی» در «او یک فرشته بود» در عرض چند ثانیه تمام وجوه شخصیتی اش را به ما نشان داد، از به یادماندنیترین صحنههای جلوههای ویژه این فیلم در ذهن ما هستند. (جالب این که جیغهای مرد جیوه ای در این سکانس، صدای خود کامرون است). با این اوصاف کمی عجیب به نظر میرسد وقتی بدانیم کارگردان برای ساختن صحنههای کابوس سارا که در آن با خودش مواجه میشود، به جای جلوههای کامپیوتری از خواهر دوقلوی لیندا همیلتون کمک گرفته است! کامرون در ترمیناتور 2، مثل بیشتر فیلمهایش حسابی ریخت و پاش کرده و چیزی حدود 100 میلیون دلار خرج روی دست تهیه کننده گذاشت. 200 جور تفنگ و اسلحه مختلف به کاربرد و حتی برای «شات گان» خود ترمیناتور که یک وینچستر مدل 1887 بود، سفارش ساخت اسلحه اختصاصی داد که هنگام موتورسواری راحت بشود شلیک کرد! آن صحنه شاهکاری که سقف کامیون هنگام عبور از زیر پل کنده میشود اصلا ً توی فیلمنامه نبود. وقتی به لوکیشن فیلم برداری میروند، تازه میفهمند که ارتفاع برای عبور کامل و ایمن کامیون کافی نیست. کامرون به جای این که دستور تغییر لوکیشن یا آوردن یک کامیون کوتاه تر را بدهد، میگوید: «ای ول! همینطوری میگیریم. اکشنش بیشتره». از اواسط فیلم برداری صدای تهیهکننده کم کم درآمد. این شد که از آرنولد خواستند کامرون را نصیحت کند و از خر شیطان پایین بیاورد تا بعضی صحنهها را از فیلمنامه در بیاورد و خرج کمتر شود. اما آرنولد زیر بار نرفت و گفت: «شما استودیوییها فقط دنبال حذف چنین شاهکاری هستید». (کامرون بدتر از این خاصه خرجیها را سر تایتانیک داشت. آخر سر هم از فشار تهیه کننده به ستوه آمد، قراردادش را عوض کرد و گفت: «پول خودم را خرج فیلم کنید. دستمزدم را از درصدی از فروش فیلم بدهید») و اگر نمیدانید این وسط کی سود کرد، باید به عرضتان برسانیم که تایتانیک بیشتر از یک میلیارد دلار فروخت.
روبات گاو نما
ترمیناتور 2 از معدود دنبالههای سینماییای است که از قسمت اولش به مراتب معروفتر و موفقتر شد. این موفقیت چشمگیر جز ساخته شدن قسمتهای سوم و چهارم و تهیه سریالهای تلویزیونی بر اساس آن و تولید بازیهای کامپیوتری متعدد با شخصیتهای ترمیناتور و مرد جیوه ای، نتیجه دیگری هم داشت؛ شکایت آدمهای علاف و متوهم که هر جور شده خواستند از این خوان نعمت، لقمهای برای خود بردارند. 13 سال بعد از ساخت و نمایش ترمیناتور 2، آقا و خانمی استرالیایی با ادعای دزدیده شدن ایدهشان توسط کامرون به دادگاه رفتند. کسی نمیداند طی این مدت آنها کجا بودند اما به هر حال مدعی شدند که سال 1987 فیلمنامه ای نوشتند به اسم «مینوتائور» که شخصیت اصلیاش نیمیانسان و نیمی گاونر بود و در هر لحظه میتوانست به طور کامل به انسان یا هر شیء بیجان دیگری تبدیل شود. خانواده کورتیس سفت و سخت سر حرفشان ایستاده بودند که این فیلمنامه را به کامرون نشان داده اند و او هم شخصیت ترمیناتور را از روی آن کپ زده. چند بار هم شکایتشان را در دادگاههای مختلف تجدید کردند اما خوشبختانه عقل مقامات قضائی بیش از اینها میرسید که تفاوت اینها را نفهمند و به این ترتیب چیزی از این بایت دست خانواده کورتیس را نگرفت.
هاستا لاویستای 85 میلیونی
«هاستا لاویستابیبی». احتمالا ً شما هم هنگامی که صحبت از آرنولد ترمیناتور میشود، اول از همه این دیالوگ را به یاد میآورید و البته آن صحنه مضحکی که پسر بچه کپل کوچکی را یک دستی از روی زمین بلند کرده بود و طوری نگاهش میکرد که انگار در حال مکاشفه است. آرنولد شوارتزنگر به خاطر لهجه غلیظ آلمانی _ اتریشیاش در انگلیسی حرف زدن تا مدتها به onelineactor معروف بود؛ یعنی بازیگری که فقط دیالوگهای یک خطی بهاش میدهند. بدون شک ترمیناتور 2 نقطه عطفی در کارنامه بازیگری آرنولد است که تا پیش از آن بیشتر به عنوان یک بدنساز معروف در فیلم دست چندم و غیر شاخص بازی میکرد. او برای این فیلم 15 میلیون دلار گرفت با توجه به 700 کلمه دیالوگی که در فیلمنامه داشت، دستمزدش برای هر کلمه تقریبا ً 21 هزار دلار بود (یعنی «هاستا ویستابیبی» چیزی بیش از 85 میلیون تومان برای تهیه کننده آب خورده است.) به خاطر این فیلم نامزد نقش اول جشنواره فیلمهای علمی_ تخیلی امریکا هم شد. آرنولد بعد از ترمیناتور در چند فیلم سینمایی _ تلویزیونی امریکایی و آلمانی هم هنرپیشگی یا صداپیشگی کرد که مهمترین آنها «ترمیناتور 3»، «دروغهای حقیقی» و «بتمن و رابین» بودند. اما مهمترین اتفاق زندگی آرنولد در سال 2003 افتاد؛ وقتی به عنوان یک جمهوریخواه فرماندار ایالت کالیفرنیا شد که هنوز هم این سمت را به عهده دارد.
