Milk (میلک)

نقد و بررسی فیلم




خلاصه داستان:

میلک فردی است همجنس گرا که به همراه معشوقه اش به محله ای جدید نقل مکان می کنند. اما رفتار خصومت آمیز پلیس و بقیه وی تا تبدیل به فعالی مدنی می کند.


تصاویر فیلم:

خلاصه نظر منتقدان:

راجر ایبرت | Chicago Sun Times  امتیاز 100 از 100

«شان پن» هیچ‌وقت سعی نمی‌کند که «هاروی میلک» را به عنوان یک قهرمان نشان دهد و همچین نیازی هم ندارد. او «هاروی» را به عنوان یک انسان عادی، مهربان، خنده‌دار، زیرک، ایده‌آل گرا که در تلاش برای ساختن دنیایی بهتر است نشان می‌دهد.

میک لاسال | San Francisco Chronicle  امتیاز 100 از 100

با ساخت «میلک»، یک داستان عالی سان فرانسیسکویی تبدیل به یک داستان آمریکایی عالی می‌شود.

اون گلیبرمن | Entertainment Weekly امتیاز 91 از 100

فیلمی شگفت‌انگیز، بیشتر یک فیلم درام بر حسب واقعیت تا یک فیلم بیوگرافی‌محور.

کرک هانیکات | The Hollywood Reporter امتیاز 90 از 100

فیلم بسیار خوب ساخته شده است، به‌گونه‌ای که حجم زیادی از زمان و تعداد زیادی از افراد را بدون هدردادن انرژی مدیریت می‌کند.

دیوید دنبی | The New Yorker امتیاز 90 از 100

«میلک» همچون سرودی سرکش از پیروزی است که به وسیله‌ی تراژدی‌های شخصی «هاروی میلک» و آشوب اخلاقیِ «دن وایت» بسیار غیرمنتظره می‌شود.

باب موندلو | NPR امتیاز 90 از 100

چیزی که فیلم را به لحاظ جنبه‌ی سرگرمی از بسیاری از فیلم‌هایی که درباره‌ی حقوق مدنی ساخته شده اند جدا می‌کند به واقع بازی‌های آرامش بخش اثر همراه با زرق و برق سن فرانسیسکو است.

تاد مک کارتی | Variety  امتیاز 80 از 100

عملکرد «جاش برولین» به خوبی بیانگر کشمکش‌های شخصیت او در داستان است. اما در نهایت این نمایش معتلق به «شان پن» است.

ج. هوبرمن | Village Voice امتیاز 80 از 100

«میلک» به حدی ضروری است که جداکردن لحظه‌ی خاص فیلم از آن غیرممکن است.

شان لوی  | Portland Oregonian  امتیاز 75 از 100

«میلک» شاهدی دیگر بر این ادعا است که در فیلم‌های «گاس ون سنت» بازیگران بهتر از دیالوگ‌ها خواهند بود و فیلم با آن پایان تلخ شدیداً در قلب شما نفوذ می‌کند. اما نبود شاعرانگی و تازگی در فیلمنامه‌ مشکل اصلی اثر است.

دیوید ادلستاین |New York Magazine (Vulture) امتیاز 70 از 100

«میلک» یکی از احساسی‌ترین پرتره‌هایی است که تا به حال درباره‌ی یک سیاست‌مدار ساخته شده است اما خود این مرد همچنان از دسترس ما خارج است و غیرقابل درک.


نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)

نمره 8.8 از 10

30 سال از زمان به قتل رسیدن «هاروی میلک»، یکی از اعضای انجمن شهری سانفرانسیسکو می‌گذرد و رای‌گیری اخیر در کالیفورنیا همچنان مخالفانی داشته است. پیشرفت‌هایی در زمینه‌ی حقوق همجنسگر*اها انجام شده است اگرچه هنوز بخش‌های بسیاری برای بهبود باقی مانده است. «گاس ون سنت» دوربین خود را به دهه 1970 می‌برد تا یک سری شباهت‌هایی را که به جو امروز جامعه وجود دارد علی‌رغم تمام تفاوت‌ها به تصویر بکشد. او با شکل دادن کاراکتر‌هایی که دارای شخصیت و انسانیت هستند، توانسته از تله‌ی مشخصی که از «میلک» یک قهرمان همه جانبه می‌سازد بگریزد. داستان همانند هر فیلم زندگی‌نامه‌محور دیگری به حقایق می‌چسبد و «گاس ون سنت» نیز از یک سری تصاویر اصیل متعلق به دهه 70 استفاده می‌کند تا شباهت هر چه بیشتر فیلم با واقعیت را نشان دهد. فیلم به همان اندازه‌ای که در نشان دادن نقش و تاثیر «میلک» بر جامعه‌ی 3 دهه پیش آمریکا مهم است، به همان اندازه در بازتاب مبارزه‌ای که «میلک» برای آن جان داد گرانمایه و ارزشمند است.

