The Irishman (مرد ایرلندی)


خلاصه داستان:

در دهه ۱۹۵۰ میلادی، راننده کامیونی به نام فرانک شیرن (رابرت دنیرو) با راسل بوفالینو (جو پشی)، از روسای مافیا ارتباط می‌گیرد. شیران همزمان با بالا رفتن رتبه خود و تبدیل شدن به یک قاتل قراردادی برتر، شروع به کار برای جیمی هوفا (آل پاچینو) می‌کند.


تصاویر فیلم:

خلاصه نظر منتقدان:

Consequence of Sound ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

« مرد ایرلندی » دستاورد بزرگی محسوب می‌شود و به خوبی نشان می‌دهد که می‌توان چه انتظاری از یکی از بهترین کارگردانان تاریخ آمریکا داشت.

The Playlist ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

« مرد ایرلندی » که شبیه به ساخته‌ی یک فیلم‌ساز بالغ‌تر، پیرتر و عاقل شبیه‌تر است، کاملا درگیر روح « شیران » و تصمیمات او است.

اون گلیبرمن – Variety ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

فیلم « مرد ایرلندی » اثری است که به آرامی شما را جذب خود می‌کند و در درازمدت مدهوشتان می‌کند؛ یک حماسه‌ی جادویی از داستان‌های مافیایی که بسیار خونسردانه شما را جذب خود می‌کند. این همان فیلمی است که به نظرم خیلی‌ها دوست داشتند از اسکورسیزی ببینند.

اریک کوهن – Indiewire ( امتیاز ۱۰ از ۱۰ )

« مرد ایرلندی » فیلمی است سرزنده و جاندار به سبک اسکورسیزی.

آلونسو دورالده – TheWrap ( امتیاز ۹.۵ از ۱۰ )

« مرد ایرلندی » فیلمی است پر از شخصیت‌ها، پر از حادثه‌ها، پر از ایده‌ها که تاریخ هم با چندین دید مختلف با آن همراه شده است. اما فیلم حتی پس از تماشا برای اولین بار هم تاثیر خود را بسیار سفت و سخت بر روی شما خواهد گذاشت و به یاد ۳۰ سال گذشته و « مارتین اسکورسیزی » دوران « رفقای خوب » خواهید افتاد.

ریچارد لاسون – Vanity Fair ( امتیاز ۹ از ۱۰ )

علی‌رغم تمایلم فیلم من را با خود همراه کرد و نحوه‌ی ساخت فیلم به گونه‌ای است که با آثار قبلی او در زمینه‌ی خشونت فرق دارد.

جاشوا روثکوف – Time Out ( امتیاز ۸ از ۱۰ )

پس از مدتی شما به فیلم عادت می‌کنید، یا بهتر بگویم از میزان سردردی که فیلم برایتان ایجاد می‌کند خسته می‌شوید. فیلم به حدی جذاب است که حواستان را پرت کند.

مت سینگر – ScreenCrush ( امتیاز ۸ از ۱۰ )

« مرد ایرلندی » فیلمی نیست که با سرعت به پیش برود. اما لحظاتی که پایان همه‌چیز را به تصویر می‌کشد جزو بهترین صحنه‌های خلق شده در دنیای اسکورسیزی اند.

بنجامین لی – The Guardian ( امتیاز ۸ از ۱۰ )

نوعی بلوغ عجیب در این اثر وجود دارد، گویی که حتی خود « اسکورسیزی » هم نگاهی به دوران کاریش انداخته است. فیلم به ما یادآوری می‌کند که انسان‌های ایجادکننده‌ی خشونت و خرابی‌ای که به بار می‌آورند را مفتخر نکنیم.


نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)

نشریه reelviews

نمره 8.8 از 10

« مارتین اسکورسیزی » با توجه به آزادی‌ای که از سوی شبکه‌ی Netflix به او اعطا شده است توانسته تا روایتی پیچیده و به لحاظ بصری بسیار جذاب درباره‌ی یکی از آدم‌کش‌های گروه‌های مافیایی به نام « فرانک شیران » ( با بازی رابرت دنیرو ) خلق بکند و در این پروسه با یک سری از دوستان قدیمیش همکاری مجدد داشته باشد و با برخی افراد جدیدتر نیز کار بکند. اگرچه که ۲۰۹ دقیقه برای یک روایت مینی‌سریال گونه احتمال زمان مناسبی باید باشد اما برای یک ارائه‌ی سینمایی کمی بیش از حد طولانی است ( علی‌الخصوص بدون وقفه‌ای در میانه‌ی اثر، شاید بودن همچین موردی می‌توانست باعث بالاتر رفتن کیفیت تجربه‌‌ی این بشود ). بخش میانی طولانی فیلم که بیش از ۶۵٪ آن را تشکیل می‌دهد، تقریبا بی‌نقص و کامل است؛ بیش از دو ساعت درام درگیرکننده که به اندازه‌ی هر چیزی که اسکورسیزی در دوران کاری خود ساخته خوب است. اما فیلم از یک ۴۵ دقیقه‌ی ابتدایی که بدون تمرکز کافی ساخته شده است و یک نیم‌ساعت پایانی متوسط رنج می‌برد.

سال گذشته شبکه‌ی Netflix با فیلم « روما » ( Roma ) به جریان رقابت‌های اسکار رفت و دست پر هم از آن خارج شد. اگرچه این شرکت تعداد بینندگان آثار خود را به صورت رسمی اعلام نمی‌کند اما همه قطعا کنجکاو خواهند بود که بدانند آیا « روما » به اندازه‌ای که مورد پسند منتقدین واقع شد، در میان بینندگان عادی سینما هم توجهی به خود جلب کرد یا خیر. اگر این اتفاق رخ نداده باشد، یعنی فیلم به حد کافی در میان مخاطبان مورد پسند واقع نشده باشند، دلیل آن کاملا واضح است؛ « روما » از اولین تا آخرین لحظه‌ش محصولی برای پرده‌های سینما است. این اثر وقتی که بر روی پرده‌ی بزرگ به نمایش در بیاید بسیار بهتر از تلوزیون کوچک خانگی تاثیرگذار ظاهر خواهد شد. اما این نکته درباره‌ی « مرد ایرلندی » ( Irishman ) صادق نیست. « اسکورسیزی » با در نظر گرفتن این نکته که بسیاری از بینندگان فیلم او را در خانه تماشا خواهند کرد، ساخت این اثر را با دیدن همچین نکته‌ای به پیش برده است و تجربه‌ی تماشای آن را برای این قسم از بینندگان بهبود داده است. اگر شما می‌توانید تمرکز خود را در طول مدت تماشای فیلم کامل حفظ بکنید و صد البته که مثانه‌ی بزرگی هم دارید، تجربه‌ی تماشای اثر بر روی پرده‌ی بزرگ سینما مزایای خاص خود را خواهد داشت. اما نمی‌توانم بگویم که دیدن « مرد ایرلندی » بر روی شبکه‌‌ی خانگی Netflix تفاوت چندانی خواهد کرد.

تقریبا یک ربع قرن از زمانی می‌گذرد که « اسکورسیزی » با مرد محبوب اوایل دوران کاری خود یعنی « رابرت دنیرو » همکاری کرده است. این دو نفر در سه مورد از بهترین فیلم‌های قرن ۲۰ با یکدیگر همکاری کردند؛ « راننده تاکسی » ( Taxi Driver )، « گاو خشمگین » ( Raging Bull ) و « رفقای خوب » ( Goodfellas ). پس از « کازینو » ( Casino ) اما مسیرشان از یکدیگر جدا شد و برخی از دلایل مختلف هم باعث شد تا شاهد همکاری مجدد آن‌ها با یکدیگر نباشیم آن هم علی‌رغم تلاش‌های بسیاری که صورت می‌گرفت. بازگشت « دنیرو » به دنیای « اسکورسیزی » به ما یادآوری می‌کند که وقتی این ابربازیگر در کمدی‌های احمقانه و سطحی بازی نکند، تا چه اندازه بااستعداد بوده و بازیگر بزرگی است. « مرد ایرلندی » اولین بار در ۲۰ سال گذشته است که « دنیرو » در نقشی شایسته‌ی جایزه‌ی اسکار بازی کرده است ( اگرچه او برای فیلم « دفترچه‌ی بارقه‌ی امید » ( Silver Lining’s Playbook ) نامزد این جایزه شده بود که به نظر من شهرت و نام او بیشتر از بازی‌ش در آن فیلم برای نامزدی او نقش داشتند ).