ترمیناتور 1
ترمیناتور وارد میشود: فقط بیلی پیلگریم در «سلاخ خانه شماره 5» نبود که میتوانست در زمان سفر کند؛ ترمیناتور هم اول بار از سال 2029 به سال 1984 آمد تا مثل فرعون و نمرود، جلوی تولد نوزادی را بگیرد؛ نوزادی که قرار بود در نبرد آینده انسان با ماشین، رهبر بشریت باشد. او مأموریت داشت که مادر این نوزاد (سارا کانر) را بکشد. همزمان با او موجود دیگری به زمین فرستاده شد تا از سارا مراقبت کند؛ کایل ریز با بازی مایکل بین. کامرون قسمت اول ترمیناتور را در سال 1984 ساخت؛ وقتی که هنوز مدیر برنامه نداشت و فیلمنامه را در ماشین شخصیاش مینوشت! بر خلاف قسمت دوم، ترمیناتور این جا ضد قهرمان بود. نقش ترمیناتور که فقط 17 خط دیالوگ داشت، به خیلیها (مهمترینهایش مل گیبسون و سیلوستر استالونه بودند) پیشنهاد شد تا به آرنولد رسید. میشل فایفر، شارون استون و ملانی گریفیث هم مهم ترین کاندیدای سارا کانر بودند. فیلم 5 / 6 میلیون دلاری کامرون 78 میلیون دلار در دنیا فروخت و جایزه بهترین فیلمنامه علمی_ تخیلی آمریکا را هم نصیب استاد کرد.
ترمیناتور 3
بیدار شدن خانمها: از آنجا که امروزه خانمها دوست ندارند در هیچ عرصه ای از آقایان عقب بمانند و میخواهند پا به پای آنها در صحنه حاضر باشند؛ بنابراین تصمیم گرفته شد در ترمیناتور 3، یک عدد «ترمیناتریکس» (یعنی خانم ترمیناتور) هم وارد میدان شود. وظیفه این ترمیناتریکس (که نقشش را کریستینا لوکن بازی میکرد)، این بود که کار جان کانر را که علاف، بیهدف، بیپول و بیکار دور خودش میچرخید، بسازد و البته سر همسر آینده اش را هم زیر آب کند. طبعا ً ترمیناتور اصلی هم حاضر بود و میخواست جلوی این اقدام شنیع بایستد. جیمز کامرون غیر از شخصیت پردازی فیلمنامه هیچ نقش دیگری در ترمیناتور 3 (یا «بیدار شدن ماشینها») نداشت؛ به خاطر همین هم آرنولد تا مدتها حاضر نشد سر فیلم برداری برود و گیر داده بود که باید کامرون باشد؛ تا این که خود استاد بهاش گفت: «فقط برو یه پول قلمبه هم بزن به جیب». کارگردانی فیلم به آنگا لی و ریدلی اسکات هم پیشنهاد شد اما آنها به خاطر گرفتاری نپذیرفتند و قرعه به نام جان موستوف در آمد. «بیدار شدن ماشینها» با 170 میلیون دلار هزینه تأیید شده، پر خرج ترین فیلم تاریخ تا به امروز است.
ترمیناتور 4
رستگاری در 34 سالگی: اگر قرار بود همیشه یک عده نگهبان و مراقب جان کانر باشند، پس آن وقت وظیفه خودش چه میشد؟ به همین خاطر در ترمیناتور 4 نقش اصلی را خود استاد بر عهده گرفته. سال 2018 است و بعد از یک آدم سوزی هسته ای اساسی توسط فضاییها که بیشتر جمعیت زمین را از بین برده، حالا جان کانر 34 ساله رهبر تیمی شده تا نگذارند ماشینها مأموریتشان را تمام و کمال به انجام برسانند. کریستین بیل که این روزها به یکی از ستارههای بزرگ هالیوود تبدیل شده، نقش جان کانر را بازی میکند. قرار بود در فیلم ادای دینی هم به خود جناب ترمیناتور بشود و حضور کوتاهی در فیلم داشته باشد اما آرنولد به این دلیل که این کار یک جور سوء استفاده است و مخاطب را گول میزند، آن را نپذیرفت. کارگردانی فیلم با مک جی (یا جوزف مک گینتی نیکول) است که مهمترین فیلمی که قبلا ً جلوی دوربین برده، «فرشتگان چارلی» بوده. ترمیناتور 4 یا همان «رستگاری» تا به حال بیش از 200 میلیون دلار فروخته است.
منبع: همشهری جوان
نقد و بررسی فیلم به قلم
ویکیپدیا
نابودگر یکی از آثار کلیدی دهه ۱۹۸۰ میلادی محسوب میشد. فیلم در صحنههای اولیه مخاطب را به سال ۲۰۲۹ میبرد؛ دورانی که در بحبوحه جنگ هستهای، ماشینها و روباتها عملا کنترل زمین را به دست گرفتهاند و مشغول نابود کردن آخرین انسانهای باقیمانده هستند. نابودگر با بازی عالی آرنولد شوارزنگر که یک سایبورگ یا ربات انساننما است، به سال ۱۹۸۴ فرستاده میشود تا زنی جوان به نام «سارا کانر» (با بازی لیندا همیلتون) را که مادر جان، ناجی بشریت در جدال با روباتها خواهد بود بکشد. به دنبال او نیروهای بشری نیز یک جنگجوی جوان را به اسم «کایل ریس» میفرستند تا از سارا در مقابل نابودگر دفاع کند. این دو فرستاده درگیر رقابتی پرفراز و نشیب میشوند تا این که در انتها نابودگر از بین میرود و ماهها بعد سارا که از آن جنگجوی جوان حاملهاست، تصمیم میگیرد نام فرزندش را جان بگذارد. ترمیناتور نمونهای تاثیرگذار بر سینمای پس از خود و آغازگر موج تازهای از فیلمهای علمی تخیلی بود. با این که فیلم با بودجهای پایینی ساخته شد، نمونهای کامل و استادانهاست که نشان از توانایی کامرون به عنوان کارگردانی مسلط و صاحب سبک دارد. جلوههای ویژه و فنی فیلم تا پیش از این به این شکل تجربه نشده بودند و تاثیر آن بر سینمای پس از خود نیز بسیار مشهود بود. خود نابودگر با طراحی استن وینستن نیز تبدیل به نمونهای منحصر به فرد در تاریخ سینما شد و در نهایت فیلم به همراه قسمت دوم آن تبدیل به بهترین نقشآفرینیهای آرنولد شوارزنگر شد.
