کارگردان : Shane Black
نویسنده : Fred Dekker, Shane Black
بازیگران : Boyd Holbrook, Trevante Rhodes, Jacob Tremblay
خلاصه داستان : وقتی که یک پسر جوان به شکلی تصادفی باعث برگشتن مرگبارترین شکارچیان کهکشان به زمین میشود، فقط یک گروه عجیب از سربازان سابق و یک معلم نجوم ناامید میتوانند جلوی انقراض نسل انسانها را بگیرند.
ویکتور استیف – پلی لیست (نمره ۸٫۳ از ۱۰)
به شدت خشن، پر از جوکهای مستهجن، و البته، از لحاظ احساسی، «غارتگر» یکی از لذت بخشترین آثار پاپ کورنی است که در این پاییز روی پرده میرود.
برایان تالریکو – RogerEbert.com (نمره ۷٫۵ از ۱۰)
«غارتگر» شین بلک یک ماشین مبارزه جالب، وحشیانه است که هیچ زمانی را برای رسیدن به اصل مطلب هدر نمیدهد، که این برخلاف شخصیت اصلیاش هم نیست.
جوردن مینتزر – هالیوود ریپورتر (نمره ۷ از ۱۰)
در حالی که دیگر فیلمهای «غارتگر» تلاش کردند تا سیاه و پرتنش باشند، با داشتن بذلهگوییها در سرتاسر فیلم، اثر بلک به شدت سطح بالاست که خیلی راحت میتوان آنرا قبول کرد و به حد کافی برای تماشا لذت بخش است، اگرچه هیچ وقت آن قدری که باید ترسناک و سرشار از تعلیق نمیشود.
جیم وژوودا – آی جی ان (نمره ۶٫۵ از ۱۰)
«غارتگر»، از بسیاری از جهات، ادای دینی است به چیزی که فیلم اصلی را در سال ۱۹۸۷ به شدت پرطرفدار ساخته بود: این فیلم شامل چیزهای زیادی از المانهای مشابه میشود، مثل حضور یک زن جنجالی در بین گروهی از مردان، یک حس شوخ طبعی نامتعارف، و یک نبرد اساسی میان انسان و هیولا. این بیشرمانه است که نسخه همه چیز در آن نیم ساعت نهایی فیلم پیچیده میشود.
جیک کول – اسلنت مگزین (نمره ۶٫۳ از ۱۰)
حتی فداکاریهای پایانی فیلم هم نسبت به کلیت اثر احمقانه به نظر میرسند، بازتابی از شیطنتهای نهیلیستی شین بلک. این نگرش او را تبدیل به یک گزینه بینقص برای این فرنچایز میکند، فرنچایزی که خیلی از جلوههای داستانی خود را پس از قسمت اصلی از دست داده بود.
متیو لیلند – توتال فیلم (نمره ۶ از ۱۰)
چیزی که فیلم بلک واقعا به خاطر آن ارزش دارد سرعتش است. فیلم با یک تصادف شروع میشود، سپس نوبت به انفجار و اتفاقات سریع دیگر میرسد. این چرخه بیرحم هیچوقت نمیگذارد که شما خمیازه بکشید، ولی خب هیچوقت هم منجر به تعلیق یا دلواپسی نمیشود.
جاشوا راثکاپف – تایم اوت (نمره ۶ از ۱۰)
اگر آن خشونت بالای فیلم و آن خونریزیهای کامپیوتری که منجر به دریافت درجه سنی بالا برای فیلم شده وجود نداشت، «غارتگر» میتوانست مثل یک مدل زرنگتر از «روز استقلال» یا «آرماگدون» عمل کند، فیلمهای علمی تخیلی که بذلههای برگرفته از فرهنگ عامه مردم آنها را به جایی رسانده بود.
بنجامین لی – گاردین (نمره ۶ از ۱۰)
بدون شک جذابیتهای غیرقابل انکار یدر فیلم وجود دارد که طرفداران به خاطر آن از بلک هم به خاطر توجهش به گذشته و هم برنامههایش برای آینده قدردانی خواهند کرد ولی چیزی فراموش شدنی در مورد آن وجود دارد، و من شک دارم که در ۳۱ سال آینده حتی در مورد آن فکر شود.
دنیس هاروی – ورایتی (نمره ۴ از ۱۰)
تمام این فیلم احمقانه، به شکلی نامتناهی بدون روح، و بدون هیچ گونه ارزش واقعی است. آن گروه نخالهها که قرار است دوست داشتنی باشند، دوست داشتنی نیستند، مهم نیست که چقدر بازیگران فیلم سعی کنند تا چنین چیزی رخ دهد. البته اهمیتی هم ندارد، چرا که در این اسباب بازی شبه فیلم هیچ چیزی درست کار نمیکند. فیلم پرزرق و برق است، پرتحرک است، و با سر و صدای زیادی همراه است.
