خلاصه داستان:
انتخاب غلط» داستان بدبیاریهای دو دوست قدیمی، «کالین» و «مایلز» است. «کالین»، پس از کشیدن حبس، تنها سه روز با پایان دوره رفتار سنجی خود فاصله دارد. در نتیجه، او به شدت مراقب رفتار خود است. «مایلز»، از سوی دیگر، یک دردسر متحرک است!
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
پیتر دبرو – ورایتی (نمره 9 از 10)
در یک ترکیب تکان دهنده از درایت و فروتنی، به جای تظاهر به آن که جوابها را دارند، «کاسال» و «دیگز» به مطرح کردن سوالات قانع هستند، بر روی هوشمندی و جذابیت کمدی خود تکیه میکنند تا مباحث دشواری را مطرح کنند آن هم به نوعی درگیرکننده و بدیع.
گریگوری الوود – پلی لیست (نمره 8.3 از 10)
بله، شما در حالی سالن سینما را ترک خواهید کرد که با استعداد قابل توجه «کاسال» و «دیگز» محسور شدهاید، ولی این دید خوب «استرادا» است که شما را تسخیر خواهد کرد.
تیم گریسن – اسکرین اینترنشنال (نمره 7 از 10)
به پشتوانه نقش آفرینی پر شور و حرارت و عذاب کشیده «داوید دیگز»، «انتخاب غلط» را سخت است مورد نکوهش قرار داد، علی رغم برخی نکات داستانی نه چندان جالب و نقاط اوجگاهی ملودرام آن.
اریک کان – ایندی وایر (نمره 6.7 از 10)
در نهایت، این فیلم به «دیگز» تعلق دارد، یک جایزه «تونی» برای «همیلتون» که توانسته به خودش بیاید و یک ستاره نابغه سینمایی با یک نقش آفرینی حساب شده شود که به راحتی از بهترین لحظات فیلم هم بهتر است.
ای. ای. داود – ای. وی. کلاب (نمره 6.7 از 10)
ترکیب خوشایند و مطبوع و شلوغ پلوغ فیلم، بعضی اوقات کمدی شخصیتها را بیش از حد میکند و مزایای سیاستهای نژادی را به شکلی صادقانه از زبان ستارگانش نقل میکند، کسانی که نویسندگان فیلمنامه هم هستند.
دنیل شیندل – فیلم استیج (نمره 6.7 از 10)
مهارت غیر قابل انکاری در فیلم وجود دارد، و یک سیگنال که هر کسی که در این پروژه دخیل بوده لیاقت پیشرفت به سمت جلو را دارد و غیر ممکن است که متوجه این نشد. کاری که اثر انجام میدهد محکم، گاهی اوقات هم قدرتمند است.
ریچرد لاسن – ونیتی فر (نمره 6 از 10)
«انتخاب غلط» هیچ گاه یک ریتم متوازن پیدا نمیکند. به صورت نظری این به طور دقیق یک مشکل نیست – البته که فیلمها میتوانند چندین و چند تم داشته باشند – ولی در این نمایش سه نفره رنگارنگ، تمام این هرج و مرجها باعث سستی فیلم شده است.
آلونسو دورالد – راپ (نمره 5.5 از 10)
دو ستاره و نویسنده فیلم یعنی «داوید دیگز» («واندر») و «رافائل کاسال» حرفهای زیادی برای گفتن دارند، که خیلی از آنها بامزه و / یا بحث برانگیز است، ولی هیچ کدام از آنها یا کارگردان تازه کار «کارلوس لوپز استرادا» نمیتوانند راهی را برای شکل دادن به متریالی که در اختیارشان بوده به یک فیلم منطقی پیدا کند.
امیلی یوشیدا – نیویورک مگزین (نمره 5 از 10)
این به آن معنا نیست که «انتخاب غلط» نکات مهمی را در مورد اینکه چگونه افراد رد یک تاریخ همگانی از خشونت نژادی زندگی میکنند در اختیار ندارد. این به آن معناست که این فیلم اوقات سختی را برای باورپذیر و طبیعی جلوه دادن آن نکات نسبت به داستان و استایل فیلم دارد، چه وقتی بخواهد به سراغ رئالیست برود و چه وقتی که بخواهد به محدوده تئاترهای موزیکال سطح بالا وارد شود.
تاد مک کارتی – هالیوود ریپورتر (نمره 5 از 10)
فیلم بلند اول «کارلوس لوپز استرادا» شور و شوقی بی پروا دارد و استعارههای روایی را هم به سختی در حالتی متعادل و متوازن کنار هم میچیند، که منجر به نتیجهای میشود که پرجنب و جوش و پرشور است ولی به همان مقدار خود را از لحاظ دراماتیک خراب میکند.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نمره 7.5 از 10
بعضی اوقات، در اواسط سر و صدای یک جشنواره فیلم، یک اثر دوست داشتنی میتواند تبدیل به اثری داغ شود. این شاید همان اتفاقی است که برای «انتخاب غلط»، یکی از آثار مورد پسند جشنواره فیلم ساندنس سال 2018 افتاده است، فیلمی که بالاخره قرار است در انتهای آن بازار تابستانی که آثار بلاک باستر به آن رحم کردهاند اکران شود. سو تفاهم پیش نیاید: «انتخاب غلط» یک اثر درگیرکننده با حرفهایی بسیار در مورد موضوعاتی چون نژاد و اعیان نشین شدن میپردازد، مسائلی که رویکرد فیلم نسبت به آنها تلفیقی از جدیت و شوخ طبعیست. با این حال، وقتی کار به مورد تاکید قرار دادن تم هستهای فیلم یعنی جنبش «زندگی سیاهان اهمیت دارد» میرسد، دیگر نمیتواند آن عملکرد شجاعانه و قدرتمندی را داشته باشد که فیلمی همچون «ایستگاه فروتویل» (Fruitvale Station) داشت. این فیلم شایسته ستایش است و ارزش تماشا را دارد ولی سر و صدای اطراف آن باعث شده تا فیلم وارد حیطه اغراق شود.