———
ویستا:
سال 2029. در بحبوحه جنگی هستهای، ماشینها و روباتها عملاً کنترل زمین را به دست گرفتهاند و مشغول نابود کردن آخرین انسانهای باقیمانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودی ماشینی به سال 1984 فرستاده میشود تا زنی جوان بهنام «سارا کانر» (هامیلتن) را که مادر «جان»، ناجی بشریت در جدال با روباتها خواهد بود، بکشد. بهدنبال او نیروهای بشری نیز «کایل ریس» (بین) یک جنگجوی جوان را میفرستند تا از «سارا» در برابر «نابودگر» دفاع کند. این دو فرستاده، درگیر رقابتی پُرفراز و نشیب میشوند که در انتها «کایل»، «نابودگر» را از بین میبرد، ولی خودش هم میمیرد. ماهها بعد «سارا» بچه «کایل» را حامله است و میخواهد نامش را «جان» بگذارد.
حواشی فیلم : نمونهای تأثیرگذار بر سینمای پس از خود. نابودگر که با بودجه نسبتاً پائینی ساخته شد، فیلمی استادانه است که موقعیت کامرون را بهعنوان کارگردانی مسلط و صاحب سبک در کار با جلوههای ویژه و عوامل فنی پیشرفته معرفی میکند. انسجام و کشش روائی بیامان فیلم، نحوه بهرهبرداری از عناصر فانتزی و ترکیب طنز و خشونت، یادآور تأثیر با ارزشی است که کامرون و هرد (تهیهکننده و همکار کامرون در نوشتن فیلمنامه فیلم) از مکتب فیلمسازی راجرکورمن گرفتهاند و خود «نابودگر» (خلق شده بهوسیله استن وینستن) تحولی مهم در پرداخت انسانهای ماشنی محسوب میشود. طراحی صحنه جرجکاستلو نمونهای راهگشا از فضای نوآر در داستانهای افسانه – علمی و شوارتسنگر نیز به راستی برازنده نقش است. در سال 1991، کامرون دنبالهای بر فیلم با نام نابودگر 3: روز جزا با همکاری شوارتسنگر، هامیلتن و رابرت پاتریک ساخت.
———
آسمان کبود
فیلم دوم کامرون ترمیناتور یا نابودگر (1984) بود که کامرون آن را با بازی آرنولد شوراتزنگر، مایکل بین، لیندا هامیلتون، و پل وینفیلد ساخت. ترمیناتور داستانی تخیلی و فضایی دارد : در سال 2029، در آستانه شروع جنگ هسته ای، ماشین های انسان نما بر سیاره ای کوچک حکومت می کنند و در صددند نسل آخر و باقیمانده انسان ها را نابود کنند. در چنین وضعی که ” نابودگر ” که موجودی نیمه انسان و نیمه ماشین است، به سال 1984 باز گردانده می شود تا زن جوانی را از پای در آورد، زیرا این زن قرار است فرزندی به دنیا آورد که ناجی انسان ها خواهد شد. مجودی دیگر تصمیم می گیرد در دفاع از زن با نابودگر به مقابله بر خیزد. دو موجود ماشینی رو در روی هم قرار میگیرند. نابودگر با انفجار بمب دست ساز از هم می پاشد و رقیب او نیز از پای در می آید زن جوان نیز باقینانده نابودگر را زیر دستگاه پرس سنگینی در هم می کوبد. چند ماه زن جوان فرزند پسری به دنیا می آورد و نام او را جان می گذارد.
برای تولید ترمیناتور 6 میلیون دلار هزینه شد، و وقتی فیلم در سال 1984 درست به آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نمایش در آمد کنایه ای بر “طلوع” عصر زمامداری رونالد ریگان قلمداد شد، و از آرنولد شوارتزنگر به عنوان مخوفترین فرانکشتین نیم قرن اخیر سخن گفته شد.
[nextpage title=”درباره بلید رانر و ترمیناتور: سایبرگ ها و آدم ها. فرضیاتی اضطراب آور درباره مرز انسان و ماشین”]
نویسنده: فارست پایل
ترجمه: علی عامری
نقد و بررسی فیلم به قلم
سینما روشی دارد که از طریق آن تصاویر چهره و جسم انساانهای مشخصی را در خاطر ما تداعی میکند:هرکسی که چهره ماریا فالکونتی در مصائب ژاندارک یا چارلز برانسن در روزی روزگاری در غرب را دیده باشد،آنهال را فراموش نمیکند.درست همانطور که بیننده جسم پرهیبت آرنول شوارتزنگر را در ترمیناتور از یاد نمیبرد،جسمی که مدام بر پرده فیلم تحرک دارد.شاید هیچ جنبهای از سینما قدرتمندتر (یا بالقوه مسألهسازتر)از ظرفیت آن برای مواجهه تماشاگر با چنین جسمها و چهرههای متحرکی نباشد که عظمتی فراتر از زندگی دارند،تصاویری که در حرکت و طی زمان فرافکنی میشود.البته توجه خاصی که سینما به جلوههای(ویژه و غیره)جسم انسانها در حرکت دارد از ژانری به ژانر دیگر گسترش مییابد،از فیلم اکشن-ماجرایی گرفته تا وسترن کلاسیک تا فیلمهای هرزهنگار.اما وقتی معلوم میشود که این جسمها در واقع«سایبرگ»هسشتند اتفاق جالبی میافتد. این مورد در ژانر فرعی فیلمهای افسانه-علمی اخیر دیده میشود که طی دهه اخیر علائق منتقدانه و عامهپسند فراوانی را جلب کرده است.این فیلمهای افسانه-علمی اغلب لحن و منطق دیستوپیایی(مربوط به سرزمین اندوه و نومیدی) دارند،سایبرگ(ماشین انساننما)را به منزله کانون توجه مضمونی و شکلگرایانه خود انتخاب کردهاند.آنچه در فیلمهایی چون بلیدرانر(ریدلی اسکات،1982)و فیلمهای ترمیناتور(جیمز کامرون،1991-1984)مییابیم فرضیاتی اضطرابآور و هولانگیز درباره مرزهایی است که انسان و غیر انسان را جدا میسازد.