« مرد ایرلندی » بر اساس کتابی به نام « شنیدم خونه‌ها رو رنگ می‌کنی » ( I Heard You Paint Houses ) نوشته‌ی « چارلز برنادت » است؛ برداشتی از زنده‌ی « شیران » که با ادعای او درباره‌ی ترور کردن « جیمی هوفا » ( آل پاچینو ) اوج می‌گیرد. هیچ‌کس واقعا نمی‌داند که در تاریخ ۳۰ جولای سال ۱۹۷۵ میلادی چه بر سر « هوفا » آمد اما کسی هم او را از آن زمان ندیده است. بر خلاف داستان‌های که میان مردم رواج دارد، او در استادیوم تیم ورزشی Giants دفن نشده است. داستان‌های بسیاری درباره‌ی چگونگی مرگ او وجود دارد و اگرچه که داستان « شیران » با بسیاری از حقایق آن مطابقت دارد که بتوان تا حدی آن را تایید و باور کرد، اما بسیاری از نقاط تاریک هم در آن وجود دارد. چه داستان واقعی بوده باشد و چه نه چیزی از تاثیرگذاری این فیلم کم نمی‌شود. اسکورسیزی مشغول روایت داستانی است و اینکه کجای آن واقعی است و کجایش نه، در ارزیابی پایانی ما از کیفیت اثر تاثیر چندانی نخواهد داشت.

« مرد ایرلندی » به شکل خاطراتی از « شیران » ساخته شده است. در ابتدا ما او را در جایی می‌بینیم که در پایان زندگیش در حوالی سال ۲۰۰۳ است ( البته در قسمت و شات پایانی یک نمای طولانی در خانه‌ی سالمندان ). او ما را به سفری می‌برد که شروع آن در دهه‌ی ۱۹۴۰ است و بخش طولانی‌ای از فیلم را در دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ می‌گذارند. اگرچه که ترور « هوفا » یکی از بخش‌های اساسی فیلم است اما « مرد ایرلندی » به عنوان یک اثر زندگی‌نامه‌محور و بررسی از شخصیت « شیران » ساخته شده است، از خیلی قبل‌تر از اینکه او رئیس افسانه‌ای Teamsters را ببیند و پس از ناپدید شدن او. اگرچه در نهایت هم رابطه‌ی بین این دو مرد است که سطح نهایی کیفیت این اثر محسوب می‌شود؛ « مرد ایرلندی » در لحظاتی که « هوفا » در آن حضور ندارد افت می‌کند.

