ناصر ملکمطیعی، بازیگر و کارگردان سینما و یکی از بزرگترین نامهای سینمای عامهپسند ایران که حضوری کوتاه اما موثر در آثار سینمای متفاوت نیز داشت، دیشب در هشتاد و هشتاد سالگی درگذشت.
او با وجود منع از بازیگری از زمان انقلاب و حضور کوتاه در تنها یک فیلم (” نقش و نگار”، ۱۳۹۲) همچنان یکی از محبوب چهرههای تاریخ سینمای بود. بدون این که دعوای قدیمی و بیفایدۀ دشمنان و دوستداران فیلمفارسی به پایان و یا حتی به نتیجهای روشن رسیده باشد، بعد از انقلاب فیلمهای ناصر ملکمطیعی با ویدئوهای غیرقانونی و بعدتر از طریق شبکههای ماهوارهای به بخشی آشنا از حافظۀ بصری فرهنگ معاصر ایران بدل شد. به موازات آن، در تناقضی آشنا، “مبارزه با ابتذال” در سینمای بعد از انقلاب به تولد دهها مقلد بیاستعداد از ستارههای با استعدادی مثل ناصر ملکمطیعی انجامید.
ناصر ملکمطیعی مثل خیلی از ستارگان بزرگ سینمای کلاسیک (همفری بوگارت، راج کاپور، آلبرتو سوردی، توشیرو میفونه) کمابیش همیشه یک نقش را بازی کرد: نقش خودش را. در این موارد الزاماً هنر بازیگری و گسترۀ تواناییهایی بازیگر در جانبخشیدن به شخصیتها و صورتهای مختلف نیست که اهمیت دارد (اگرچه همه این نامها در محدودهای ظریف، تنوعهای خاص خودشان را به شخصیتها بخشیدهاند) بلکه بازیگر/ستاره به شمایلی تبدیل میشود که تماشاگر آمال و امید خودش را در آنها میبیند.
اشکها و مشتها
ناصر ملکمطیعی در سال ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. آشناییاش با سینما از سن خیلی کم شروع شد. امتیاز او به نسبت بقیه بچههای سینمادوست آن روزها این بود که پدر خودش صاحب یک سالن سینما (سینما شرق واقع در خیابان سیروس) بود و در سالهای نمایش فیلمهای صامت، جواد معروفی پای پردهاش پیانو میزد. برخلاف تداوم نام ناصر ملکمطیعی در سینما، پدر او که در اصل کارمند وزارت پست و تلگراف بود چندان خیری از سینماداری ندید و بعد از مدتی ضرر دیدن، سینمایش را واگذار کرد.
آقای ملک مطیعی به موازات تحصیل عمومی، درس بازیگری در مدرسه شبانه گرفت. معلم ورزش در دبیرستان شد و در کنارش انجمن نمایش مدرسه را هم میگرداند. حتی در مدرسه دارالفنون دوره داوری کشتی دید، اما بعد از دیدن آگهی دعوت از علاقهمندان بازیگری به تیم سازندۀ فیلم کمدی نوروزی “واریته بهاری” (۱۳۲۸)، ساختۀ اسماعیل کوشان، پیوست و در نقشی کوچک در کنار بعضی از بااستعدادترین بازیگران تئاتر آن روزها مثل عزتالله انتظامی قرار گرفت.
دو فیلم در اوایل دهۀ ۱۳۳۰ شمسی کارنامۀ ملکمطیعی را دگرگون کرد و او را به مقام یک ستاره رساند. اول، برای کارگردان بیست و یک سالهای به نام مهدى رییس فیروز، در “ولگرد” (۱۳۳۱) بازی کرد، ملودرامی که محبوبیت زیادی بین تماشاگران ایرانی پیدا کرد (و بازیگر جوان بر خلاف “واریته بهاری” برایش دستمزد نسبتاً نظرگیر ۵۰۰ تومان گرفت) و بعد در فیلم جنایی (با مایههای ملودرام) “چهارراه حوادث” (ساموئل خاچیکیان) یکی از خوشساختترین آثار تاریخ سینمای ایران در آن دوران.