البته تضاد و تبانی انسان و غیر انسان از چنین فیلمهایی ریشه نمیگیرد.مخالفت انسان با غیر انسان در واقع نمایانگر تکامل درونمایهای معاصر و مکانیکیتر است که حداقل به دوران فرانکنشتاین(مری شلی)برمیگردد.در هرصورت فیلمهای مذکور تقابلی را بازنمایی میکنند که از دوران رمانتیسیم به ارث رسیده است و توجه مخاطب را به نوعی بیثباتی عمیق جلب میسازند که به نوبه خود شدید و گیجکننده است.این بیثباتی در کوششهای ما برای ایجاد تمایز و تعریف انسان از غیر انسان حضوری چشمگیر دارد.بلیدرانر و سلسله فیلمهای ترمیناتور صرفا به انعکاس خطراتی نمیپردازند که تکامل افسارگسیخته تکنولوژیک متوجه انسانیت میکند،بلکه حتی پرسشهای محققانهتری درباره عواقب تعاریف ما از انسانیت مطرح میسازند.این آثار نشان میدهند که وقتی سایبرگ میسازیم(حداقل در فیلم)در واقع تصوراتمان را نسبت به خود،بازسازی با باطل میکنیم.برای آنکه نکاتمهم در تمایز بین انسان و غیر انسان در فیلمهای افسانه-علمی را درک کنیم باید به بحثهای پرجنجالی بپردازیم که در نظریه فرهنگی معاصر مطرح شده است،جایی که نقش انسانیت،جایگاه انسانیت و مفهوم انسان شدیدا در هم تنیده و فراگیر است.هر چقدر هم که این بحثها خارج از زندگی واقعی باشد(از جمله زندگی واقعی و جالبی که در فرآیند هالیوود دیده میشود)،جذابیت و آگاهی حاکم بر آنها نشان میدهد که تا چه حد ارزش برنامههای انسانی در فرهنگ غرب زیر سؤال میرود.در واقع اغلب چنین مینماید که انسانیت به خودیخود از سوی طیفی از سبکهای انتقادی به مخاطره افتاده است،سبکهایی که عمدتا وارداتی هستند ولی رگههای بومی نیز دارند،محور تمامی آنها نقد انسانیت است.در هیچ عرصه دیگری بیش از آنچه ساخت (تصویرتصویر) ریدلی اسکات در حال راهنمایی هریسون فورد در فیلم بلید رانر شکنی deconstruction نام دارد این بحثها و سوءتفاهمات رخ نداده است.هیچ یک از روشهای نوین تحلیل،بیش از این متهم به پوچگرایی ضد انسانی نشده است.این روش به زعم اتهامزنندگان توأم با بیاعتنایی به عاملیت انسانی است و در قالب نقش«ترمیناتور»نمود مییابد.
بر زمینه فیلمهای مذکور بایست سهوجه مرتبط از تحلیل ساختشکنانه را مورد تأکید قرار داد.عملکرد ساختشکنی حتی تقابلهای جالبی مانند تقابل میان عنصر«سازمند»( Organic ) و«مکانیکی»در روند تحقیق انتقادی آشکار میشود که تقابلی نامتقارن و بیثبات است،در لحظات تعیینکننده و اغلب غیر منتظره این نکته«تعیینناپذیر»مثلا برتری فرض شده عنصر سازمند بر عنصر مکانیکی در قسمتی از متن باطل میگردد،جایی که معلوم میشود عنصر سازمند به عنصر مکانیکی نیاز دارد یا جداناپذیری این دو مشخص میشود.پس نکته ساختشکنی، رمزگشایی معنی فیلم یا حتی آشکار ساختن ایدئولوژیهای حاکم بر آن نیست. لازمه رمزگشایی و آشکارسازی،موضوع مطمئنی از دانش است که خارج از تقابل بیثبات درون متن قرار میگیرد و از تأثیرهای متن دور میماند.در عوض بیننده تقابل میان تماشاگر و نمایش را بیثبات مییابد(و این دومین وجه ساختشکنی است که باید مورد تأکید قرار داد)پس شروع به تشخصی مشارکت خود در موضوعی میکند که تحت بررسی است و درمییابد که حد این مشارکت را شاید هرگز نتوان تشخیص داد زیرا هیچ نقطهای از متن تهی از دشواریهای انتقادی نیست. مثلا در مورد فیلمی چون بلیدرانر شاید تصور کنیم که فرضیات ما پیرامون تمایز آشکار بین انسان و ماشین خدشهناپذیر است. ولی فیلم طی بازنمایی خود از شکل دورگه سایبرگ بر روی مرزی خاص گام برمیدارد که آن را متغیر و نفوذپذیر میبینیم، چنانکه ماهیت تقابل و ارزشهایی را که به آن نسبت میدهیم مخدوش میسازد2.در روند فیلم موضع خود ما در حکم بیننده تأثیرپذیر است.به گفته دمان زبان جنبهها و عملکردهایی دارد که مکانیکی است و الگوهای سازمندی را مردود میکند که به طور سنتی به آن نسبت میدهیم.در حالی که ما میخواهیم بیش از هرچیز خودمان باشیم،شاید باور کنیم که در انسانیترین حالت هستیم.پس زبان از این دیدگاه ساختشکنانه،عملکردی بسیار غیر انسانی و حتی مکانیکی دارد.این نکته در مورد تحلیل فیلم و برای فیلمهایی که مورد بررسی قرار میدهیم اعتباری خاص دارد،زیرا تحلیل ساختشکنانه روشهایی را آشکار میسازد که از طریق آنها مؤلفههای مکانیکی و معانی بیانی زبان همواره تصور ما را از انسان کماثر و بالقوه خنثی میسازد.