نویسنده: John Lasseter (جان لاسِتر), Andrew Stanton (اندرو استانتون),
8.5 | |
84 | |
0.98 |
خلاصه داستان:
وقتی یک اسباببازی جدید به نام «فورکی» به «وودی» و باقی دوستاناش میپیوندد، یک سفر جادهای در کنار دوستان قدیمی و جدید نشان میدهد که دنیا برای یک اسباببازی چقدر میتواند بزرگ باشد...
بازیگران:
تصاویر فیلم:
خلاصه نظر منتقدان:
آی جی ان (نمره ۹.۵ از ۱۰)
«پیکسار» یک قسمت مسرتبخش دیگر که در عین حال به شکلی عمیق متاثرکننده است را به این فرنچایز بلاک باستر خود اضافه کرده است.
آلونسو دورالد – د راپ (نمره ۹.۵ از ۱۰)
«پیکسار» میتوانست خیلی راحت این سری را با کشیدن دستی به سر و روی فیلمهای قبلی که به شدت دوستداشتنی بودند و تماشای آنها لذتبخش و جذاب بود، بازنشسته کند. ولی اگر آنها میتوانند این سطح از شگفت انگیز بودن را حفظ کنند، بگذارید که به کار خود ادامه دهند و باز هم بسازند.
مایکل فیلیپس – شیکاگو تریبون (نمره ۸.۸ از ۱۰)
در حالی که همه ما، درست مثل سینمادوستان، این فرنچایز و استراحت دنباله آن را تجربه کردهایم، این فیلم بدون این که صرفا احساسات را تحریک کند چراغی برای سینما در تابستان است.
دیوید ارلایش – ایندی وایر (نمره ۸.۳ از ۱۰)
صحبت در مورد «داستان اسباببازی ۴» یعنی صحبت در مورد «فورکی». این فیلم از آن اثاریست که در ابتدا هیچ دلیل قانع کنندهای برای وجود داشتن ندارد – که سومین قسمت از فرنچایزی که امضای «پیکسار» است اجباری ولی رضایتبخش چیزی در حدود ۱۰ سال پیش توانست ماجراها را ختم کند – ولی با این حال «فورکی» به تنهایی این ماشین پولساز صرف را تبدیل به چیزی شگفت انگیز و زیبا میکند که این سری ریشهدار برای تکمیل شدن به شکلی واقعی به آن نیاز داشت. «فورکی» آن قهرمانی است که ما در سال ۲۰۱۹ به آن نیاز داریم.
تومریس لافلی – تایم اوت (نمره ۸ از ۱۰)
با توجه به این که بعضی وقتها خیلی درگیر مسائل منطقی خود است، «داستان اسباببازی ۴» نمیتواند تمامی نقاط خود را به هم متصل کند. با این حال، فیلم در این مجموعه جایگاه شایستهای به دست میآورد، خصوصا با دستمایه قرار دادن طراحی صحنه بدیع و جذاب «باب پالی»، که توانسته یک جشنواره متنوع از یک مغازه عتیقه فروشی خاک گرفته تا عروسکهای کابوسگونه را به زیبایی در یک فیلم گرد هم بیاورد.
درن فرنیچ – انترتینمنت ویکلی (نمره ۷.۵ از ۱۰)
«داستان اسباببازی ۴» به بلندای نسخههای قبلی از لحاظ احساسی بودن نمیرسد. جوکهای خوبی در فیلم وجود دارد که عمل میکنند و سکانسهای مربوط به سرقت که درست از آب درنیامدهاند. پایانبندی تاثیرگذر است، اگرچه شما اکنون نسبت به هر پایانی برای این قصه بیاعتمادید. یک جورایی حس کمارزش بودن میدهد.
مت سینگر – اسکرین کراش (نمره ۷ از ۱۰)
از نظر من، هیچ شکی نیست که «داستان اسباببازی ۴» ضعیفترین نسخه در سری است. ولی همچنین ریسکیترین است و وز لحاظ غیرقابلپیشبینی بودن، لذتبخشترین.