کارنامۀ ملکمطیعی در طی دو دهۀ بعد، تلفیقی از دو مایۀ ملودرام و تریلر (اکشن/جنایی/پلیسی) بود. در پر زد و خوردترین فیلمهایش همیشه جایی برای اشک ریختن در نظر گرفته میشد و در ملودراماتیکترین نقشهایش، فرصتی برای “سر جای خود نشاندن” دو سه آدم ناصواب. اما آن چیزی که این دو دنیای متناقض را به شکلی قابل قبول به هم پیوند میداد طنز ناصر ملکمطیعی بود که بیشتر به صورت تکگویی، جملههای قصار و اصطلاحات ناب تهرانی خودش را نشان میداد.
رواج فیلمهای موسوم به کلاه مخملی و حضور ملکمطیعی در آنها هم باعث افزایش باورنکردنی شهرتش شد و هم تکرارها و حضور در فیلمهای سرهمبندیشده تا حدی استعدادهایش را تلف کرد. اما نباید فراموش کرد که ملکمطیعی نه میخواست و نه احتمالاً میتوانست مثل ستارههای دیگری مثل فردین، زیر آواز بزند و احتمالاً فیلمهای کلاه مخملی و لباس جاهلی (که از آن طرف فردین در به تن کردن آنها ناموفق بود) باعث تمایز او میشد قلمرویی سینمایی میساخت که ملکمطیعی میتوانست در آن بیرقیب بماند.
با تمام بد و بیراهی که به فیلمهای کلاه مخملی میگویند، باید از وجود این فیلمها در متن سینمای عامهپسند استقبال کرد. شخصیت کلاه مخملی، که به اعتراف فیلمسازان و بازیگران سینمای ایران در هیچ کس به اندازه ناصر ملکمطیعی به نتیجه مطلوب نرسیده، مثل سینماهای عامهپسند و ژانری کشورهای دیگر (کابوی در فیلمهای وسترن آمریکایی، سامورایی در فیلمهای تاریخی ژاپنی) قالبی از پیش آماده و غنی برای قهرمانپروری فراهم میکرد. در این قالب عموماً مردانه، ستارگان و کارگردانان میتوانستند با کم و زیاد کردن شاخ و برگهای قراردادهای آشنا، معناهای تازهای بیافرینند. البته این تغییرها و تجدیدنظرکردنها در فرمولهای سینمای جاهلی همیشه موفق نبود.
مثلاً در در فیلم “کاکو” (ساختۀ شاپور قریب که بعضی از بهترین فیلمهای کارنامۀ ملکمطیعی را کارگردانی کرد)، شخصیتی که ملکمطیعی بازی میکند بعد از آزادی از زندان دیگر آن کلاه مخملی سابق نیست و دنبال آرامش است. در یک دعوا، به جای این که با قمهاش طرفِ گستاخ را سرجایش بنشاند، میرود پلیس خبر میکند. تماشاچیِ عادت کرده به عدالتِ چاقو و “مرد همه تن حریف” این را نمیپسندید و در سینماها، به خصوص سینماهای شیراز، اعتراض میکرد و حتی غذا و لنگه کفش به سوی پرده پرتاب میکرد. در واقع این مردم بودند که با استقبال یا عدم استقبالشان شخصیت سینمایی ناصر ملکمطیعی را در آثار عامهپسندش هدایت میکردند. این هم به ملکمطیعی محبوبتی بیسابقه میداد و هم دست و پایش را میبست.
معتمد خانوادهها و محل
ناصر ملکمطیعی در حمایت از جوانان و عدم حسادت به همکارانش در صنعت سینمایی که چنین صفتهایی در آن کمیاباند شهره بود. این ملکمطیعی بود که مثلاً در ورود فردین به سینما نقش داشت. در خیلی از نمونهها او به عنوان نقش فرعی در فیلمهای دیگران بازی کرد تا باعث کمک به گیشۀ این فیلمها شود. خود او با زبان ساده و روشن خودش در گفتوگو با روزنامۀ “شرق” فرق بین چهار ستارۀ مرد کلیدی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ را چنین بیان کرد:”خب هرکدام از ما در یک نوع کاراکتر جاافتاده بودیم. مثلا بهروز [وثوقی] ضدقهرمان، ولى دوست داشتنى بود. فردین با یک قران پول، خوشحال بود و میرقصید. من معتمد خانوادهها و محله بودم. بیک ایمانوردى هم شخصیتى داشت که شلوغبازى میکرد و بچهها دوستش داشتند.”