میتوانیم در گفتههای بزرگان دوران اولیه سینما،نوعی آگاهی نسبت به این جنبه از زبان سینمایی را ملاحظه کنیم،با توجه به کشمکشهایی که آنها در دوره خود با موضوعات شکلگرایانه،فنی و معانی بیانی داشتند لف کولشوف یکی از بنیانگذاران سینمای شوروی در جملهای که تبدیل به بیانهای معروف شده است تصریح میکند که فیلم را در پایهایترین سطح آن باید به منزله زبان قلمداد کرد:«نما باید به منزله نشانه،نوعی حرف عمل کند.» تحلیل ساختشکنانه صرفا اهمیت نما را در حکم نوعی حرف خاطرنشان نمیکند بلکه به مواردی اشاره دارد که در آنها «حرف»میتواند روایت و ساختارهای مضمونی آن را باز کند.آن چه در واکنشهای ستیزهجویانه نسبت به ساختشکنی مبهم میماند،توجه انتقادی این رویکرد به وسایل و شیوههایی است که باعث میشوند تا تشخیص چنین سازهای و تأکید بر«حرف» سینمایی به طرز فعالی در روند فیلم فراموش یا تجدید میگردد. در واقع متوجه میشویم که توازن شکننده میان حافظه و فراموشی در هرنوع استنباط از بلیدرانر نقش مهمی دارد.مسلما یکی از معیارهای توفیق فراوان دو قسمت ترمیناتور،تأثیرگذاری خاص ناشی از تداوم تنشها و بیثباتیهایی است که فیلم ایجاد میکند: اینها میتوانند با ایجاد تقابل مجدد میان انسان و ماشین،حالت سرگرمی را تداوم بدهند.در مقابل این رهیافت نظری که انسان را بنیانی غیر متنی نمیداند،مخالفت قابل توجه و شاید اجتنابناپذیری وجود داشته است.طبق رهیافت مذکور«انسان» مفهوم-استعارهای است که تحت تأثیرهای خاص در عناصر زبانی شکل میگیرد:دریدا،دمان و کسانی که تحت تأثیر کار آنها قرار گرفتهاند متهم به تفکر«غیر انسانی»شدهاند.گویی که نقد و واژگونسازی مفاهیم و فرضیات حاکم به خودیخود خطری برای نژاد بشر است.دیوید م.هرش،یکی از پر سروصداترین خوانندگان در گروه کر مخالفین،ادعا دارد که ساختشکنی«میخواهد تا خوانندگان را نسبت به تمام ویژگیها انسانی نابینا و ناشنوا کند».در اینجا پرالتهابترین موضوعات در بحثهای مربوط به ساختشکنی را مطرح میکنم زیرا مستقیما به بطن موضوعاتی مربوط میشود که با پیچیدگی بصری و مضمونی قابل توجهی در بلیدرانر و دو قسمت ترمیناتور انعکاس مییابد.
مهم است که ساختشکنی را با تخریب یا نابودی پوچگرایانه یا حتی افشاگری اشتباه نگیریم:این رویکرد در متن فیلم بهبهترین شکل در حکم تلاشی برای خوانش تصاویر متحرکم استنباط میشود:چنین خوانشی را نباید با سنتهای«خوانش بسته»اشتباه گرفت،سنتی که جزئی از نقد نو محسوب میشود و موضوع و هدف خوانش را ثابت(گرچه پیچیده)میداند. خوانش ساختشکنانه به خودیخود عملکردی بیثبات ولی خلاق است،عملکردی که ما را مجبور میکند تا با سازهناپذیری مفاهیم مشخصی همچون انسان مواجه شویم.شاید چنین فرض شده که مفاهیم فوق جوهر ثابتی دارند و شاید ترجیح بدهند که ما یاد در آنها تعمق نکنیم.پس نکته، «ساختشکنی»فیلمها«از خارج»نیست بلکه مطرح کردن پرسشهای ساختشکنانه است تا بتوانیم درک کنیم که چگونه فیلم پیشاپیش با تقابلهای مهمتری کلنجار میرود.مسأله صرفا استفاده از نظریه در تحلیل فیلم نیست بلکه درک این نکته است که چگونه فیلم تا حد قابل توجهی بر پرده دلمشغولیهای ما پرتو نظری میافکند.پس شاید به این علت است که وقتی نظریه سالن سینما را ترک میکند،تغییر مییابد -خصوصا وقتی ساختشکنی نامیده شود.
مسلما جالب است که موضوعات ساختشکنی از جمله بیثباتی مفهوم انسان در فیلمهایی چون بلیدرانر و هردو قسمت ترمیناتور آشکار میشود.در این فیلمها خطر تکنولوژی برای انسان حکم نقطه عزیمت در روایت را دارد و این خطر تبدیل به موقعیتی برای پرداخت سینمایی و بررسی موقعیت انسان میشود.هریک از این فیلمها به کنکاش در رابطه میان انسان و تکنولوژی که نه صرفا در داستان بلکه در بازنمایی فیلم جلوه میکند.به نظر میرسد که در بین تمام رسانهها،فیلم بیش از همه تأکید دمان بر جنبههای مکانیکی متن را قطعیت میبخشد زیرا فیلم با بیشترین تأکید بر آپاراتوس (دستگاه)تکیه دارد از جنبههای اقتصادی تولیدگرفته تا سازوکار نمایش-ولی این مؤلفه،ضرورت دستگاه به واسطه طیفی از قواعد مشخص میشود که نسبت به هنجارپذیری حساسیت دارند.هریک از این فیلمها و شاید هریک از آثار دیستوپیایی افسانه-علمی در داستان خود و از طریق شکل نمایش بصری مسأله دستگاه را به مخاطب برمیگرداند و هریک از این فیلمها به روش خاص خود میپرسند که وقتی موقعیت و سرنوشت انسان با تصویر تکنولوژیک سایبرگ در هم میآمیزد، چه اتفاقی میافتد.