پیتر بردشا – گاردین (نمره ۶ از ۱۰)
شاید این فقط یک تکرار ایدههای قبلی و داستان همان باشد، ولی آن را با چهارمین فیلم دیگر فرنچایزها مقایسه کنید و متوجه شوید که اثر پیکسار چرا یک الماس سرگرمکننده و زیبا است.
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه IndeWire
نمره 7.5 از 10
بخشی از مشکل «داستان اسباببازی ۴» این است که پایان «داستان اسباببازی ۳» چیزی نزدیک به بینقص بود – یک بخش پایانی که به شکلی متفاوت (ولی در عین حال تاثیرگذار) با بزرگسالان و خردسالان صحبت میکرد. این فرنچایز پس از سال ۲۰۱۰ هم با یک سری قسمتهای کوتاه و ویژه تلوزیون به حیات ادامه داد – یک راه معقول برای ارائه یک «راه حل» به طرفداران در حالی که به واکنشهای نسبت به نسخه سوم هم لطمهای وارد نشود. وسوسه برای «بیشتر»، اما، نهایتا باعث شد که «دیزنی» (Disney) و «پیکسار» (Pixar) کوتاه بیایند و نتیجه «داستان اسباببازی ۴» شود – یک دنباله قابل احترام که تولدش بر خلاف افکار اولیه بود و به شکل متناقضی هم غیرضروری است و هم مغتنم.
«داستان اسباببازی ۴» چیزی را به نمایش میگذارد که از وقتی معرفی شد انتظارش میرفت: هیچ چیز جدیدی برای پوشش دادن وجود ندارد. بیشتر فیلم روی چیزهایی مانور میدهد که در یک یا بیش از یک نسخه از این مجموعه روی آنها تمرکز شده بود. کانسپت کلی بزرگ شدن کودکان و ثابت ماندن اسباببازیها به عنوان یک استعاره از توالی پستی و بلندیهای زندگی دیگر به مانند قبل سهمگین نیست. سکانسهای اکشن بیش از این که چیزی بدیع باشند اجباری به نظر میرسند. اوقاتی است که شما حس میکنید فیلمنامه نویسان اثر «اندرو استنتن» (Andrew Stanton) و «استفانی فولسم» (Stephany Folsom) (که یک سری افرادی که اسم آنها آورده نشده هم به آنها کمک کردهاند) به شدت در تقلا بودهاند تا یک خط داستانی کممایه را آنقدری پر و بال بدهند که برای یک فیلم سینمایی معقول به نظر برسد. از یک لحاظ، این غافلگیرکننده است که نتیجه نهایی همان قدری رضایتبخش از آب درآمده که اکنون به نظر میرسد، ولی شاید این به خاطر آن حس الفت عمیقی است که ما با «وودی»، «باز» و تمامی اسباببازیها و اکشن فیگورهایی که زمانی اتاق «اندی» (Andy) را پر کرده بودند، داریم.