«میلک» برای «گاس ون سنت» فیلمی دوگانه است؛ ترکیبی از دو حالت مختلف در کارنامه‌ی کاری او. در اواخر دهه 1990، «گاس ون سنت» علاقه‌ی زیادی به ساخت فیلم‌های جریان اصلی نشان می‌داد(بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین نمونه‌ی آن بی‌شک «ویل هانتینگ نابغه»(Good Will Hunting) بوده است)، دوره‌ای که باعث شد بسیاری فکر کنند او از سبک فیلم‌سازی خود فاصله گرفته و به فکر فروش افتاده است. در پاسخ به این مسئله، او به ساخت یک سری از فیلم‌های غیرتجاری، بسیار شخصی و خصوصی پرداخت که آخرین نمونه‌ی آن «پارک پارانوید»(Paranoid Park) بود که سال گذشته اکران شد. با ساخت «میلک»، «گاس ون سنت» بار دیگر فیلمی را ساخته است که روایتی خطی با بازیگرانی سطح بالا دارد که بی‌شک بسیار برای او سر و صدا خواهد کرد. این قابل‌درک‌ترین فیلم او از سال 2000 و زمان ساخت «در جست و جوی فارستر»(Finding Forrster) است اما همچنان باید منتظر ماند تا دید واکنش مردم عادی به فیلمی درباره‌ی یک قهرمان دنیای همجنسگر*اها مثل «هاروی میلک» چگونه خواهد بود.

کسانی که در خرده‌فرهنگ‌های همجنسگرامحور بزرگ شده باشند یا زمان مشخصی را در سن فرانسیسکو گذرانده باشند احتمالا نام «هاروی میلک» را تا به حال شنیده اند و با او آشنایی دارند. برای تقریباً تمام افراد دیگر اگرچه، او در بهترین حالت یک پاورقی در کتاب‌های تاریخ یا در بدترین حالت ناشناخته است. همانطور که در این فیلم نمایش داده می‌شود، «میلک»(شون پن) و معشوقه‌ش، «اسکات اسمیث»(جیمز فرانکو) در سال 1972 از نیویورک به سن فرانسیسکو می‌روند. آن‌ها به خیابان کاسترو نقل مکان می‌کند و از پولی که ذخیره کرده اند برای بازکردن یک مغازه‌ی فروش دوربین استفاده می‌کنند. اگرچه این محله به سرعت در حال تبدیل شدن به محله‌ی همجنسگر*اها است، بسیاری از تجارت‌های محله همچون رفتار پلیس خصومت‌آمیز هستند. «میلک»ـی که بسیار خشمگین است به زودی تبدیل به یک فعال مدنی می‌شود و گروه کوچکی از طرفداران را برای خود پیدا می‌کند، از جمله «کلیو جونز»(امیل هیرش) که بعدها تبدیل به یکی از نزدیکان «میلک» می‌شود. در سال 1977 و پس از چندین و چند مورد تلاش ناموفق، «میلک» موفق می‌شود تا در یک انتخابات برای عضویت در انجمن شهری سن فرانسیسکو برگزیده شود تا تبدیل به اولین فرد همجنسگر*ایی شود که به این مقام برگزیده می‌شود. «میلک» به زودی درگیر چالشی به نام «پیشنهاد 6» می‌شود؛ نوعی رفراندوم که طراحی شده تا به مسئولین مدرسه اجازه‌ی اخراج معلمان همجنسگر*ا را بدهد و به زودی، «میلک» موفق می‌شود تا به آمریکایی‌ها نشان دهد هیچ چیز خطرناکی در همجنسگر*ا بودن وجود ندارد. او این مبارزه را برنده می‌شود اما کمی بعد و در سن ۴۸ سالگی به ضرب گلوله به قتل می‌رسد.(این بخش از نقد شامل اسپویلر نیست چرا که رویداد تاریخی بسیار مشهوری است و کارگردان هم در ابتدای اثر کلیپی از «دیان فینستین» نشان می‌دهد که قتل را در ابتدای فیلم اعلام می‌کند).

در حالی که مبارزات «میلک» مختص حقوق همجنسگر*ایان بود، سخت نیست که او را در دیدی بزرگ‌تر به عنوان یک قهرمان مبارزات مدنی ببینیم و این همان چیزی است که «گاس ون سنت» از او به ما نشان می‌دهد. حتی افرادی که از همجنسگر*ایان می‌ترسند هم باید اهمیت حق و حقوق برابر برای هر گروهی را فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و گرایش جنسی قدردانی کنند. سخت نیست که حدس بزنیم در نقطه‌ای از تاریخ در آینده، افرادی که اکنون در اکثریت هستند در اقلیت قرار خواهند گرفت و به همین دلیل آن‌ها از مبارزاتی که «میلک» و افرادی شبیه به او انجام دادند قدردان خواهند بود. در نتیجه‌ی آن، مبارزاتی که در این فیلم به تصویر کشیده شدند جنبه‌های جهانی‌تری از مردی که برای حقوق بهتر افراد در برابر سیستم ایستاد را نشان می‎‌دهند.