«اگر میخواهی زنده بمانی»
در ترمیناتور ساخته جیمز کامرون هیچ نکتهای کماهمیتتر از سرنوشت نژاد انسان نیست.سکانس افتتاحیه،هولناک و کابوسگونه فیلم که مورد تحسین قرار گرفته دنیای آخر الزمانی را ت صویر میکند که در آن انسانهای بازمانده از جهنم هستهای، برای بقاء درگیر نبرد با ماشینهایی میشوند که هوشمند شدهاند و میتوانند تشخیص بدهند که وجود انسانها برایشان خطرناک است.
ماشینهای یک سایبرگ مدل جنگی را از زمان آینده به حال میفرستند تا مادر جان کانر،فرمانده آتی نیروی مقاومت انسانها را«نابود کند».انسانها نیز با احضار کایل ریس «جنگجوی تنها»از آینده مقابله به مثل میکنند.بدین ترتیب قرار است ریس از سارا کانر در مقابل ترمیناتور دفاع کند و قیام موعود را همچنان پابرجا نگه دارد.
تقابل میان قهرمان و ضد قهرمان در ابتدای فیلم با تصویر کردن ورود آنها به زمان حال شکل میگیرد.جسم و حرکات شوارتزنگر مجموعهای از نشانهها است.به هرحال این نشانهها را باید با استفاده از نماهای نقطه دید کامل کرد:جنبه آشکارا غیر انسانی ترمیناتور صرفا نباید از طریق مشاهده ما(که میتواند گمراهکننده باشد)،بلکه از طریق فرآیندی نمود مییابد که طی آن مشاهده میکنیم او چگونه میبیند.این نکته تمایز را قطعیت میبخشد،زیرا نماهای نقطه دید نشان میدهند که ترمیناتور تصاویر را نمیبیند بلکه صرفا«اطلاعات جمعآوری میکند».
اگر در این فیلم قدرت مطلق به منزله قدرتی غیر انسانی و با سادهترین نشانههای منفی نمایش داده میشود در جای دیگر ضعف قدرت جسمانی هویت کایل ریس را به منزله انسان نشان میدهد، (نیازی نیست تا نماهای نقطه دید او را ببنیم تا با وی همذاتپنداری بیشتری داشته باشیم).در روند فیلم این نشانه به منزله برتری جسمانی و مکانیکی سایبرگ بر انسان نمود مییابد و تضاد با ظرفیت مثبت انسان برای عمل فی البدیهه قرار میگیرد. ریس به مدد تواناییاش در سلطه بر تکنولوژی از طریق عمل فی البدیهه و بریکولاژ،شکلهای متغیر تفکر و عمل متمایز میشود،مواردی که فیلم آنها را تحت قدرت و اختیار انسان نشان میدهد،چیزی که ترمیناتور به منزله قابلیتی اساسا انسانی نشان میدهد مسیری است که طی آن سلطه بر تکنولوژی در خدمت ذهنیت قیامطلبانه قرار میگیرد.مطابق این خصلت،قهرمان قادر به مقاومت و حتی قربانی ساختن خویش است.
ترمیناتور مملو از تصاویر و عناصر تکنولوژی معاصر است، مواردی که حتی وقتی تصادفا در پیرنگ میآیند به فیلم قدرت بصری میدهد و در شکلگیری درونمایه نفوذ و تهاجمی به تکنولوژی نقش دارند.فیلم عناصری از تکنولوژی معاصر را به نمایش میگذارد:تفن منشی،سشوار،سیستمهای تلفنی، اتومبیلهای قراضه شوم یا پیشرفته به نظر نمیرسند.چیزی که اینها مجموعا بر آن دلالت دارند،دخالت این تکنولوژیها در ارتباط و عاملیت انسانی است.دخالت اینها باعث میشود تا ترمیناتور بتواند از جنبه عملی و مجازی آلت دستشان قرار دهد.پس هوشیاری انسان باید این وضعیت را جبران کند
وقتی سارا کانر با این دنیای مکانیکی مواجه میگردد،در ابتدا آشفته میشود.وضعیت فوق به منزله یکی از وسایل پیرنگ تعلیق فیلم را افزایش میدهد و تمثیلی از قابلیت بالقوه ما برای اسارت و آزادی از چنگال تکنولوژی است.
کنستانس پنلی چنین تأویلی از ترمیناتور را به چالش طلبیده است.وی استدلال میکند که نشانههای تکنولوژیچنین تقابلی را در فیلم نشان نمیدهند:«فیلم بحث آنها در مقابل ما،انسان علیه ماشین،تقابل رمانتیک بین عناصر سازمند و مکانیکی را پیش نمیبرد.زیرا ضد قهرمان فیلم یک سایبرگ، نیمی ماشین و نیمی انسان است».فیلم تأویلی کامل از انسان و ماشین ارائه میدهد و دورگه بودن آنها را به تصویر میکشد، اما منطق روایی آن بر اساس ارضاء یک خیالپردازی اساسا انسانی قرار دارد که همان سیطره انسان بر ماشین است.منتقدانی که فیلم را از جنبه سیاسی،مترقی تأویل کردهاند تأکید دارند که ترمیناتور ظرفیت انسان برای سیطره بر ماشین را به شخصیت زن،سارا کانر نسبت میدهند.او نه تنها مادر نجاتدهنده آتی انسانها و حامل قدرت بالقوه انسانی به شمار میرود،بلکه در فیلم میبینیم که قدرت عاملیت مییابد.در واقع زمانی که سارا ترمیناتور را بین صفحات هیدرولیک صاف میکند،بر خلاف ادعای پنلی شخصیتی ماشینوار نمیشود.وی امری را تحقق میبخشد که فیلم به منزله اشتیاق جمعی ما برای خرد کردن تکنولوژی مخرب نشان میدهد.پس این خیالپردازی حالت جمعی دارد زیرا از یک طرف دو پیروزی انسان بر ماشین را نشان میدهد:اطمینان میدهد که نیروی مقاومت در آینده به پیروزی میرسد(ریس میگوید که قرار است انسانها در سال 2029 جنگ را ببرند.)از طرف دیگر قابلیت انسان را در تسلط بر زمان نشان میدهد،مضمونی که در هردو قسمت فیلم تبدیل به درون مایهای مهم میشود.بدین حیث ترمیناتور به تصریح عاملیت مطلق انسان،«پیروزی اراده»میپردازد.
