Gone Girl (دختر از دست رفته)

کارگردان: David Fincher (دیوید فینچر)
نویسنده: Gillian Flynn (جیلیان فلین),
8.1
79
0.84

خلاصه داستان:

نیک دان پس از ناپدید شدن همسر خود،به عنوان مظنون اصلی پرونده شناخته می شود و در کانون توجه رسانه ها قرار می گیرد و ...


تصاویر فیلم:

نقد و بررسی فیلم به قلم Justin Chang (جاستین چنگ)

نمره 10 از 10

بانویی ناپدید می شود و به زودی همه تصور می کنند که او مرده است،اما آن چه در فیلم “Gone Girl/دختر از دست رفته” واشکافی می شود،ازدواج او است.دِیوید فینچِر اقتباسی ریز بینانه و عمیق از رمان رمز آلود جیلیِن فِلِن انجام داده است.فیلم در سراسر زمان 149 دقیقه ای خود دیدی بسیار دقیق و گاهاً خنده دار و در کل مسحور کننده دارد.این تریلر روانشناسانه پیوندی استثنایی میان فیلم ساز و ماده اولیه است و نگاه فینچِر به عصر فناوری اطلاعات و خشونتی که در لایه های زیرین زندگی کنونی آمریکاییان جریان دارد را به خوبی منعکس می کند.طنز فیلم نیش دار است و بازی های عالی بِن اَفلِک و رُزامِند پایک جلوه خاصی به فیلم بخشیده است.البته فیلم برای پیدا کردن مخاطبان عام باید از حالت فیلمی صرفاً اسکاری خارج شود.

بعد از ناکامی نسبی “/The Girl With The Dragon Tattooدختری با خالکوبی اژدها” در گیشه و علی رغم این که فیلم در سراسر دنیا 230 میلیون دلار فروش کرد،به نظر می آید این فیلم آخر دو ساعت و نیمی فینچِر بتواند راحت تر نظر منتقدان سخت گیر و مخاطبان را به خود جلب کند و خود را از فیلمی صرفاً اسکاری به اثری با طیف مخاطبان وسیع تبدیل کند.این مسئله که کارگردان این بار با بودجه ای کم تر (50 میلیون دلار) فیلم را ساخته و فیلم از روی رمانی ساخته شده که به تازگی منتشر شده (2012) و از طرفی اقتباس دیگری از آن صورت نگرفته است،همگی می توانند در موفقیت تجاری فیلم موثر باشند.نکته دیگر این که “Gone Girl/دختر از دست رفته” بر خلاف “/The Girl With The Dragon Tattooدختری با خالکوبی اژدها” تنها یک فیلم قوی از نظر فنی نیست و حرف های بیش تری برای گفتن دارد.

فِلِن در اولین تجربه فیلم نامه نویسی خود کاری بزرگ انجام داده و بدون عوض کردن ماده اولیه داستان خود فیلم نامه ای خوب نوشته که به ساختار غیر خطی کتاب وفادار مانده است.(برای حفظ جذابیت فیلم از این جا به بعد را نخوانید.) فینچِر توانسته به خوبی پیچیدگی های عمیق داستان را درک کند و همانند جراحی زبر دست رابطه میان نیک و اِیمی دان (اَفلِک و پایک) را کالبد شکافی کند.(مشابه آن چه در “Se7en/هفت” و “Zodiac/زودیاک” دیده بودیم.) او و فِلِن با هم کاری هم به بررسی رابطه پر حرف و حدیث این زوج پرداخته اند و تصویری واقع بینانه از جهنم زندگی مشترک و این که چقدر ممکن است نیمه دیگر خود را نشناسیم،ارائه داده اند.

فیلم برای نشان دادن خیابان ها و فروشگاه های خالی شهر نورث کارتِج ایالت میزوری که توسط بحران مالی سال 2008 آسیب دیده از نماهای ثابت استفاده کرده است.”Gone Girl/دختر از دست رفته” در صبح پنجمین سال گرد ازدواج دان ها آغاز می شود و این دقیقاً همان زمانی است که اِیمی ناگهان ناپدید می شود.نیک ادعا می کند که هیچ اطلاعی از ماجرا ندارد اما مدتی طول می کشد که شک کلانتر راندا بونی (کیم دیکِنز) نسبت به او فروکش کند.بونی بعد از تحقیق و تفحص به این نتیجه می رسد که رابطه این زوج همانند وضعیت مالی شان آشفته و بی سر و سامان بوده است.

برای نیک پرونده تشکیل می شود،اما تنها نشان دادن ناراحتی و افسوس برای فرار او از چنگ افراد تیز بینی چون اِلِن اَبِت (میسی پایِل)،که پرونده را علیه او به جریان انداخته،کافی نیست.مدت زیادی نمی کشد که نیک با خواهر دوقلوی خود،مارگو (کَری کون) دیدار می کند و وکیلی قدر به نام تَنِر بُلت (تایلِر پِری) برای خود دست و پا می کند.یکی دیگر از نکاتی که فیلم به آن اشاره دارد،فرهنگ رسانه ای غلط آمریکا است.فرهنگی که تشنه نمایش رسوایی ها است.فیلم نسبت به تاریخچه فیلم های جنایی که پیش از این تولید شده اند،آگاهی دارد؛از آثار پر زرق و برق اِسکات پیتِرسِن و کِیسی اَنتونی گرفته که تا تریلرهای کلاسیکی چون “Rebecca/رِبِکا”،”Diabolique/شیطانی”،”Rosemary’s Baby/کودک رُزماری” و “Fatal Attraction/جاذبه مرگ بار”.

