نویسنده: Dean DeBlois (دین دیبِلویز), William Davies (ویلیام دیویس),
8.1 | |
74 | |
0.98 |
خلاصه داستان:
یک وایکینگ بی چاره که آرزو دارد یک اژدها شکار کند، به دوست یک اژدها تبدیل میشود و می فهمد که ممکن است موجودات عجیب دیگری هم وجود داشته باشند
بازیگران:
تصاویر فیلم:
نقد و بررسی فیلم به قلم
ترجمه و تلخیص: مهبد بذرافشان
اگر تنها یک نکته وجود داشته باشد که سایر استودیوها باید از “دریم ورکز” بیاموزند، آن نکته این است که: “ استعداد را، هر کجا که هست دریاب “.برای سالهای پی در پی، استودیوی دریم ورکز از سرشناسترین بازیگران برای صداپیشگی انیمیشنهایش استفاده کرده است تا بتواند احتمال موفقیت فیلمهایش رابالا تر ببرد و حالا، در آخرین انیمیشن این استودیو، یعنی ” چگونه اژدهایتان را آموزش دهید How to train your dragon “، علاوه بر صدا پیشگان مشهور، نامهای بزرگ دیگری نیز در پستهای کلیدی دیگر بکار گرفته شده اند. چهرههای بسیار شناخته شده ای از قبیل کریس سندرز Chris Sanders ( کارگردان لیلو و استیچ)، دین دوبلویز Dean DeBlois ( سرپرست نویسندگان مولان)، بانی آرنولد Bonnie Arnold( تهیه کننده ی داستان اسباب بازی و تارزان)، دارن هولمز Darren Holmes( ادیتور غول آهنی و رتتویی) و جان پاول John Powell ( آهنگساز هورتون صدای هو میشنود) که تا پیش از این در ساخت بسیاری از انیمیشنهای مشهور سایر استودیوها نقش داشته اند، برای ساخت آخرین محصول استودیوی دریم ورکز به این استودیو دعوت شدند.علاوه بر نامهایی که به آنها اشاره شد، استودیو از همکاری کارگردان مشهور ” راجر دیکینز Roger Deakins ”، که تا کنون هشت بار برای فیلمهایی چون “فارگو“،” اوه برادر تو کجایی ” و ” جایی برای پیرمردها نیست“، نامزد دریافت جایزه اسکار شده نیز استفاده برد. اعضای قدرتمند و با استعداد قدیمیاستودیو نیز جایگاه ویژه خود را در تولید این فیلم داشتند. بیهوده نیست که اکنون از این فیلم بعنوان یکی از بهترین تولیدات استودیوی دریم ورکز نام میبرند. داستان فیلم از این قرار است:
” در دهکده ی وایکینگها، اژدهاها یک تهدید و مایه ی وحشت همیشگی به شمار میآیند. زندگی مردان قوی هیکل قبیله، در نبردی دائمیبا اهریمنان خلاصه شده است، اما در این میان، هیکاپ ( سکسکه)، پسر رئیس قبیله، نه از اندامیعضلانی و قوی بهره برده است و نه مهارتی در جنگیدن دارد. از این رو او سعی دارد تا این نقائص را با هوش و ذکاوتش جبران کند.بدبختانه تلاش او معمولا با شکست روبرو میشود و او فقط کارها را خرابتر میکند. در نهایت او برای اینکه بتواند خودی نشان بدهد و باعث افتخار پدرش شود، تمام تلاشش را بر این میگذارد تا بتواند اژدهای درنده خویی که تا پیش از این هرگز نه کشته، اسیر و یا حتی دیده شده است را شکار کند و به قتل برساند. بالاخره او موفق میشود اژدهایی را شکار کند، اما درمیابد که راههای دیگری نیز برای اینکه بتواند بعنوان یک شکارچی معروف اژدها شناخته شود وجود دارد…”
در نگاه اول این همان داستان تکراری پسر به ظاهر دست و پا چلفتی است که استعدادهایش ناشناخته مانده و میخواهد به هر نحو ممکن خودش را به پدرش اثبات کند.اما شیوه ی داستانگویی فیلم،سبک فیلم و کلیات ظاهری فیلم، آنرا تبدیل به چیزی تازه و متفاوت کرده اند. روند و فراز و نشیب داستان از سرعت معقولی برخوردار است. داستان در بزنگاههای مناسب اوج میگیرد و در زمانهایی که لازم است بیننده نفسی تازه کند یا نکته ی ظریفی را دریابد، فرود منطقی دارد، اما هرگز دچار سرعت افسارگسیخته یا رکود خسته کننده ای نمیشود. شوخیهای فیلم تنها به دلیل خنده دار بودن در فیلم قرار نگرفته اند، این شوخیها با خصوصیات شخصیتی کاراکترها هماهنگ هستند.خوشبختانه تعداد کمیاز شوخیهای فیلم بطور مستقیم در ارتباط با فرهنگ عام و یا بدتر از آن به صورت شوخی جسمانی هستند و بازهم خوشبختانه شوخیهای فیلم به دو گروه ویژه ی خردسال و بزرگسال تقسیم نشده اند.برعکس همانگونه که در هر فیلم انیمیشن خوب دیگر میبینیم، هر کسی با هر سن و سال میتواند نکات خنده دار و سرگرم کننده ی فیلم را دریابد و با آن ارتباط برقرار کند.
