اکشن، ماجراجویی، علمی-تخیلی | فوریه ۲۰۱۸ | ۱۳۴دقیقه | PG-13
کارگردان: Ryan Coogler
نویسنده: Ryan Coogler, Joe Robert Cole
بازیگران: Chadwick Boseman, Michael B. Jordan, Lupita Nyong’o
خلاصه داستان: به دنبال اتفاقات فیلم «کاپیتان آمریکا:جنگ داخلی»، پادشاه تچالا به کشورش واکاندا بازمیگردد. اما در آنجا با دو دشمن قوی که برای سرنگونی او متحد شدهاند مواجه میشود. تچالا باید به عنوان پلنگ سیاه با مأمور سیآیای اورت کی. راس و نیروهای ویژهٔ واکاندا متحد شود تا از وقوع یک جنگ جهانی جلوگیری کند.
برایان ترویت از USA Today امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰
در حالی که تمهای فیلم عمیق است، «پلنگ سیاه» درعینحال یک شادی بصری است با اعتماد به نفسی غریب (همچون کرگدنهای جنگی که در بالا ذکر شد)، سکانسهای اکشن دیوانه کننده و جلوههای ویژه و آشکارسازی باشکوه «واکاندا» که فرهنگش در دل آفریقا جای گرفته اما درعینحال میتوان نمایانگر ابرشهری در آینده باشد.
لی گرین بلت از Entertainment Weekly امتیاز ۹۱ از ۱۰۰
«کوگلر» تقریباً هر فریم را با استایل و روح تحت تأثیر قرار میدهد و این مفهومی رادیکال را مطرح میکند که یک فیلم کمیک میتواند چیزی بامعنی – فراتر از غرش و یا آمریکا- باشد. در این زمینه، جشن غرور و هویت و مسئولیت شخصی «پلنگ سیاه»، نه تنها همچون سبک جدیدی برای این سری فیلمها احساس میشود، بلکه بهعنوان قدرت فوقالعادهای است که فیلم در خود دارد.
جیم وژودا از IGN امتیاز ۹۰ از ۱۰۰
«پلنگ سیاه» کالای خود را در قالب یک فیلم ماجراجویانه، یک بیانیه سیاسی و یک جشن فرهنگی عرضه میکند. این مسئله باعث میشود که یک کاراکتر ممتاز از شخصیتهایی که تقریباً در یک دهه گذشته در برابر تبهکاران مخرب مارول قرار گرفتهاند را شکل دهد.
دیوید ادلستین از New York Magazine (Vulture) امتیاز ۹۰ از ۱۰۰
برای یک فیلم از دنیای مارول به طرز غیرمعمولی غافلگیرکننده و همچنین به طرز غیرمعمولی درگیر کننده.
آلونسو دورالد از TheWrap امتیاز ۸۸ از ۱۰۰
زمانی که «پلنگ سیاه» جواب میدهد، به طرز هیجانانگیزی زنده است چه تحت تأثیر رنگهای خیرهکننده از لباسهایی با طراحی «روث ای کارتر» (طراح لباس فیلم «سلما») و یا انتخابهای متنوع و پر جنبوجوش موسیقی باشد.
رابی کالین از The Telegraph امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
همانند «برو بیرون» «جوردن پیل» یا اسپین آف سال ۲۰۱۵ «راکی» «کوگلر»، «پلنگ سیاه» یک نوآوری نیست اما یک دید تازه در قالب فرمتی شناخته شده است. نه بهاندازهای که تمام آنچه «رزا پارک» درباره آن است را درک کنید اما این فیلم به درون یک پیچیدگی ورود میکند که گویا دیوانگی نیست که به چنین محدودهای در این نوع فیلمها ورود کرد.
پیتر بردشاو از The Guardian امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
نکته جالب در مورد «پلنگ سیاه» این است که این فیلم بیش از آنکه به فیلمی ابرقهرمانی شبیه باشد شبیه به یک عاشقانه فانتزی است: هیجانانگیز، حیرتانگیز و بامزه.
مت سینگر از ScreenCrush امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
در حالی که بسیاری از فیلمهای مارول، حتی برخی از آنهایی که خوب هستند، مانند قطعات کوچکتر از یک داستان بزرگتر احساس میشوند، «پلنگ سیاه» جهان سینمایی کاملاً مختص به خود را دارد.