در سرتاسر ماجرا،خانم دان که گم شده را در قالب فلش بک هایی از روزهای خوش تر زندگی مشترک آن ها در نیویورک می بینیم،جایی که این زن باهوش و زیبا زندگی مجللی داشت.سابقه آشنایی او با نیک که مردی از طبقه کارگر از میانه غربی آمریکا است،کاملاً زیر ذره بین فیلم قرار می گیرد:اولین دیدار آن ها و ازدواجشان در مَنهَتِن،خالی شدن آهسته جیب آن ها که به واسطه بی کاری آن ها از مشاغلشان تشدید می شود و نقل مکان آن ها به زادگاه نیک در میزوری که منجر به فرو رفتن او در ناامیدی و تن پروری می شود،حال اِیمی در ناکجا آباد گیر افتاده و با مردی زندگی می کند که دیگر توانایی شاد کردن او را ندارد.کم کم زمزمه هایی از خشونت در خانه،کم کاری در وظایف زناشویی و بی وفایی به گوش می رسد و چهره های مرموز جدیدی پا به فیلم می گذارند،از جمله دِسی کالینگس (نیِل پَتریک هَریس)،دوست پسر سابق اِیمی و نوئِل هاثورن (کِیسی ویلسِن) که همسایه فضول آن ها است.

به زودی مشخص می شود که رمز و راز این فیلم اتفاقی که برای اِیمی افتاده نیست،بلکه هویت نیک و اِیمی و آن چه که کار ازدواج آن ها را به این جا کشیده،است.سوالی که این زوج در ابتدا عجله ای برای پاسخ دادن به آن ندارند.فیلم نامه فِلِن بین گذشته و حال در حرکت است و گاهی به کنکاش در دفترچه خاطرات اِیمی می پردازد و سر نخ هایی که او برای نیک به جا گذاشته را بررسی می کند اما در تمام این مدت داستان در چند سطح به جلو می رود و اجازه لحظه ای غفلت به بیننده نمی دهد.نهایتاً زمانی که فیلم در نیمه خود چندین نقطه عطف رو می کند،لذت دیدن آن ها نه از باب غافل گیری که بابت عمیق تر شدن داستان حاصل می شود.

فینچِر در گمراه کردن بیننگان ید طولایی دارد و در این جا به مواد اولیه فیلم کاملاً تسلط دارد.این اولین باری نیست که ما را در مورد آن چه که می بینیم و این که از دید چه کسی می بینیم به سوال وا می دارد (“Fight Club/باشگاه مشت زنی”) و یا در مورد نقش رسانه ها در ایجاد وحشت در میان عوام حرف می زند (“Zodiac/زودیاک”) و یا با بازی با زمان های موازی درک ما از حقیقت را پیچیده تر می کند (“The Social Network/شبکه اجتماعی”).اما آن چه “Gone Girl/دختر از دست رفته” را فیلمی جان دار می کند،موضع گیری کنایه آمیز آن نسبت به قلب یک رابطه است؛فیلم از خط باریک میان عشق و نفرت،شادی و غم حرف می زند و رفتارهای ظالمانه و سو استفاده هایی که زوج ها بعد از مدتی به دامشان می افتند را به تصویر می کشد.

فیلم در قسمت هایی صحنه هایی آشنا از زندگی زناشویی را به تصویر می کشد و زنان و مردان را به خنده هایی تلخ وادار می کند.فیلم ازدواج را همانند یک نمایش می پندارد که در آن هر دو طرف به قرار دادی پای بند هستند که طی آن مجبور هستند به چیزهای مختلفی تظاهر کنند.این نقش بازی کردن از سوی نیک و اِیمی چه در خانه و چه در محیط های بیرون به خوبی رعایت می شود تا این که کم کم همه چیز رنگ کابوس به خود می گیرد.همین طور که فیلم به پایانش که به کتاب وفادار هم هست می رسد،این فکر به اذهان مخاطبان خطور می کند که ممکن است تمام حقیقت را در مورد شریک زندگی خود ندانند؛البته در مواردی همان بهتر که ندانیم!

اَفلِک در نقش افراد قدرتمند و ثروتمند بازی خوبی ارائه داده اما در این جا ناگهان از عرش به فرش آمده تا بازی در نقش نیک دان را تجربه کند و به خوبی از پس نقش انسانی که به تدریج افول می کند،بر آمده است.پیش تر از اَفلِک به دلیل خشک و مغرور بازی کردن انتقاد می شد اما در این جا او برای بازی در نقش انسانی که با افکار عمومی روبرو است،به خوبی آماده است؛این نقش نسبتاً مشکل است و به میزان مشخصی فروتنی و بازی زیر پوستی احتیاج داشته که اَفلِک این را درک کرده و دقیقاً به هدف زده است.