هیکاپ بعنوان یکی از اصلی ترین شخصیتهای فیلم،باید یکی از قوی ترین شخصیت پردازیها را در میان کاراکترها داشته باشد، پس با دیدن نخستین اعمال او در فیلم دلسرد نشوید.او شخصیتی است که بیننده را با خود همراه خواهد کرد و تماشاچیان او را دوست خواهند داشت. او شوخ طبع،مستقل، باهوش و شجاع است و تمام این خصوصیات میتوانند از او یک رهبر بسازند. احساسات و ارتباط عاطفی ما بین شخصیتهای فیلم اگرچه هرگز به پای استانداردهای احساساتی و اشک آور “پیکسار” نمیرسند، اما بسیار فراتراز استانداردهای رایج دریم ورکز هستند. این ارتباطات عاطفی، خواه مابین هیکاپ و پدرش، هیکاپ و اژدها و یا هیکاپ و آسترید Astrid، در همه حال بسیار تاثیر گذار هستند. شخصیتهای این فیلم احتمالا بهترین و خوش ساخت ترین شخصیتهایی هستند که تا کنون توسط استودیوی دریم ورکز معرفی شده اند و از آنجاییکه مجموعه فیلمهای ” شرک” امسال پایان میابند، احتمالا کاراکترهای ” چگونه اژدهایتان را آموزش دهید” میتوانند همان شخصیتهای مردم پسندی باشند که دریم ورکز با استفاده از آنها بازار تازه ای برای محصولات جانبی خود خواهد ساخت.
دو سال پیش کارهای بسیار دیدنی و تاثیرگذاری در رابطه با حرکات دوربین و صحنههای جنگ و نبرد، در فیلم” کونگ فو پاندا“، انجام شده بود. ” چگونه اژدهایتان را آموزش دهید” همانقدر تاثیرگذار بنظر میرسد، اما در مواردی بسیار پیشرفته تر است.درحالیکه ” کونگ فو پاندا” از لحاظ کیفیت در صحنههایی بجز صحنههای نبرد دچار افت میشد، ” چگونه اژدهایتان را آموزش دهید” برعکس، در صحنههای آرام و بدون اکشن اوج میگیرد.هر منظره و هر مکان در حد کمال شکل گرفته است، جنگلها شاداب و باشکوه، روستاها سرزنده و سرشار از حیات، و در مجموع اینگونه بنظر میرسد که همه چیز با وسواس و دقت ویژه ای ساخته و پرداخته شده است. از سوی دیگر و درمقایسه با فیلمهای پیشین استودیوی دریم ورکز، این فیلم از شلوغی و ازدحام در صحنهها رنج نمیبرد. در بیشتر فیلمهای قبلی، صحنهها و مکانها سرشار از جزئیات یا بهتر است بگوییم “فرعیات” بودند و همزمان چنین به نظر میرسید که چیدمان هر صحنه فقط ودرست تا لبههای کادر فیلم ادامه داشت و در همانجا تمام میشد. در ” چگونه اژدهایتان را تعلیم دهید” احساس میشود که پهنه ی آسمان و بی کرانه ی دشتها را پایانی نیست. چیدمان داخلی مکانها نیز همین احساس را در بیننده بوجود میاورند که او با مکانی واقعی سروکار دارد و نه صرفا یک چیدمان صحنه ای. بیننده چنین احساس میکند که ساختمانهای فیلم به تمامیو بطور کامل ساخته شده اند و هرکس میتواند پا به درون این مکانها بگذارد و در آنها قدم بزند. غافلگیری دیدنی دیگری که در این فیلم وجود دارد، ظرافت و مهارتیست که در ” بازی ” شخصیتها وجود دارد. صحبت از نکات واضح و آشکار نیست، صحبت از نکات ریزی است که عدم وجودشان کمبودی را متوجه فیلم نمیکند، اما حضورشان در فیلم، تفاوتهای آشکاری را در رفتار کاراکترها و تبادل احساساتشان با یکدیگر بوجود میآورد: یک واکنش ظریف به یک لمس و یا اشاره ای ظریف از گوشه ی چشم، اینها همان رفتارها و واکنشهایی هستند که افراد واقعی بصورت طبیعی و بدون نیاز به فکر کردن از خود نشان میدهند، اما در اغلب فیلمهای انیمیشن فراموش میشوند و به حاشیه رانده میشوند.
طراحی شخصیتهای فیلم جذاب و مفرح است. وایکینگها و اژدهاها همانقدر متنوع و دیدنی هستند که از وایکینگها و اژدهاها انتظار میرود! درواقع شخصیتهای این فیلم، کمتر از فیلمهای قبلی دریم ورکز خشک و انعطاف ناپذیر بنظر میرسند. در سالهای اخیر اژدهاهای بی شماری را در فیلمهای مختلف دیده ایم، اما دریم ورکز قادر بوده است تعدادی اژدهای منحصر به فرد و متفاوت را بر پرده به پرواز درآورد. موسیقی فیلم قانع کننده و هماهنگ با صحنههای مختلف ساخته شده است و در واقع در مواردی کاملا تاثیرگذار عمل میکند اما طراحی صدا به خوبی موسیقی از کار در نیامده. بعنوان مثال در صحنه ای که هیکاپ سوار بر اژدهایش ( بی دندون Toothless ) شده و پرواز میکند و بعد شیرجه میزند، صدای فریادش از ابتدا تا انتها یکنواخت است و هرگز فراز و فرودی پیدا نمیکند، انگار که او نه در حال پروازی پرهیجان، که درجا ایستاده است.