دیوید ارلایش – ایندی وایر (نمره ۳٫۳ از ۱۰)
این هیولای بدبخت – که با آن حس شوخ طبعی بلک همراه شده، ولی آن قدری بد به آن پرداخته شده که نمیتواند به تنهایی فیلم را نجات دهد – نباید هیچ گاه از آزمایشگاه بیرون آورده میشد، چرا که خطر خسته کردن مردم تا سر حد مرگ را به همراه دارد.
«غارتگر» (Predator) یکی از آن فرنچایزهای خسته هالیوود است که انگار خیال تسلیم شدن ندارد. شاید یک موفقیت در باکس آفیس بتواند این ایمانی که کمپانی فاکس به این مجموعه دارد را صحیح جلوه دهد ولی ششمین قسمت از این مجموعه آن قدری همچون یک بازگشت خسته کننده به نظر میرسد که ارزش رفتن به سینما را ندارد. اولین فیلم به عنوان وسیلهای برای خودنمایی «آرنولد شوارتزنگر» (Arnold Schwarzenegger) عمل کرد، اگرچه این هیولا آن قدری محبوب شد تا اسباب ساخت دنبالههایی را هم فراهم کند. بعد از آن نوبت به دو فیلم فاجعه بار «بیگانه علیه غارتگر» (Alien v. Predator) که اولی یک فیلم درجه ب بیارزش، دومی هم یک فیلم ناخوشایند بود، و یک تلاش از سوی «نمرود آنتال» (Nimrod Antal) برای درست کردن اوضاع رسید. این واقعا جواب نداد، تیغ زدن جیب مخاطب با «بیگانه علیه غارتگر» برای همیشه دامن گیر هر دو فرنچایز شد و همین بزرگترین مشکل برای طرفداری از «غارتگر» است. اگرچه کارگردان فیلم یعنی «شین بلک» (Shane Black) که در فیلم سال ۱۹۸۷ یک بازیگر بود منکر وجود چیزی به نام «بیگانه علیه شکارچی» است، ولی هنوز هم آن مزه بد به دهان میرسد.
داستان به مانند همان کلیشه ژانر علمی تخیلی پیش میرود: «بیگانههای شیطانی» به زمین میآیند و یک گروه از بازماندگان عجیب، ناهماهنگ و بدون تجهیزات در کنار هم تصمیم میگیرند تا آنها را شکست دهند. کیفیتی که باعث شده بود تا غارتگران خاص باشند اینجا به شدت تنزل یافته است. آنها لزوما هیولاهای بزرگ و بد فیلم هستند، همان آنتاگونیستهای فیلمهای اسلشر در لباسی فضایی. شکار این غارتگران همان شخصیتهای تک بعدی هستند که عملکردشان مثل قربانیان فیلمهای ترسناک است. شما میتوانید بازی «چه کسی با چه ترتیبی کشته شد؟» را پیش ببرید. البته، این یک فیلم مرد محور است، پس هیچ خبری از نوجوانانی که به دل طبیعت میزنند و با هم رابطه جنسی برقرار میکنند نیست، پس مقایسه نیز بینقص نخواهد بود.
«بلک» کارگردان قابلی برای آثار اکشن است پس سکانسهای مبارزه انفرادی خوب از آب در آمدهاند و گاها درگیرکننده جلوه میکنند. شاید اگر ما سرنخ بهتری از ارتباط بین شخصیتها داشتیم، به سطح جذابیت فیلم هم کمک میکرد. رگبار شوخیهایی که در فیلم پردازش میشوند موجب به وجود آمدن چند موقعیت خنده دار میشود (البته از جنبه منفی). متاسفانه، جلف بودن فیلم باعث از بین رفتن هرگونه کشش شده است، چیزی که در آن «غارتگر» به شدت لنگ میزند.
فیلم از لحاظ بازیگران، اقدام به نگهداری پول کرده است. حتی یک بازیگر درجه یک هم در فیلم پیدا نمیشود، چیزی که من فکر میکنم به این خاطر است که خود «غارتگر» هم چیزی بیشتر از یک فیلم درجه ب پرزرق و برق نیست. «بوید هالبروک» (Boyd Holbrook) بیشترین مدت زمان را به خود اختصاص داده و شخصیت او بیش از حد شبیه به «مارتین ریگز» است. («بلک» نویسنده «اسلحه مرگبار» (Lethal Weapon) بوده است.) دیگر همراهان او شامل «تروانت رودز» (Trevante Rhodes)، «کیگن مایکل کی» (Keegan-Michael Key)، «تامس جین» (Thomas Jane) و یک سری بازیگر دیگر است. «اولیویا مان» (Olivia Munn) همان دکتر همه فن حریف و الزامی این فیلم است، یک جورایی پاسخ این فیلم به شخصیت «ریپلی» با بازی «سیگورنی ویور» (Sigourney Weaver). خب، شاید نه کاملا.