فیلم با یک مقدمه آغاز میشود که بین وقایع «داستان اسباببازی ۲» و «داستان اسباببازی ۳» جریان دارد. آن جا علت غیبت اسرارآمیز «خاتون / بو پیپ» (Bo Peep با صداگذاری «آنی پاتس» (Annie Potts)) از سومین نسخه توضیح داده میشود – چیزی که به طور مختصر در فیلم سال ۲۰۱۰ توسط «وودی» (تام هنکس (Tom Hanks)) به آن اشاره شده بود. سکس داستان به عصر مدرن میرود، جایی که «بانی» («مدلین مک گراو» (Madeleine McGraw))، صاحب جدید کلکسیون اسباببازیهای «اندی»، قرار است تا عازم اولین روز از مهد کودک خود شود. اگرچه او دارد بزرگ میشود، ولی هنوز هم با اسباببازیهای خود بازی میکند، حداقل برخی از آنها. یکی از عروسکهایی که معمولا در کمد جا میماند «وودی» است. «بانی» معمولا نشان کلانتری او را برمیدارد و به «جسی» («جوان کیوزاک» (Joan Cusack)) وصل میکند. «وودی» هنوز به آن اعتقاد که این وظیفه یک اسباببازی است تا زندگی صاحبش را بهتر کند ایمان دارد و به همین خاطر در کوله پشتی «بانی» قایم میشود تا او را در مهد کودک همراهی کند. آن جا، او به صاحبش به شکلی یواشکی در یک پروژه کاردستی کمک میکند. «بانی» یک اسباببازی جدید میسازد – «فورکی» («تونی هیل» (Tony Hale)) – که از یک قاشچنگ پلاستیکی، یک آبسلانگ شسکته و پیپ پاککن به وجود آمده است. او عاشق این اسباببازی دستساز خود میشود و «وودی» خودش را به عنوان نگهبان او منصوب میکند. وقتی «فورکی» طی یک سفر موفق به فرار میشود، «وودی» به دنبال او میرود. «باز» («تیم الن» (Tim Allen)) هم خیلی زود به قافله اضافه میشود. وقتی آنها به دنبال «فورکی» هستند، «وودی» دوباره با «خاتون» ملاقات میکند و با یک عروسک جدید هم آشنا میشود، «گبی گبی» («کریستینا هندریکس» (Christina Hendricks))، که چیزی را میخواهد که فقط «وودی» میتواند آن را تامین کند.
جزئیات اولیه از «داستان اسباببازی ۴» حاکی از این بود که این اثر قرار است یک فیلم «کمدی عاشقانه» با حضور «وودی» و «خاتون» باشد. اگر به جوهره اثر بنگریم، شاید فیلم همین است، اگرچه عناصر عاشقانه فیلم دوزشان کم شده است. «خاتون» تبدیل به یک قهرمان اکشن شده و تعاملات او با «وودی» بیشتر جنبه «رفاقتی» دارد. (این به قیمت کنار رفتن «باز» تمام شده، کسی که مدت زمان حضورش به شکل ملموسی کاهش پیدا کرده است.) تعداد محدودی تازه وارد هم در فیلم حضور دارند – «گبی گبی» درون ستیز که بیشتر تنها و اغفال شده است تا یک شخصیت بد، تقلیدی کانادایی از «اول نایول» (Evel Knievel) یعنی «دوک کابوم» («کیانو ریوز» (Keanu Reeves))؛ یک زوج اسباببازی مدل حیوانات عجیب یعنی «بانی» («جوردن پیل» (Jordan Peele)) و «داکی» (کیگن مایکل کی (Keegan-Michael Key))؛ و «وینسنت» صامت، یک مانکن که انگار مستقیما از سری «مورمور» (Goosebumps)) به اینجا آورده شده است. شخصیتهای قدیمی مثل «رکس» («والاس شاون» (Wallace Shawn))، «هم» («جان رتزنبرگر» (John Ratzenberger))، «جسی»، و «آقای سیب زمینی» («دان ریکلز» (Don Rickles)) که فوت کرده و صداگذاری او با حقهای مبنی بر استفاده از صداهای قبلا ضبط شده از او انجام شده) «لحظاتی» را برای عرضه اندام پیدا کردهاند.
یکی از نکاتی که «داستان اسباببازی ۴» در آن عالی است، کمدی آن است. فیلم رویکرد روشنتری نسبت به «داستان اسباببازی ۳» دارد، اثری که به جاهای تاریکی وارد شده بود. آن خصوصیت عاشق آت و آشغال «فورکی» (و تلاشهای خشمگینانه «وودی» برای محدود کردن آن) باعث ایجاد جوکهای قدیمی ولی تاثیرگذاری میشود. شخصیت «کیانو ریوز» یعنی «دوک کابوم» یک جفت بینظیر برای آنهایی است که بازیگر را در نقش «تد» به یاد میآورند. و «باز» همچنان همه چیز را اشتباه میگیرد، مثل شنیدن صدای درونی خود. (او فرصت ادای دیالوگ همیشگیاش را پیدا میکند – یا حداقل بخشی از آن را. هیچ فیلمی از «داستان اسباببازی» بدون آن کامل نخواهد بود، مثل «جان سخت» که بدون آن دیالوگ امضایش معنایی ندارد… خودتان بهتر میدانید.)