“چگونه اژدهایتان را آموزش دهید” ثابت کرد که موفقیت ” کونگ فو پاندا” اتفاقی نبوده است. دریم ورکز بار دیگر مرزهای رقابت و همچنین استانداردهای خودش را بالاتر برد. جذب و استفاده از مستعد ترین افراد، استراتژی هوشمندانه ایست که سایر استودیوها نیز باید خیلی زود آنرا بکار گیرند. دریم ورکز تا پیش از این ثابت کرده بود که رقیب تجاری عمده ای برای پیکسار به شمار میآید و گویا قرار است بزودی ثابت کند که میتواند رقیب هنری و کیفی عمده ای نیز باشد.
برگرفته از: http://animatedviews.com
نویسنده: James R Withson
ترجمه و تلخیص: مهبد بذرافشان
منبع: انیمیشن امروز
نقد و بررسی فیلم به قلم
بر خلاف کمپانی های معروف پیکسار و والت دیزنی که به نوعی دو غول انیمیشن سازی جهان محسوب میشوند کمپانی Dreamworks را هم میتوان به نوعی تکمیل کننده این سه قطب مثلث انیمیشن سازی ولی با توان کمتر به حساب آورد. Dreamworks کمپانی است که بیشتر به کیفیت انیمیشن ها اهمیت میدهد تا به کمیت آن ها ( بر خلاف عملکرد حال حاظر والت دیزنی !! ) از کارهای اخیر و موفق آن ها میتوان به سری Kung Fu Panda اشاره کرد که توانست به یکی از محبوب ترین انیمیشن ها مبدل شده و قسمت دوم آن نیز همین چند وقت پیش اکران شد و بازخورد بسیار خوبی هم داشت. اما در سال قبل با اکران انیمیشنی که به آن صورت هم در بوق و کرنا نشده بود و حتی اکران آن همراه با فیلم دو میلیارد دلاری جیمز کامرون یعنی Avatar همراه شده بود How To Train Your Dragon یا همان ” چگونه اژدهای خود را آموزش دهید ” طوفانی به پا کرد تا دوباره اکثر انیمیشن بازها را به آینده این هنر و اوج گیری دوباره اش به مانند قدیم امیدوار کند …
هیکاپ با اختراع خود سعی میکند خشم شب را گیر بیاندازد و همین طور هم میشود اما باز هم به قیمت خراب کردن بیشتر اوضاع ! زمانی که هیکاپ نا امید از همه جا به سراغ جایی میرود که خشم شب گیر افتاده متوجه مسئله مهمی میشود که هفت نسل وایکینگ ها به آن پی نبرده بودند …
یک انیمیشن زیبا همراه داستان پر کشش و جذاب که از روی کتابی با همین نام که در سال ۲۰۰۳ میلادی منتشر شده بود الهام گرفته و امکان لمس آن داستان را در غالب انیمیشن ۳ بعدی به مخاطب میدهد. داستان داستانی گیراست که روابط شخصیت ها و مخصوصاً صداپیشگانش لذت دیدنش را بیش از پیش کرده !
در بخش تکنیکی کار How To Train Your Dragon یکی از جالب ترین و در عین حال عجیب ترین طراحی ها را داراست. لوکیشن هایی که واقعاً حس بودن در آن زمان و همراه شدن با وایکینگ های خیالی و اژدهایان جالبش را به مخاطب میدهد. طراحی شخصیت هایی که هر کدام دارای استیل خاص و جالب خود هستند ( اجالتاً همه را با بدنی عضله ای در نظر بگیرید !! ) از هیکاپ که دارای بدنی نحیف و لاغر اما مغزی پر کار است گرفته تا پدرش که رئیس قبیله وایکینگ ها محسوب میشود و به نوعی غول ترین بین آن ها است. طراحی انواع اژدهاها هم جالب بوده و اکثر موارد بیشتر حس طنز را به بیننده القا میکند به خصوص خشم شب که در کنار عصبانیت و مصمم بودنش در اول کار کم کم رام میشود و حتی در بعضی موارد بیشتر از تیکه های زبانی هیکاپ به این و آن خود را نشان میدهد.
سواری گرفتن هیکاپ از ” بی دندان ” که همان خشم شب داستان است و جنگ و بتلی که در آخر داستان بر فراز آسمان و سوار بر اژدها صورت میگیرد یکی از مهیج ترین سکانس های فیلم است که دیدنش با یک سینما خانگی دالبی و تلویزیون ۳D میتوان به جرات گفت یکی از ناب ترین ِ تجربیات بین انیمیشن های روز است.
