La Haine (نفرت)


خلاصه داستان:

نفرت، داستان بیست و چهار ساعت از زندگی سه جوان مهاجر در شهرك «موگه» در حومه شهر «پاریس» است.


تصاویر فیلم:

نقد و بررسی فیلم به قلم

فیلم‌شناسی كازوویتس

ماتیو كازوویتس در سال 1967، از پدری مستندساز و مادری تدوینگر متولد شده است. او فیلم نفرت را در سال 1995 و در فرانسه درحالی‌كه 28 سال داشته، ساخته است. قبل از نفرت، اولین فیلم كازوویتس «دورگه» یا «قهوه در شیر» بود كه شباهتهای مضمونی و تفاوتهای ساختاری‌ای با نفرت داشت. نفرت برای كازوویتس جایزه فستیوال كن و برای فرانسویها توهم پدید آمدن تروفویی دیگر را در پی داشت. اما كازوویتس بعد از نفرت با ساختن «قاتلها»، به سمت تجاری‌شدن پیش رفت كه باعث ناامیدی منتقدان از او شد. او بعد از این فیلم به آمریكا رفت؛ ولی در طول چند سالی كه آنجا بود، كاری از پیش نبرد. كازوویتس بعد از بازگشت به فرانسه فیلم «رودخانه‌های ارغوانی» را ساخت. این فیلم، در مورد قتلهایی زنجیره‌ای بود كه با توجه به ساختار پرتحركی كه داشت توجه آمریكاییها را به كازوویتس جلب كرد. او این‌بار به آمریكا دعوت شد و فیلمی پرهزینه به نام «گوتیكا» را ساخت كه با توجه به علقه‌های فرانسوی او، فیلم دچار دوگانگی‌ای شد كه مورد توجه قرار نگرفت. او اكنون به فرانسه بازگشته تا فیلم بعدی‌اش را باز هم در فرانسه بسازد.

خلاصه داستان

نفرت، داستان بیست و چهار ساعت از زندگی سه جوان مهاجر در شهرك «موگه» در حومه شهر «پاریس» است. بیست و چهار ساعتی كه درست از ساعت 10:38 دقیقه صبح روزی شروع می‌شود كه شبی ناآرام را از سر شهرك و شهرك‌نشینان دور كرده است. شبی كه در آن جوانهای شهرك به بهانه مضروب شدن یكی از دوستانشان به دست پلیس فرانسه، تا صبح به درگیری و زد و خورد با پلیس مشغول بوده‌اند. شبی كه در آن یكی از كمیسرهای پلیس اسلحه خود را در شهرك گم كرده است. اسلحه‌ای كه «ونیز» یكی از سه جوان اصلی داستان آن را پیدا كرده است. او اسلحه را به دو دوست خود یعنی «ئوبر» و «سعید» نشان می‌دهد و از قصد خود در مورد كشتن یك پلیس در صورت مردن «عبدل» ـ جوان مضروب ـ برای آنها می‌گوید. در مقابل این موضوع، ئوبر كه شخصیتی معقول و محافظه‌كار دارد، موضع می‌گیرد. او در طول فیلم سعی در كنترل طغیانهای ونیز دارد. اما سعید كه شخصیتی تقریباً خنثی و غیر مؤثر دارد، بیشتر به ظاهر قضیه می‌پردازد. او نمونه كامل «باری به هر جهت» بودن، است. از این پس و تا انتهای فیلم، یعنی تا پایان بیست و چهار ساعت، فیلم نمایشی است از موقعیتها و حوادث روزمره این سه جون مهاجر، با این تفاوت كه در این بیست و چهار ساعت، دوستی دارند فرورفته در اغما و اسلحه‌ای با گلوله‌های جنگی. این تفاوت باعث شده است كه موقعیتها و حوادث تكراری هر روزه‌شان تبدیل شود به عواملی تحریك‌كننده؛ عواملی كه ونیز به شدت نسبت به آنها عكس‌العمل نشان می‌دهد، ئوبر در مواجهه با آنها سعی می‌كند بر خود مسلط باشد و سعید به ظاهر نسبت به آنها بی‌تفاوت است. اما بالاخره در مواجهه ونیز با جوانی نژادپرست، ئوبر كه خسته به نظر می‌رسد؛ نه تنها جلوی ونیز را نمی‌گیرد، بلكه او را تشویق به كشتن جوان نیز می‌كند. ولی ونیز كه تاكنون چهره‌ای تندرو و خشن از خود به نمایش گذاشته است؛ توانایی چنین كاری را ندارد. در لحظات پایانی این بیست و چهار ساعت ونیز اسلحه را به ئوبر می‌دهد، اما كمی بعد در یك اتفاق احمقانه، توسط پلیسی به قتل می‌رسد. درست همین‌جاست كه ئوبر با تمام عقلانیتی كه تا به حال از خود نشان‌ داده، اسلحه را به طرف پلیس نشانه می‌رود.