علی رغم آن چه گفته شد،همان طور که از نام فیلم پیدا است،”Gone Girl/دختر از دست رفته” به نقش اول زن تعلق دارد.پایک زنی بلوند و زیبا است و برای بازی در این نقش توانایی های لازم را دارد؛البته عده ای معتقد هستند اندک لهجه انگلیسی او حس یک زیبای آمریکایی را به خوبی منتقل نمی کند.اما با توجه به سوابق او در نقش های مکمل می توان اذعان کرد که او ابهت خاص خود را دارد و روی پرده جذابیت خاصی به نقش می دهد.دیدن او در یکی از مهم ترین نقش های کارنامه بازیگری اش،هیجان انگیز است.صدای اغوا کننده و آرام او،راوی بخش های ابتدایی فیلم است و شخصیت او در فیلم پویایی خاصی دارد:در هر نما شخصیت او می تواند هم زمان آسیب پذیر،خشمگین،حساب گر،قهرمان و نیش دار باشد.

از بخش های خاصی از رمان فِلِن بابت ضد زن بودن انتقاد شد اما فضای فرا جنسی فیلم این ادعا را خنثی کرده و دیدی بی طرف در پیش گرفته است.از طرفی بازی منحصر به فرد پایک طوری است که شخصیت او را فراتر از خفت یا قدرت می برد و او را در کنار نقش اول های هیولا وار و در عین حال قابل ترحم فیلم های فینچِر چون مارک زاکِربِرگ و لیسبِت سالِندِر قرار می دهد.شخصیت هایی که عدم اصرار آن ها به جلب هم دردی بیننده،آن ها را تبدیل به نقش هایی شگفت انگیز کرده است.

بازیگران درخشان اصلی به کنار،سایر بازیگران نیز در نقش های خود عالی کار کرده اند و هر نمای “Gone Girl/دختر از دست رفته” به حضور آن ها مزین شده است.آثار دوران رکود را در تمام بازیگران می توان مشاهده کرد،تصویری که از مَنهَتِن گرفته تا کابین های قابل سکونت در منطقه “اُزارکس” (منطقه ای در مرکز آمریکا) به خوبی قابل تشخیص است.تایلِر پِری و نیِل پَتریک هَریس در نقش وکیل متخصص رسانه و دوست پسر سابق بازی هایی غیر کلیشه ای انجام داده اند.میسی پایِل و سِلا وُرد هم در نقش دو شخصیت تلویزیونی پیچ های تندی به داستان داده اند و راوی ماجرای خانواده دان برای دنیای خارج از زندگی آن ها هستند.دِیوید کِلِنِن و لیسا بِینز نقش والدین پر معاشرت اِیمی را بازی می کنند.کیم دیکِنز و کَری کون هم نقش زن هایی را دارند که سعی می کنند دادگاهی عادلانه برای نیک دست و پا کنند.

مانند همیشه هم کاران پشت صحنه فینچِر کاری بی نقص و استاندارد انجام داده اند.فیلم برداری جِف کِرونِنْوِت تصاویری حزن آلود و کم نور از عمارت دان ها،ایست گاه پلیس و سایر نقاط شهر نورث کارتِج به تصویر کشیده که حاصل کار طراحی تولید زیبای دانِلد گِرَم بِرت هستند.موسیقی متن الکترونیک و غمگین تِرِنت رِزنِر و اَتیکِس راس با کار کارگردان در هماهنگی کامل قرار دارد و آن ها با اضافه کردن ریتم های سنتی و اُرکِسترال حس تنش زیادی به فضای فیلم افزوده اند.

این بار فینچِر به جای تدوین گر همیشگی خود،اَنگِس وال (که برای فیلم های “The Social Network/شبکه اجتماعی” و “/The Girl With The Dragon Tattooدختری با خالکوبی اژدها” برنده اسکار شده بود) با کِرک بَکستِر هم کاری کرده است.بَکستِر تا آن جا که توانسته فیلم را بریده اما اجازه داده برخی نماها نفس زندگی را به کالبد فیلم بدمند.این فیلمی است که حتی وقتی روی لبه صندلی خود نشسته اید،شما را در خود غرق می کند.محو کردن ها و ظاهر شدن های ناگهانی به صحنه های خشن فیلم جلوه ای قوی تر و اثری توهم زا افزوده است.

مترجم:رضا اسدی

اختصاصی نقد فارسی

 

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها،وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع:سایت نقد فارسی” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

 

نقد و بررسی فیلم به قلم

نمره 8.8 از 10

اوايل پاييز هر سال يک فيلم استوديويی خيلی عالی اکران می‌شود، روشی برای شروع رقابت اسکار و يادآوری به تماشاچی‌های بزرگسال که هنوز می‌توان در سالن‌های سينما فيلم‌های هوشمندانه و جذاب تماشا کرد. در سال 2014 اين فيلم «دختر از دست رفته/ Gone Girl» نام دارد، اقتباس جيليان فلين از رمان پرفروشش که تحت هدايت کارگردان طراز اول سينما، ديويد فينچر، به فيلم تبديل شده است. فينچر، که با فضاهای تاريک غريبه نيست («هفت / Seven» و «دختری با علامت اژدها / The Gird with the Dragon Tattoo» شاهدی برای اين ادعا هستند)، به خوبی می‌داند که چگونه بيشترين پتانسيل را از «دختر از دست رفته» آزاد کند و حاصل کار 145 دقيقه درام ميخکوب کننده و پر از غافلگيری از کار درآمده است. و گرچه فيلم بازسازی صفحه به صفحه کتاب نيست، اما به خوبی توانسته جنبه های کليدی داستان را به تصوير بکشد از جمله پرسپکتيوهای متعدد (گاهی اوقات غيرقابل اتکای) داستان، اظهار نظر در خصوص معنای «گناه» و «محبوبيت» در فرهنگ رسانه زده امروز و (البته) يک خط داستانی هيچکاکی پر از پيچش و چرخش.