اما از هر چیزی که بگذریم بخش صداگذاری کرکتر ها و موسیقی کار خوش تر است !
اما در بخش OST موسیقی متن باید به کمپانی Dreamworks آفرین گفت که با استخدام ” John Powell ” برای این کار باعث خلق شاهکاری شده اند که گوش کردن بارها و بارهایش باز هم لذت بخش است. کافی است به موسیقی که در زمان پرواز هیکاپ و بی دندان برای اولین بار پخش میشود گوش فرا دهید تا غرق دنیای وایکینگ ها شوید. موسیقی متن این اثر به واقع حس بودن در آن زمان و فضای بین وایکینگ ها را به آدم القائ میکند در واقع ازگوش آدمی تا اعماق قلبش فرو رفته و با القای حس بودن روی اژدها و پرواز در آسمانی بی انتها یکی از بهترین لحظات انیمیشن را رقم میزند.
در نهایت How To Train Your Dragon اثری است که به ندرت دیده میشود. اثری که به تنهایی برنده ۱۰ جایزه در زمینه های گوناگون از جشنواره Annie Awards میشود، در حالی که آواتار بر روی پرده سینماست با فروش حدودی ۵۰۰ میلیون دلاریش نشان میدهد که در هر موقعیتی از اثر خوب استقبال میشود و در نهایت جزو ۱۰ انیمیشن برتر جهان از نظر فروش در آن زمان سخت و طاغت فرسا میشود، بی شک منتظر ماندن برای شماره دومی که سازندگانش ساخت آن را تایید کرده اند بسیار سخت است !
نویسنده: علیرضا عسگری
منبع: هدلاین پرس
نقد و بررسی فیلم به قلم
به نظر میرسد انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» بخاطر برخورداری از مضمونی تکراری شانس زیادی در تسخیر قلب مخاطبانش نداشته باشد، اما همینکه به سرزمین عجیب وایکینگها قدم میگذارید که مهمترین کار و دغدغهشان مبارزه با انواع مختلف اژدهاست، نظرتان درباره فیلم عوض میشود.
فیلم درباره هیکاپ، پسر رئیس قبیله است که به اندازه دیگران توانایی و شهامت رویارویی با اژدها را ندارد و از این رو درجمع وایکینگها جایی ندارد و جدی گرفته نمیشود. پدرش نیز از داشتن پسری خجالتی و دستوپاچلفتی که مدام سرش در کتاب است و چیزهای عجیب و غریبی اختراع میکند، احساس شرمساری میکند.
فیلم بیش از هر چیزی بر این تکافتادگی و تنهایی هیکاپ که ناشی از تفاوتهای او با دیگران است، تاکید دارد. او در آغاز فیلم میکوشد با شکار اژدها قابلیت خود را به دیگران نشان دهد و اعتماد و توجه پدرش را جلب کند تا با این کار او هم یکی از وایکینگها شود.
اما درست جایی که با اژدهایی که به وسیله اختراعش زخمی شده، روبرو میشود، میبیند توان کشتن او را ندارد. چون میفهمد اژدها هم به اندازه او ترسیده و دلش برای تنهاییاش میسوزد و از کشتن او منصرف میشود. هرچند در ظاهر او بهترین شانس زندگیش را هدر میدهد، اما اتفاقا همین انتخاب بزرگ به موهبتی در زندگیش تبدیل میشود و مسیر زندگیش را تغییر میدهد.
او به تدریج پی میبرد بجای کشتن اژدها میتوان آنان را به حیواناتی دستآموز و رام تبدیل کرد. این پروسه تغییر و تحولی هیکاپ طی دو مسیر متفاوت شکل میگیرد، یعنی او از یکسو بطور پنهانی میکوشد تا راه دوستی با اژدهایی را که نکشته، بیابد و از سوی دیگر با حضور در کلاسهای آموزش کشتن اژدها سعی میکند تواناییاش را در شکار اژدها تقویت کند، اما به تدریج این دو مسیر در هم ادغام میشود و او به جایی میرسد که از دشمنانشان در جهت یاری خود استفاده میکند.
درواقع فیلم از دل قرار دادن هیکاپ در جمعی ناهمگون و برای انجام کاری که برای آن ساخته نشده، او را به مرحله تکامل و بلوغش میرساند. با آنکه فیلم دستمایه زیاد تازهای ندارد، اما از دل همان کلیشهها، لحظات شیرین، مفرح و تاثیرگذاری خلق میکند که بیش از هر جایی میتوان در کلاسهای آموزشی دید.
هیکاپ نیز مثل همه قهرمانها به لحظه حیاتی زندگیش میرسد و مجبور میشود انتخاب کند. صحنه مبارزه بهترین موقعیتی است که هیکاپ میتواند خود را به پدر، دوستان و اهالی روستایش ثابت کند و به جایگاهی که همیشه آرزویش را داشته، برسد و به عنوان یکی از وایکینگها پذیرفته شود.
اما هیکاپ بعد از دوره دوستی با اژدها که به نوعی خودسازی و کشف تواناییهای جدیدش منجر میشود، دیگر نمیخواهد با کشتن اژدها برای خود افتخار کسب کند. مهمترین دستاورد این دوره این است که او دیگر نمیخواهد خودش را تغییر دهد و شبیه دیگران شود و بجای آن به استعدادها و تواناییهای خود ایمان پیدا کرده و دلش میخواهد همان کاری را بکند که برایش ساخته شده است.