طی این پیروزی رفتهرفته شاهد آشکار شدن ابعاد غیر انسانی ترمیناتور از جنبه جسمانی میشویم.فیلم به سمتی میرود که نقاب از چهره سایبرگ برمیدارد و با تصویرپردازی نشان میدهد که شباهت ترمیناتور با انسان صرفا توهمی بیش نیست،ورای گوشت و سلولهای او هیچ چیز انسانی وجود ندارد ولی به معنایی دیگر،این ماشین شدیدا جنبه انسانی مییابد،زیرا تجلی هراسهای انسان است.نکته مذکور در پایان فیلم و با استفاده از عنصر تعلیق نمود مییابد.ریس با بمب کامیون ترمیناتور را منفجر میکند، زمانی که ترمیناتور در آتش به دام میافتد ریس و سارا در صحنهای که شبیه به صحنه پایانی است یکدیگر را در آغوش میگیرند. البته این آرامش موقت است زیرا ترمیناتور دوباره از میان شعلهها پیدا میشود،در حالی که قالب فلزیاش آسیبی ندیده است.ولی ماشینی که میبینیم شبیه به ماشینهای مهلکی است که در سکانس افتتاحیه فیلم نشان داده میشود و با رقههای ذهنی ریس از آینده را شکل میدهد.صحنههای نهایی فیلم تا اندازهای هولناکترین صحنهها به نظر میآید زیرا ناگهان درمییابیم که این موجود تکنولوژیک چیزی جز تصاویر و ترسهای انسانی نیست. در واقع منطقه جنگی آینده یک کابوس است،کابوسی که هم ما و هم ریس شاهد آن هستیم.کابوسی که مملو از تصورات فرهنگ عامه درباره دایناسورها،تیرانوزاروس رکس مصنوعی و پتروداکتیلهای پرنده است.از سوی دیگر ترمیناتورهای انساننما که دیگر گوشتی بر تن ندارند،یادآور هراسهای دوران کودکی ما از اسکلتهای جاندار میشوند.در این راستا نقطه عطفی در تقابل انسان و غیر انسان رخ میدهد زیرا ترمیناتور را با غیر انسانیترین ظاهر میبینیم(تمام شباهتهای جسمانی و ظاهری او با انسان از میان رفته است).ولی جنبه مکانیکی و غیر انسانیاش همزمان به منزله نوعی فرافکنی انسانی جلوه میند.در ترمیناتور تقابل با ماشین نهایتا منجر به پیروزی انسانی میشود،پس تقابل انسان و سایبرگ مانند همیشه در حکم نوعی از فرافکنی انسانی نمود مییابد…
(1). bricloge :اصطلاحی فرانسوی که کلود لری- استروس انسانشناس ساختارگرای فرانسوی آن را ابداع کرد. اغلب به معنایی شبیه به کولاژ در مورد آثار هنری به کار میرود: تلفیق اجزاء به صورت فی البدیهه و با استفاده از دستمایههایی که از پیش فراهم شده است.
(2). projection :فرآیندی که شخص به وسیله آن صفات، هیجانات و تمایلات خود را به دیگری نسبت میدهد و گویای جهتگیری شدید و دقت بیش از حد در مورد خطرات خارجی است.
نویسنده: فارست پایل
ترجمه: علی عامری
نقد و بررسی فیلم به قلم
نقد فیلم سینمایی «ترمیناتور»؛ روایتی جعلی از منجی های چشم آبی زمین”]
با پیشرفت سینما از بعد تكنولوژی كه هرچه بیشتر هنر هفتم را به سمت صنعتی شدن سوق داد، فیلم های ماندگار كمتر شده و تكنیك جای خلاقیت های پیشین را گرفته است.
اما در میان این فیلم ها، برخی آنها آمیزه ای از تكنیك و خلاقیت بوده و برخی تكنیك های سینمایی به كار رفته در آن پیش از آن وجود خارجی نداشته است.
‘جیمز كامرون’ متولد 16 اوت سال 1954 كه به تازگی 58 ساله شده، در دو فیلم ‘نابودگر 1 و 2’ به این فرمول كمیاب دست یافته و دو اثر دیدنی را از خود به یادگار گذاشته است.
این فیلمساز در قسمت نخست، داستانی جذاب را بنیان گذاشته تا در قسمت دوم به سرانجام برساند.
زن جوان بارداری در آمریكا به بهانه ابتلا به بیماری روانی در تیمارستانی مخوف بستری شده تا فرزندش را به دنیا بیاورد. همزمان با آن، رباتی انسان نما برای محافظت از فرزند این زن كه در آینده زمین را از نابودی نجات خواهد داد، وارد شهر می شود.
داستانی ساده اما به شدت جذاب كه به تقابل ابدی و ازلی خیروشر پرداخته و مخاطب را تا به انتها با خود همراه می سازد.
جیمز كامرون با زیركی خاصی به آینده كره زمین و سیر تدریجی نابودی آن در آینده ای نه چندان دور پرداخته و مفاهیم مورد نظر خود را به مخاطبان انتقال داده است.
وی برای این امر، تكنیك های سینمایی موجود در نیمه دهه هشتاد هالیوود را به بهترین شكل ممكن به كار گرفت و تماشاگران خود را به خوبی مقهور هنر خویش كرده است. انتخاب بازیگر گمنامی به نام ‘لیندا همیلتون’ برای نقش زن اول فیلم نیز از نقاط قوت آن است زیرا مخاطب با این روش بهتر با قصه ارتباط برقرار كرده و نقش های پیشین بازیگر یاد شده، تداخلی در پذیرش وی به وجود نمی آورد.