تاد مککارتی از The Hollywood Reporter امتیاز ۸۰ از ۱۰۰۰
همه بازیگران از مزایای بسیار خوبی برخوردار هستند. «بوزمن» مطمئناً خودش را حفظ میکند، اما تعداد زیادی از بازیگران پشتیبانیکننده حرفهای وجود دارند که مایلاند هر صحنهای را که میتوانند به سرقت برسانند و این کار را میکنند. به ویژه «جوردن» به لحاظ فیزیکی تاثیرگذار، «نایانگو» تابان و به ویژه «رایت» که به هر صحنه شوخی و ضربهای اضافه میدهد.
تیم گریسون از Screen International امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
«کوگلر» (کاگردان «ایستگاه فورتویل» و «کرید») تغییراتی کمی بیش از قبل در مقایسه با یک فیلم معمولی MCU ایجاد کرده است. فیلمی که هنوز هم سرگرم کننده و خندهدار است، با این حال ریشه در تمایل به سخن گفتن در مورد نژادپرستی، درگیریهای فرهنگی جهانی و تنش میان پنهان کردن خود پشت مرزها و کمک به بیگانگان نیازمند دارد.
در طول چند سال گذشته، چندین استودیو که در زمینه تولید فیلمهای ابرقهرمانی فعالیت میکنند، تولیدات خود را افزایش داده و به قلمرو جدیدی ورود کردهاند. بدون اینکه تفاوتی با کمیکهای اکشن ماجراجویانهای که از آنها اقتباس کردهاند داشته باشند. فاکس قرن بیستم با فیلم «لوگان» حرکت جدیدی را آغاز کرد. مدیتیشنی شیک در مورد فداکاری و مرگ و میر. دی سی با فیلم «زن شگفتانگیز» یک فیلم ابرقهرمانی زنانه، این جریان را دنبال کرد. حال در ماههای آغازین ۲۰۱۸ «پلنگ سیاه» از راه میرسد. اگرچه این شخصیت برای بار اول در فیلم «انتقام جویان: عصر اولتران» رونمایی شد اما این فیلم مستقل چیزی به مراتب بیشتر است. در حقیقت با وجود حفظ برخی شباهتها، «پلنگ سیاه» هرگز به جهانی به مانند جهان فیلمهای «مرد آهنین»، «ثور»، «هالک» و دیگر ابرقهرمانان مارول ورود نمیکند. این نزدیکترین حرکت مارول به ساخت داستانی مستقل در طی چند سال اخیر است. حتی «دکتر استرنج» هم بیش از این فیلم به جهان MCU نزدیک بود.
همانگونه که یکی از نویسندگان و کارگردان فیلم «پلنگ سیاه»، «رایان کوگلر» که پیش از این فیلمهای «ایستگاه فورتویل» و «کرید» را در ساخته است، نوید داده بود، فیلم داستان «تیچالا» را کاملاً در جهانی مختص به خود روایت میکند. در حالی که به پیشینه کمیک بوکی شخصیت وفادار است. «کوگلر» فیلم را به مسیرهایی غیرقابل پیش بینی هدایت میکند. اکشن فراوانی در فیلم وجود دارد اما این اکشن با داستانی درگیرکننده و جدی ترکیب میشود. اگر تا کنون فیلم ابرقهرمانی تا این حد سیاسی ساخته شده باشد هم من سراغ ندارم. «پلنگ سیاه» دیدگاههای سیاسی خود را در برابر چشمان شما قرار میدهد. نه جنبههای تمثیلی و نرم آن را «پلنگ سیاه» از ایدئولوژی که ممکن است در برخی از حلقهها بحثبرانگیز باشد، عدول نمیکند. فیلم فلسفه گنجاندن را در آغوش میکشد، در حالی که مفهوم رقابت و انزوا را در برابر امپریالیسم و ناسیونالیسم رد میکند. این فیلم فراتر میرود تا جایی که به آنان که مرزها را ساختهاند لقب ابله را اطلاق کند. «پلنگ سیاه» در بند شخصیتهایی با لباس باحال که در جهانی پر از جلوههای ویژه همدیگر را له میکنند نمیماند.
اگرچه این اولین نمایش کامل از شخصیت «پلنگ سیاه» (که قبلاً در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» حضوری پر رنگ داشت» است، این فیلم بیشتر یک داستان معرفی برای این شخصیت است تا یک داستان سرمنشأ. رویکرد «کوگلر» شبیه رویکرد «تیم برتون» در فیلم «بتمن» سال ۱۹۸۹ است: زمان مخاطب را با توضیح گام به گام از چگونگی تواناییهای «پلنگ سیاه» و اینکه چگونه آنها را به دست آورده و یا از آن استفاده میکند، تلف نکنید. در عوض، یک داستان واقعی بگوئید و جزئیات را در طول مسیر بپاشید. این روشی رضایت بخشتر از داستانسرایی است که ما گاهی اوقات میبایست از پیشبینیهای اولیه در آن استفاده کنیم.