هیکاپ میفهمد او از دل همان تفاوتهای فردیاش که او را از دیگران جدا ساخته، میتواند راهی برای مقبولیت و پذیرش درون جامعهاش بیابد. او نیز مثل شازده کوچولوی قصه آنتوان دو سنت اگزوپری قدرت این را دارد که خطرناکترین دشمن خود را اهلی کند و با او دوست شود تا دیگر هیچ کدام تنها نباشند.
حتما موقعی که بچههای مختلف را سوار بر اژدها در حال پرواز در آسمان دیدید به یاد دوچرخهسواری جمعی بچهها در آسمان در فیلم «ای تی» افتادید. اینجا هم مثل فیلم فوقالعاده اسپیلبرگ که دیگر به کهن الگویی برای اینجور فیلمها درآمده، یک بچه تنها و منزوی موفق میشود تا با موجوداتی که به نظر برای بشر خطرناک میآیند، ارتباط برقرار کند و آنها را به دوستی با انسان دعوت کند.
فیلم «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» با وجود موضوع تکراریاش، اما به دلیل برخورداری از مضامین متنوع و عمیق و ارجاع به داستانها و فیلمهای محبوبمان میتواند به عنوان فیلمی جذاب و تاثیرگذار مخاطب خود را راضی نگه دارد.
نویسنده: نزهت بادی
منبع: خبرآنلاین
نقد و بررسی فیلم به قلم
«چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید» یکی از انیمیشنهای موفق سال قبل صنعت سینماست. این انیمیشن قصه نوجوانی را تعریف میکند که در دوران کهن زندگی میکند و اعضای قبیلهاش با انواع و اقسام اژدهاها در حال جنگ هستند. در چنین اوضاع و احوالی این نوجوان با کمک تعدادی از دوستان خود چند اژدها را رام و به کمک آنها با اژدهاهای خبیث قصه مبارزه میکند. به بهانه پخش ویدئویی این انیمیشن کامپیوتری ماجراجویانه، یک گفتوگوی اینترنتی با سازندگان آن «کریس ساندرز» و «دین دبلوا» انجام شده است.
شما انیمیشن خود را از روی یک کتاب قدیمی و پرخواننده ساختید، اما هنگام اقتباس، تغییرات زیادی در آن دادید. چرا؟
ساندرز:
هدف ما این بود که بخش ماجراجویانۀ کار را بیشتر کنیم. شما وقتی به تماشای یک فیلم مینشینید با تصاویر سروکار دارید و نه با کلمات. در قصه کتاب بر روابط بین آدم ها و اژدهاها تأکید میشد ودر همان حال،جنگ بین آنها هم به نمایش گذاشته میشد. شخصیت اصلی ماجرا «هیکوپ» با دوست شدن با یکی از اژدهاها، بزرگترین ریسک زندگیاش را انجام میدهد. ما این مسئله را به همان صورتی که در قصه بود، تبدیل به تصاویری تماشایی کردیم.
فیلمی که ساختهاید بسیار هیجانانگیز، خوشساخت و خشنود کننده است. زمان ساخت فیلم متوجه این نکته بودید که بینندگان اصلی آن بچهها هستند؟
دبلوا:
بله، صد در صد. اما حواسمان بود که والدین را هم سرگرم کنیم. بسیاری از فیلمها در نیمه دوم کسلکننده وکند میشوند. تمام توجه ما معطوف به این بود که چنین اتفاقی برای فیلم ما نیفتد و بچهها تا پایان با رضایت کامل به تماشای ماجراجوییهای قهرمانان قصه بنشینند.
هیکوپ نوجوانی پرانرژی است که در هنگام مشکلات میتواند منطقی فکر و عمل کند و به کمک آن، به حل مشکلات بپردازد.
ساندرز:
در قصۀ کتاب، هیکوپ خیلی کوچکتر از شخصیت فیلم بود. اما ما احساس کردیم او باید بزرگتر باشد. هیکوپ متعلق به جامعه «وایکینگ»هاست و در طول قصه فیلم،چیزهای تازهای یاد میگیرد و تجربههای جدید کسب میکند.
انیمیشن اول شما «لیلو و استیچ» یک فیلم دوبعدی سنتی بود. اما این فیلم هم سه بُعدی است و هم کامپیوتری. ورود به این دنیای جدید چگونه بود؟
دبلوا:
ما باید همراه با تکنولوژی روز حرکت کنیم و ساخت انیمیشن به صورت کامپیوتری، برای خود ما هم هیجانانگیز بود. ما با ابزار و وسایل جدیدی کار کردیم که تا قبل از این برایمان ناشناخته بودند. اما تکنیک کامپیوتری کمک میکند قصههای انیمیشنی به شکل بهتر و کاملتری تعریف شوند. هر کاری مشکلات خاص خود را دارد. ساخت انیمیشنهای دستی دوبعدی با مشکلاتی روبهرو بود و این شیوۀ جدید کاری هم مشکلات ویژۀ خود را دارد.