«غارتگر» خودش را به عنوان یک دنباله بر «غارتگر یک»، «غارتگر دو»، و «غارتگران» معرفی میکند، با در نظر داشتن این نکته که اتفاقات آن فیلمها رخ داده است. فیلم با سقوط یک «غارتگر» در مکزیک آغاز میشود. این موجود در ابتدا توسط یکی از قاتلان ارتش، «کویین مک کنا» (با بازی «بوید هالبروک») در طی یک ماموریت دیده میشود. او برخی از تجهیزات این موجود را برای نگهداری، نزد فرزند خیال پرداز خود یعنی «روری» (با بازی «جیکوب تریمبلی») میفرستد. برای ساکت نگه داشتن کویین، دولت برنامه دارد تا او را زندانی کند. در همین حین، بیگانه مجروح و آرام به یک آزمایشگاه فوق سری که اداره آن بر عهده یک دیوانه به نام «تریگر» (با بازی «استرلینگ کی براون») است منتقل میشود، تریگری که قصد او ساخت سلاح از این موجود است. (این یک آرزوی مشترک میان آدم بدهای مجموعه «بیگانه» و «دنیای ژوراسیک» است.) او یک متخصص به نام «کیسی برکت» (با بازی «اولیویا مان») را برای تیم خود استخدام میکند ولی، خیلی زود پس از اضافه شدن او، همه چیز تبدیل به جهنم میشود. یک غارتگر دیگر از راه میرسد، اولی فرار میکند، و کویین و تیم جدید او متشکل از زندانیان سابق (که از اتوبوسی که آنها را به زندان میبرده فرار میکنند) درست به موقع از راه میرسند و به نیروهای کیسی ملحق میشوند.
فیلمهای علمی تخیلی خوب همیشه یک لحظه دارند که مخاطب بگوید «واو!»، یک امضا که مخاطبان پس از اینکه جزئیات داستانی زیادی روایت میشود و کنار میروند به نشانه به یاد آوردن آن جزئیات ابتدایی بر زبان میآورند. «غارتگر» هیچ چیزی مرتبط با آن را ارائه نمیدهد، این یک سری سکانس سر هم بندی شده است و یک سری لحظات از قسمتهای قبلی مجموعه و فرنچایزهای دیگر. فیلم از نظر علاقهاش به به کار گیری دوباره برخی از لحظات جادویی قدیمی با ناامیدی، شبیه به پسرعموی خود یعنی «غارتگران» است. چیزی آنجا نیست. برای تمامی آن جلوههای ویژه، انفجارها و تیراندازیها و زرق و برق بصری، فیلم بیشتر به مانند یک ادای دین از سوی یک طرفدار دوآتشه به نظر میرسد تا یک دنباله پرهزینه. اوه، و «غارتگر» یک بازیگر در لباس یک موجود است، چیزی که مشکلی نداشت اگر به نظر نمیرسید که یک بازیگر در لباس یک موجود قرار دارد. من نمیتوانستم تصمیم بگیرم که این ابتذال عمدی بوده یا خیر. موقعیتهای مختلفی وجود داشته که نشان دهد بلک از عمد چنین کاری را انجام داده است. از سوی دیگر، این شاید یک تلاش دیگر برای بازیابی خاطرات قدیمی در زمینه ساخت این موجود باشد که آن قدرها هم در چنین فیلمی تاثیرگذار نیست.
به نوبه خودش، «غارتگر» تلاش میکند تا کمی متفاوت از دنبالههای قبلی عمل کند، دنبالههایی که خود کپی بودند (هر کدام به نحوی و تا اندازهای) از برخی ویژگیهای فیلم اصلی. با این حال، مشکل هستهای باقی میماند. شاید «غارتگر» جالب به نظر برسد و کارهای خونین خلاقانهای با شکار خود انجام دهد ولی هیچ وقت آن قدر جذاب عمل نمیکند. به این خاطر است که فیلم «جان مک تیرنان» (John McTiernan) تمرکزش را روی شوارتزنگر و گروه مسلح خودش گذاشته بود. نوستالژی و آگاهی از برند شاید بتواند عملکرد «غارتگر» را در باکس آفیس تا حد قابل قبولی بالا ببرد ولی فیلم نمونه بارزی از آن نتایج کم فروغ از فرنچایزهایی است که بهتر است دست نخورده باقی بمانند و دیگر نسخه جدیدی از آنها ساخته نشود.
مترجم: دانیال دهقانی
دیدگاه بگذارید