در اين نقد سعی می‌کنم تا حد امکان از لو دادن داستان فيلم اجتناب کنم، اگر رمان را نخوانده‌ايد شايد بهتر باشد که ديگر به خواندن نقد ادامه ندهيد. هر چقدر تجربه تازه تر باشد، بهتر است. حتی يک خلاصه شسته و رفته از ايده اصلی داستان می‌تواند سهواً چيزهايی که بيننده های ناآشنا با داستان دوست دارند خودشان در حين تماشای فيلم کشف کنند را بر ملا سازد. (افرادی که کتاب را خوانده‌اند در امانند، چون گرچه تغييراتی در فيلم لحاظ شده است، ولی کل داستان فيلم به داستان کتاب بسيار نزديک است، که اين دقيقاً چيزی است وقتی نويسنده کتاب، سناريوی فيلم را نيز می‌نويسد انتظار می‌رود.)

يکی از نکات بسيار برجسته در «دختر از دست رفته»، مديريت ماهرانه است. هر يک از شخصيت‌ها، شخصيت‌های ديگر را مديريت می‌کنند. رسانه‌ها طرز فکر مردم؛ و وکلا و قربانيان رسانه‌ها را اداره می‌کنند. فينچر در اين فيلم چيز جديدی برای مان نقل نمی‌کند، بلکه يادآوری می‌کند که وقتی واقعيت‌ها مخدوش، دستکاری و کتمان می‌شوند، تا داستان جذاب‌تر شود، مفاهيم کوچکی مانند «گناه» و «بی‌گناهی» چطور در دادگاه افکار عمومی معنا می‌شوند.

داستان فيلم درباره ناپديد شدن يک زن و اتفاقات مرموزی است که اطراف او رخ می‌دهند، است. نيمه اول فيلم مدام بين پرسپکتيو شوهر به ظاهر پريشان حال، نيک دان (با بازی بن افلک) در رفت و آمد است، به طوری که او در خاطرات روزانه همسرش، امی دان (با بازی رزاموند پايک) به دنبال همسرش می‌گردد. صحنه های مربوط به بازی امی پيش زمينه خوبی از ماجرا ارائه می‌دهند در حالی که بخش‌های مربوط به شخصيت نيک داستان را به جلو پيش می‌برند. پرسشی که در مورد نيک مطرح است، اين است که آيا او واقعاً شوهری بی نزاکت با يک عالمه اسکلت در کمدش است يا اين که چيزی شيطانی‌تر را پنهان می‌کند. فينچر حول اين نقطه مرکزی دست به يک پرسپکتيو خنثی می‌زند و داستان به تدريج وارد قلمرو فيلم «غريزه اصلی / Basic Instinct» می‌شود و با س*ک*س نامتعارف و تا دلتان بخواهد خون تکميل می‌شود. پُل وِرهوفِن(کارگردان فيلم غريزه اصلی) خودش شاهد است.

هدايت صحيح دو جنبه کليدی «دختر از دست رفته» برای هر فيلمی می‌تواند دشوار باشد: روايت غيرقابل اتکای فيلم و پرسپکتيوهای متعدد. برای فهميدن اين که چطور اهداف کارگردان همواره منتقل نمی‌شوند نبايد به تماشای چيزی فراتر از «ناپديد شدن النور ريگبی / The Disappearance of Eleanor Rigby» نشست. اما در مورد «دختر از دست رفته» فينچر عليرغم تمام مشکلات موفق می‌شود. و وقتی که اسامی دست‌اندرکاران فيلم در پايان فيلم نمايش داده می‌شود، تصوير واضحی از آنچه رخ داده (و رخ نداده) داريم.

به نظر می‌رسد که «دختر از دست رفته» عمداً دو فيلم متفاوت است که به هم پيوند زده شده‌اند. نيمه اول عقلانی‌تر و به يک رويکرد پليسی نزديک‌تر است. نيک به شوخی به قسمتی از سريال «نظم و قانون / Law & Order» اشاره می‌کند و حقايقی برای مقايسه [ اين دو] وجود دارند، گرچه اين فيلم يک سر و گردن بالاتر از استانداردهای از پيش معلوم يک سريال تلويزيونی هفتگی ساخته شده است. شباهت‌های فيلم با «غريزه اصلی» در طول نيمه دوم، که پر از صحنه های خشونت آميز است، تشديد مي‌شود. در انتهای فيلم خرده پيرنگ هايی وجود دارند که باعث می‌شوند فيلم اندکی بيشتر از آنچه بايد طولانی شود.

بن افلک به مانند کوين کاستنر دو دهه قبل نقش اساسی را در موفقيت فيلم ايفا می‌کند. از منظر بازيگری دو بازی قابل توجه در فيلم ديده می‌شود. رزاموند پايک با بازی نقش امی نقطه عطفی در کارنامه بازيگری خود رقم زده است. با در نظر گرفتن نحوه پيشروی داستان، او کمی شبيه به تاتيانا مازلانی در سريال «يتيم سياه / Orphan Black» است- يعنی تکرارهای متعددی از يک فرد را بازی می‌کند، که هر کدام تفاوت‌های ظريفی با ديگری دارند. بعد، تايلر پری را داريم که گزينه فوق‌العاده ای برای ايفای نقش يک وکيل مدافع کارکشته است. ديدن پری در حالی که از کليشه خارج شده و می‌تواند نقش فردی غير از مادئا[1] را بازی کند، لذتبخش است. نيل پاتريک هريس (در نقش دوست پسر سابق ترسناک امی)، کری کون (در نقش خواهر نيک)، کيم ديکنز (کارآگاه اصلی) و ميسی پايل (يک مجری تلويزيونی الهام گرفته از نانسی گريس) همگی در ايفای نقش‌های مکمل فوق‌العاده‌اند.