بررسی فیلم

در محتوا

فیلم با تصویری ثابت از كره زمین آغاز می‌شود و با آن صدایی همراه است كه داستانكی تمثیلی را برای بیننده بازگو می‌كند. داستان مربوط می‌شود به مردی كه از طبقه پنجاهم آسمان‌خراشی به پایین، پرت شده است. او برای اینكه به خود دلگرمی بدهد؛ مدام با خودش تكرار می‌كند: «تا اینجا كه اوضاع مرتبه، تا اینجا كه مشكلی نیست.» اما مهم سقوط نیست، مهم فرود آمدن است. همزمان با شنیده‌شدن این داستان، بطری كوكتل‌مولوتفی به سمت كره زمین سقوط می‌كند و با پایان یافتن آن، بطری به زمین می‌خورد و انفجاری مهیب رخ می‌دهد. كازوویتس، این داستان را همچون پتكی در آغاز فیلم بر سر تماشاگرش می‌كوبد. داستانی نمادین و تمثیلی كه یكی دو بار هم در طول فیلم تكرار می‌شود. اما ضربه نهایی را نیز كازوویتس با همین تمثیل صریح و مستقیم به تماشاگران فیلمش می‌زند. درست در پایان فیلم و زمانی كه ئوبر و پلیس قاتل اسحله‌هایشان را به طرف هم نشانه رفته‌اند، واگویی آغاز فیلم تكرار می‌شود؛ با این تفاوت كه به جای داستان آن مرد، داستان همین جامعه‌ای را كه دیده‌ایم، می‌شنویم. داستان جامعه‌ای در حال سقوط كه مدام به خود دلگرمی می‌دهد. نفرت پیش و بیش از آنكه فیلمی متكی بر فرم و ساختار باشد، فیلمی است وابسته به معانی، مفاهیم، تمثیلها و نمادهای عمیق. اثبات این مدعا چندان مشكل نیست. با كمی تعمق در دیالوگها، داستانها و لطیفه‌ها و همین‌طور دقت در قابها و قالبهای تصویری و المانها و نمادهای بصری در جای‌جای فیلم، درك این مدعا آسان خواهد بود. مسلماً اثبات این مسئله، نیاز به بیان نمونه‌های آن در طول فیلم دارد و نتیجه این اثبات نیز، نفی تأثیر ساختار و فرم فیلم بر مضامین آن نخواهد بود.

اولین نمونه‌ای كه نظر تماشاگر را به خود جلب می‌كند، همین داستان تمثیلی‌ای است كه ذكرش در بالا رفت. مسلماً آوردن این تمثیل مستقیم در آغاز، میان و پایان فیلم كه بیش از بقیه المانها بر آن تأكید شده است، اشاره‌ای است به داستان اصلی و بستر اولیه كل فیلم. در حقیقت و از زوایه‌ای مسلط، فیلم نفرت داستان سقوط جامعه‌ای است كه لحظه به‌ لحظه به زمان فرودش نزدیك‌تر می‌شود، اما مدام خودش را با اوضاع به‌ظاهر مرتب آنی خود، دلخوش می‌كند. جامعه‌ای كه نفرت، آن را نمایش می‌دهد، فقط جامعه شهرك مهاجرنشین «موگه» نیست. نفرت، سیر نزولی تمام جوامع مهاجرنشینی را نشان می‌دهد كه در حومه كلان شهرهایی مثل پاریس خود را با اوضاع به ظاهر خوب فعلی، دلخوش كرده‌اند. اوضاعی كه بالاخره قرار است به فرودی ختم شود، كه عواقبش چندان دور از ذهن نیست. چه، اگر این ذهن، ذهن كازوویتس باشد، فرود مساوی است با انفجاری عظیم بر روی كره زمین.