بعد از یک مقدمه که پیشینه داستان را فراهم میکند. سکانسی که در سال ۱۹۹۲ جریان دارد، فیلم به زمان حال میآید. فیلم در داخل کشور آفریقای شرقی کوچک (خیالی) به نام «واکاندا» جریان دارد. برای بقیه جهان «واکاندا» در جهان سوم واقع است و همچون همسایگانش با کمبود منابع و فقر درگیر است. این تصویر یک تصویر تلخ است. هرچند که توهمی است که توسط تکنولوژی برتر «واکاندا» برای پنهان کردن ذات حقیقی کشور و دور ماندن از خطرات دشمنانی است که ممکن است برای غارت مهمترین منابع آنها یعنی مواد ویبرانیوم عمل کنند، ایجاد شده است. شگفتیهای «واکاندا» تنها برای ساکنانش قابل لمس است.
«تیچالا» ( با بازی «چادویک بوزمن») بعد از وقایع فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (که پدرش در یک حادثه تروریستی کشته شد) بر تخت سلطنت مینشیند. مجهز به تکنولوژی برتری که توسط خواهر دانشمندش «شوری» (با بازی «لیتا رایت») تکامل یافته است، همراه با معشوقه سابقش «ناکیا» (با بازی «لوپیتا نایانگو ») و فرمانده ارتش «اوکویه» (با بازی « دانای گوریا»). «تیچالا» برای دستگیری مزدور آمورالی به نام «اولیه کلائه» (با بازی «اندی سرکیس») به کره جنوبی سفر میکند. مزدوری که ویبرانیوم را در بازار سیاه به فروش میرساند. در این مأموریت او با مأمور CIA «اورت روز» (با بازی «مارتی فریمن») برخورد میکند.کسی که قبلاً و در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» نیز حضور داشت. مأموریت برگرداندن «کلائه» به «واکاندا» به شکست منجر میشود. «تیچالا» به خانه برمیگردد بدون دستگیری جنایتکار و با زخمی شدن شدید «روز» که برای جلوگیری از اصابت گلوله به «ناکیا» خود را در برابر گلوله قرار داده است. مدت زمان اندکی بعد، غریبهای به نام «اریک کیلمونگر» با هدیهای غیرمتعارف و داستانی تکان دهند که به او اجازه میدهد تا «تیچالا» را در نبردی مرگبار برای به دست گرفتن رهبری «واکاندا» به چالش بکشد، در مرزهای «واکاندا» پیدا میشود.
«پلنگ سیاه» اولین فیلم دنیای سینمای مارول است که ابرقهرمانی سیاهپوست دارد. (این اولین فیلم مارول نیست که چنین تمایزی دارد. «وزلی اسنایپس» در اواخر دهه نود و اوایل دهه ۲۰۰۰ با سه گانه «بلید» مرزهای رنگی را شکست، هرچند که داستان این دو سری کاملاً از هم متمایز است) «پلنگ سیاه» سیاه بودن خود را جشن میگیرد بهگونهای که عموم شخصیتهای فیلم چه بزرگ و چه کوچک دارای بازیگران سیاهپوست است. از برخی جهات «پلنگ سیاه» یک دهنکجی به نظام سینمایی هالیوود است که از شخصیتهای سیاهپوست برای فیلمهای جریان اصلی استفاده نمیکند. کارگردان یک قدم دیگر پیش رفته و تغییراتی در کلیشه کلی موجود در این سری فیلمها به وجود میآورد. بسیاری از فیلمهای تحت سلطه سفیدپوستان دارای یک شخصیت سیاهپوست هستند (چیزی که به آنها این اجازه را میدهد تا عنوان کنند که فیلمشان دارای تنوع نژادی است). «کوگلر» این مسئله را با حضور «مارتین فریمن» بهعنوان شخصیت سفیدپوست داستان تلافی میکند. درکنار «فریمن» و «اندی سرکیس» (دو یار قدیمی از فیلمهای «پیتر جکسون») تنها بازیگر غیرسیاهپوست با حضور قابلتوجه بر پرده فیلم «استن لی» است که حضور همیشگیاش را در سری فیلمهای مارول دارد. («لی» همراه با «جک کیبری» «پلنگ سیاه» را در سال ۱۹۶۶ خلق کردند).