حتی بهترين تريلرها ،فارغ از اين که از چه تعداد پيچ و خم داستانی و نخود سياه استفاده می‌کنند، هم اغلب مسيرهای قابل پيش بينی را طی می‌کنند. گرچه بخشی از ماجراهايی که در «دختر از دست رفته» رخ می‌دهد قابل انتظار است، ولی پيشرفت خط داستانی گاهی اوقات به قدری مبتکرانه می‌شود که ديگر مهم نيست که آيا غافلگيری‌های متداول جواب می‌دهند يا خير. فينچر و فلين به خوبی می‌دانند که نمی‌توانند با هر پيچشی بيننده‌ها را غافلگير کنند، بنابراين به ما اجازه می‌دهند تا برخی چيزها را خودمان حدس بزنيم تا بقيه چيزها مخفی بمانند. «دختر از دست رفته» فيلم نادری است: تريلری خوشمزه که لذت و کيف زيادی را نصيبمان می‌کند و در عين حال مجموعه ای از نکات اجتماعی را گوشزد می‌کند. «دختر از دست رفته» فيلمی هوشمند، پر پيچ و خم و خونين است که تقريباً هر کسی که طرفدار وحشت است را راضی می‌کند.

[1]شخصيت يک پيرزن خيالی که تايلر پری خود آن را خلق کرده است.

مترجم:محمدرضا سیلاوی

اختصاصی نقد فارسی

 

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها،وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع:سایت نقد فارسی” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

 

 

نقد و بررسی فیلم به قلم Peter Travers (پیتر تراورس)

نمره 8.8 از 10

“Gone Girl/دختر از دست رفته” دِیوید فینچِر به شکل تعجب آوری خوب است و باب دل زوج هایی است که قصد دارند یک دیگر را نابود کنند.انتظار می رود سر فیلم در گیشه حسابی شلوغ شود.”Gone Girl/دختر از دست رفته” فیلمی مربوط به عصر ما است،زمانی که طلاق گرفتن کافی نیست و زوجین به فکر انتقام مرگ بار از یک دیگر هستند.در ازدواج ناموفق نیک دان (بِن اَفلِک) و اِیمی اِلیِت (رُزامِند پایک) هر یک از زوجین به یک اندازه دروغ گفته اند و خیانت کرده اند،البته تقریباً به یک اندازه.بحث و جدل جنسیتی پس از تماشای فیلم،امر دور از ذهنی نیست.

جیلیِن فِلِن در کتاب پر فروش خود ازدواجی پر دردسر در قرن جدید را به رشته تحریر در آورد.دِیوید فینچِر با تکیه بر فیلم نامه ای که به خوبی توسط خود فِلِن تدارک دیده شده،درست به هدف زده است.هیچ کس مثل فینچِر در واشکافی فساد اخلاقی استاد نیست.حال با قرار گیری اَفلِک و پایک در نقش این زوج پر رمز و راز همه چیز برای موفقیت فیلمی که به شکل شرورانه ای گزنده است،فراهم شده است.

نیک روزنامه نگاری در نیویورک است که به دلیل بحران اقتصادی کار خود را از دست داده و مجبور شده برای ادامه حیات به خانه اش در میزوری باز گردد و با هم کاری خواهر دو قلوی خود،مارگو (کَری کون) کافه ای راه بیندازد.اِیمی،همسر پر معاشرت نیک هم مثل خود او کار نویسندگی خود را از دست داده و سر از غرب میانه آمریکا در آورده است.

فِلِن که خود از کاری که در نشریه “اِنتِرتِینمِنت ویکلی” به عنوان نویسنده و منتقد داشته بیرون آمده،طعم و مزه از دست دادن شغل را می داند.ساختار کتاب او طوری است که از دید هر یک از زوجین روایت می شود.نقطه آغاز کتاب پنجمین سال گرد ازدواج این زوج است.این دقیقاً همان روزی است که اِیمی ناپدید می شود.در خانه نشانه هایی از یک درگیری خونین به جا مانده و تنها مظنون قتل خود نیک است،البته اثری از همسر حامله او نیست.تا این جای کار را مسلماً متوجه شده اید،اما فاش کردن داستان بیش از این می تواند فیلم را برای افرادی که کتاب را نخوانده اند،لوث کند.

آن چه باید بدانید شوک آور بودن داستان است که در هر تعلیق و تنش آن عنصر غافل گیری به خوبی مشاهده می شود.فضای فیلم هم چون جهنم است و بازی ها آتشین و سوزان هستند.اَفلِک خوب عمل کرده و آن آدم خوش تیپ همیشگی را کنار گذاشته تا بتواند نقش نیک نگون بخت را به خوبی بازی کند.برای پایک بریتانیایی که بیش تر در نقش های مکمل (“Pride & Prejudice/غرور و تعصب” و “An Education/یک آموزش”) دیده شده،این یک فرصت بوده که او توانسته به خوبی از آن استفاده کند و یک نقش آفرینی به یاد ماندنی را خلق کند.آیا او قالب نقش را به خود گرفته یا نقش روح او را تسخیر کرده؟در هر صورت او فوق العاده و دیدنی است.

