خلاصه داستان:
این فیلم روایتگر زندگی مردی می باشد که در آخرین ماموریت خود، به پیدا کردن یک جنایتکار که در زمان سفر می کند فرستاده می شود و...
بازیگران:
تصاویر فیلم:
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نمره 7.5 از 10
«تقدير/Predestination» مصداقی از فيلمهای معروف به «زير و رو کن» است. به عنوان يک فيلم علمی تخيلی کم بودجه، «تقدير» خيلی خوب انتظارات مخاطبش در خصوص دامنه توجه و سطح تمرکز را برآورده میکند. اين که فيلمنامه منطقی و قابل قبول است يا مثل پنيرهای سوئيسی پر از چاله و چوله است به درک بيننده از سفر در زمان و حلقههای علّيت بستگی دارد. روايت داستان کاملاً به يک پارادوکس پيچيده و لذت فرد از تماشای «تقدير» به حل اين معما قبل از اين که کارگردان عمداً پرده از آنچه در حال رخ دادن است بردارد- اتفاقی که در يک يا دو دقيقه آخر میافتد- بستگی دارد.
«تقدير» برای جماعت انديشمند در قالب علمی تخيلی تعريف می شود. تقدير را نه میتوان فيلمی اکشن محور قلمداد کرد و نبايد آن را با يک کار بلاک باستر اشتباهی گرفت. خط داستانی فيلم حول شخصيتها شکل گرفته و به تدريج باز میشود. فيلم فاقد سکانسهای جلوههاي ويژه عظيم است. «تقدير» فيلم ايدهها است؛ فرقی هم نمیکند که اين قضيه را قبول داشته باشيد يا نه. «تقدير» برای آنهایی که تصميم گرفتهاند با برادران اسپيريگ (که قبلاً فيلم خون آشامی «روزشکن ها/DayBreakers» را ساختهاند) به سواری بروند صحنههای هيجان انگيز متعددی را رقم میزند که هر کدام در چارچوب کلی داستان خيلی خوب و منطقی از آب در آمدهاند.
برادران اسپيريگ از داستان کوتاه رابرت هينلين (۱۹۵۹) به عنوان پايه فيلمنامه «تقدير» استفاده کردهاند. فيلم مؤمنانه از جنبههای سفر در زمان استفاده میکند، بنابراين نمیتوان گيرایی اين جنبه ها را به پای فيلمسازها نوشت. با افزودن المان کارآگاهی مربوط به تروريستی که در زمان سفر می کند و به «فيزل بُمبر» معروف است به داستان اصلی، آن را طولانیتر کردهاند. به دليل اين که «تقدير» به شدت به داستان هينلين به نام «همه شما زامبیها» وفادار است، چشم انداز ديگری از جهان در نيمه دوم قرن بيستم ترسيم می شود. از نظر هينلينی که داستان را در سال ۱۹۵۹ نوشته دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ميلادی به مراتب پيشرفته تر از آنچه واقعاً بودهاند به نظر میرسيدند. برادران اسپيريگ تصميم گرفتهاند که تاريخها را تغيير ندهند تا ما با نسخه داستانی شده ای از اواخر قرن بيستم مواجه شويم.
صحبت درباره داستان بدون لو دادن نکات مهم آن خيلی سخت است. لذا به اين بسنده میکنم که قهرمان بدون نام داستان، با بازی اتان هاوک، مأمور ويژه جایی به نام «هيئت موقتی» است. وظيفه او سفر در زمان با استفاده از ماشين زمانی است که ما را به ياد کيس ويولن میاندازد. او برای انجام مأموريتهايش به سالهای مختلفی ۱۹۴۵، ۱۹۶۳-۶۴، ۱۹۷۰ و ۱۹۷۵ سفر میکند تا بتواند ردپای تروريستی خطرناک و فراری را بگيرد. او در اين مسير، که اغلب به شکل يک متصدی بار ظاهر میشود، با فردی (با بازی سارا اسنوک) مواجه میشود که داستان بسيار جالبی دارد.