بخش ابتدایی اثر تمرکز دارد بر روی ملاقات و آشنایی « شیران » با وکیل مخصوص مافیا، « راسل بوفالینو » ( جو پشی ) و معرفی او با سردسته‌های کلیدی مافیای فیلادلفیا من جمله « فلیکس دیتولیو » ( بابی کاناوال ) و « دانِ متین »، « آنجلو برونو » ( هاروی کیتل ) [به هنگام معرفی هر کدام از این شخصیت‌های مافیایی جدید، کارگردان متن روی صفحه‌ی جذابی درباره‌ی تاریخ و نحوه‌ی مرگ آن‌ها به ما نشان می‌دهد ]. تا اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰، « شیران » تبدیل به فرد بسیار مهمی در این چرخه‌های گانگستری شده است که بتواند به « هوفا » معرفی بشود. دوستی بین این دو با قدرت زیادی شکل می‌گیرد و در دهه‌ی ۶۰ هم قوی‌تر شده و تا دهه‌ی بعدی ادامه پیدا می‌کند. در طی این دوره، فیلم بر روی اتفاقات تاریخی مهمی که « هوفا » ( یا مافیای او ) در آن‌ها تاثیرگذار بودند تمرکز می‌کند؛ انتخاب « کندی »، « خلیج خوک‌ها»، « ترور رئیس‌جمهور »، حبس « هوفا » و اقدامات بعدی او برای مجددا در اختیار گرفتن Teamsters و ملاقات « دیترویت » در سال ۱۹۷۵.

فیلم « مرد ایرلندی » شبیه به محصول و بار تازه رسیده‌ی اسکورسیزی است؛ همان اسکورسیزی‌ای که از « کازینو » به اینور سراغی ازش نداشتیم. بخشی از دلیل آن را می‌توان بازگشت به داستان‌های مافیایی دانست، البته که در این مورد دید و چشم‌اندازی که او می‌توانسته داشته باشد محدود شده است. تنش و حرارتی که در « رفقای خوب » دیده بودیم جای خود را به چیزی فکرشده تر داده است. « شیران » سرباز خوبی است اما ما می‌توانیم درد او را در چشمان و صورت « دنیرو » ببینیم. حضور چنین اسامی و صورت‌های آشنایی ارتباط فیلم با شاهکارهای دهه ۹۰ای اسکورسیزی را بیشتر می‌کند. اسکورسیزی توانسته تا با پیشنهاد دادن نقش بسیار متفاوتی به « جو پشی » به نسبت شخصیت‌هایی که در « رفقای خوب » و « کازینو » بازی کرده بود، او را ترغیب کند تا از بازنشستگی در بیاید. « پاچینو » هم در فرم و حالت خوبی است؛ او هر سکانسی را که درش حضور داشته باشد مال خود می‌کند. سخت است که باور کنیم او و اسکورسیزی قبل از این با یکدیگر کار نکرده اند. « پاچینو » در این فیلم برای سومین بار با « دنیرو » در فیلمی همبازی شده است؛ آن‌ها در فیلم مشهور « مخمصه » ( Heat ) و همچنین فیلم افتضاح « قتل عادلانه » ( Righteous Kill ) هم با یکدیگر بودند. اما این اولین باری است که حضورشان در کنار یکدیگر معنادار است و به نتیجه‌ی خوبی منزجر می‌شود.

یکی از مشکلات « مرد ایرلندی » را می‌توان نبود شخصیت‌های زنانه‌ی قدرتمند دانست. بازیگرانی مثل « کاترین ناردوچی » و « الکسا پالادینو » نقش همسرهای وفادار را به خوبی پر کرده اند. « آنا پاکوئین » که نقش « پگی »، یکی از دخترهای « شریدان » را بازی می‌کند هم فرصت چندانی برای نشان دادن خودش نیافته است. فیلم به حد کافی محتوا دارد که بتواند از شخصیت‌های فرعی‌تر هم استفاده‌ی مناسب بکند اما متاسفانه به دنبال همچین چیزی نرفته است. « پگی » درباره‌ی پدرش و سبک زندگی او شک‌هایی دارد اما پس از زمان‌های طولانی زل زدن و بازی با زبان بدن، او به کناری می‌رود.