تمام بازیگران لحظات درخشان خود را دارند-تایلِر پِری در نقش وکیل روباه صفت نیک،کیم دیکِنز و پَتریک فیوجِت در نقش پلیس های مسئول پرونده و نیِل پَتریک هَریس که سابقاً دوست پسر اِیمی بوده،همگی عالی کار کرده اند.از نظر فنی هم کاران قدیمی فینچِر مثل فیلم بردار جِف کِرونِنْوِت،تدوین گر کِرک بَکستِر و آهنگ سازان تِرِنت رِزنِر و اَتیکِس راس با کار خوب خود بر تنش و تعلیق فیلم افزوده اند.

فیلم هم مثل کتاب با افکار مردی آغاز می شود که دوست دارد جمجمه همسر خود را بشکافد و جواب سوالات خود را بیابد،”ما چی بر سر هم دیگر آوردیم؟حالا باید چه کار کنیم؟”

“Gone Girl/دختر از دست رفته” تصویر دو مار را نشان می دهد که در پس زمینه آمریکای رکود زده به یک دیگر زهر می پاشند.حتی زیر نگاه خیره فینچِر و دست پخت تلخ و آتشین فِلِن هنوز تکه هایی از انسانیت برای این زوج باقی مانده است.تکه هایی که شاید بتوانیم خودمان را در آن ها ببینیم؛البته ممکن است از آن چه می بینیم،خوشمان نیاید.

مترجم:رضا اسدی

اختصاصی نقد فارسی

 

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها،وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع:سایت نقد فارسی” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.


ممکن است شما دوست داشته باشید

150

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
150 Comment threads
0 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
99 Comment authors
aaamaوهاب خاکبازیروح اللهممد مجدی Recent comment authors
  Subscribe  
Notify of
mehdi dddd
Member
Member
mehdi dddd

سلام من خودم زیاد فیلم بین نیستم خیلی کم فیلم میبینم ولی چندتا چیز واسم سواله خواستم کسانی که فیلم بینن جوابمو بدن اول اینکه چرا اتفاقات این فیلم اینقد غیرعادیه دوم چرا شرلوک هولمز داستان (اون پلیسه) خیلی خوب پیش میره و به جوابایی هم میرسه یهو محو تو زمانی که به جواب میخواد برسه محو میشه سوم توی صحنه‌سازی‌های زنه خود فبلم نامه میگه سوتی زیاده و اون کارگاهم تقریبا پی میبره ولی روال داستان طوری میشه که اصلا مث اینکه چیزی اتفاق نیافتاده من میگم نمیشد اتفاقای فیلم طوری اتفاق میافتاد که حداقل پایانی واقع بینانه تر… ادامه »

mehdi dddd
Member
Member
mehdi dddd

بازیگره شبیه فابرگاس بود 🙂

masoodp
Guest
Member
masoodp

۱- من این فیلم تازه فینچر را هنوز ندیدم ۲- چند فیلم اخیر فینچر رو نمی پسندم به عنوان یک شاهکار،ولی فیلم های «بدی» هم نبودند. ۳- «بازی» و «هفت» و «باشگاه مشتزنی» از بهترین فیلم های عمرم و تاریخ سینماست بدون هیچ شک، چه از نظر فیلمنامه، چه بازیگران و چه کارگردانی بی نقص فینچر… و کسی بگه فینچر کارگردان ضعیفیه، معنی سینما رو نفهمیده و بهتره بره شنگول و منگولشو ببینه! ۴- نولان بدون شک کارگردان خوبیه، ولی میترسم بلایی که سر بعضی از کارگردانای خوب دیگه اومد، سر نولانم بیاد و اونم توجه زیاد به گیشه و… ادامه »

tehrani
Guest
Member
tehrani

bahar:فکر کن برد پیت جای بن افلک بود….ولی در کل فیلم کمی دنباله رو روال کارای قبلی فینچر داشت

vaghan age pitt bod ali bod vali dastenesh kheili bahal bod

roham _ iran
Guest
Member
roham _ iran

bahar:فکر کن برد پیت جای بن افلک بود….ولی در کل فیلم کمی دنباله رو روال کارای قبلی فینچر داشت

hamchin ravalesh hamoon raval nabood man roman in ketab ro ham khondam vli film yekam zaeif bod

bahar
Guest
Member
bahar

فکر کن برد پیت جای بن افلک بود….ولی در کل فیلم کمی دنباله رو روال کارای قبلی فینچر داشت

رضی
Guest
Member
رضی

سلام
عین نقداتون تو مجله جهان سینما چاپ شده…آیا این مجله هم تحت نظر شماست؟

bent ben
Member
Member
bent ben

علی.ر: benjamin: علی.ر: New York:دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم. دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد. دمت گرم،حال کردم. البته من اولین بار فینچر رو سال نود و پنج شیش کشفش کردم،اونم با فیلم۷٫روی نوارvhsتماشاش کردم.غولی بود برای خودش اون زمان.در… ادامه »

bent ben
Member
Member
bent ben

علی.ر: benjamin: علی.ر: New York:دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم. دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد. دمت گرم،حال کردم. البته من اولین بار فینچر رو سال نود و پنج شیش کشفش کردم،اونم با فیلم۷٫روی نوارvhsتماشاش کردم.غولی بود برای خودش اون زمان.در… ادامه »