«داستان اسباببازی ۴» را «جاش کولی» (Josh Cooley) کارگردانی کرده که تجربه اولش در این سری است، او قبلا کار نویسندگی «درون و بیرون» (Inside Out) را برعهده داشته، قطعا این سابقه او را تبدیل به یک کاندیدای شایسته برای هدایت این فیلم کرده است. از هر نظر، «کولی» نزدیک به مدیر عامل سابق «پیکسار» یعنی «جان لستر» (John Lasseter) کار کرده است. «لستر»، که کارگردانی دو قسمت اول «داستان اسباببازی» را برعهده داشت، زمانی به عنوان تنها سکاندار هدایت «داستان اسباببازی ۴» شناخته میشد ولی همکاری او، اگر اصلا چیزی از آن باقی مانده باشد، نادیده گرفته شده است (صرفا در حد یک عبارت «داستانی از» در تیتراژ).
کارگردانی «کولی» ماهرانه است ولی هیچ چیز فوقالعادهای در مورد ظاهر فیلم وجود ندارد. شاید به این خاطر که انیمیشنهای سه بعدی و روند پیشروی فنی آنها با یک «دیوار» مواجه شده است. «داستان اسباببازی ۴» از نظر بصری در سطح بیشتر فیلمهای انیمیشنی سطح بالا است.
برای برخی از تماشاگران که در اواخر دهه سوم یا اوایل دهه چهارم زندگی خود هستند، «داستان اسباببازی ۴» در نگاه اول شاید سرشار از نوستالژی است. فیلم این حس را میدهد که بیشتر دوست دارد تا چیزهایی که قبلا وجود داشته را بازسازی کند تا این که راه جدیدی را برای خود درست کند. در سال ۲۰۱۹ «دیزنی» قسمتهای آخر زیادی را پخش میکند. «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) و «ظهور اسکایواکر» (The Rise of Skywalker) واضحترین آنهاست، ولی «داستان اسباببازی ۴» هم لایق جایگاهی کنار آنهاست. شاید یک نسخه جدید برای این سری انیمیشنی زیاد بود ولی به هر حال حداقل نسخه آخر قدرت نسخههای قبلی را از بین نمیبرد. من دلم برای «وودی»، «باز» و بقیه تنگ خواهد شد ولی، اگرچه کنار گذاشتن آنها یک زخم شیرین است، من امیدوارم که این به معنی خداحافظی باشد. وقت رفتن است و پایانبندی این فیلم یک خروج شکوهمند و امیدوارکننده را ارائه میدهد.
مترجم :دانیال دهقانی
نقد و بررسی فیلم به قلم Peter Bradshaw (پیتر بردشاو)
نشریه گادین
نمره 6 از 10
نقد «داستان اسباب بازی ۴»- شخصیتهای جدید اما همان داستان قدیمی
شاید این نسخه از سری « داستان اسباب بازی » صرفا تکرار ایدهها و خطوط داستانی قبلی باشد، اما در قیاس با نسخهی چهارم سایر فرانچایزها و آثار اخیر کمپانی « پیکسار» (Pixar)، یک جواهر سرگرمکننده و جذاب است.
با نگاه کردن به کارهایی که سری « داستان اسباب بازی » تا کنون به طور غیر قابل تصوری بهتر از سایر فرانچایزها انجام داده است، میتوان گفت اینبار یک کلاس برتر و ممتاز از پایانهای غیرمنتظره را به ما ارائه میدهد.
