پولاد کیمیایی در جشنواره امسال با سه فیلم متفاوت، از سه نوع تفکر متفاوت، حضور خواهد داشت. به مناسبت این حضور پر رنگ گفتوگویی را با این بازیگر خوش اخلاق و توانای سینمای ایران….
هجده سال داشت که برای نخستین بار در فیلم «تجارت» جلوی دوربین پدرش رفت. از همین فیلم بود که کمکم به قهرمان آثار پدر تبدیل شد و جا پای بزرگانی چون فریبرز عرب نیا و فرامرز قریبیان گذاشت که روزگاری در نقش قهرمانان فیلمهای مسعود کیمیایی درخشیده بودند. پولاد کیمیایی در جشنواره امسال با سه فیلم متفاوت، از سه نوع تفکر متفاوت، حضور خواهد داشت. به مناسبت این حضور پر رنگ گفتوگویی را با این بازیگر خوش اخلاق و توانای سینمای ایران ترتیب دادیم:
شما در یک خانواده سینمایی رشد و پرورش پیدا کردید و همواره از نزدیک با مصائب و مشکلات جشنواره فیلم فجر آشنا بودهاید. آقای کیمیایی میخواستم به عنوان اولین سوال یک تحلیل از وضعیت جشنواره فیلم فجر به ما بدهید. آیا این جشنواره توانسته در پیشبرد سینمای ایران موفق عمل کند؟
جشنواره یعنی نگاه ویژه، یعنی نگاه تخصصی، یعنی روبهرو شدن با یک ارزش. وقتی شما کنار نام جشنواره فیلم فجر کلمه بینالمللی را می گذارید یعنی اینکه سینمای شما به حدی از اعتبار رسیده که قابل صادر شدن است. در روزگار کنونی سینما داشتن و هنر سینما مساوی است با فرهنگ بالای یک سرزمین و هر کشوری به راحتی نمی تواند ادعا کند که سینما دارد. سینما داشتن مساوی است با یک فرهنگ چند صد ساله چون سینما تشکیل شده از تاریخ، سیاست، قدرت و سایر هنرها که مجموعه اینها تشکیل دهنده عنصری به نام هنر سینما هستند. ما سالهای سال تلاش کردیم تا برای کشور خودمان و از جنس خودمان سینمایی داشته باشیم و جشنواره فیلم فجر در تلاش است با پی ریزی این تفکر سینمای مطلوب کشور ما و اصولا نقطه دید سینماگران ایرانی را تقویت کند. جشنواره فیلم فجر باید به دلیل نگاه صنفی و تخصصی که به یک اثر دارد صرفا توجه خود را به ساختار و شمایل یک اثر معطوف کند و از هر نوع ن
گاه شخصی و جناحی پرهیز کند. در واقع جشنواره فیلم فجر باید کوشش کند محل امنی برای آثار مستقل سینمای ایران باشد. آثاری که درتوفانهای سهمگین این سینما، بعضا ضربات جبرانناپذیری را خوردهاند. متاسفانه در سالیان اخیر هنر سینما از خاستگاه یک هنر اصیل فاصله گرفته و بیشتر توجه خود را به سرگرمی معطوف ساخته است. البته این سخن به این معنا نیست که من مخالف سرگرمی در سینما هستم به هر حال بخش مهمی از این هنر سرگرمی است اما طرف حرف من این است که رویدادهایی مثل جشنواره فیلم فجر می تواند با تقدیر و ستایش از آثار فرهنگی زمینه امید را در دل خالقانش پدید آورد و دیگر ما شاهد دلسرد شدن سازندگان این نوع آثار از ساخت و تولید چنین فیلمهایی نخواهیم بود چون این فیلمها در مهمترین رویداد فرهنگی کشور مورد قضاوت عادلانه قرار گرفتهاند و از طرف برخی از همکاران متخصص، جایزهای دریافت کردهاند، در چنین شرایطی است که توجه به یک فیلم فرهنگی بالا می رود و به تبع آن جذب مخاطب و فروش در اکران هم افزایش مییابد و آن اثر مورد توجه قشر فرهیخته و روشنفکر جامعه واقع می شود. پس می توان ادعا کرد این جشنواره جایگاه بسیار مهمی را در چرخه سینمای ایران و برقراری ارتباط مردم با سینمای ملی و فرهنگی که مخاطب خود را خارج از دغدغههای مالی و اقتصادی دنبال میکند، دارد. در واقع میتوان ادعا کرد که جشنواره فیلم فجر چکیده هنر ماست اما در مورد معضلات این جشنواره باید بگویم هر ساله میزان مشارکت مردم در این رویداد فرهنگی کاهش پیدا میکند. زمانی بود که مردم برای دیدن یک فیلم از شهرستان به تهران میآمدند و شب را جلوی در سینماها میخوابیدند به یاد دارم صف سینما آزادی تا چهار راه بخارست هم ادامه پیدا می کرد…
شاید به دلیل کیفیت آثار دهه ۶۰ بود. به هر حال سینما از آن تاریخ تا به امروز سیر نزولی پیدا کرده و تعداد آثار قابل توجه سال به سال کمتر شده.