عنوان «تقدير» با درونمايه مرکزی فيلم عجين است. مفهوم آزادی اراده برای افرادی که خود را در زمان محدود میکنند اغلب محلی از اعراب ندارد. اما برای فردی که خارج از مرزهای زمانی زندگی میکند، دغدغه های تغيير آينده قابل اغماض نيستند. اما به واقع زمان مؤلفه ای سيال است يا ايستا؟ آيا اتفاقات، از قبل تعيين شدهاند و قابل تغيير نيستند؟ آيا تمام لحظات گيتی از قبل مقدر شدهاند؟ اينها پرسشهای اساسی هستند که مطرح میشوند اما لزوماً فيلمنامه برادران اسپيريگ پاسخی به آنها نمیدهد. آنها نمیتوانند اين موضوع را در حد فهم دستهای از مخاطبان پايين بياورند.
اتان هاوک مثل هميشه نقش محدودش را، که بيشتر به قدرت آن اهميت میدهد تا به اجرايش، به خوبی ايفا میکند. در فيلم صحنههایی وجود دارند که هاوک به نقش مکمل داستان سارا اسنوک تبديل میشود. در واقع، به دليل دامنه مورد نياز شخصيت اسنوک، او بايد برتر و غالب باشد. سابقه کاری اسنوک ترکيبی از فيلمهای سينمایی و کارهای تلويزيونی است اما هيچ يک از کارهای قبلی او تا اين حد پرزحمت نبوده است. اسنوک مسير زيادی را برای افزودن المان انسانی به آنچه ممکن بود – در غير اين صورت- داستانی سرد و حساب شده باشد طی میکند.
متأسفانه بايد بگويم که فيلم برای جلب مخاطب عام بيش از حد پيچيده و هوشمندانه است. اين فيلم میتواند مورد علاقه قشر متفکر جامعه قرار بگيرد. اگر «تقدير» مشکلی داشته باشد، آن مشکل مربوط به مدت زمانش است؛ تا نيم ساعت ديگر را میشد به اين کار اضافه کرد. تخصيص تنها يک ساعت و نيم به اين فيلم، «تقدير» را به اثری بی بنيه تبديل کرده است. با اين حال، عليرغم اين اشکالات، «تقدير» هرچه نباشد اما جاهطلبانه است. از فرصتها به خوبی استفاده میکند و در آخر مخاطب حواس جمع را خوشحال میکند. فيلمهای علمی تخيلی اغلب با درونمايه فضا سر و کار دارند. [اما] فيلمهایی مانند «تقدير» که به موضوعات ديگر ربط دارند اغلب به حاشيه رانده میشوند. از منظر فروش، «تقدير» نيز از معضل فوق رنج خواهد برد. اما برای افرادی که قدر اين نوع داستان گویی را میدانند، اطلاع از وجود اين فيلم دليل کافی برای تماشايش است.
اختصاصی نقد فارسی
مترجم: محمدرضا سیلاوی
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت نقد فارسی” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
69
دیدگاه بگذارید
برادر لو نرفت … 😐 .ولی خدایی فیلم قشنگی بود
ولی یه سوال! اینا همه از یه بازه ی زمانی شروع
شده بود دیگه درست؟پس اون شخص اولی که
جین رو آورد کنار پرورشگاه کی بود ؟؟؟
(از اول از اول)خب بالاخره یکی جین اولیه رو آورده
بوده پرورشگاه دیگه ….اون کی بود؟! 😮
هرکی میتونه لطفا جوابمو بده
ممنون
منکه خییلی این فیلمو دوست دارم
ازبازی سارا اسنوک خیلی خوشم اومد
لایک به تو سارا جونم 😛 :-*
فیلمی عجیب با پرداختی بسیار مناسب داشت . بازی با زمان و شکستن مرز زمان آن هم به این شکل انسان را به تفکر وا می دارد . داستان کمی عجیب شروع می شود فضا ها قیافه ها روایت طبیعی نیست اما می تواند واقعیت باشد برای همین شکی در آن نمی کنیم که یکدفعه با یک راهرو زیر زمین قرار است پرت شویم وسط فیلم سفر زمان . ما دنبال روایت های واقعی هستیم نهایتش انتظار داریم مامور پلیس با یک سیستم اطلاعاتی عجیب دوست پسر دختر را پیدا کند ودر واقع نقطه غافلگیری داستان بر اساس تغییر ژانر… ادامه »
