نویسنده: Phil Hay (فیل هِی), Matt Manfredi (مت منفردی),
7.4 | |
62 | |
0.72 |
خلاصه داستان:
یک کاراگاه پلیس به نام ارین بل ، افرادی را که از یک ماموریت مخفیانهی قدیمی با آنها آشنایی دارد ، دوباره ملاقات میکند تا صلح را برقرار سازد. اما…
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
گرگوری الوود – The Playlist (امتیاز 8.3 از 10)
وقتی که «کوساما»، کیدمن و «نابودکننده» بالاخره تصمیم میگیرند که سرعت را افزایش دهند شما متوجه میشوید که صبرتان ارزشش را داشته است.
پیتر دبروژ – Variety (امتیاز 8 از 10)
«کیدمن» همیشه شبیه به آفتابپرست بوده است اما در این مور صرفا رنگ پوست خود را تغییر نداده است. او کاملاً به انسان دیگری تبدیل شده که ما او را نمیشناسیم تا بتواند این شخصیت را درون خود زنده کند.
اریک کوهن – Indiewire (امتیاز 7.5 از 10)
فیلم زمان خوبی را صرف میکند تا منطق خود را بیابد که باعث شده بعضا از ریتم کند رنج ببرد و اتمسفرش کمی خوابآور شود. این مسئله رازآلودی داستان و ماموریت «ارین» را کمی کاسته است اما حضور کیدمن باعث شده تا کیفیت همچنان ثابت بماند.
کیت تیلور – The Globe and Mail (Toronto) (امتیاز 7.5 از 10)
کارگردان این اثر یعنی «کارین کوساما» با مهارت زیادی بین حال و گذشته تغییر زمان میدهد تا بتواند فیلمنامهای بسیار پیچیده از نویسندگان یعنی «فیل هی» و «مت مانفردی» را روایت کند. باید کیدمن را ستایش کرد که توانسته این نقش زشت را قبول کرده(چه فیزیکی چه روحی) و به هر دو وجه آن کیفیت خاصی بخشیده است.
کریستوفر شوبرت – The Film Stage (امتیاز 7.5 از 10)
سارا کورچاک – Consequence of Sound (امتیاز 7.5 از 10)
چه بحث ساختارش باشد، چه جهانبینیش و چه ضدقهرمانش، نادیدهگرفتن «نابودکننده» غیرممکن است. چه دوستش داشته باشید و چه ازش متنفر باشید فیلم به هر حال تاثیرش را روی شما خواهد گذاشت.
لی گرینبلت – Entertainment Weekly (امتیاز 67 از 10)
کیدمن که شایستهی تقدیر نیز هست تمام توان خود را برای این اثر گذاشته است اما نادیدهگرفتن علامتی که بالای سرش قرار دارد و میگوید :« میبینید؟ من دارم نقش بازی میکنم» سخت است.
تاد مک کارتی – The Hollywood Reporter (امتیاز 6 از 10)
هر چقدر که فیلم جاهطلبانه باشد اما پس از بارها عقب و جلو رفتن در ساختار زمانی، به نظر میرسد که حرفهای عمیق و معناداری برای زدن دربارهی فداکاری و خودفروداری داشته باشد اما باعث میشود که شما کل مفهوم را علیرغم داشتن لحظات ماندگار کنار بزنید.
تیم گریرسون – Screen International (امتیاز 6 از 10)
نیکول کیدمن که غرق در آرایش غلیظی برای ایفای شخصیتش شده، چنان مقبولیتی برای این کارآگاه آسیبدیده به همراه داشته است که به تنهایی عامل کیفیت فیلم است.