علی.ر
Guest
Member
علی.ر

benjamin: علی.ر: New York:دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم. دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد. دمت گرم،حال کردم. البته من اولین بار فینچر رو سال نود و پنج شیش کشفش کردم،اونم با فیلم۷٫روی نوارvhsتماشاش کردم.غولی بود برای خودش اون زمان.در واقع… ادامه »

Navid Yadi
Member
Member
Navid Yadi

بهترین فیلمی که خودم به شخصه تا به حال از دیوید فینچر دیدم fight club (خط داستانی و خصوصا دیالوگ های بی نظیری داره)
برای همین شدیدا منتظرم این فیلم جدیدشو ببینم… 🙄

1234 mhs
Guest
Member
1234 mhs

benjamin: علی.ر: New York:دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم. دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد. دمت گرم،حال کردم. البته من اولین بار فینچر رو سال نود و پنج شیش کشفش کردم،اونم با فیلم۷٫روی نوارvhsتماشاش کردم.غولی بود برای خودش اون زمان.در واقع… ادامه »

homi
Guest
Member
homi

بچه ها خواهشا اینقدر فینچر ونولان رو مقایسه نکنین من خودم نولان رو بیشتر دوست دارم ولی با اون آقایی که گفت آثار فینچر آشغاله کاملا مخالفم فینچر مخصوصا با فیلمای باشگاه مشت زنی و هفت ثابت کرده نابغه سینماست

روزاوید
Guest
Member
روزاوید

مرسی از ترجمه بسیار خوبتون. یک نکته کوچیک رو میخواستم اصلاح کنم. اسم نویسنده گیلیان تلفظ میشه. 🙂

aliiirezaaa
Guest
Member
aliiirezaaa

چرا انقدر نقد کم گذاشتین ؟؟؟؟؟
من توقع داشتم حداقل ۳۴ تا نقد بزارین …( خدایی دیدین این ادمای پر توقعو ؟؟؟؟!!!!)

bent ben
Member
Member
bent ben

علی.ر: New York:دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم. دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد. دمت گرم،حال کردم. البته من اولین بار فینچر رو سال نود و پنج شیش کشفش کردم،اونم با فیلم۷٫روی نوارvhsتماشاش کردم.غولی بود برای خودش اون زمان.در واقع مخترع… ادامه »

علی.ر
Guest
Member
علی.ر

New York:دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم. دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد. دمت گرم،حال کردم. البته من اولین بار فینچر رو سال نود و پنج شیش کشفش کردم،اونم با فیلم۷٫روی نوارvhsتماشاش کردم.غولی بود برای خودش اون زمان.در واقع مخترع روشی… ادامه »

علی.ر
Guest
Member
علی.ر

بهنام:خیلی فیلم خوبی بود دیشب تو سینما میخکوب بودم ولی یه خورده طولانی هستش که خدایی کارگردان راهی جز این هم نداشته

ببخشید،آقا بهنام تو کدوم سینما دیدی؟سینما آفریقا یا سینما پردیس ملت؟

حاجی ایبرت
Guest
Member
حاجی ایبرت

داداشی که از فیلمهای استاد فینچر بد گفت اگر بزرگسالی بایستی بری از اول ابتدایی شروع به سواد اموزی کنی به دوران دبیرستان و دانشگاه که رسیدی یه ذره به خودت فشار بده و مطالعات غیر درسیت و زیاد کن تااینکه فیلمی چون باشگاه مشت زنی رو درک کنی که الان با شرایط جوونای جامعه ایران منطبقه… پیداست که عشق قهرمان های داستان های مصور و داری تو همون فیلما بمون اونا برات بهتره..در حدیم نیستی بتونی فیلمی مثل مومنتو Memento از استاد نولان درک کنی. بچه فنچ..!

milad afshar
Member
Member
milad afshar

لطفا نقد فیلم Left Behind را هم قرار دهید

bent ben
Member
Member
bent ben

فیلم های دیوید فینچر خیلی زیبا و چند لایه هست

alireza ghazbanpour
Member
Member
alireza ghazbanpour

بهنام:خیلی فیلم خوبی بود دیشب تو سینما میخکوب بودم ولی یه خورده طولانی هستش که خدایی کارگردان راهی جز این هم نداشته

الان میخواستی بگی آمریکا زندگی میکنی؟

سعید .علیخانی
Guest
Member
سعید .علیخانی

واقعا دست مریزاد و خدا قوت، سنگ تموم گذاشتید برای فیلم استاد

علیرضا
Member
Active Member
علیرضا

دست همگی بابت ترجمه ی این نقدها درد نکنه. هرچند هنوز همشون رو نخوندم، ولی تا الان از بین ۳ تای اولی با نقد برادینلی بیشتر از مال بقیه ی منتقدها حال کردم.
دست دیوید فینچر هم درد نکنه که امسال هم مثل زندانی های پارسال، استارت لذت ِدنبال کردن رقابت های آثار برجسنه‌ی سال رو با داستانی تقریباً میشه گفت عامه پسند در اولین رونمایی ها به ما هدیه داد.

