نویسنده: Lawrence Michael Levine (لارنس مایکل لوین),
6.5 | |
79 | |
0.64 |
خلاصه داستان:
کارگردانی به مناطق خارج از شهری سفر میکند تا از تنشهای زندگیش دوری کند، اما متوجه میشود که جنگل، شیاطین درون او را به شکل حیرتانگیزی زندگی میبخشد
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
دیوید کانفیلد – Entertainment Weekly – 9.1 از 10
فیلم مغزداری است اما تجربه احساسیش چیزی است که از همه پررنگتر است. ضرب نمایشنامه شاید گیجتان کند اما احساس پشت آنها بسیار شیشهای و شفاف است.
کیت اربلند – IndieWire – 9.1 از 10
همان گونه که لوین ترهات و لاطائلات فرهنگ کنونی را آشکار میسازد روابط لطیف فرومیپاشند.
رابرت دنیلز – the Playlist – 9.1 از 10
خاص و بیحالت، مضحک اما فلسفی، خرس سیاه کمدیای است که بازتولید شده است و با پایان دیوانهکننده و از خود بیخود کننده مطابقت داده شده است.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه reelviews
نمره 7.5 از 10
احتمالا بهترین حالت بررسی « خرس سیاه » این است که آن را به عنوان دو فیلم کوتاه (هر یک اندکی کمتر از 1 ساعت ) با بازیگری همان سه بازیگر اصلی (« آبری پلاتزا »، « سارا گدون »، « کریستوفر ابوت ») در نظر بگیریم. صرف نظر از بند متصل کنندهای که کارگردان و نویسنده فیلم، « لورنس مایکل لوین » فراهم آورده است، هر فیلم به خودی خود خوب است. اولین داستان درباره مقدمهای در مورد تاثیری ناپایدار بر ازدواجی شکننده و متزلزل است. دومین داستان به پشت پرده خلق یک فیلم مستقل میرود و گستره اعمالی که یک کارگردان کمالطلب برای به دست آوردن درست همان اجرایی که مدنظر دارد انجام میدهد را نشان میدهد، هر چند که این اعمال از لحاظ روانی سواستفادهگرانه باشند.
در خرس سیاه چیزهایی بیشتر از دو داستان مذکور در جریان است. هر دو شامل همان بازیگران با همان اسامی هستند. هر دو برخی از موتیفهای اصلی (مثل لباس حمام قرمز آبری پلاتزا) را شامل میشوند و هر دو شامل صحنههایی هستند که آگاهانه طنینانداز یا تکثیری از صحنه دیگرند. اما فهمیدن این نکته که همه اینها چه معنایی دارد – اگر اصلا معنایی داشته باشد (برخلاف خوشگذرانی کارگردان با مخاطب با تظاهر به اینکه معنایی دارد) – به بیهودگی ختم میشود. مشخصا جواب صحیحی وجود ندارد. فیلم پایان باز دارد و میتواند به همین سادگی باشد که یکی یا هر دو داستان برونده یک کارکترند (نویسنده) و تنها نمود «حقیقت» یک مقدمه و اختتامیه کوتاه است.
داستان نخست « الیسون » با بازیگری پلاتزا را به عنوان یک نویسنده و کارگردان نشان میدهد که برای الهام گرفتن مدتی از کار کناره گیری میکند. او اتاقی در خانه کنار دریاچه « گیب » با بازیگری ابوت و همسر باردارش، « بلیر » با بازیگری گدون، اجاره میکند. حاضرجوابیها نشان میدهد که چقدر رابطه گیب و بلیر فرسوده است و بارقه غیرقابل کتمانی بین او و الیسون وجود دارد. اما الیسون تمام چیزی که میگوید نیست و گذشته رنگارنگ و متناقضنمایش به صورت مبهم و ضمنی انسان را یاد نحوه معرفی پیشینه جوکر در فیلم شوالیه تاریکی « کریستوفر نولان » میاندازد.
در داستان دوم، گیب و الیسون زوج مزدوج (نا)شادی هستند. گیب یک کارگردان با انگیزه و کوشا، جدی و سختکوش، و در آستانه رفتارهای سادیستیک است و الیسون الکلی نقش اصلی فیلمش است. بلیر یکی دیگر از بازیگران همان فیلم است، یک فیلم ایندی که در آن زوج فیلم پساندازهایشان را هدر دادهاند. برای اینکه بهترین اجرا را از جانب الیسون شاهد باشند، گیب و بلیر تظاهر میکنند که رابطهای پنهانی دارند. رابطه آنها اثر مطلوب (و حتی بیشتر) را کسب میکند. گیب عامل عواقب غیرمنتظره را محاسبه نکرده است و این امر هر آن امکان دارد موجب رسواییای برایش شود.
خرس سیاه صحنه نمایش آبری پلاتزا برای نشان دادن عمق استعدادهایش به مخاطبین است. چه بازی کردن شخصیت اسرارآمیز، تندمزاج، مداخلهگر داستان اول باشد یا شخصیت درهمشکسته، اذیت شده و الکلی داستان دوم باشد، پلاتزا همواره نقش را به نحو باورکردنیای درمیآورد. تمایل شدیدش به انتخاب محصولات مستقل نسبت به فیلمهای جریان عمومی قابل دسترس او را از لیست بهترینها به دور داشته است. برای کسی که عموما برای کار کمدیش شناخته شده است خرس سیاه میتواند نقطه عطفی برای شناساندن تواناییهایش در بازی کردن درام باشد. پلاتزا در مجاورت بازی و همکاری خوب گدون و ابوت بوده است اما هیچ یک از این دو حتی به گردپای تاثیر پلاتزا در فیلم هم نمیرسند.
نحوهای که لوین خرس سیاه را ساختاربندی کرده است به نظر میآید ارتباط متقابل احتمالی بین داستانهای معمایی که هیچ راه حل منسجمی ندارند باشد. بخشی از خوشگذرانی همین است – حدس زدن این که همه اینها چه معنایی دارند. برای افرادی که داشتن تجربهای منفعلتر را دارند خرس سیاه ناامیدکننده خواهد بود اما برای کسانی که دوست دارند رشتههایی که دو داستان را درهممیتنند را در کنار هم بگذارند دو بار لذت بخش خواهد بود.
مترجم: پدرام موسیپور
دیدگاه بگذارید