در قصه فیلم تعداد زیادی اژدها با هویت و شخصیت خاص هست. خلق آنها روی پردۀ سینما سخت نبود؟
ساندرز:
طبیعتاً سخت بود، ولی یکی از چیزهایی که مارا مشتاقِ ساخت فیلم کرد همین حضور انواع اژدها بود. ما امکان آن را داشتیم که تعدادی اژدها در رنگ و اندازههای مختلف خلق کنیم و به هر یک از آنها، یک هویت ویژه بدهیم.
صداهای خوبی برای شخصیتهای کارتونی فیلم انتخاب کردهاید. این صداها کاملاً به این شخصیتها میخورند. در باره انتخاب این صدا پیشهها کمی صحبت میکنید؟
دبلوا: سعی کردیم صداهای انتخابشده به شکل ظاهری این شخصیتها بخورند. اگر این اتفاق رخ نمیداد، تماشاگران(به ویژه بچهها) این شخصیتها را قبول نمیکردند.
انیمیشن شما قسمت دومی هم خواهد داشت؟
ساندرز:
بله. این قسمت برای نمایش عمومی در سال1393(2014 میلادی) آماده میشود. اما این بار فقط دین (دبلوا) وظیفۀ کارگردانی آن را به عهده دارد و من با او همکاری نخواهم داشت. البته قرار است این انیمیشن تبدیل به یک کار تلویزیونی هم بشود. مجموعة تلویزیونی آن را من و دین با هم کارگردانی میکنیم. به احتمال زیاد، این مجموعه هم برای نمایش عمومی در سال 1392 (2013 میلادی) آماده خواهد شد. این اولین بار در تاریخ سینمای انیمیشن است که در حالی که قسمتهای بعدی و جدید یک فیلم سینمایی تولید میشود، مجموعۀ تلویزیونی آن هم ساخته میشود و به روی آنتن میرود.
منبع: همشهری آنلاین
نقد و بررسی فیلم به قلم
آن ستاره خواهد درخشید هر چند من و تو نبینیم اش
میشود دربارهی یک فیلم حرفهای زیادی زد. میتوان مفهومی را از داستانش بیرون کشید که هیچ کس دیگری متوجهاش نشده است. و یا میتوان با کلماتی جادویی طوری دربارهاش حرف زد که همه از خواندن متن شما به وجد آیند. اما من قصد چنین کاری را ندارم. فقط و فقط دلم میخواهد وضعیت جدیدی را که چند سال بیشتر از پدیدار شدنش نمیگذرد بیشتر توضیح دهم و شاید حتی برخی از شما دوستان را متوجه این وضعیت کنم. احتمالا پنج سال برای بعضی از دوستان مدت طولانی باشد و شاید برای برخی دیگر برعکس. اما برای من در مورد مسائل مختلف این فاصلهی زمانی وضعیت متفاوتی مییابد. پنج سال زمان زیادی نیست اگر درونش زندگی کرده باشیم و شاهد تغییر نحوی برخورد با یک موضوع باشیم.
پنج سال پیش کمتر کسی سراغ از سینمای انیمیشن میگرفت. تنها برخورد افراد – منظورم بزرگ سالان است ـ محدود میشد به استفادهی ابزاری از آن برای ساکت کردن بچههای کوچکشان. در این بین اندک کسانی هم که از این نوع سینما لذت میبردند و بر حسب اتفاق کمی سن و سال بیشتری داشتند از سوی بسیاری از اطرافیانشان مورد تمسخرهای دوستانه قرار میگرفتند. همین افراد شاید دلخوش به یک یا دو انیمیشن خوب در طی یک سال بودند و با تماشای چندین و چند بارهی آنها در کنار دیگر انواع سینما روزگار میگذراندند. اما امروز مخاطب انیمیشن، یعنی همهی گروههای سنی در تمام نقاط جهان با تمام گونههای فرهنگی و سلایق متفاوت. امروز دیگر در طی یک ماه شاهد اکران شدن یک یا دو انیمیشن هستیم. و از بین این تعداد انیمیشن در یک سال مقدار قابل توجهی انیمیشن خوب و حتی میتوانیم بگوییم شاهکار وجود دارد. دیگر داستانهایی از نوع شیرشاه کششی برای نسلی که وال-ای یا مری و مکس دیده است ندارد. دیگر ادبیات کلاسیک کودک و کلیشههای تکراری سوژهی فیلمهای انیمیشن نیستند؛ بلکه در هر فیلم با نوعی ابداع سوژه مواجه میشویم. نوعی تفاوت اساسی در ایدههای اولیه و تلاش برای ابتکار بیشتر در روایت و دخیل کردن متیفهای متفاوت تر در کنار یکدیگر. دو دگرگونی اساسی باعث به وجود آمدن این وضعیت شده است. دگرگونی اول تغییر در نوع نگرش سازندگان انیمیشنها به این نوع سینما و نحوهی سوژه یابی و روایت داستان است و دیگری که بسیار مدیون دگرگونی اول است تغییر در نگرش مخاطب به این نوع سینما ست. از سویی دیگر همین تغییر در نگرش مخاطب تغذیه کنندهی تلاش بیشتر سازندگان برای صرف نیرو و خلاقیت بیشتر در ساخت فیلمهایشان است. پس در کل میتوانیم این گونه جمع بندی کنیم که هر دوی این عوامل تغذیه کنندهی نیروی دیگری هستند. اما اینکه کدام یک اولین قدم را برداشتهاند – هر چند کفه به سوی سازندگان و کمپانیهای بزرگ فیلم سازی سنگینی میکند – بدون تحقیق جامع و دقیق نمیتوان قاطع حرف زد.