اتفاقا روی سخن من همین سوال شماست. ما اگر کارگردانان شاخص و خوبمان را تشویق میکردیم قطعا با چنین سیر نزولی رو بهرو نمیشدیم. یکی از نقاط ضعف ما ایرانیها نداشتن حافظه تاریخی است. متاسفانه ما زود فراموش می کنیم که چه کسی و یا چه کسانی برای اعتلای این سینما زحمت کشیدهاند. ما اگر این بزرگان را تشویق می کردیم و به کار آنها اهمیت می دادیم امروز دیگر شاهد این به قول شما سیر نزولی نبودیم بلکه با آثار بهتری از همان سینماگران قدیمی و آثاری به مراتب بهتر از آنچه که در نسل جدید سینماگران می بینیم روبهرو بودیم. تا اینجا میخواهم بگویم که اگر یک فیلمساز نامآور و مهم یک فیلم متوسط و ضعیف ساخت، ما نباید به عنوان یک روزنامهنگار جوان شروع به کوبیدن آن فیلمساز کنیم. اگر هم قرار است نقد منفی نوشته شود بهتر است نگارش آن نقد همراه با احترام به سازنده آن اثر باشد. در گذشته منتقدان و روزنامهنگاران انتقادهای سازندهای نثار سینماگران می کردند و جایگاه این افراد را نزد عموم مردم همچنان والا نگه می داشتند اما الان هر کسی به خودش این اجازه را میدهد که قلم بردارد و در ایام برگزاری همین جشنواره فیلم فجر آثار سینماگران برجسته ما را مورد توهین و نکوهش قرار میدهند. آن هم فقط برای اینکه خودشان را مطرح کنند و نام خودشان را در کنار نام آن سینماگر بزرگ قرار دهند.
امسال در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر آیین بزرگداشت پدر شما برگزار خواهد شد. میخواستم نظرتان را درباره این بزرگداشت بدانم.
من از این قضیه واقعا خوشحال هستم اما فکر میکنم کمی دیر است. مسعود کیمیایی طی این سالها با عقیده خودش و کاملا به صورت مستقل در کنار مردم ایستاد و کار کرد. او کسی است که در نسل خودش یک شاخص قلمداد می شود و با پربارترین کارنامه سینمایی چیزهای زیادی را به ما آموخت. من به عنوان پسر مسعود کیمیایی از بانیان برگزاری این مراسم تشکر می کنم و آرزو میکنم امسال جشنواره خوب وپر باری داشته باشیم که در کنار بزرگداشت مسعود کیمیایی حال و هوای بهتری داشته باشد.
برسیم به «جرم» بازیگر قهرمانهای فیلمهای مسعود کیمیایی از بزرگان بازیگری سینمای ایران بودند و امروز شما به عنوان بازیگر ثابت قهرمانهای آثار پدر شناخته می شوید. کمی درباره این جایگاه و حضور در آن صحبت کنید.
ببینید درست است که قهرمانهای آثار مسعود کیمیایی دارای یک نوع دیدگاه نسبت به مسائل پیرامونشان هستند و در نقطه تراژیک آثارش یک نوع عمل میکنند اما قهرمانهای دورههای مختلف کیمیایی با یک دیگر متفاوت بودند. مثلا اگر دوران کلاسیک فیلمسازی مسعود کیمیایی دوران میانی و امروزی آثار او را مورد تحلیل قرار دهیم، میبینیم قهرمانهایش تغییرات بسیاری کردند و برای من رسیدن به این جایگاه خیلی مهم است چون همانطور که اشاره کردید آدمهای بسیار بزرگی در این نقشها ظاهر شدند. در ابتدا این سوال همواره با تماشاگران آثار کیمیایی بود که چون من فرزند او هستم به این مهم نائل شدم اما به مرور زمان و با به دست آمدن یک کارنامه کاری این شبهه بر طرف شد. اگر زمان ساخت فیلم «اعتراض» به من میگفت قرار است روزی نقش رضا سرچشمه (نام شخصیت پولاد کیمیایی در فیلم «جرم»)، قهرمان فیلم مسعود کیمیایی را بازی کنی، هرگز باور نمیکردم. چون آن زمان خودم را در آن سطح نمی دیدم اما امروز میبینم. الان که جلوی هر بازیگری توانایی بازی کردن را دارم و میتوانم ادعا کنم با آمدن من هم مسعود کیمیایی تغییر کرد. به هر حال من از نسل جوان هستم و تفکر من، صدای من و فیزیک من روی نگارش آثار کیمیایی تاثیر میگذارد. همانطور که مثلا فریبرزعربنیا یا قیصر روی دنیای کیمیایی تاثیر گذاشتند. میتوانم ادعا کنم الان نگرش کیمیایی به من و نسل من است و او با این ابزار حرفش را بازگو میکند.