نمونه بارز دیگری كه می‌توان به آن پرداخت، داستانی است كه پیرمردی در دستشویی عمومی شهر برای سه جوان تعریف می‌كند. داستان دوست پیرمرد كه به همراه او به اردوگاههای كار اجباری در سیبری تبعید می‌شود. آنها را با قطار و در واگنهای حمل احشام، از سیبری عبور می‌دهند. اما مشكل اصلی حجب و حیای دوست پیرمرد است. حجب و حیایی كه باعث می‌شود او از قطار، كه برای لحظاتی توقف كرده بوده، جا بماند و در سیبری، جان خود را از دست بدهد. سه شخصیت اصلی فیلم به نظر می‌رسد، چیزی از منظور پیرمرد را درك نكرده‌اند. گرچه ئوبر بعداً كنایه پیرمرد را به خودش و تمام شهرك‌نشینان مهاجر درك می‌كند. داستان مهاجران آسیایی و آفریقایی در كشورهای صنعتی‌ای مثل فرانسه، داستان همان دوست پیرمرد است. داستان كسانی كه به خاطر اعتقادات و باورهای بومی‌شان، با یك دست، شلوار خود را چسبیده‌اند كه نیفتد، و به خاطر همراه شدن و عقب نیفتادن از جوامعی كه اكنون در آن زندگی می‌كنند؛ با دست دیگر سعی دارند به قطار در حال حركت این جوامع برسند. هر بار كه سعی می‌كنند كه سوار قطار شوند، دست از شلوار برمی‌دارند و در نتیجه مجبور می‌شوند بایستند و شلوار پایین‌افتاده خود را بالا بكشند و دوباره دنبال قطار بدوند. داستان كسانی كه عاقبت هم به خاطر همان باورهای بومی به قطار تندروی جوامع صنعتی نخواهند رسید و در این گیر و دار از بین خواهند رفت.

نمونه بعدی همان لطیفه‌ای است كه سعید در سكانس پایانی، برای ونیز تعریف می‌كند. لطیفه مربوط می‌شود به مردی كه در پیاده‌رو، خواهر روحانی شنل‌پوشی را می‌بیند. مرد به جان او می‌افتد و تا می‌خورد، می‌زندش. بعد از اینكه حسابی لت و پارش می‌كند، برمی‌گردد و خطاب به او می‌گوید: «فكر می‌كردم قوی‌تر از این حرفا باشی! بتمن!» لطیفه چندان هم خنده‌دار به نظر نمی‌رسد، اما چند لحظه بعد، وقتی پلیس جلوی آن دو را می‌گیرد و یكی از پلیسها به طرزی مضحكانه گلوله‌ای در سر ونیز خالی می‌كند، باید یاد این لطیفه بیفتیم و به جای خنده، گریه كنیم. به این خاطر كه لطیفه مصداقی عینی یافته. آن مرد، پلیس و آن خواهر روحانی، ونیز هستند. نه فقط این پلیس و این جوان مهاجر، كه در واقع همه پلیسها وضعیتی مشابه مرد لطیفه و همه مهاجران وضعیتی مشابه آن خواهر روحانی، دارند.

نمونه‌هایی مانند مواردی كه در بالا ذكر شد در طول فیلم كم نیستند، مثل جایی‌كه باز سعید برای ونیز لطیفه‌ای در مورد مردی، تعریف می‌كند كه حاضر است، دوستش را مجانی بكشد، یا مثل داستان مرد مشهوری كه سوژه دوربین مخفی قرار می‌گیرد. اما نقطه مشترك همه آنها، اشاره‌ای و مضمونی بودنشان است.