سازندگان در معنای کلی کلمه در هر فیلم سعی میکنند سوژهای بکرتر و خلاقانهتر پیدا کنند و مفاهیم عمیقتر و ضروریتر را در دل داستان خود به زبانی هر چه سادهتر و در عین حال غیر مستقیمتر بیان کنند. از طرف دیگر مخاطب هر بار با سلیقهای سیری ناپذیر منتظر پیچیدگیهای بیشتر در عین سادگی بیشتر است. این روند در کل به نفع هر دو طرف تمام میشود و نتیجهی کلی به بلوغ رسیدن نوعی از سینماست.
این مقدمهی کوتاه ولی مهم زمینهای را فراهم میکند تا در مورد یکی از انیمیشنهایی که وام دار این روند رو به رشد است حرف بزنیم. چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید اگر چه یک شاهکار ماندگار نیست اما نمونهی مناسبی ست که حرفهایی را که زدهایم تصدیق کند. این فیلم داستان وایکینگ جوانی ست که بزرگترین مشکل مردم روستایش مقابله با اژدهاهای همیشه گرسنه است. تمام هم و غم مردم این روستا مبارزه کردن و در نهایت از بین بردن این اژدهاها ست، به گونهای که فعلایتهای دیگری را که برای یک زندگی خوب لازم است را فراموش کردهاند. در این بین قهرمان کوچک داستان فیلم برخلاف دیگر هم سن و سالانش نگرش دیگری به زندگی دارد. اما برای اثبات خودش مجبور است به شکار اژدها به پردازد و چون نیروی بدنیاش چندان قابل توجه نیست با کمک هوشش وسیلهای را برای شکار اژدها اختراع میکند و در نهایت موفق میشود خطرناکترین اژدها را شکار کند. اما همه چیز به اینجا ختم نمی شود. او برای اثبات خودش به چیزی فراتر از شکار کردن و کشتن یک اژدها نیاز دارد. مابقی داستان فیلم مربوط میشود به جزئیاتی به ظاهر تکراری،اما کلیتی که فیلم در بتن خود میپروراند نه تنها نو و بدیع است، نحوهی روایت چنین موضوعی نیز کار بسیار دشواریست که سازندگان فیلم به آن دست یافتهاند.
رو به رو شدن با اژدها نماد چیزی که شناخت درستی از آن نداریم و همواره هالهای شبیه به ترس اطرافش را پوشانده است.این ترفند تشبیه دقیقی ست از درونیات هر انسانی که نه میشود حضورش و تاثیرش را انکار و نه میتوان به گونهای کامل لمسش کرد. ضمیر ناخداگاه عنصری اساسی نوع رفتار هر انسانی ست. همان گونه که اژدهاهای گرسنه تبدیل به عنصر اساسی زندگی مردم دهکدهی بِرگ شدهاند. جالب اینجاست که هر اژدهایی ویژگی خاص خودش را دارد (مانند ویژگی های روانی منحصر به فرد هر انسان) و قهرمان داستان به دنبال به دام انداختن ناشناختهترین و ترسناک ترین آنها ست. اما اژدها همان قدر از قهرمان داستان میترسد که او از اژدها و این کلید یافتن نحوهی ارتباط برقرار کردن صحیح است. ضمیر ناخودآگاه بخشی از وجود هر انسانی ست. از این رو شخصیتهای داستان هم به نوعی باید کامل کننده یکدیگر باشند. پس اژدها دچار نقص عضو میشود و تنها شانس پرواز دوبارهی اژدها یکی شدن با وایکینگ کوچک است. این وضعیت در پایان داستان و نقص عضو پسرک به نوعی حس دوطرفه تبدیل می شود و تاکیدی ست بر این موضوع که هیچ کدام از طرفین بر دیگری برتری ندارد. از سویی دیگر میتوان این نقص عضو دو طرفه را از این منظر نیز مورد توجه قرار داد که نبودی برتری یعنی نبود پدر ( با بار معنایاش در نظام پدرسالارانه).