در مطالعه مباحث مرتبط با «انتخاب غلط»، یک کلمه که به وفور پیدا میشود «ابزورد» است، فیلم تلفیقی از اتفاقات جدی و ابزورد است. این یک توصیف معقول از لحن و رویکرد فیلم است. این فیلم نشان میدهد که چگونه چشم انداز شخصیتها، که بر اساس شرایط آنها و نحوهای که شهر «اوکلند» در اطراف آنها در حال تغییر است دچار دگرگونی شده، چگونه بهم ریخته و نامناسب به نظر میرسد. یک عنصر سورئالی در تمام این فیلم وجود دارد و کارگردان اثر، «کارلوس لوپز استرادا» (Carlos Lopez Estrada)، سعی زیادی داشته تا آن را تقویت کند. اوقاتی وجود دارد که او از هدف خود هم جلو میزند – بهترین مثال همان سکانس اوجگاهی فیلم است – ولی اغلب اوقات چنین نمیشود.
«انتخاب غلط» بدبیاریهای دو دوست قدیمی، «کالین» (با بازی «داوید دیگز» (Daveed Diggs)) و «مایلز» (با بازی «رافائل کاسال» (Rafael Casal)) را روایت میکند. «کالین»، پس از کشیدن حبس به خاطر حضورش در یک نزاع خیابانی، تنها سه روز با پایان دوره رفتار سنجی خود فاصله دارد. در نتیجه، او به شدت مراقب رفتار خود است از آن جایی که به نظر هر موقعیتی که برای او پیش میآید به گونهای به نظر میرسد که انگار نوعی پاپوش برای فرستادن دوباره او به زندان است. «مایلز»، از سوی دیگر، یک دردسر متحرک است. به عنوان یک سفیدپوست که در یک محله عمدتا سیاه پوست نشین زندگی میکند و بهترین دوست او و دوست دخترش (با بازی «جسمین سپا جونز») هم سیاه پوست هستند، «مایلز» یک نمونه زنده از تملک فرهنگی محسوب میشود. او این را البته نمیبیند، چرا که او مخالف سرسخت «آدمهای شیک و پیک» است که روز به روز بیشتر «اوکلند» را تصرف میکنند.
«کالین»، یک شب وقتی که در حال برگشت به خانه ناتماماش است، شاهد آن است که یک افسر پلیس به یک مرد سیاه پوست ظاهرا بینام از پشت تیر میزند و همین باعث میشود تا از نظام کینه به دل بگیرد. علی رغم اینکه او در یک پرونده «تحت بازجویی» شاهد تلقی میشود، پا پیش نمیگذارد. وقتی از او پرسیده میشود که چرا، جواب او کاملا واضح است: او یک مرد سیاه پوست است و در دوران رفتار سنجی خود به سر میبرد، که موقعیت ایده آلی نیست. در همین حال، او قدمی برای بازسازی رابطه خود با دوست دخترش، «وال» (با بازی «جیانا گونکر» (Janina Gavankar)) برمیدارد، در حالی که به عنوان مراقب «مایلز» کله شق هم عمل میکند، کسی که تصمیم ناگهانیاش در مورد خرید یک اسلحه «برای حفاظت» اتهامات جدی را برایش به وجود میآورد.
«انتخاب غلط» تلفیقی از اصالت، مسخره بازی، و عدم توازن است. اگرچه این فیلم واقعا یک کمدی نیست، ولی سکانسهایی وجود دارد – مثل یکی که در آن یک نفر در حالی که حداقل شش تفنگ در خودروی خود قایم کرده اذعان میدارد که یک راننده «اوبر» است – که حسابی میتواند خندهدار باشد. اوقاتی هم البته هست که – بعضی مواقع در موقعیتهای به ظاهر ساده – «انتخاب غلط» دوز کمدی و مسخره بازی خود را به خاطر شور و هیجان کنار میگذارد. واضحترین نمونه از این مواقع همان سکانس اوجگاهی فیلم است ولی یک سکانس هم زودتر از آن وجود دارد که در آن یک بچه حضور دارد و حداقل برای من، تاثیر بیشتری داشت.
هیچ شکی در شجاعت و بیباکی در نحوه به تصویر کشیده شدن یک سکانس کلیدی پایانی در فیلم وجود ندارد. به جای استفاده از آن چه که از آن تحت عنوان رویکرد «سنتی» یاد میشود، «استرادا»، «کالاس» و «دیگز» به سراغ انجام یک کار نامرسوم رفتهاند. «نامرسوم»، به هر حال، الزاما معنای «موفقیت آمیز» نیست. «انتخاب» مرتبط با دیالوگ «کالین» تصنعی است. آن سکانس «نقش آفرینی» را به شخصیتها ترجیح میدهد، که منجر به جدایی مخاطب از فیلم میشود. واکنش من عمومی و همگانی نیست (آن سکانس مخاطبان را دچار چند دستگی کرده) ولی آن که یک فرد چه حسی از آن سکانس پیدا کند احتمالا تفاوت بین پذیرفتن «انتخاب غلط» به عنوان یک شاهکار یا پذیرفتن آن به عنوان یک اثر «نسبتا» فکر شده را رقم خواهد زد.
مترجم: دانیال دهقانی
دیدگاه بگذارید