‘آرنولد شوارتزینگر’ نیز كه در ابتدای دهه 80 میلادی با فیلم ‘كونان بربر’ به شهرت رسید، برای ایفای نقش رباتی انسان نما با كمترین گفت وگوی ممكن، انتخاب فوق العاده بوده كه بخش مهمی از موفقیت فیلم مدیون اوست.
اما برگ برنده نهایی ‘نابودگر 1’ خود جیمز كامرون در مقام خالق اثر است كه از كارگردانی صرف گذشته و به تالیف رسیده است.
كامرون فقط شش سال بعد قسمت دوم ‘نابودگر’ را با عنوان ‘نابودگر: روز داوری’ به روی اكران فرستاد كه از چند جهت دارای اهمیت است.
نخست به لحاظ تكنیكی كه انقلابی را با بهره گیری از جلوه های ویژه رایانه ای صورت داده و هزینه هنگفتی را صرف آن كرد كه دو دهه بعد به سینمای سه بعدی ختم شد.
دیگر به لحاظ مضمون كه با خلق جهانی آخرالزمانی بحث موعود را پیش كشیده و از شخصیت ‘جان كانر’ نوجوان به عنوان نجات دهنده زمین استفاده ابزاری كرده است.
وی همان جنین قسمت اول است كه پس از به قتل رسیدن مادرش، توسط خانواده ای بزرگ شده و اینك جنگی تمام عیار میان ترمیناتور و ‘تی 1000’ به عنوان دو قطب خیروشر بر سر جان وی درگرفته است.
كامرون كه علاقه زیادی به سینمای قصه گو دارد در فیلم یاد شده با بهره گیری از روش خطی، داستان جذاب خود را روایت كرده و مرحله به مرحله پیش برده، بدون آنكه اندكی از هیجان آن كاسته شود؛ كاری كه توانایی بالایی را در سینما طلبیده و گروه قوی و یكدستی را می خواهد كه در این فیلم كاملا مهیا بوده است.
شخصیت ‘آرنولد شوارتزینگر’ در اینجا برخلاف قسمت نخست، محوریت بیشتری یافته و تك دیالوگ های وی نیز به جا و گاه دوپهلو است.
مقبول افتادن این شخصیت نزد مخاطبان، مهمترین دستاورد فیلم است كه پایه های موفقیت كار روی آن بنا شده و فروشی سرسام آور را برای فیلم به ارمغان آورد.
كامرون سیر حوادث فیلم را به گونه ای چیده كه در بخش پایانی آن مخاطب كاملا با ‘جان كانر’ و ‘ترمیناتور’ همدل و همراه شده و برای نابودی ‘تی 1000’ لحظه شماری می كند.
در واقع این دو آرام آرام در كسوت قهرمان فیلم درآمده و به نبرد نهایی فیلم كیفیت متمایزی بخشیده اند كه گذشت دو دهه نیز از جذابیت آن نكاسته است.
جیوه ای بودن ‘تی 1000’ كه به مدد جلوه های ویژه رایانه ای، خیره كننده از كار درآمده، در نبرد پایانی بسیار به فیلم كمك كرده و جذابیت های بصری آن را به اوج رسانده است.
فضای تیره و تاریك آخرالزمانی این فصل نیز در كیفیت والای آن بی تاثیر نبوده و بدان اصالتی بخشیده كه نمونه های مشابه متاخر آن فاقدش هستند.
پیروزی قطب خیر بر شر و زنده ماندن ‘جان كانر’ كه با افتادن ‘تی 1000’ داخل كوره مواد مذاب همراه می شود، در لایه های زیرین خود اهداف سیاسی و تبلیغاتی دولت ایالات متحده را دارد.
نجات زمین به دست یك آمریكایی كه بعدها به دفعات در فیلم های هالیوودی تكرار شده از همین فیلم ‘ترمیناتور’ آغاز شده و به نظر هم پایانی را نمی توان برای آن متصور شد.
منبع: ایرنا
38
دیدگاه بگذارید
… [Trackback]
[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 78472 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] There you can find 95215 more Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 60724 additional Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] There you can find 38673 more Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 90904 additional Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Here you can find 33887 more Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
… [Trackback]
[…] Here you can find 15168 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/the-terminator/ […]
هنوزم میبینم باز دلهره دارم وسط فیلم 🙂
عاشق آل پاچینو هستم
به نظرم ترمیناتور بعد از این همه سال هنوزم در نوع خودش بهترینه, فیلم ویدئوشو حدود ۱۴۰ بار دیدم
آرنولد فوق العاده بود, جیمز کامرون هم که …
۸) ترمیناتور واقعا محشره
من فیلمای زیادی دیدم مثل پدر خوانده.رستگاری در شاوشنگ و…
حقیقت اینکه فرزندان آدم وایو که صفر یک ها هستند هیچ وقت به فرزندان پادشاه مقدس حمله نکردن من تهران ۱۵۰۰ رو بیشتر دوست دارم.
ترمیناتور ۲ و بیگانه ۲ ، بهترین فیلمهای ژانر علمی و تخیلی تاریخ سینما.اصلا این جیمز کامرون انگار به دنیا اومده برای ساختن این جور فیلما.این گونه فیلها هستند که قدرت سینما را نشون میدن، چون مخاطبان موجوداتی را میبینن که میدونن غیر واقعی هستن ، ولی باورشون میکنن.جیمز کامرون نشون داده که چطور میشه فیلمی ساخت به شدت سرگرم کننده و تجاری و در عین حال دارای مفاهیم عمیق و تفکر برانگیز.en8ny
قسمت دومش از بقیه یکم بهتره.
این ۴ صفحه رو پرینت میگیرم نگه میدارم..واقعا ارزش داره..ممنون 😉
😐 الکی میگه 😐
رفتی تو صفحه تک تک فیلم ها پیام گذاشتی که مزخرفه یا ارزش دیدن نداره!! فقط یک جا پیام میذاشتی همه فیلم ها آشغالن خودتو راحت میکردی
سری نابودگر ارزش هنری نداره و فقط برای فروش ساخته شده. به همین دلیل ارزش دیدن نداره.