در ادامه ارتباطی صمیمی و به نوعی همزیستی شیرینی بین اژدها و پسرک شکل میگیرد و اینک زمان غلبه کردن بر کج اندیشی دربارهی ناخودآگاه جمعی ست. و در این راه پدر مانع اصلی ست. این خود شمهای از کنایهی فیلمنامه به نظام پدرسالاری ست. اما باید به این نکته دقت کرد که هر چند تا آخر داستان هیچ اثری از مادر در فیلم نیست و تنها عشقی مرد سالارانه بین شخصیت اصلی و دخترک زیبا روی داستان سنگینی میکند. با این وجود فیلم درگیر تشریح این وضعیت به عنوان بن مایهی اساسی داستانش نمیشود و تنها در حد یک اشاره و کمک گیری از یک مفهوم در پیشبرد دقیق تر داستان باقی میماند. اما تا این حد پیش رفتن نیز برای انیمیشنی در این حد خود نکتهی مثبتی به شمار میآید. مردم روستا و در یک کلام تودهی افکارعمومی به مبارزهی اژدهاها میروند چون پدر اینگونه میخواهد. و در مقابل به ظاهر کج رویهای پسر، این پدر است که سرسختانه ترین مخالفت را میکند و در نهایت با ظاهر شدن اژدهای پدر و درمانده شدن پدرِ وایکینگها این نوع نگرش متفاوت پسرک است که به گونهای آرام و موزی مهلت گفته شدن مییابد. همین نگرش متفاوت است که در نهایت موفق به شکست اژدهای غول پیکر میشود.
چنین المانهای پیچیده و در هم تنیدهای چگونه مجال مطرح شدن در دل داستان یک انیمیشن دوست داشتنی را مییابند؟ خب این نیز نتیجه نگرش متفاوتی ست که سازنده و مخاطب به انیمیشن یافته است و حالا مسئله ی مهم شناختن قهرمان کوچکی نیست که این نگرش جدید را برای اولین بار درک کرده و به ما آموخته است بلکه وظیفهی منِ مخاطب و سازنده به بلوغ رساند و بازشناختن جنبههای جدید این نگرش زیباست.
چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید هر چند به احتمال فراوان تبدیل به کلاسیکی ماندگار در تاریخ سینما نخواهد شد و بسیار زودتر از آنچه تصورش را می کنم به فراموشی سپرده خواهد شد. اما ارزش آن به عنوان یک اثر هنری درخشان در عصر طلایی درخشش انیمیشن غیرقابل انکار خواهد بود. چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید ستارهی درخشان کوچکی ست از کهکشانی درخشان تر که تمام درخشش را مدیون همین خلاقیتهای کوچک و دوست داشتنی ست.
منبع: آدم برفی ها
45
دیدگاه بگذارید
… [Trackback]
[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] There you can find 65370 more Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] There you will find 96241 additional Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/how-to-train-your-dragon/ […]
بهتره بدونید تا سال ۲۰۱۴ هم حتی والت دیزنی هم نتونسته از همین انیمیشن بیهوده بهترو درست کنه دریم ورکز از بهترین هاست و چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم فروشش از پاندای کونگ فوکار هم زده بالا
[quote name=”ebigoli”]یک انیمیشن ساده و معمولی که هیچ چیز خاص یا مهمی نداشت تا منو جلب کنه. به نظر من این همه ستایش لایق این انیمیشن نیست و رتبه اش در ۲۵۰ فیلم برتر بیهوده است.[/quote]
بهتره بدونید تا سال ۲۰۱۴ هم حتی والت دیزنی هم نتونسته از همین انیمیشن بیهوده بهترو درست کنه دریم ورکز از بهترین هاست و چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم فروشش از پاندای کونگ فوکار هم زده بالا
من عاشق اون موسیقی اول انیمیشنم که به همراه لوگوی دریم ورکز پخش میشه!کوتاه اما زیبا! متاسفانه خبرای بدی راجع به این انیمه منتشر شده ک در قسمت سوم قراره بی دندون یا همان خشم شب بمیره! 🙁
من عاشق اون موسیقی اول انیمیشنم که به همراه لوگوی دریم ورکز پخش میشه!کوتاه اما زیبا! متاسفانه خبرای بدی راجع به این انیمه منتشر شده ک در قسمت سوم قراره بی دندون یا همان خشم شب بمیره! 🙁
راجع به موسیقیاش کاملا موافقم باهات . به نظرم در کل انیمیشن باحالی بود . قسمت یکش جالب تر بود 🙂
خیلی خوب تو غیرعادی :-*
در کل انیمیشین جالبی بود و حرف برای گفتن زیاد داشت ولی این خوب بودن از دید بینندە عادیە اما اگە از دید مقایسە نگاە کنیم کاملا معلومە کە نسبت بە رقباش (توربو ،رنگو،درون،شجاع و…) خیلی خیلی پایینتر بود
o
بی سلیقه
به نظرم انیمیشن هم از نظر ساخت عالیه هم سیر داستانی و مهتر از همه موسیقی متن بینظری داره.رفتار ازدها ها خصوصا در قسمت دوم از رفتار حیواناتی چون سگ و اسب برداشت شده.در کل عالیه
به نظر من که عالی بود و لایق این همه ستایش هم بود من که عاشق این انیمیشنم و به نظرم خیلی هم قشنگه
منم همینطور
یک انیمیشن زیبا و دیدنی . بهتون توصیه اکید میکنم که این انیمیشن رو تماشا کنین.
موافقم باهاتون 😉
یک انیمیشن ساده و معمولی که هیچ چیز خاص یا مهمی نداشت تا منو جلب کنه. به نظر من این همه ستایش لایق این انیمیشن نیست و رتبه اش در ۲۵۰ فیلم برتر بیهوده است.