در ساختار

همان‌گونه كه در بخش قبل گذشت، نفرت بیش از آنكه فیلمی ساختارگرا باشد، فیلمی مفهوم‌گراست و البته این بدان معنا نیست كه فیلم و فرمی منجسم، یا حتی قابل توجه ندارد. بلكه برعكس، در ساختار و فرم مستندگونه آن، به شكلی جسورانه و مناسب انتخاب شده است، نباید شك كرد. اما همین فرم و ساختار نیز، در خدمت مضمون و مفهوم قرار گرفته است و به نفوذ و تأثیر عمیق‌تر معنا در ذهن و جان مخاطب كمك می‌كند؛ از فرم و ساختار كلی فیلم؛ شامل فیلمبرداری با دوربین سر دست، زاویه نداشتن دوربین در اكثر صحنه‌ها، فیلمبرداری سیاه و سفید و حتی شروع فیلم با صحنه‌های خبری مستند، كه بگذریم صحنه‌ها و سكانسهای نمونه‌ای در این زمینه نیز كم نیستند. صحنه‌ها و سكانسهایی كه علاوه بر فرم كلی فیلم همه به مستند و واقعی شدن فیلم برای تماشاگرانش، كمك می‌كند. اشاره به مواردی چند از این صحنه‌ها خالی از لطف نخواهد بود.

صحنه گفت‌وگوی ونیز با خودش، در مقابل آیینه كه اشاره كازوویتس است به فیلم راننده تاكسی اسكورسیزی.

صحنه مشت‌زنی ئوبر به كیسه بوكس در باشگاه، با حركت دور كُند دوربین كه اشاره‌ای است به فیلم گاو خشمگین اسكورسیزی.

صحنه ورود سه جوان اصلی فیلم به بیمارستان، كه همراه است با حركت آهسته دوربین در پشت سر آنها، این صحنه نمونه بارز «آرامش قبل از طوفان» است؛ طوفانی كه چند لحظه بعد ونیز به پا می‌كند.

نمایی از شهرك موگه با زاویه سر پایین دوربین و حركت افقی آن بر روی شهرك و شهرك‌نشینان و از میان برجهای سیمانی شهرك كه باز هم اشاره به زندگی محدود و تكراری مهاجران در شهرك دارد.

صحنه‌ای از ئوبر و ونیز كه در میان راهروی اداره پلیس ایستاده‌اند و دوربین چرخشی 180 درجه‌ای، حول محور آنها دارد. در این صحنه نگاههای شماتت‌بار پلیسها و معذب بودن دو جوان، به خوبی به نمایش درآمده است.

نمایشی غریب از سه جوان بر روی پشت بامی در شهر پاریس، كه با استفاده از حركت هم‌زمان دوربین به عقب و لنز دوربین به جلو گرفته شده است. كازوویتس، در این نما علاوه بر نمایشی گیج‌كننده، بیگانگی شخصیتهای داستانش را با محیط شهر به رخ می‌كشد.

نمایی درشت از صورت ونیز در نیمه چپ تصویر در حالی كه در نیمه راست تصویر دو همراه او به مردی تیراندازی می‌كنند. در این صحنه، خرد شدن و درهم شكستن صورت ونیز هم‌زمان با شلیك گلوله‌ها به‌خوبی نشان داده می‌شود.

از این دست صحنه‌ها و نمادها در طول فیلم كم نیستند، نمونه‌هایی كه همگی در خدمت معنا و محتوای فیلم هستند. معنا و معناگرایی كه نه فیلم‌سازان فرانسوی را از آن گریزی است و نه دلبستگی مخاطبان ایرانی، از آن گسستنی است.

در پایان

به نظر می‌رسد سنگینی بار محتوایی فیلم بر روی سكانس آخر آن، به قدری است كه نتوان از كنارش به راحتی گذشت. سكانسی كه در آن كازوویتس پایان و عاقبت همه حرفهایی را كه از ابتدای فیلم بر روی آنها تأكید می‌ورزید؛ به نمایش می‌گذارد. پایان كار مردی كه از طبقه پنجاهم ساختمانی پرت شده است، عاقبت كار كسی كه با دستی به شلوار، به دنبال قطار در حال حركت می‌دود و نتیجه زندگی جامعه‌ای كه به دلگرمی آنی خود، دل خوش كرده است. پایانی كه با صدای گلوله‌ای به سیاهی ختم می‌شود. مهم نیست كه صدای گلوله از كدام اسلحه بوده است؛ اسلحه پلیسی كه هنوز در منگی قتل ناخواسته جوانی تلوتلو می‌خورد، یا اسلحه «ئوبر»ی كه چند لحظه پیش دوستش، در مقابل چشمانش از پای درآمده است. مهم این است كه گلوله‌ای شلیك شده است، مهم این است كه ماجرا با شلیكی به فرود انجامیده است، مهم فرود آمدن است.