من یک بار این فیلمو دیدم. بسیار ازش لذت بردم. بخاطره ایده پردازی ای که داشت. متفاوت بود. حالا یه چیزی: شما میگید: اگه رویداد ' ;الف' ; باعث ایجاد رویداد ' ;ب' ; بشه و رویداد ' ;ب' ; با سفر در زمان خودش باعث ایجاد رویداد ' ;الف' ; شده باشه…… همین جا….. هیچ امکانی مبنی بر اینکه رویداد ' ;ب' ; با سفر در زمان به عقب برگرده وجود نداره. در واقع هیچگونه ایده ای مبنی بر سفر در زمان نداریم.(یه لحظه بهتون بر نخوره…. به خوندن ادامه بدین) سفر در زمان به آینده تفسیر دیگه ای… ادامه »
مشکل درک زمان به نوعی به خودمحوری انسان برمیگرده… بذارین اینطور بگم که آینده وجود نداره چون من-ای «هنوز» در اون وجود نداره. گذشته هم نابود شده چون من از اون خارج شدم… اگه فقط فکر کنیم گذشته و آینده و حال در آن واحد با من(!) های (که چون نمی بینیم و باهاشون در ارتباط نیستیم فک میکنیم وجود ندارن) خودشون در جریانن میشه مشکل فیلم رو حل کرد.. نکته مهم تر این که گذشته۱ وقتی در زمان حرکت میکنه به حال۱ میرسه و این در حالیه که حال-ای که در زمانی که گذشته۱ وجود داشته رو اگه حال۲… ادامه »
اقای فیلم باز:دوستان یه چیزو دقت نکردین … اون خانومه که اخرای فیلم داره با اتان هاوک حرف میزنه دیالوگاش خیلی مرموزه . اینجا یه مرغ داریم یه تخم مرغ و باید دنباله شخص سومه باشیم که خروسه . مدل حرف زدن اون خانومه با هاوک مثل حرف زدن اتان هاوک با جوونیای خودش تو باره. یه چند تا سکانس پست سر هم اخر فیلم داره که اول بچه نوزادو نشون میده بعد بزرگ شدنسو بعد تغییر جنسیت بعد این که خودش مامور میشه بعد اینکه میره سراغ بمب بعد صورتش میسوزه بعد تغییر چهرش میدن میشه اتان هاوک …… ادامه »
دوستان یه چیزو دقت نکردین … اون خانومه که اخرای فیلم داره با اتان هاوک حرف میزنه دیالوگاش خیلی مرموزه . اینجا یه مرغ داریم یه تخم مرغ و باید دنباله شخص سومه باشیم که خروسه . مدل حرف زدن اون خانومه با هاوک مثل حرف زدن اتان هاوک با جوونیای خودش تو باره. یه چند تا سکانس پست سر هم اخر فیلم داره که اول بچه نوزادو نشون میده بعد بزرگ شدنسو بعد تغییر جنسیت بعد این که خودش مامور میشه بعد اینکه میره سراغ بمب بعد صورتش میسوزه بعد تغییر چهرش میدن میشه اتان هاوک … اون دکتر… ادامه »
فیلم خوبیه
ولی باید ای کیو بالا داشته باشی تا با یک بار دیدن فیلم متوجه قضایا و اتفاقاتش بشی…..
عاشق اینجور فیلمام که بزنه تو خط درهم برهمو واردرت کنه به فکر کردن به کنکاشو و تحلیل کردن به سعی کردن بدر مورد پیدا کردن خط داستان هدف داستان و کلا گیج کنه ادمو ۸)
کدو٢: نام الزامی:سلام. دوبار دیدم فیلم رو ولی باز این مسئله برام روشن نشد که اتان هاوک رو برای اولین بار کی به دنیا اورده؟ کلا این از کجا پدید اومده؟ می دونم خودش با خودش رابطه پیدا می کنه و بچه دار میشه که خودش هستش در واقع، ولی ابتدای ابتداش کجاست این؟ باید یه اولی داشته باشه دیگه،چون اصلا خیلی متناقض شدیدیه.باید از یه جایی شروع می شده دیگه. دوست گرامى؛ "پارادوکس تقدیر" یکى از پارادوکسهاى معروف مطرح شده در ارتباط با سفر در زمان هست (مثل پارادوکس معروف به پدربزرگ) که از مدتها قبل از ساخت این… ادامه »
فیلم فوق العاده ای بود.
خطر لو رفتن فیلم:
مردی به زمان گذشته برمیگردد به یک کافه و در آنجا با خودش حرف می زند کسی که قبل ترها یک زن بوده و بعدها تبدیل به یک مرد می شود.
این مرد خودش را به گذشته می برد خودش را که یک زن بوده عاشق می کند از او بچه دار می شود.بعد شبی می آید بچه اش را از بیمارستان می دزدد و جلوی در یتیم خانه ای رها می کند.