بنجامین لی – The Guardian (امتیاز 4 از 10)
کیدمن بدون هیچگونه ترسی داخل کثافت شخصیت خود فرو رفته است، چه مبارزه با دوست نالایق دخترش باشد و چه خودارضایی برای یک بیمار اما تغییر شخصیت او و برخی حقههای زمانی نمیتوانند فیلمنامهای که چیز زیادی از خود ندارد را بپوشاند.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نمره 7.5 از 10
وقتی که ما با کارآگاه «ارین بل»(با بازی نیکول کیدمن) در صحنهی ابتدایی فیلم آشنا میشویم، او پلیسی زهواردررفته در 40 سالگی است. ظاهر او زرد و رنجور است. ظاهر او جوری است که به نظر خودش هم پیر و سالخورده است. اما حالا زندگی روتین او که شامل مستکردن، خماری و همچنین خیالهای خود ویرانگر است با بازگشت «سیلاس»(توبی کبل) پس از مدت ناپیدایی دچار تغییر میشود. «سیلاس» همان دشمنی است که اقداماتش سقوط «ارین» را رقم زد. او با دنبال کردن سرنخها، رد «سیلاس» را با کمک برخی از همکاران قدیمیش من جمله دوست قدیمی «سیلاس» یعنی پترا(تاتیانا مازلانی) میزند و حلقه را تنگتر میکند. در همین حین او به باتلاق خاطرات قدیمی وارد میشود که دلیل موقعیت فعلی او را توضیح میدهند؛ اینکه چگونه 17 سال پیش او به عنوان یک پلیس مخفی و شریک زندگیش یعنی «کریس»(سباستین استن) عاشق یکدیگر شدند آن هم در حالی که داشتن مخفیانه به گروه «سیلاس» نزدیک میشدند. آنها مجبور شدند که تصمیمی سرنوشتساز بگیرند، تصمیمی که پیامدهایش هنوز هم «ارین» را رها نکرده اند. اگرچه او اهمیت زیادی به دختر نوجوانش یعنی «شلبی»(با بازی جید پتیجان) میدهد و دوست دخترش را نیز دیده است اما او خود را دارای صلاحیت مادر بودن نمیبیند، نقشی که او به همسر سابقش یعنی «ایتان»(اسکات مکنیری) واگذار کرده است. اکنون که گذشته و حال در حال برخورد با یکدیگر هستند، او مشکلات زیادی برای پیدا کردن راه رستگاری دارد.
فریمهای دو زمانهی فیلم به موازات فلشبکهای آن حرکت میکنند اینگونه که رویدادها و اتفاقات را به ترتیب زمانی نشان میدهد تا به حال برسیم و سپس وارد اوج فیلم شویم. اگرچه کارگردان اثر کاری غیرمنتظره با اجزای فیلم که به لحظهی شگفتی بینندگان ختم میشود انجام میدهد. این باعث شده فیلم پیچش داستانیای داشته باشد اکه اگر روایت خطیتری میداشتیم همچین چیزی مسلما روی نمیداد.
بازی «نیکول کیدمن» به عنوان شخصیت اصلی این اثر بهترین بخش و کیفیت آن است. همچون «کریستین بیل»(در اکثر نقشهایی که بازی میکند) و «شارلیز ثرون»(در «هیولا»(The Monster)، «کیدمن» نیز دست به تغییرات اساسیای در ظاهر خود زده است تا نقش «ارین» را بازی کند. در سکانسهایی که فلشبکها را نشان میدهند چهرهی او قابل تشخیص است اما چیز مشابهی را نمیتوانیم برای رویدادهایی که در زمان حال اتفاق میافتند بگوییم؛ لحظاتی که او انتظار بینندگان را به عنوان کسی که بیش از 15 سال دچار مشکلات فیزیکی و رنج روانی بوده است برآورده میکند. این اولین فیلمی نیست که «کیدمن» در آن برای ایفای نقشش دست به تغییرات زیادی زده است؛ موافقت او با تغییر زیاد ظاهرش برای باقی در آثار کارگردانهای مختلف همیشه زبانزد بوده است مثل بازی در نقش «بیلی بثگیت» در فیلم «کشتن گوزن مقدس»(The Killing of a Sacred Dear). از زمان بازیش در فیلم «ساعتها»(The Hours) که جایزهی اسکار را برایش به ارمغان آورد او دیگر در فیلمی چنین تغییر بزرگی برای ایفای شخصیتش نداشته است.
«کوساما» لحن فیلم را همچنین سیاه و تاریک نگه داشته است تا از تبدیل شدن فیلم به یک داستان جنایی سنتی جلوگیری کند. اگرچه عناصر هیجان در داستان وجود دارند اما فیلم ابتدای به ساکن دربارهی نگاهی است به شخصیت زنی که در یک بزنگاه تاریخی سعی دارد گناهان خود را پاک کند. اگرچه ممکن است ما مطمئن نباشیم این مسئله چگونه پایان مییابد، با اطیمنان میدانیم که فلشبکها چگونه جمعبندی میشوند.
چه هدف کارگردان از ساخت «نابودکننده» این بوده است که نشان دهد چننی فیلمهایی که معمولا یک شخصیت اصلی مرد دارند و روایت نیز از دید یک مرد است میتوانند موفق باشند و چه نه، او موفق به انجام این کار شده است. «نابودکننده» از جنبهی ساختی که به آن بنگریم پوچگرایانه است. این فیلم نشان میدهد که عقدهای که روح یک انسان را سمی کرده باشد میتواند به پالایش روحی و روانی لذتبخشی برای بینندگان تبدیل شود. فیلم تا پایان به ذات خود پایبند است.
مترجم :امید بصیری
1
دیدگاه بگذارید
قشنگه