نویسنده: علیرضا بنیادی

منبع: نقد سینما » شماره 13

 

نقد و بررسی فیلم به قلم

این فیلم کمدی داستان مردی ثروتمند و جوانی سیاهپوست از حاشیه شهر را حکایت می کند. متیو کازوویتس که پیش از این در دهه ۹۰ با فیلم « نفرت» زبان حال سه جوان حاشیه نشین را به تصویر کشیده و یک نسل کامل از تماشاچیان را مقابل پرده های سینما میخکوب کرده بود، بار دیگر با «فرمان و اخلاق»، هفتمین فیلم خود بازگشت تا غبار را از یکی از صفحات نه چندان درخشان تاریخ استعمار فرانسه بزداید.

این کازو (لقبی است که به او داده اند) با آن کازویی که پیش از این می شناختیم، زمین تا آسمان فرق دارد چرا که به یک پختگی عقلی رسیده است و پستی و بلندی ها را تجربه کرده و در شرایط تولید غیر سنتی، تصمیم می گیرد این فیلم را بسازد؛ فیلمی که حدود ۱۰ سال از عمر خود را روی آن سرمایه گذاری کرده است.

همزمان با آماده شدن فرانسه برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۸۸، گروهی انقلابی با حمله به پاسگاه های پلیس فرانسه اقدام به ربودن آنها می کنند. خواسته انقلابیان استقلال کشورشان از استعمار دور و دراز فرانسه است.

حکومت فرانسه با گسیل سربازان بی شمار به فرماندهی سرگرد لوگرژو (کاسویتز) با شورشیان به مذاکره می نشیند. این سرگرد که شخصی عاقل و با وجدان است از طریق مذاکره موفق می شود خواسته های محق آنها را شنیده و اعتمادشان را جلب کند، اما حکومت به جای اینکه همه امکانات را در اختیار لوگرژو بگذارد تا مذاکرات ۱۰ روزه به سرانجام برسد، پای سیاست و منافع آن به وسط کشیده می شود تا آخرین بارقه امید را خاموش کند. مقامات در الیزه تصمیم می گیرند به جای مذاکره و راه حل مسالمت آمیز، از مشت آهنین استفاده کنند. این امر به معنای در حاشیه قرار دادن سرگرد و بر باد دادن تلاش های او است و وی را در برابر یک معضل اخلاقی قرار می دهد چرا که وی مجبور است دستور مقامات را گردن بگذارد و هیچ کار دیگری از او ساخته نیست، به ویژه زمانی که بازیچه سه قدرت ارتش، سیاستمداران و شورشیان می شود. این کارگردان به منظور اعتبار یافتن فیلمنامه اش به کتاب « اخلاق و عمل» نوشته سرگرد لوگرژو و نیز به سندی متعلق به اتحادیه حقوق بشر استناد می کند.

با علم به اینکه آنچه در این دو سند ذکر شده است شخصیت های نظامی و سیاسی آن برهه از زمان به خصوص وزیر سابق برنارد بن، به آن اعتراض کرده اند. این فیلم اکشن است. با پلان هایی که نفس را در سینه حبس می کند. خشم و غضب از پرده سینما بیرون زده و مخاطب را مسحور کرده است. بیش از آنکه ما نظاره گر فیلم باشیم، این فیلم است که بر ما احاطه دارد. صدای سرگرد که با فلاش بک به گوشمان می رسد، در حقیقت معضل اخلاقی است که رفته رفته با وجدان مخاطب پیوند می خورد. کازوویتز به شکل غیر معمول با تصاویر سربازان و آدم ربایان، بیماران ناسیونالیست بی خرد را به ستوه می آورد.

منبع: جوان آنلاین

نقد و بررسی فیلم به قلم

این فیلم نگاهی دقیق به منازعات بین طبقات اجتماعی در پاریس می‌اندازد.