در مقایسه با بسیاری از نسخههای چهارم از فیلمهایی که در گذشته داشتهایم- مانند « آروارهها ۴: انتقام» (Jaws IV: The Revenge)؛ « سوپرمن ۴: در جست و جوی صلح» (Superman IV: The Quest for Peace)؛ « دانشکده پلیس۴: شهروندان گشتزن» (Police Academy 4: Citizens on Patrol)- «داستان اسباب بازی ۴ » در گروه دیگری جای میگیرد. اگر تا کنون هیچکدام از قسمتهای « داستان اسباب بازی » را ندیدهاید، احتمالا فکر میکنید این نسخه- که توسط نویسندهی با سابقهی کمپانی پیکسار، «اندرو استانتون» (Andrew Stanton) به همراه «استفانی فولسم» (Stephany Folsom) نوشته شده و کارگردانی آن را «جاش کولی» (Jash Cooley) به عهده داشته- یک جواهر بوده است.
زمانی که به آن نگاه میکنیم، با یک اثر با نشاط، خوش ذوق و جذاب رو به رو هستیم. ( اینکه در ده سال گذشته چقدر نسبت به استانداردهای انیمیشن بیتفاوت بودهایم ما را در حیرت فرو میبرد.)
با وجود بعضا دیالوگهای خوب و همچنین یک گریز دلپذیر به فیلم «غریبهها در قطار»(هیچکاک)؛ اما باید گفت این انیمیشن اساسا خودش را تکرار میکند: تکرار کاراکترها، ایدهها و خطوط داستانی؛ حتی اگر این کار را به صورتی روان و دلبربا انجام داده باشد.
دو نسخه آخر از سری داستان اسباب بازی به طور دلسرد کنندهای گرفتار ایدههای منسوخ و کهنه شدهاند. زمانی که کسی اسباب بازیها را نمیخواهد و آنها دور انداخته میشوند چه احساسی خواهند داشت؟
قبل از اینکه خودم پدر بشوم، به طرز سادهلوحانهای تصور میکردم در این مواقع این کودکان هستند که ترس از کنار گذاشتهشدن توسط پدر و مادرشان را دارند، اما بعد از اینکه پسرم به دنیا آمد، حقیقت مانند چراغی ذهنم را روشن کرد: کاملا برعکس است، این والدین هستند که ترس از لحظهای را دارند که فرزندشان دیگر میلی به بازی کردن با آنها نداشته باشد. در «داستان اسباب بازی ۳»، «وودی» (Woody)، «باز» (Buzz) و دیگر اسباب بازیها به یک مرکز اجتماعی منتقل میشوند که به طور ترسناکی به خانههای قدیمی شباهت دارد و توسط ساکنان بدلحنی اداره میشود. رستگاری زمانی برای اسباب بازیها اتفاق میافتد که به یک کودک جدید به نام «بانی» (Bonnie) داده میشوند.
در واقع «داستان اسباب بازی ۴» دوباره همین داستان را شروع میکند. همان مسیر قبلی، کودک جدید، هرچند یک فلاشبک ماهرانه یک پیشداستان را به درام داستان اضافه میکند:
گذشتهای میان «وودی» و یکی از شخصیتها وجود دارد. همچنین با یک اسباب بازی جدید آشنا میشویم: زمانی که «بانی» باید برای اولین روز حضورش در مهد کودک خانه را ترک کند، «وودی» در کوله پشتیاش قایم میشود تا مراقب او باشد، و شاهد این است که «بانی» از یک چنگال پلاستیکی اسباب بازی سادهای میسازد و او را «فورکی» (Forky) صدا میکند و به همراه خودش به خانه میآورد. زمانی که «بانی» به همراه خانوادهاش به یک سفر جادهای میروند «فورکی» بیچاره(با صدا پیشگی تونی هیل، Tony Hale) به ناچار در یک فروشگاه عتیقه فروشی گم میشود. وودی و بقیه دار و دسته باید او را نجات دهند. آنها با شخصیتهای جدیدی رو به رو میشوند: یک عروسک خبیث به نام «گبی گبی» (کریستینا هندریکس، Christina Hendriks) به همراه دستیاران شرورش که سایههایی از «لوتسو»، خرس وحشتناک «داستان اسباب بازی ۳» را در خود دارد؛ یک زوج جدید بامزه، «بانی» (Bunny) و «داکی» (Duckie) (جوردن پیل و کیگان-مایکلکی-Jordan Peele , Keegan Michael Key) و یک موتور سوار بدلکار کانادایی بسیار سرگرم کننده به نام «دوک کابوم» (کیانو ریوز، Keanu Reeves).