به تغییر نگرش آثار اخیر مسعود کیمیایی اشاره کردید. قهرمانهای دوره کلاسیک کیمیایی با قاطعیت در مورد حوادث پیرامون خود تصمیم میگرفتند و حتی در این وادی جان خود را فدا می کردند. نمونه عینی این قضیه را میتوان در فیلمهای «قیصر» و «گوزنها» جستجو کرد اما در فیلمهای اخیر آقای کیمیایی این قاطعیت کمی تعدیل شده. امیر فیلم «محاکمه در خیابان» مدام دنبال یک بهانه میگردد تا چاقوی خود را غلاف کند و این حق را برای همه انسانها قائل است که حرف بزنند.
من فکر میکنم مسعود کیمیایی جواب سوال شما را در فیلم «اعتراض» داده. یک چیزهایی در دنیای این آدم تغییر نمیکند ولی وقتی جامعه شروع به تغییر میکند این آدم به فراخور آن تغییر، شروع به انطباق با جامعه میکند. قهرمانهای دوران جدید فیلمسازی او نمیدانند چاقویشان را باید سمت چه کسی بگیرند چون آنقدر دروغ و دورنگی در جامعه زیاد شده که این چاقو مخاطب خودش را از دست داده است. یک زمانی تکلیف آدمهای خوب و بد مشخص بود. در طرفی ما شاهد حضور جلال به عنوان یک بدمن بودیم و طرف دیگر قیصر به عنوان سمبل خوبی در فیلم. در آن شرایط تکلیف هم معلوم بود و حاصل رویارویی این دو بیشک یک جدال میشد ولی جامعهای که در فیلم «محاکمه در خیابان» به تصویر کشیده می شود، جامعهای است که خاکستری شده. در این جامعه آدمها رنگ ندارند. شهر به شما دروغ میگوید. قهرمان دوران جدید کیمیایی دنبال حقیقتی است که هیچگاه بیان نشده. عدهای سلاح چاقو را در آثار کیمیایی مساوی با لات بازی میدانند اما چاقو در دنیای مسعود کیمیایی دارای تعریف خاص خود است. این سلاح در دنیای او مساوی است با صداقت، مساوی است با یک سلاح انسانی، مساوی است با یک تعبیر بخصوص که وامدار یک نگاه لمپنوار نیست بلکه بیشتر از یک نگاه شاعرانه سر چشمه میگیرد . اگر میبینیم قهرمان فیلم «محاکمه در خیابان» توانایی بیرون آوردن چاقویش را ندارد به خاطر این است که نمیداند طرف حسابش چه کسی است. چون با جامعهای روبهرو شده که سرتاسر آن دروغ است. در چنین جامعهای نمیتوان با قاطعیت تصمیم گرفت. البته جا دارد اینجا عنوان کنم این عدم قاطعیت در «جرم» رفع می شود و رضا سرچشمه «جرم» با قاطعیت برخورد میکند.
یکی از سکانسهای درخشان فیلم «اعتراض» جایی است که داماد خانواده خطاب به همسرش میگوید: «دوران لمپن بازی تمام شده. به این آدما میگن لات.» شاید این حدیث نفس خود مسعود کیمیایی باشد.
دقیقا ولی در یک قضاوت منصفانه وقتی یک دوست از پشت به شما خنجر میزند و یا کشوری بیگانه به سرزمینشما حمله میکند، خون شما به جوش در نمیآید؟ ما نمیتوانیم ادعا کنیم که اعتراض برای ما اصول نیست پس میتوان نتیجه گرفت این آدم به فراخور تغییرات جامعه تغییر کرده اما دست از اصول خود نکشیده.
در صحبتهای مختلفی که عوامل سازنده «جرم» انجام دادهاند، به نظر میرسد «جرم» دلیترین ساخته سالهای اخیر مسعود کیمیایی است. چقدر با این قضیه موافق هستید؟
احساسی که من به «جرم» دارم یک احساس مثبت و عجیب است. فکر میکنم این فیلم یکی از موفقترین کارهای مسعود کیمیایی بعد از انقلاب باشد. این فیلم جواب خیلی از سوالات را میتواند بدهد و نزد طرفداران کیمیایی فیلم دوستداشتنی خواهد شد و یکی از نزدیکترین آثار به دنیای فیلمساز است. به عنوان یکی از عوامل سازنده این فیلم احساس میکنم قرار است بعد از اکران فیلم «جرم» اتفاقات خوبی هم برای من و هم برای سایر دوستان بیفتد. از نظر خودم پختهترین و بهترین نقش آفرینی کارنامه سینماییام مربوط به فیلم «جرم» است و لحظهشماری میکنم تا فیلم اکران شود.