این فیلم كه موفق به اخذ سه جایزه «سزار» در سال 95 گردید، فیلمی خشم‌آلود از فیلمسازی جوان و پرحرارت است. سه شخصیت اصلی فیلم از آن دسته آدم‌هایی هستند كه بیننده نمی‌خواهد در زندگی واقعی با آنها مواجه شود؛ اما فیلم از مخاطبانش نمی‌خواهد كه با ضدقهرمان‌های فیلم همدردی كنند بلكه تنها خواهان درك عواملی است كه باعث شده شخصیت‌ها آنگونه رفتار كنند. آنها در طول 90 دقیقه فیلم علیه «نظام اجتماعی» كه موجودیت آنها را مخدوش كرده می‌شورند.

كارگردانانی چون گاسپار نوئه و ماتیو كاساویتس،نسلی هستند كه پس از لوك بسون، سینمای پدر بزرگی فرانسه را كنار گذاشته و به فرم نیز بموازات محتوا اهمیت دادند و چنین سینمایی را جذاب می دانستند.ماتیو كاساویتس پس از فیلم خوب «دورگه Métisse » فیلم «نفرت» را ساخت كه مورد تحسین جشنواره كن قرار گرفت.اما پس از آن به سمت سینمای تجاری شبه هالیوودی گرایش پیدا كرد.فیلم « قاتلها Assassin(s) » و پس از آن « گوتیكا Gothika » كه در آمریكا هم ساخته شده هیچگاه نتوانستند موفقیتهای «نفرت » را تكرار كنند. Babylon Babies آخرین فیلم اوست كه باید دید چگونه خواهد بود.

فیلم نفرت به علت نمایش بیش از حد خشونت در بسیاری از كشورها چون كره و انگلیس با محدودیت روبرو شد.این در حالی است كه كاساویتس به جای وامگیری خشونت از جامعه آن را مستقیما از خود سینما می گیرد.اشارات مشخص او به خیابانهای پایین شهر،گاو خشمگین و راننده تاكسی اسكورسیزی و سایر فیلمها چون هری كثیف در فیلم مشهود است.فیلم در واقع تحسین سینمای ضد جریان آمریكا همچون سینمای اسپایك لی،تارانتینو و اسكورسیزی است.نمایش بوكسور سیاهپوست و رینگ در نمای مشابه با گاو خشمگین و نیز قرار گرفتن قهرمان فیلم مقابل آینه و صحبت كردن او با خودش همچون تراویس راننده تاكسی، ادای دین آشكاری به این سینماست.

تیتراژ فیلم نوعی مستند گونه عالی است در مورد خشونتهای خیابانی.فیلمبرداری عالی روی دست در تمام فیلم و گرفتن نماهای بسیار جالب و در مواقعی روانشناسانه ـ جامعه شناسانه آن را تبدیل به كاری شاخص می سازد.در صحنه ای قهرمان فیلم را كه اسلحه ای دزدی را به همراه دارد در پسزمینه و وآدمهایی را در پیشزمینه او می بینیم كه با اسلحه به جان یكدیگر می افتند ـشاید در ذهن او ـ كه این بنوعی وسوسه كننده مرد است. همچنین است نمایش قهرمانان فیلم در نیمه شب در مترو در زمینه ای از تصویر فریبنده تلویزیون كه تنفر یكی از این سه نفر را بر می انگیزد.در واقع دید بدبینانه كارگردان با دوربین لرزان در نیمه شب به اوج خود می رسد.ما با نسلی روبروییم كه تنها راه ابراز وجودش شورش در برابر نظم و قانون پوشالی است. و ونسان كسل،رویای سركوب شده اش را در آن سكانس می بیند و شلیك او نوعی بازخورد نیروی سركوب شده اوست.

موسیقی فیلم نیز همچون برك دنس كه در جامعه بروز كرده تمی طغیانگرانه دارد.در كنار آن كادربندیهای فیلم كه تاكیدی بر بلند بودن ساختمانها دارد و هر چند فضای سبز هست اما اینها همه برای نسل پیش است و نسل كنونی جایی برای فرار ندارد و وقتی روی زمین جایی نیست آدمها به پشت بام می روند…

در واقع سوال این است كه جهان در اثر این تضادها و اعوجاج به كجا خواهد رفت؟این سرنوشت بسیاری از شهرهای دنیاست…هرچند این جوانها آنارشیست نیستند و تنها ادای تیراندازی را در می آورند اما در پایان فیلم پلیس امداد بطور ناخاسته شلیك می كند و تراژدی تكرار می شود و این نقطه پایان همان جامعه در حال سقوط از آسمانخراش است كه پیش از رسیدن به زمین هر چند لحظه ای می گوید همه چیز مرتب است….