«فورکی» بالقوه یک کاراکتر بسیار جالب است؛ تمام اسباب بازیهای دیگر توسط شرکتها ساخته شدهاند، اما چه اتفاقی میافتد اگر یک اسباب بازی عملا توسط یک کودک ساخته شود؟ آیا یک پیوند ابتدایی و حتی درهمآمیزانه میان خالق و مخلوق وجود دارد؟ خب، واقعا نه. هرچند که در اینجا به این موضوع پرداخته نمیشود، اما «فورکی» با قوانینی مشابه سایر اسباب بازیها زندگی میکند.
بیهوده است که شروع به شکایت از وجود اتفاقات غیرممکن در فیلمی بکنیم که دربارهی اسباب بازیهای جادویی است، اما برای نخستین بار نوعی طفره رفتن و نادرستی در فرانچایز داستان اسباب بازی احساس کردم.
در فیلم چهارم، سازندگان تصمیم گرفتهاند تا دکمهی ریست را فشار دهند و به سادگی موقعیت داستانی را با یک کودک جدید، «بانی» به جای «اندی»، از نو شروع کنند. مشکلی نیست، اما بعد از گذشت تقریبا یک دهه استفاده از آنها، این اسباب بازیها باید کهنه و تکه تکه شده باشند. از بین رفتن آنها به عنوان یک شئ باید یک مسئلهی جدی قلمداد شود. با این حال «وودی» و بقیه اسباب بازیها مانند مروارید، مانند اسباب بازیهای نو، سالم و با طراوت به نظر میرسند. البته خندهدار است که نگران چنین مسئلهای باشیم، با این وجود «داستان اسباب بازی ۲» به طور مشخصی دربارهی این بود که چگونه اسباب بازیها میخواهند مانند عتیقههای موجود در کلکسیونها جاودانه شوند و با معاملهای شیطانی، کیفیت اولیه و تازه بودن خود را در زیر لایهای از سلیفون حفظ کنند، آن هم به قیمت اینکه از عشق کودکان محروم بمانند. فانی بودن آنها به عنوان شئ، یک موضوع جدی بود که در اینجا به طور کلی کنار گذاشته شده است.
از منظر تلاش برای دستیافتن به کمی برابری جنسیتی بیشتر، «داستان اسباب بازی ۴» به «مردان ایکس» (X-Men) و «مردان سیاهپوش» (Men In Black) میپیوندد؛ و این کار را به شکلی طبیعی و بیریا انجام میدهد. یکی از پیامدهای آن این است که تنها کودکان نیستند بزرگتر میشوند، بلکه خود اسباب بازیها هم در حال رشد هستند. خوشحالم که چنین چیزی را میبینم. «داستان اسباب بازی ۴» به هیچ وجه بد نیست، اما زمانش رسیده که آن را رها کنیم.
مترجم :عرفان نادری
1
دیدگاه بگذارید
بیست دقیقه ابتدایی فیلم با مروری بر گذشته و اتفاقات در حال همراه میشه در سه قسمت قبل اسباب بازی ها برای اینکه توسط صاحبانشون انتخاب بشن حتی با هم رقابت می کردن و اگر کنار گذاشته می شدن احساس پوچی و بی هدف بودن پیدا کرده و حتی زندگی خودشون و دیگران رو نابود می کردند اما در قسمت فعلی وودی به یک نگرش تازه و پختگی و بلوغ فکری رسیده که در برابر انتخاب نشدنش توسط بانی مساله رو برای خودش حل شده میدونه، وودی در یکی از قسمت های قبلی به خاطر گم شدن کلاهش و ترس… ادامه »