در این فیلم ظاهرا صدای استاد منوچهر اسماعیلی روی چهره شماست. کمی در مورد دوبله این فیلم توضیح دهید. چرا و به چه علتی تصمیم به دوبله «جرم» گرفتید؟
وقتی فیلمبرداری تمام شد و ما فیلم را در باکس مونتاژ دیدیم، پدر تصمیم گرفت که فیلم را دوبله کند. البته این تصمیم برای خودم هم عجیب بود ولی همیشه پدر به من میگفت خیلی دوست دارد دریک فیلم صدای منوچهر اسماعیلی روی صورت من باشد. چون مسعود کیمیایی همیشه با خود این نوستالژی رابطه دوبلور و قهرمان را یدک می کشید و به اعتقاد من اکثر بازیگران بزرگ سینمای ایران بدهکار بزرگان دوبله این سرزمین هستند.
شما با دو فیلم مهم دیگر در جشنواره فیلم فجر حضور دارید: «زندگی با چشمان بسته» (رسول صدرعاملی) (در زمان انجام این مصاحبه هنوز فیلم صدرعاملی توقیف نشده بود) و «اینجا تاریک نیست» (محمد خاکی) خیلی کوتاه در مورد این دو نقش هم توضیح دهید.
از حضور در فیلم آقای صدرعاملی بسیار راضی هستم. همیشه دوست داشتم آن دنیا و فضا را که کاملا با فضای آثار پدرم متفاوت بود، تجربه کنم. یکبار هم قرار بود با آقای فرهادی سر فیلم «درباره الی» همکاری کنم که متاسفانه این اتفاق رخ نداد تا اینکه به دفتر آقای صدرعاملی دعوت شدم. ایشان به دلیل دیدن بازی من در آثار پدرم یک ذهنیت خاص از من داشت و فکر میکرد من به درد آن شخصیتی که در فیلمنامه هست نمیخورم. به هر حال خیلی ناامیدانه من را به دفتر خودشان دعوت کردند و در همان جلسه وقتی رفتار من را دید گفت: «تو چقدر با فیلمهایت متفاوتی و خودت با نقشهایت زمین تا آسمان فرق داری.» خلاصه اینگونه شد که من برای نقش امید در فیلم «زندگی با چشمان بسته» انتخاب شدم. قدم بعدی پیدا کردن لحنم بود. در دنیایی صدرعاملی شخصیت این فیلم به گونهای خاص راه میرفت و حرف میزد. در نتیجه باید از قالب همیشگی بیرون میآمدم و این کار با راهنماییهای دقیق آقای صدرعاملی اتفاق افتاد. هنوز فیلم را ندیدهام اما تمام کسانی که «زندگی با چشمان بسته» را دیدهاند از آن تعریف میکنند و میگویند نقش امید خیلی خوب از آب در آمده.
و اینجا تاریک نیست؟
من فیلمنامه این کار را بسیار دوست داشتم و با اینکه با آقای خاکی آشنایی قبلی نداشتم خیلی خوب توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم. از نقشی که برای من در نظر گرفته بود به شدت خوشم آمد. در این فیلم من نقش شاهرخ را بازی می کنم که یک مهندس سد ساز است که در ابتدا بیننده در مورد این شخصیت یکسری قضاوتهایی میکند که به مرور این قضاوتها از بین میرود.
و سخن آخر؟
فقط امیدوارم جشنواره خوب و پرباری داشته باشیم و اینکه در گفتوگوی بعدی با شما، من یک سیمرغ داشته باشم! (می خندد)
منبع : تهروز
25
دیدگاه بگذارید
… [Trackback]
[…] Read More on to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Here you can find 64744 more Information to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More here to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 55169 more Information on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Info to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Here you can find 48438 more Information to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Here you will find 99499 more Information on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Here you can find 33714 more Information on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More Info here to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
… [Trackback]
[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/گفتگویی-جالب-با-پولاد-کیمیایی-عکس/۱۷۶۴/ […]
راستی من ی دخدر عالی هستم……. 😛 🙄 😆 🙂 8) 😉 شوخی کردم. 😐 انشا…موفق باشید
عالی بود عین خود پولاد عاشقتم ای کاش….. :zzz 😉