Honest Thief (دزد راست‌گو)


خلاصه داستان:

سارق بانک (لیام نیسون) تلاش می‌کند تا پولهای ربوده شده را تحویل پلیس دهد زیرا در دام عشق گرفتار آمده و قصد دارد زندگی سالمی را در پیش بگیرد، اما زمانی که متوجه می‌شود پلیس فدرال از او نیز فاسدتر است تصمیم می‌گیرد اسمش را از لیست مجرمین پاک کند


تصاویر فیلم:

خلاصه نظر منتقدان:

آلونسو دورالده – The Wrap ( امتیاز ۶ از ۱۰ )

در میان تمامی فیلم‌هایی که با مضمون « لیام نیسون در دوران پیری خود همه را کتک می‌زند »، « دزد راست‌گو » در رده‌ی میانی این آثار قرار می‌گیرد.

مایکل او سالیوان – Washington Post ( امتیاز ۶.۳ از ۱۰ )

فیلم شاید کمی زمخت و مشکل‌دار باشد اما در این دوران بسیار پرتلاطم آرامش‌بخش است.

مارک کندی – The Associated Press ( امتیاز ۰ از ۱۰ )

« دزد راست‌گو » که مارک ویلیامز آن را نوشته و کارگردانی کرده است، فیلمی بسیار قابل پیش‌بینی بوده و محیط‌های تاریک و موسیقی شلوغ اتکا می‌کند تا تنش خلق کند. فیلم هیچ‌گونه مهارتی در ساخت خود نداشته است.


نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)

نشریه reelviews

نمره 3.75 از 10

عادلانه است که اگر بگوییم « لیام نیسون » می‌تواند نقش خودش را در خواب هم بازی کند. شاید این نکته بتواند نبود عجیب انرژی خاصی در این اثر و به طور کلی در بازی او را توجیه بکند. از زمانی که « نیسون » به عنوان ستاره‌ی فیلم‌های اکشن ( با بازی در فیلم « ربوده شده » Taken ) شناخته شد، می‌توان چنین آثاری را تا حد خوبی پیش‌بینی کرد. اگر بخواهیم خیلی کلی صحبت بکنیم باید بگوییم که آن‌ها بر روی « نیسون » به عنوان یک پارتیزان ساکت و قوی تمرکز کرده اند که به دنبال برقراری عدالت است. « دزد راست‌گو » ( Honest Thief ) شاید شلخته و بی‌برنامه‌ترین فیلم در میان این آثار باشد و بسیاری از جنبه‌های این اثر در حوزه‌ی « لذت‌های گناه‌آلود » قرار می‌گیرند، فیلم‌نامه به حدی احمقانه است که حتی نمی‌تواند یک نفر را از حماقت خود گمراه بکند.

فیلم « مرد راست‌گو » از همان ایده‌ی « مرد بی‌گناهی که به جرم نکرده متهم شده است» به عنوان ایده‌ی اصلی خود استفاده می‌کند. « آلفرد هیچکاک » کل دوران کاری خود را صرف پیدا کردن راه‌های مختلف برای بیان همین ایده کرد اما خب « مارک ویلیامز » مشخصا و ابدا در حد و اندازه‌های اون نیست. فیلم‌نامه‌ی او ( که حاصل همکاری مشترک با « استیو آلدریچ » است ) شبیه آن چیزهایی است که « هیچکاک » احتمالا به محض دیدن آن را رد می‌کرد، به این دلیل واضح و معقول که نبود خلاقیت و مقبولیت در بخش فرآیندهای نیروهای اجرایی قانونی و هوش آن‌ها از ابتدا باعث نابودی پروژه خواهد شد. فیلم زیادی سقوط نمی‌کند و دلیل آن هم این است که یک مسیر مشخص و قابل پیش‌بینی را طی می‌کند.

« نیسون » نقش فردی به نام « تام کارتر » را بازی می‌کند که قبلا در نیروی دریایی مشغول خدمت بوده است اما خب در ۸ سال گذشته او مشغول دزدی از بانک‌ها بوده است، آن هم با چنان دقتی که نیروهای دولتی هیچ سر نخی از هویت واقعی او ندارند. در این مسیر او توانسته که ۹ میلیون دلار پول به دست بیاورد و درست مثل هر دزد دیگری که برای خودش احترام قائل باشد، او پول‌ها را در داخل انباری نگه می‌دارد ( انتظار داشتید کجا نگه دارد؟ داخل بانک؟). اما خب هیچ چیزی مثل عاشق شدن نمی‌تواند که غرایز خلافکاری یک فرد را از بین ببرد، بنابراین « تام » یک سال پس از آشنایی با « انی » ( کیت والش ) تصمیم می‌گیرد تا مسیر درست و صداقت را پیش بگیرد. او قصد دارد تا از او زنی صادق و راست‌گو بسازد، البته بعد از اینکه « انی » از او زنی صادق و راست‌گو ساخت.

برنامه‌ی او برای کنار گذاشتن و انکار کردن گذشته‌ش منطق را از پایه و اساس نابود می‌کند ( البته شاید در مغز نویسنده‌های هالیوودی این‌گونه نباشد). آیا او قرار است وکیل بگیرد و خودش را به پلیس معرفی کند؟ قرار است به سراغ رسانه‌ها برود؟ قرار است کل پول را به خیریه بدهد؟ یا اینکه قرار است به صورت ناشناس با FBI تماس بگیرد و بگوید که یک مامور کهنه‌کار و خسته را باید ببیند؟ تصمیم او برای انتخاب گزینه‌ی آخر تنها یکی از احمقانه‌ترین تصمیم‌هایی است که شخصیت‌های فیلم‌ها مجبور می‌شوند بگیرند تا فیلم‌نامه طبق خواسته‌ی نویسندگان پیش برود.

اگرچه که فیلم « دزد راستگو » را به عنوان یک اثر « اکشن/هیجانی » معرفی می‌کنند اما در واقع نه اکشن است و نه هیجانی. به جز چند مورد صحنه‌ی تعقیب و گریز معدود، چیز زیادی نیست که بشود اسم « اکشن » را بر روی آن گذاشت و بدتر از آن حتی مقدار کمتری هست که بتوان اسم « هیجان‌انگیز » روی آن گذاشت.

مترجم: امید بصیری


ممکن است شما دوست داشته باشید

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
  Subscribe  
Notify of