« مرد ایرلندی » اولین باری است که « اسکورسیزی » در فیلمی استفاده‌ی بسیار زیادی از جلوه‌های ویژه‌ی بصری می‌کند. با توجه به روند اتفاقات فیلم در چنین دوران طولانی‌ای در جریان است و میلی هم به اسختدام بازیگران متفاوت نبوده، « اسکورسیزی » به استفاده‌ از جلوه‌های ویژه‌ی بصری روی آورده است تا بازیگران خود یعنی « دنیرو »، « پاچینو » و « پشی » را جوان بکند تا نقش‌های خود در دهه‌های ۴۰، ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی ( و حتی در برخی موارد بیشتر از آن ) را بازی کنند. این فیلم یکی از بهترین موارد جوان‌سازی رایانه‌ای است که تا کنون دیده ایم؛ به سختی می‌توان تغییرات کامپیوتری را دید و حالت پلاستیکی شخصیت‌ها هم اصلا وجود ندارد ( موردی که در فیلم « مرد ماه جوزا » ( Gemini Man ) به دفعات آن را دیدیم). مراحل پس از تولید اثر حتی با استانداردهای « اسکورسیزی » هم خیلی طولانی شدند چرا که او می‌خواست همه چیز را کاملا درست از کار در بیاورد. « مرد ایرلندی » نمونه‌ای از فیلمی است که سازنده از جلوه‌های ویژه‌ی بصری در خدمت داستان و هدفش استفاده کرده است و نه اینکه هدف اصلی پروژه همان جلوه‌های ویژه‌ باشند.

در طی سالیان دراز، « اسکورسیزی » سهم خود در ساخت فیلم‌های تاریک و جدی را ایفا کرده است. این فیلم اما یکی از آن‌ها نیست. البته که مشخصا « مرد ایرلندی » به اندازه‌ی اثری مثل « گرگ وال استریت » ( The Wolf of Wall Street ) واضحا طنز نیست اما رگه‌های مشخص و بارزی از کمدی تاریک در آن جریان دارد. از بیوگرافی‌های مرگ مافیا و خلافکاران تا نام‌های مستعار و موارد دیگر، « اسکورسیزی » به دنبال فرصتی است تا ما را بخنداند ( یا حداقل نیشخند بزنیم ) و اصلا هم نمی‌شود انتظار آن‌ها را داشت. همچنین او سعی کرده تا سطح خشونت اثر را هم کاهش بدهد. البته که خون و خونریزی و مخصوصا یک سکانس بسیار خشن در آن وجود دارد اما نمی‌توان « مرد ایرلندی » را با آثار قبلی او مقایسه کرد.

« مرد ایرلندی » به ما نشان می‌دهد که بهترین نوع فیلم‌سازی چه چیزی می‌تواند به ما تحویل بدهد. اگرچه که فیلم مشخصا برای اکران در سینماها بیش از حد طولانی و ملالت‌بار است اما برای دیدن در خانه اثری بسیار مناسب محسوب می‌شود. چه آن را بر روی صفحه‌ی بزرگ ببینید و چه تلوزیون کوچک، « مرد ایرلندی » در میان بهترین آثار سینمایی سال ۲۰۱۹ جای خواهد داشت و باید منتظر جوایز متعددی برای آن در مراسم اسکار ۲۰۲۰ باشیم.

مترجم: امید بصیری

 


ممکن است شما دوست داشته باشید

1

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
1 Comment threads
0 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
1 Comment authors
payman hosseyni Recent comment authors
  Subscribe  
Notify of
payman hosseyni
Member
Member
payman hosseyni

اسکورسیزی یکبار دیگه سراغ فیلم گنگستری رفته، کاری که در اون تخصص داره، فیلم در در نظر، خیلی آمریکایی هست، یعنی شاید برای آمریکایی ها که آشنا به تاریخ و وقایع نیمه دوم قرن گذشته باشند راحت سر در بیارن اما برای غیر آمریکایی ها که به دور از هیاهوی ماجراهای مافیایی اتفاق افتاده در زمان اشاره شده هستن شاید کمی دیدن فیلم سخت باشه، به خصوص اینکه شخصیت های زیادی هم در فیلم معرفی میشوند که فقط با معرفی چند جمله ای اونها و سرنوشت اونها سعی کرده خیلی هم اونها رو پررنگ نکنه تا شاید تمرکز بیننده روی… ادامه »