خلاصه داستان:
رضا و دوستش منصور که به کیف قاپی مشغول هستند از طریق مادرش متوجه میشود که دختر فردی پولدار نذر کرده است که با یک جانباز ازدواج کند به همین دلیل رضا تصمیم میگیرد خود را به دختر نزدیک کند تا بتواند با وی ازدواج کند.
تصاویر فیلم:
نقد و بررسی فیلم به قلم عباس نصراللهی
نمره 3 از 10
نزول سلیقه مردم تا این حد در بحث سینما و انتخاب فیلمها برای تماشا و البته تعریف و تمجید بعد از تماشای فیلمها، موضوعی است که ریشه در سالیان دراز دارد و مربوط به یک سال و دو سال نمیشود، و صحت و درستی این مساله را زمانی بهتر میتوان متوجه شد که تعداد آثار سخیف روی پرده بیشتر و بیشتر میشوند و بینندگان آنها نیز خوشحال و سرمست از تماشای این آثار از سالن سینما بیرون میآیند. پیش از نگاه به فیلم «هزارپا» آخرین ساخته ابوالحسن داوودی نیاز دیدم که این مساله را مطرح کنم، زیرا وقتی فیلمی با این سطح از امکانات و بازیگر تا این حد میتواند نازل باشد، توقعی از دیگر آثار نیست، گرچه که سینما همیشه جای غافلگیری است و همواره میتوان منتظر ظهور آثار خوب و قابل قبول در ژانرهای مختلف ( در مورد سینمای ما صرفا درام و کمدی) بود. اما در حال حاضر سینما روی دستان آثار دم دستی و پر بازیگری میگردد که حتی در اکثر مواقع همان جنبه سرگرمی را نیز دارا نیستند.
«هزارپا» مانند بسیاری دیگر از آثار به اصطلاح کمدی این سالهای سینما با انتخاب ستارههای این ژانر فروش خود را تضمین کرده است، زیرا وقتی مردم برای تماشای نقش آفرینی ستارههایشان پا به سینما بگذارند، بلیط را خریداری کنند و هزینه آن را بپردازند، کار تمام است و نتیجه فروش حاصل شده، اما اینکه چه بلایی بر سر سلیقه مخاطب میآید و کوچکترین حرکت مثبتی در راستای پرداخت درست به ژانری خاص انجام نمیشود نیز دیگر مهم نیست. «هزارپا» با دست گذاشتن روی دههای از تاریخ مملکت، صرفا تلاش داشته تا نقصانی برای شخصیت اصلی خود ایجاد کند و از آن نقصان بهره درست در راستای پیشبرد قصه ببرد، این کار به خودی خود جذاب است و برای بیننده کشش ایجاد خواهد کرد، مانند بسیاری از آثار کمدی که در جهان ساخته میشوند، اما داشتن این ایده نه تنها کافی نیست که استفاده نادرست از آن به راحتی بلای جان فیلم خواهد شد.
«هزارپا» در استفاده از برهه خاص تاریخی که معطوف به ایران بعد از جنگ است نه در پرداختن به خرده داستانهایش موفق است و نه در نمایش شکل خاص زندگی در آن زمان که شامل لباس پوشیدن و محدودیتهای مردم میشده است، در واقع خرده پیرنگهای قصه که از فیلمهای مختلف کمدی سینمای ایران نیز وام گرفته شده در خلق موقعیتی خاص برای شخصیت اصلی آن قدر قوت ندارد که خنده دار به نظر برسد و حتی در چند مورد نیز بی معنی است، به طور مثال گروهی که به دنبال کیف هستند کوچکترین کاراییای در پیشبرد قصه ندارند و از آنها بدتر حضور طولانی مدت اما بی رمق مجاهدین در فیلم است، حضوری که صرفا برای نمایش ایران آن زمان انتخاب شده و ضعفهای متعدد فیلمنامه با پرداختن به این خرده پیرنگها و جهشهای فراوان به این سو و آن سو نیز حل نشده است. حذف این دو گروه از قصه و کمتر شدن زمان فیلم و تمرکز روی شخصیتهای اصلی و پرداختن درست به داستان نصفه و نیمه عشقیای که در فیلم وجود دارد، در بدترین حالت میتواسنت هزارپا را تبدیل به یک فیلم تکراری قابل قبول کند، اما وجود شخصیتهای بی ربط و متعدد در قصه فیلم هم زمان آن را بسیار بیشتر از حد تحمل کرده و هم کاملا بر پایین بودن کیفیت اثر تاثیر گذاشته است.