شرور اصلی فیلم، «کیلمونگر» عصبانی و انتقامجو، آدم بد متفاوتی است از آن چیزی که ما معمولاً عادت داریم تا در فیلمهای ابرقهرمانی ببینیم. تحت تأثیر «مگالومانیا»، «کیلمونگر» با یک انگیزه شخصی برای ایجاد هرج و مرج و استفاده از خشونت به منظور التیام زخمهای سیاهپوستان در جهان، تهییج میشود و برای انجام این کار قصد دارد تا از منابع «واکاندا» استفاده کند. او شاید ضدقهرمانترین شخصیتی است که تا کنون از پردههای MCU ظاهر شده است. او شیطان نیست؛ در حقیقت فیلمنامه زمان زیادی را صرف بیان تراژدی پیدایش او و اینکه اگر رفتارهای نامناسب انسانهای خوب نبود شاید او تبدیل به چیزی که الآن شده است، نمیشد، تأکید کند. با توجه به انتظاراتی که از فیلمی ابرقهرمانی میرود، نبردی در اوج مابین «کیلمونگر» و «تیچالا» وجود دارد اما برخلاف قطعنامه «زن شگفتانگیز» این یک بیان قهقرایی نیست و نتیجه مبارزات با اعداد و ارقام تعیین نمیشود.
در بهکارگیری گروه بازیگران «پلنگ سیاه»، سازندگان گروهی از بهترین بازیگران جوان سیاهپوست حال حاضر را به خدمت گرفتهاند. «تیچالا»ی «چادویک بوزمن» عضو جدید مناسبی برای MCU است (چیزی که حال ما میتوانیم ببینیم لیاقتش بیش از یک نقش مکمل است). یک بازیگر با زمینههای بازی مختلف که نقشهای پیشینش شامل نقش «جکی رابینسون» در فیلم «۴۲»، نقش «جیمز براون» در فیلم « بلند شو» و نقش «تورگود مارشال» در فیلم «مارشال» میشود. «مایکل بی جوردن» سومین همکاریاش را با «کوگلر» انجام میدهد. او قبلاً نقشهای اصلی فیلمهای «ایستگاه فورتویل» و «کرید» را به عهده داشت. «لوپیتا نایانگو »، «دنی گوریا» و «لیتا رایت» نقش سه زن قوی و با اعتماد به نفس را که در کنار «تیچالا» می جنگند، بازی میکنند. «آنجلا باست» در نقش مارد «تیچالا» و «فارست ویتاکر» در نقش مربی او نمایانگر نسل قدیمی هستند. «مارتین فریمن» و «اندی سرکیس» نیز کمک میکنند تا «پلنگ سیاه» به MCU متصل بماند.
«پلنگ سیاه» بی شک بزرگترین فیلمی است که تا کنون در MCU ساخته شده و هنگامی که صحبت از بهترین اقتباس از کمیک بوکها در سینما میشود، باید از آن نیز سخن گفت. گرچه ساختار در سنت ابرقهرمانی ریشه دارد، محصول به ندرت به این طبقه بندی محدود میشود. این فیلم ما را به مکانهای جدید میبرد و از برچسب عمومی که به بسیاری از فیلمهای این ژانر پیوسته است، عبور میکند و تجربهای را ارائه میدهد که به نوبه خود هیجانانگیز، احساسی و خندهدار است. این اولین فیلم بزرگ سال ۲۰۱۸ است، فیلمی که به احتمال زیاد در پایان سال در میان بهترینها جای خواهد داشت.
اختصاصی نقدفارسی
مترجم: محمد کیومرثی
بنظر من که فیلمی خوبی بود
بیشتر از اینکه به فیلم خوبی مواجه باشیم با فیلمی در کانون توجه مواجهیم! فرض رو بگیرید که با عنوان فیلم پلنگ سفید روبرو می شدیم و همه بازیگران سیاه پوست ، سفید پوست می شدند و بر عکس؛ ابنقدر بو اون توجه می شد؟ بگذریم از این که معرفی شخصیت ابر قهرمانی جدید از سوی مارول همیشه در کانون توجهات قرار می گیره،داستان فیلم نوعی داستانی کلیشه ای هست که نمونه های اون رو در بسیاری از فیلم ها دیدیم و چیز جدیدی نیست داشتن منابع طبیعی منحصر به فرد توسط یک کشور و سوء استفاده های احتمالی بین… ادامه »
سلام آقای افشارها. دستتون درد نکنه سایت خیلی خوب شده ولی نبود انجمن/فروم به شدت احساس میشه. اگر بتونید یک فروم جدید هم به سایت اضافه کنید که دیگه عالی میشه.
من این فیلم رو در سینما دیدم.
به نظر من در استاندارد فیلم های ابر قهرمانی فیلم خوبی بود. هر چند در حد شاهکار یا بهترین فیلم ابرقهرمانی (بر خلاف نظر آقای براردینلی) نبود.
به به چی شده سایت
فرومش ولی نیست