داستان دوباره تکرار می شود ، یک نفر خود را بدنیا می آورد.
شاید تقدیر تکرار ناپذیر باشد.
همچنین مابه قول معروف به این جور فیلماعلاقه داریم و بحث دربارشو دوست داریم اما جزو افرادبسیار متفکر و باسواد نیستیم
تکو توک پیدا میشن که میفهمن موضوع و هدف اصلی داستان چیهو در اصل فیلم برا اونا ساخته شده چون برا همه ما سوال هایی که پاسخشو نمیدونیم حین دیدن و بعد دیدن فیلم پیش اومده
فیلم خوبی بود
همینکه آدمو به تفکر وا میداشت جالب بود
بازیگرا که عالی بودن
ولی خب همونطور که گفتید این فیلمو هر کسی باهاش حال نمیکنه
ولی من حال کردم
به قول شما فیلمنامه بدون نقص و کاملا منطقی بود
نام الزامی:سلام. دوبار دیدم فیلم رو ولی باز این مسئله برام روشن نشد که اتان هاوک رو برای اولین بار کی به دنیا اورده؟ کلا این از کجا پدید اومده؟ می دونم خودش با خودش رابطه پیدا می کنه و بچه دار میشه که خودش هستش در واقع، ولی ابتدای ابتداش کجاست این؟ باید یه اولی داشته باشه دیگه،چون اصلا خیلی متناقض شدیدیه.باید از یه جایی شروع می شده دیگه. دوست گرامى؛ "پارادوکس تقدیر" یکى از پارادوکسهاى معروف مطرح شده در ارتباط با سفر در زمان هست (مثل پارادوکس معروف به پدربزرگ) که از مدتها قبل از ساخت این فیلم… ادامه »
سلام.
دوبار دیدم فیلم رو ولی باز این مسئله برام روشن نشد که اتان هاوک رو برای اولین بار کی به دنیا اورده؟ کلا این از کجا پدید اومده؟ می دونم خودش با خودش رابطه پیدا می کنه و بچه دار میشه که خودش هستش در واقع، ولی ابتدای ابتداش کجاست این؟ باید یه اولی داشته باشه دیگه،چون اصلا خیلی متناقض شدیدیه.باید از یه جایی شروع می شده دیگه.
پس به یکى از کلیدى ترین دیالوگهاى فیلم توجه نکردى دوست من، اونجا که دقیقا همین سؤال مطرح میشه: اول مرغ بود یا تخم مرغ؟ و طرف مقابل میگه "جوابشو میدونم: خروس!".
پاسختو گرفتى؟
sadeghsazegar: szar:بیست وهفت هشت دقیقه آخر از اول تا آخر داستانو فهمیدم. یعنی از چهل دقیقه آخر یه چیزایی فهمیدم بعد کاملللل… مهمترین جمله فیلم: مثل ماری که تا ابد دومشو میخوره. با این جمله کل داستان لو رفت. فیلم عالی 😉 ramindaei:روایت های فیلم رو خیلی دوست داشتم ۲ بار دیدم فیلم و هر دوبار لذت کافی رو ازش بردم شوکی که آخرین لحظه وارد کرد به کل فیلم میارزید هوشمندانه و دقیق بو اما کوتاه 🙁 در ضمن نقدشو خیلی دیر گذاشتین خیلی در انتظار موندیم خب 🙁 من پدر بزرگ خودمم 🙂 –ایلیا–:فقط در یک کلمه این… ادامه »
به نظرم زمان فیلم کوتاه بود و فیلمنامه قابلیت این رو داشت که بیضتر بهش پرداخته بشه. بازی اتان هاوک عالی بود. صحنه پردازی ها و افکتها تمیز و بدون اغراق بودند. فکر می کنم هر دو مخاطب عام و خاص از فیلم لذت می برند.