شخصیت رضا، شخصیتی است که با وجود تکراری بودن میتوانست بازهم جذاب باشد، اما درگیر شدن او در مسائل بی ربط مختلف این جذابیت را کم کرده و تنها طناز بودن ذاتی رضا عطاران گاهی خنده بر لب بیننده میآورد. اساسا ژانر کمدی و فیلمهای طنز همیشه در دل خود حرفهایی نقادانه و سازنده میزنند، و اگر ادعایی در این راستا نداشته باشند تنها به خنداندن مردم بسنده میکنند و راهی درست (مقصود آثار قابل قبول سینمایی است) برای نائل شدن به این موضوع پیدا خواهند کرد، «هزارپا» با توجه داستان و موقعیت تاریخیش، نه تنها نمیتواند نقد کند، بلکه اگر چنین هدفی نداشته در خنداندن مردم نیز موفق نیست، زیرا تکیه اصلیش بر شوخیهای جنسی متعدد گذاشته شده (اتفاقی که در همه جا میافتد اما با توجه به جنس شخصیتها و پیشرفت قصه) موضوعی که در مورد دایی رضا و مادر دوستش کاملا صدق میکند و اتفاقا یکی از خرده پیرنگهای جذاب و خنده دار فیلم است، اما کاملا در میانه فیلم رها میشود و بلاتکلیف میماند. تعدد شوخیهای جنسی در سالن سینما بیننده را به طور مقطعی به خنده میاندازد، اما صرفا هیچ کارایی دیگری ندارد و میزان قوت و قدرت فیلم را کم میکند و قطعا خدمتی هم به ژانر نخواهد کرد.
یک سوم پایانی فیلم با ورود شخصیتهای بی ربط زیاد، کاملا از دست رفته و بی معنی است، از جایی که به جان رضا سو قصد میشود و او با ماشین ترمز بریده در یک جاده کوهستانی بدون آنکه کوچکترین آسیبی ببیند و کسی از او توضیح بخواهد، از سوقصد جان سالم به در میبرد، فیلم کاملا رابطهاش را با بیننده از دست میدهد و هم پیرنگ اصلی از بین میرود و هم قصه جدیدی که گشوده شده کاملا بی منطق و بدون معنی رها میشود. فیلمنامهای که پر از اشکال است و تقریبا هیچ نقشی در فیلم ندارد اصلی ترین مشکل فیلم است، فیلمنامهای که حتی موفق نمیشود دنیایی را برای بیننده خلق کند تا رفتارها و حالات شخصیتها باورپذیر به نظر برسند و اتفاقاتی که در فیلم رخ میدهند آن قدردور از ذهن نباشند.
رضا عطاران همیشه میتواند بیننده را بخنداند، اما در این فیلم که وام دارد چند اثر کمدی دیگر است، یک شخصیت تکراری است. جواد عزتی همچنان نبوغ دارد اما باز هم تکراری است. بازی سارا بهرامی و امیر مهدی ژوله آن قدر بد است که به وضوح به چشم بیننده بیاید.
«هزارپا» فیلمی است با یک فیلمنامه پر از اشکال و شخصیتهای متعددی که منفعل و بدون کاربرد هستند و زمان زیادی از فیلم و البته انرژی بیننده میگیرند بدون آن که کوچکترین اثری داشته باشند. فیلم با تمرکز روی پیرنگ اصلی میتوانست جذاب باشد، اما هم پیرنگ اصلیش را از دست میدهد و هم در نمایش خرده پیرنگها کاملا نا موفق است.
یک فیلم کمدی که صرفا برای خنده مردم ساخته میشود، میتواند در عین حال فیلم خوبی نیز باشد، فیلمی که کمی سینما در خود جای بدهد.
2
دیدگاه بگذارید
فرق هست بین سلیقه مخاطبینی که گاهی به سینما می روند و فیلم خوب هم نمی بینند و فقط به عشق عطاران و کمدی این فیلم را می بینند و کسانی که شاهکارهای سینما را می بینند و این فیلم را با آن مقایسه می کنند مسلما بهترین مقایسه مقایسه منصفانه و گرفتن نظر هر دو گروه است. در نتیجه این فیلم را می توان جزو معدود کمدی های خوب و هدفمند سینمای ایران دانست که بعضی شوخی هایش مخاطب عام را غافلگیر می کند و امتیاز من به آن ۶ است.
سلیقه مخاطب تا حدی تاثیرپذیر از ساخته سینماست، نمی توان تمام دلیل استقبال از فیلمی را به زحمات گروه سازنده فیلم ارجاع داد و حتی بالعکس. این تعامل دو طرفه است. اما با تمام خوبی های فیلم مذکور باید این نکته را اذعان نمود که متاسفانه کمتر طنزی را شاهدیم که خلاقانه باشد. ادامه یک شوخی ای که جایی جواب داده است ممکن است لوس شود و نه تنها پاسخ نداشته باشد بلکه تنفر ایجاد کند. چقدر می توان از پوشش های دهه شصت استفاده کرد (شوخی نهنگ عنبر)؟ یا تکرار بازی های جواد عزتی؟ ایشان واقعا بازیگری قابل و… ادامه »