masoud Javaheri
Member
Member
masoud Javaheri

James Berardinelli: ۰۹۳۰۸۵۶۳۲۲۰: masoud180: ۰۹۳۰۸۵۶۳۲۲۰:بعد از به گند کشیدن سری بیگانگان وساختن آشغال های ما قبل فیلم باشگاه مشتزنی وهفت دوباره من به شخصه منتظرم یه آشغال دیگه از این کارگردان هستم و ببینم تا سطل زبالم از فیلم های آشغال این بشر بر بشه.یه فیلم نولان می ازره به تمام فیلم هاش.اگه در میان ستارگان رو ببینین به این می گین آشغال.نولان منتظرتیم. پیشنهاد میکنم فیلم دیدن رو بذای کنار 😐 دوست عزیز هنر سلیقه ای هست.مثلا من طرفدار فیلم های تارانتینو هستم ولی آقای فراستی بدشون میاد من باید بهش بگم فیلم دیدن رو بزار کنار.من با این… ادامه »

rasamer
Member
Member
rasamer

دمتون گرم 😉
شرمنده زود قضاوت کردیم 😳

و اما شاهکار استاد رو عشقه!!

Francis Underwood
Member
Member
Francis Underwood

رضا اسدی_محمد رضا سیلاوی_دانیال دهقانی ردی فایت!واقعا کولاک کردید.عجب کل کلی بشه بین طرفداران و مخالفین فیلم.

    [*]ولی در کل(شاهکار دیگری از استاد دیوید فینچر)
ema
Guest
Member
ema

بچه خا متشکریم واقعا 🙄

masoud Javaheri
Member
Member
masoud Javaheri

۰۹۳۰۸۵۶۳۲۲۰:بعد از به گند کشیدن سری بیگانگان وساختن آشغال های ما قبل فیلم باشگاه مشتزنی وهفت دوباره من به شخصه منتظرم یه آشغال دیگه از این کارگردان هستم و ببینم تا سطل زبالم از فیلم های آشغال این بشر بر بشه.یه فیلم نولان می ازره به تمام فیلم هاش.اگه در میان ستارگان رو ببینین به این می گین آشغال.نولان منتظرتیم.

پیشنهاد میکنم فیلم دیدن رو بذای کنار 😐

masoud Javaheri
Member
Member
masoud Javaheri

۰۹۳۰۸۵۶۳۲۲۰:بعد از به گند کشیدن سری بیگانگان وساختن آشغال های ما قبل فیلم باشگاه مشتزنی وهفت دوباره من به شخصه منتظرم یه آشغال دیگه از این کارگردان هستم و ببینم تا سطل زبالم از فیلم های آشغال این بشر بر بشه.یه فیلم نولان می ازره به تمام فیلم هاش.اگه در میان ستارگان رو ببینین به این می گین آشغال.نولان منتظرتیم.

با این که بدجوری طرفداره نولان هستم اما چون در مورد فیلم هایی که اسم بردی بد گفتی، منفی دادم بهت 😀

علیرضا نوری
Member
Member

دست رضا اسدی و دانیال جان طلا. خیلی زحمت کشیدید. به شدت منتظر این فیلم هستم.

بهنام
Guest
Member
بهنام

خیلی فیلم خوبی بود دیشب تو سینما میخکوب بودم ولی یه خورده طولانی هستش که خدایی کارگردان راهی جز این هم نداشته

amir
Member
Member
amir

وافعا ایول به مترجمین…
سومین فیلمی که امسال بین ۲۵۰ تای imdb رتبش زیر ۱۰۰ هستش!

محمد رضا
Guest
Member
محمد رضا

قطعا فیلم خوبیه ولی یکم نا امید شدم با این همه نمره ۸ . اولین نقد نمره کامل داده بود.به خودم گفتم اره همینه.بعد برایدنلی عزیز که فقط به شاهکار و افتضا نمره ۳٫۵ نمیده وگرنه معمولا همه رو ۳٫۵ میده.رفتم سراغ نقد های بعدی دیدم همشون همین وضعه.یکم از فیلم ناامید شدم.البته احتمالا دلیل نمرات بهتر بودن کتاب بوده.بهرحال امیدوارم فیلم خیلی خوبی باشه
[b]تشکر ویژه از مترجمین که گل کاشتن[/b]

Mojtaba Bahremand
Member
Member
Mojtaba Bahremand

تشکر ویژه از گروه نقد فارسی و به ویژه آقای اسدی . وجود نقد رکس رید در مقایسه با تمام این ستایش ها وتمجیدها نکته جالبیه . باید فیلم رو دید تا معلوم بشه چه منتقدی بهترین نقد رو نوشته .

peyman*
Guest
Member
peyman*

او مای گاد!!!
بمب سورپرایز بود
تشکر ویژه از همه ی مترجم ها
از امتیازاتی که فیلم گرفته مشخصه که فیلم قابل قبولیه و قطعأ ارزش دیدن داره
حقیقتش وقت نکردم همه ی نقدها رو بخونم ولی نقد رابی کالِن رو خوندم و بسیار لذت بردم

حمیدرضا موسویان
Guest
Member
حمیدرضا موسویان

این رکس رو مغزش آکبنده

hamid alizadeh
Member
Member
hamid alizadeh

دوستان مترجم هزارتا لایک هم کمتونه 😉
فیلم رو هم هر موقع دیدیم میایم نظر میدیم
خسته نباشید

امید بصیری
Guest
Member
امید بصیری

بچه خا متشکریم! 😮

امین
Member
Member
امین

بیا.اینقد اعتراض کردین چرا صفحه اصلی نمیذارین که دوستان عصبانی شدن ۹ تا نقد یجا گذاشتن 😮 (دستشون درد نکنه)