ملکمطیعی به خوبی فرق بین هنر و تجارت را میفهمید و برای درک آگاهیاش از سینما ورای آنچه که فیلمفارسی به تماشاگرانش میداد باید یکی از چند فیلمی که خودش کارگردانی کرد، یعنی “سوداگران مرگ” (۱۳۴۱) را دید، فیلمی دربارۀ مبارزه با قاچاقچیان هرویین که یکی از بهترین فیلمهای پلیسی/جنایی دهه چهل محسوب میشود.
به علاوه او حضوری همیشه ناشی از حمایت در فیلمهای سینمای متفاوت ایران داشت که مشهورترین نمونهاش “قیصر” است، اما بازی ناصر ملکمطیعی در مثلاً “سه قاپ” (زکریا هاشمی، ۱۳۵۰) به مراتب فراموش نشدنیتر است و او وقتی که شبها در تهران در ازای یک پنجم دستمزد همیشگیاش در این فیلم بازی میکرد، روزهایش باید سوار ماشین میشد و میرفت کاشان تا در “طوقی” (علی حاتمى) ایفای نقش کند.
وقتی برای “سه قاپ” جایزۀ بهترین بازیگر مرد نقش اول جشنوارۀ سینمایی سپاس را گرفت، نشان داد که چقدر میتواند با نسل تازۀ فیلمسازان و در متن سینمای مدرن ایران سهم داشته باشد، اما ندای مردم و علاقهشان به دیدن «آقا ناصر همیشگی» وسوسهای بود که به راحتی نمیشد از آن گذشت.
با وجود سالهایی بسیار پرکار بعد از بازی در “سه قاپ”، حضور ملکمطیعی در سینمای ایران از سال ۱۳۵۵ بسیار محدود و بعد از انقلاب، به طور کامل قطع شد. ملکمطیعی برخلاف بعضی ستارههای دیگر هرگز ایران را ترک نکرد و به مشاغل مختلفی مثل شیرینیفروشی و کار املاک و مستغلات دست زد.
در گفتوگو با روزنامۀ “شرق” میشد صدای مردی را شنید که هرگز با این طرد شدن کنار نیامده بود:”مزه انزوا و تنهایى را به شکل کافى و وافى چشیدم. همیشه احساس میکردم در جامعه خودم عقب افتادم، چون تنها شده بودم. عدهاى از دوستان قدیمیام از ایران و عدهاى هم به سراى باقى رفتند. دلبستگى و وابستگیام به کار سینما از یک طرف، تنهایى و گوشهنشینیام از طرف دیگر شرایط سخت و غیرقابل توصیفى را برایم به وجود آورده بود.”
اگر ملکمطیعی معلم یا مربی کشتی مانده بود، احتمالاً امروز درگذشتش چنین فقدان مهمی برای فرهنگ ایران به شمار نمیرفت، حتی با وجود این که کارنامهاش، چهل سال پیش به زور به بایگانی سپرده شده بود.
یکی از معناهای مقاومت نشان دادن نام ملکمطیعی در مقابل فراموشی این است که او روی بخشی از ضمیر ناخودآگاه ایرانیان دست گذاشته بود که کسی قبل یا بعد از او چنین نکرده بود. در این لحظه که این را میخوانید او احتمالاً تنها ستارۀ تاریخ سینماست که در زمان درگذشتش امکان نمایش عمومی هیچکدام از فیلمهای کارنامهاش وجود ندارد. این تلخی فقدانش را دوچندان میکند.
30
دیدگاه بگذارید
… [Trackback]
[…] There you can find 38526 additional Information on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] There you will find 7763 more Info on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 71636 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] There you will find 18986 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 103 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] There you will find 84507 additional Info to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] There you can find 50571 more Info on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on on that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]
… [Trackback]
[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/89809-2/89809/ […]