وقتی صدها نفر دور هم جمع میشوند تا یک فیلم بسازند، همیشه اشتباهات رخ میدهد. ممکن است شاهد یک ساعت مچی در فیلمی باشید که زمان قرن پنجم میلادی را نمایش میدهد و یا ممکن است یک وسیله هیدورلیکی در زمان گلادیاتورها را ببینید.
این اتفاقها در فیلم اجتناب ناپذیر هستند، اما گاهی اوقات این اشتباهات باعث میشوند که بازیگران به صورت بداهه از آن صحنه عبور کنند. حتی گاهی این اتفاقات این صحنه را ماندگارتر میکنند و این موضوع اثبات شده است که بیشتر صحنههای خاطره انگیز فیلمها به صورت اتفاقی رخ داده است.
«مظنون همیشگی»
فیلم مظنون همیشگی از فیلمهای موفق دهه ۹۰ هالیوود است که چهرههای مشهوری نیز در آن ایفای نقش کرده اند. صحنه ای که شخصیت های مجرم در کنار هم هستند و خود را معرفی میکنند قرار نبود هیچ وقت به این شکل باشد.
در زمانی که هر یک از شخصیتهای فیلم یک جمله برای معرفی خود میگوید، بقیه زیر خنده میزنند که قرار نبود به این شکل باشد، این خندهها باعث شد این حس به مخاطب القا شود که این مجرمین کمترین ترسی از پلیس و بازداشت شدن ندارند.
«پدر خوانده»
در زمان فیلمبرداری اولین قسمت پدر خوانده، فورد کاپولا به دنبال یک شخص با هیبت بزرگی بود تا نقش لوکا براسی را ایفا کند. لنی مونتانا یک قهرمان کشتی بود و کاپولا به عنوان بازیگر از وی استفاده کرد؛ سکانسی که قرار بود او بازی کند بسیار ساده بود و تنها باید ثابت میکرد که دون کارلئونه وفادار است.
در زمان فیلمبرداری او به دلیل حضور براندو دچار اضطراب میشود و دیالوگهای خود را فراموش میکند. اما هوش او به کمکش میآید و به صورت بداهه دیالوگهای ناقصش را در گوش براندو زمزمه میکند. کاپولا از این کار لذت میبرد و در فیلمش استفاده میکند.
«آخرین وسوسه مسیح»
این فیلم با اقتباس از کتابی به نوشته نیکوز کازانزاکیس و به کارگردانی مارتین اسکورسیزی ساخته شده است. در پایان این فیلم، عیسی به عنوان آخرین قربانی خود برای انسانیت به صلیب کشیده میشود.
در زمان فیلمبرداری این سکانس یکی از فیلمبردارها به اسکورسیزی میگوید که یک مجله را در زمان فیلمبرداری مطالعه می کرده و بازتاب نوری که به جلد مجله خورده در فیلم ضبط شده است. اسکورسیزی زمانی برای فیلمبرداری مجدد ندارد و سکانس ضبط شده را همین گونه رها میکند. زمانی که فیلم را میبیند خوشحال میشود چرا که در انتهای فیلم هالهای با رنگ قرمز به صورت کاملا تصادفی ضبط شده که کاملا با صحنه در تناسب است.
«جانگوی زنجیر گسسته»
لئوناردو دیکاپریو به عنوان یکی از با استعدادترین بازیگران حال حاضر شاخته میشود. در این فیلم صحنهای وجود دارد که او از شدت عصبانیت دست خود را به روی میز میکوبد و دستش به شیشههای روی میز برخورد میکند و باعث خونریزی میشود.
این سکانس ساختگی نیست و او واقعا دست خود را میبرد، اما در نقش خود باقی میماند و فریادهای او با خونی که از دستهای او جاری شده، او را ترسناک و مخوفتر میکند.
«شوالیه تاریکی»
در این فیلم شاهد یک صحنه انفجار در یک بیمارستان هستیم که به یک باره بر اثر اختلال های فنی انفجار های متوالی متوقف می شود.
اما واکنش و بازی بداهه هیث لیجر بسیار قابل تامل است. او چندین بار دکمه انفجار را فشار میدهد تا فرصت لازم را به گروه جلوههای ویژه برای انفجار های باقی مانده بدهد. اگر او این کار را نمیکرد این سکانسها باید مجددا گرفته میشد و هزینههای بسیاری را نیز در پی داشت.
منبع: باشگاه خبرنگاران
2
دیدگاه بگذارید
لوکا متن را از روی کاعذ می خونه.. اون فرد در تصویر قبر کن ـــه!!
باید به متن اعتماد کرد یا تصویر، مسئله این است؟
. . .
یا هیچکدام!؟
جالب بود، مرسی!