منبع: ‘سورنا(انسان نوين)’

 

نقد و بررسی فیلم به قلم

آفتاب: در یکی از محله‌های فقیرنشین حومهٔ پاریس، یک مجمتع مسکونی به محاصرهٔ پلیس در می‌آید. سه جوان ساکن در مجتمع، ̎سعید̎ (تاقمائوئی)، عرب مهاجر، ̎ون̎ (کاسل)، یهودی کله‌شق، و ̎اوبر̎ (کونده)، افریقائی بوکسور، که به خاطر بیکاری به شغل‌های پست و سرقت و خرید و فروش مواد مخدر روی آورده‌اند. با پلیس درگیر می‌شوند. ̎اوبر̎ و سعید̎ دستگیر می‌شوند و بقیه تصمیم به تغییر شرایط موجود می‌گیرند.

ـ دومین فیلم کاسوویتس، که موقعیت او را در سینمای فرانسه تثبیت کرد، با استفاده از بازیگرانی ناآشنا، خشومن میان جوانان بیکار را با بدبینی تصویر می‌کند و حرکت‌های عصبی دوربین، نماهای نزدیک، تدوین هوشمندانه (کار خود کاسوویتس و اسکات استیونسن)، استفادهٔ بجا از صدای محیط پیرامون و موسیقی خلاق، همگی در خدمت کمال آن هستند. این پنجرهٔ تازه گشوده به واقعیت‌های جامعهٔ امروز فرانسه یادآور آثار چند لایهٔ مارتین اسکورسیزی است و خشم و تنش و طغیان را در جامعه‌ای به ظاهر آرام بازتاب می‌دهد.

—-

ویکی‌پدیا: نفرت (به فرانسوی: La Haine)‏ نام فیلمی سیاه و سفید محصول ۱۹۹۵ فرانسه و به کارگردانی متیو کاسوویتز است.این فیلم بیشتر تحت عنوان فرانسوی خود (لا هاینه) پخش و منتشر شد اما در آمریکا با نام ترجمه شده آن (نفرت) پخش شد.

فیلم درباره سه پسر جوان است که برای زنده ماندن در حومه شهر تلاش می‌کنند.نام فیلم از جمله‌ای که اول فیلم توسط یکی از آنها گفته می‌شود برداشته شده : “La haine attise la haine!” ؛ “تنفر، تنفر ایجاد می‌کند.”

کاسوویتس بااین فیلم جایگاه خودرا سینما فرانسه تثبیت کرد.فیلمی که درآن کاسوویتس به معضلات جوانان بی کار البته باکمی تندی پرداخته است.از امتیازهای فیلم می توان تدوین زیرکانه وکلوزآپ های به جا وبه موقع رانام برد.

در فرانسه فیلم با مجموع ۲،۰۴۲،۰۷۰ بازدید تبدیل به یکی از پربیننده‌ترین فیلم‌های سال فرانسه شد.[۱] سایت راتن تومیتوس بر اساس ۱۴ نقد جمع‌آوری کرده توفیق نسبی فیلم در میان منتقدان را با ۱۰۰٪ رای مثبت و با امتیاز نسبی ۸/۱۰ نشان می‌دهد.[۲]کوین توماس منتقد لس آنجلس فیلم را “جریحه دار،حیاتی و فریبا” توصیف می‌کند.[۳]

مجله امپایر دز سال ۲۰۱۰ فیلم را در رتبه سی و دوم بهترین صد فیلم سینمای جهان قرار داد.[۴]

فیلم در سطح بین‌اللملی جوایز متعددی را برد که مهم‌ترین آنها جایزه بهترین کارگردانی برای متیو کاسوویتز در فستیوال فیلم کن سال ۱۹۹۵ بود.