بر طبق باورها و گفته‌های «گاس ون سنت»، رای‌ کالیفورنیا با احترام به «پیشنهاد 6» نقطه‌ی عطف فرهنگی‌ای در تاریخ این کشور بود و «میلک» مخاطبان آن‌ را افرادی که در نقطه‌ی شروع یک رویداد بزرگ قرار داشتن خطاب می‌کند. «میلک» باید در برابر موج عظیمی از هموفوبیا*یی که از سوی یک فعال به نام «آنیتا برایانت» هدایت می‌شوند مقاومت کند. نمونه‌ای مشابهی که ممکن در صورت ادامه‌ی این جریان به آن برسیم یعنی آلمان سال 1930 تنها باعث پشیمانی افراد کمی می‌شود. تاکتیک «میلک» بسیار ساده است؛ از کسانی که این افراد از آن‌ها شیطانی ساخته اند، انسانی بسازد. او اصرار می‌کند از هر 3 نفری که با یک همجنسگر*ا در ارتباط هستند دو نفر به پایمال شدن حق و حقوق او رای نخواهند داد.

«شان پن» شبیه به یک آفتاب‌پرست در بازیگری می‌ماند که هیچ نظم و قائده‌ای خاصی در انتخاب نقش‌های خود ندارد. اگرچه باید نادان بود که ندید پتانسیل این نقش برای نامزدی در فصل جوایز بی‌شک محرک بزرگی برای او در انتخاب این نقش بوده است. علی‌رغم کم‌بودجه بودنِ فیلم، «میلک» مشخصا به عنوان یکی از رقبای اصلی در فصل جوایز شناخته خواهد شد، اگرچه شاید برای بهترین فیلم شانسی نداشته باشد اما برای «بهترین بازیگر نقش اول مرد» بی شک شانس خوبی دارد. بعضاً میزان جوی که دور و بر یک نقش خاص وجود دارد ممکن است که باعث شود فکر کنیم این عملکرد چندان خاص نیست و بیش از حد بزرگ شده است اما در عملکرد «شان پن» همچین چیزی نیست و او موفق شده تا شخصیت خود را کنار بزند و تنها «هاروی میلک» را به ما نشان بدهد. اگرچه تغییر بسیار قابل تقدیر دیگر را در بازی «جاش برولین» خواهیم دید که نقش رقیب سیاسیِ «میلک» و عضو مشترک انجمن شهری یعنی «دن وایت» را بازی می‌کند. «جاش برولین» برای به نمایش گذاشتن پرتره‌ای از «جرج دبلیو بوش» در «دبلیو»(W) بسیار مورد تجلیل قرار می‌گیرد اما کار او در این اثر بسیار تکمیل‌تر است. «وایت» یک انسان رنج دیده است و «برولین» این مسئله را با حرکات و رفتار او بیشتر از دیالوگ‌هایش به ما نشان می‌دهد. «امیل هیرش» که در فیلم «در دل طبیعت وحشی»(Into the Wild) زیر نظر «شان پن» کار کرده بود، با وی در این اثر نیز همراه شده است که به نظر نشانگر نوعی از رابطه‌ی خارج از حوزه‌ی کاری نیز هست.

«میلک» همچون فیلمی مهم در نظر می‌آید اما نه به گونه‌ای که دیدن آن خسته کننده باشد. هیچ تظاهری در این اثر وجود ندارد. در واقع، بخش‌های مهم داستانی اثر از عناصر بسیار ساده‌ای تشکیل شده اند؛ پیروزی فرد ضعیف تر در مبارزه و تراژدی آمریکایِ صدایی قوی که خیلی زود ساکت شد. دانستن این نکته که داستان چگونه پایان می‌یابد اهمیت قدم‌هایی که برداشته شدن را بیشتر می‌کند. بی شک «گاس ون سنت» از تطابق‌پذیری فیلم با رویدادهای سیاسی حال حاضر با خبر است اما او ترجیح داد که فیلم را پس از روز انتخابات به روی پرده ببرد. به کسانی که به خاطر موضوع همنجسگر*ایانه‌ی فیلم ناامید شده اند(و باورپذیر نخواهد بود که بگوییم فروش فیلم به این خاطر تحت تاثیر قرار نخواهد گرفت) باید بگوییم که «میلک» داستانی درگیرکننده درباره‌ی شجاعت و سیاست برای شما در بر دارد.

مترجم: امید بصیری


ممکن است شما دوست داشته باشید

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
  Subscribe  
Notify of