در واقع بازیگر اصلی خود دومشو که میاد پیشش درد دل کنه به زمان قبل بر می گردونه تا با خود سومش در اون زمان قبل ازدواج کنه و خود چهارمشو به دنیا بیاره /// و هر کدوم از این خودها یک خودی هست که مسیر متفاوتی رو پیش گرفته. یه خود رها شده به خاطر یه تصمیم… و هرکدوم یه مقصد نهایی برای خودشون دارن. حرفی که رابیتسون زد: تو یک موهبت هستی… بذر بپاش پس همه این اختلالات رو انجام میده تا خودش رو مکررا در زمان های مختلف با خط های مختلفی تکثیر کنه جالب بود. اما… ادامه »
مهران:داستان فیلم اینه یک نفر از آینده میاد و با خودش در زمان حال ازدواج میکنه و خودش به دنیا میاد !!!!!!!! از اون فیلمهای اعصاب خط خطی کن … در واقع خود بازیگر اصلی خودشو که میاد پیشش درد دل کنه به زمان قبل بر می گردونه تا با خودش در اون مان قبل ازدواج کنه و خودشو به دنیا بیاره /// و هر کدوم از این خودها یه خودی هست که مسیر متفاوتی رو پیش گرفته. یه خود رها شده به خاطر یه تصمیم… و هرکدوم یه مقصد نهایی برای خودشون دارن. حرفی که رابیتسون زد: تو یک… ادامه »
اسپویل مفهوم دیگه فیلم که چند جا بش اشاره میشه و از یکسان بودن شخصیت ها میشه فهمید اینه که تنها کسی که به فکرته خودتی و فقط خودت عاشق خودت میشی . * همه چیزی که ما داریم خودمونه . دیگران از ما بره خواسته هاشون استفاده میکنن *. حتما فیلمو دوباره ببینید مطمین باشید تا حد زیادی از گیجی در میاید .
فیلم عالی بود . پیامش : سرنوشت هرکس مشخص شده و قابل تغییر نیست . اسپویل . وقتی پسره برمیگرده یارورو بکشه همون اتفاقا دوباره میافته . یه دیالوگ جالب داره : * هیچ وقت برای تبدیل شدن به ادمی که ممکن بود باشی دیر نیست *
داستان فیلم اینه
یک نفر از آینده میاد و با خودش در زمان حال ازدواج میکنه
و خودش به دنیا میاد !!!!!!!!
از اون فیلمهای اعصاب خط خطی کن …
کم مونده بود بگه رابیتسون هم خود پسرس اما جدا از شوخی جز فیلم های خوب امسال توی این ژانر هستش اگر ندیدید پیشنهاد میکنم ببینید
Mohamad _S:به نظر من ، یکی از جنبه های فیلم در مورد این بود که میخواست بگه تروریست رو همون افرادی درست میکنن که خودشون دست به نابودیش میزنن.. وقتی تروریست رو ایجاد میکنن باهاش دشمناشون رو نابود میکنن و به اهدافشون میرسن و وقتی اون رو از بین می برن اسم قهرمان روی خودشون میزارن.. یا مثل شخصیت اصلی فیلم که دیگه شد یه مهره سوخته .. اونجایی که آخر فیلم گفت ما ههمون عروسک خیمه شب بازی رابرتسون هستیم… البته یه نف جاشو گرفت که به قول دوستان هر دو شخصیت یک نفر بودن .. خلاصه اینکه داستان… ادامه »
به نظر من ، یکی از جنبه های فیلم در مورد این بود که میخواست بگه تروریست رو همون افرادی درست میکنن که خودشون دست به نابودیش میزنن.. وقتی تروریست رو ایجاد میکنن باهاش دشمناشون رو نابود میکنن و به اهدافشون میرسن و وقتی اون رو از بین می برن اسم قهرمان روی خودشون میزارن.. یا مثل شخصیت اصلی فیلم که دیگه شد یه مهره سوخته .. اونجایی که آخر فیلم گفت ما ههمون عروسک خیمه شب بازی رابرتسون هستیم… البته یه نف جاشو گرفت که به قول دوستان هر دو شخصیت یک نفر بودن .. خلاصه اینکه داستان چند… ادامه »
صادق داداش توی دیالوگای فیلم جوابت هست. همون طور که پیری هاش گفت اونا بازیچه دست رابرتسون هستن چون تعقیب بمب گذار باعث بوجود اومدن سازمان شده
szar:بیست وهفت هشت دقیقه آخر از اول تا آخر داستانو فهمیدم. یعنی از چهل دقیقه آخر یه چیزایی فهمیدم بعد کاملللل… مهمترین جمله فیلم: مثل ماری که تا ابد دومشو میخوره. با این جمله کل داستان لو رفت. فیلم عالی 😉 ramindaei:روایت های فیلم رو خیلی دوست داشتم ۲ بار دیدم فیلم و هر دوبار لذت کافی رو ازش بردم شوکی که آخرین لحظه وارد کرد به کل فیلم میارزید هوشمندانه و دقیق بو اما کوتاه 🙁 در ضمن نقدشو خیلی دیر گذاشتین خیلی در انتظار موندیم خب 🙁 من پدر بزرگ خودمم 🙂 –ایلیا–:فقط در یک کلمه این فیلم… ادامه »
خطر اسپویل:
این فیلم رو که می دیدم همش تو فکر این مثال بودم که اول تخم مرغ داشتیم یا اول مرغ….