 

 


36

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
36 Comment threads
0 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
7 Comment authors
babak66بابک خداخواهalireza ttpouriya naghavi Recent comment authors
  Subscribe  
Notify of
trackback
Member
wigs for women

… [Trackback]

[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
software regression testing

… [Trackback]

[…] Read More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
devops consulting services

… [Trackback]

[…] Find More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
best wigs for black hair

… [Trackback]

[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
Sig Sauer guns in stock

… [Trackback]

[…] Find More Info here to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
https://bitcoinevolutiononline.com

… [Trackback]

[…] There you can find 77018 additional Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
kalpa pharma steroids legit

… [Trackback]

[…] Read More Information here to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
cheap replica watches under $50

… [Trackback]

[…] Read More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
medical marijuana for sale

… [Trackback]

[…] Read More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
child porn

… [Trackback]

[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
바카라 사이트 신고

… [Trackback]

[…] Find More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
auto generated contents

… [Trackback]

[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
안전카지노

… [Trackback]

[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
사설토토

… [Trackback]

[…] Here you will find 27118 more Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
Furnace Repairs Shorty's Plumbing & Heating

… [Trackback]

[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
카지노사이트

… [Trackback]

[…] Read More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
make up tips

… [Trackback]

[…] Find More here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
obamacare

… [Trackback]

[…] Find More here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
안전카지노

… [Trackback]

[…] Read More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
estared.net

… [Trackback]

[…] There you will find 29999 additional Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
ignou mba

… [Trackback]

[…] Read More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
12bet.vn

… [Trackback]

[…] There you will find 88043 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
พนันบอล

… [Trackback]

[…] Here you will find 46148 additional Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
forum

… [Trackback]

[…] Find More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
ww88

… [Trackback]

[…] There you can find 37929 more Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
weight loss 30 days

… [Trackback]

[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

trackback
Member
Watch Schitts Creek Season 5 Free Online

… [Trackback]

[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/la-haine/ […]

Member
Active Member
سرندیپ

اگر از فیلم‌برداری بسیار خوب این فیلم بگذریم. تک‌تک داستان‌ها و لطیفه‌های تعریف شده در این فیلم حاوی پیامی بودن که به جامعه مهاجران فرانسه اشاره داشت. اول از همه داستان مردی که از آسمان خراش به پایین پرید. دوم داستان دوربین مخفی سوم داستان بسیار زیبای پیرمرد در دست‌شویی که اشاره به دویدن شرق و آفریقا به دنبال قطار پیشرفت غرب داشت. و یکی از جالب‌ترین‌ها لطیفهٔ آخر این فیلم که خلاصه‌ای از کل فیلم بود. جوانی که اسلحه به دست گرفته اما جرئت شلیک آن را ندارد، در حقیقت تنها لباس بتمن به تن کرده اما جرئت هیچ… ادامه »

بابک
Member
Member
بابک

شاهکار…
بخصوص اون کانس دستشویی و خاطره ایی که پیرمرد تعریف میکنه

بابک
Member
Member
بابک

شاهکار…
بخصوص اون کانس دستشویی و خاطره ایی که پیرمرد تعریف میکنه

mohammad mc
Guest
Member
mohammad mc

بهترین فیلم خیابونی بود که دیدم 🙄

alireza tt
Member
Member
alireza tt

یک شاهکار تمام عیار.عالی.هیچ کس از دیدنش بشیمون نمیشه.فوق السینما

pouriya naghavi
Member
Member
pouriya naghavi

عالی بود

مهسا
Guest
Member
مهسا

چیزی که جالب بود کارت بانکی بود که دست یکیشون تو فیلم دبدیم و این یعنی بیست سال پیش حالا حداقلش اروپا و امریگا وجود داشته و اینجا چند سال اندکیست تازه اونم با پیش و پا افتاده ترین دستگاهها داریم استفاده میکنیم .درست عین مترو که زمان چارلی چاپلین وجود داشت و ما هنوزم جز تهران جایی دیگه نداریم.

Abe
Member
Member
Abe

فیلمی زیبا و مفهومی که پر است از دیالوگ ها و سکانس های بیاد ماندنی و پر از کنایه برای کشورهای در حال توسعه. میشه گفت چکیده فیلم در انتهای فیلم خلاصه میشه که کارگردان اونو شاهکار از آب درآورده. همه چیز این فیلم عالی بود و یک فیلم کامل بحساب میاد.

reza
Member
Member
reza

یادمه آخرین سکانس فیلم جوری میخکوبم کرد که نیم ساعت نمیتونستم تکون بخورم.