این شخصیت که هم خودش پدر خودشه و هم خودش مادر خودش از کی و چطوری به وجود اومده؟ یعنی ابتدای امر چجوری وجودش کلید خورده که بعد بیفته توی این سیکل بی پایان؟؟؟ به باقی زوایای فیلم کاری ندارم ولی این نکته اش خیلی برام سواله ….
بیست وهفت هشت دقیقه آخر از اول تا آخر داستانو فهمیدم. یعنی از چهل دقیقه آخر یه چیزایی فهمیدم بعد کاملللل… مهمترین جمله فیلم: مثل ماری که تا ابد دومشو میخوره. با این جمله کل داستان لو رفت. فیلم عالی 😉
روایت های فیلم رو خیلی دوست داشتم
۲ بار دیدم فیلم و هر دوبار لذت کافی رو ازش بردم
شوکی که آخرین لحظه وارد کرد به کل فیلم میارزید
هوشمندانه و دقیق بو اما کوتاه 🙁
در ضمن نقدشو خیلی دیر گذاشتین خیلی در انتظار موندیم خب 🙁
من پدر بزرگ خودمم 🙂
فقط در یک کلمه این فیلم رو توصیف میکنم: "فوق العاده". داستانى بسیار جذاب ، ایده اى بسیار جدید، و شاید بشه گفت "شوک آور" . از اون دسته فیلمهایى که قطعا با یک بار دیدنش نمیشه عمق پیام فیلم رو دریافت کرد. بدون شک بلافاصله پس از پایان فیلم دچار وسوسه ى غیرقابل اجتناب تماشاى دوباره ى فیلم میشوید و از طرف دیگر مطمئنم نود درصد تماشاگران این فیلم، بعد از خاتمه ى عنوان بندى پایانى فیلم به خودشون گفتن: "اگه واقعا اینطور باشه چى؟!" . سؤالى که شاید روزها، ماهها و حتى سالها به اون فکر کنن. براردینلى… ادامه »
با تشکر از دوست عزیزما ن برای نقد و بررسی. در نگاه اول از معنای پیرامونی وقتی فیلم شروع شد ،متوجه شدم که این فیلم با درگیر کردن ذهن تماشاگر و سرتاسر ار فلش بک ها و فلش فورواردها داستانی را در قالب یک شخصیت اصلی داستان (هاوک ) در تئوری و فلسفه پارادوکس بیان میکند ،به عبارتی از بین بردن همزاد یا شیطان درون در انعکاس چیزی که خودش بود یا میخواست بشود اما آینه تاریکی ها را میخواهد بشکند و به تضاد منفی درونی غلبه کند و برای جبران همه چیز ، طبیعت پارادوکس واقعی یا روایت شده… ادامه »
فوق العادست×!
سالی پنج تا فیلم بازی میکنه کجاش کمه
لطفا نقد son of a gun رو هم سریع بذارید. بنظرم جز ۱۰ تا حادثه ای ساله
باید نقد این فیلم و خیلی زودتر میذاشتید ولی بازم فوق العاده ممنون. باید اعتراف کنم بار اول ک دیدمش دقیقا مخم هنگ کرد تازه بار دوم بود ک ب ی نتیجه ای رسیدم. وقت کنم یبار دیگ این فیلم و میبینم هر کی ب نظرم جز ۳۰ فیلم برتر سال . اتهان هاوک ام عالی بود.چرا فیلم کم بازی میکنه ؟؟؟
بعد از مدت ها انتظار بالاخره امروز نقد فیلم شاهکار predestinaton گداشتید دستتون دردنکنه خیلی منتظر نقدش بودیم
فقط میشه گفت بهترین فیلمی بود که من تو این ژانر دیدم داستان عالی + بازی عالی
یک فیلم عالی . همین .
بازیگر بسیار خوبیه این اِتِن هاوک. بهترین خاطره های سینماییم رو ایشون با بازی درخشانشون در سه گانه ی لینکلیتر(پیش از…) رقم زدن. خدا حفظش کنه 🙂