Amores Perros (عشق سگی)


خلاصه داستان:

در فیلم عشق سگی شاهد روایت سه داستان هستیم که بوسیله حادثه تصادف دو ماشین بهم مرتبط میشوند. ..


تصاویر فیلم:

نقد و بررسی فیلم به قلم

آنچه شاید آدم های متعهد به انسانیت را همواره به خود مشغول داشته دغدغه ی اصلاح اجتماع یا ایده آل خواهی جهت متعالی شدن جامعه است. فیلم عشق سگی در لایه های پنهان خود سعی دارد که روح غالب بر ساختارهای اجتماعی و روزمرگی را که چیزی جز ذات آدمی بدون هیچ پیش فرضی از تعهدهای اخلاقی و عقلانی است با روایتی تاثیر گذار به صورت درماتیک و تراژدیک و نمادین به نمایش بگذارد. از لحاظ دیدگاه فلسفی این فیلم سعی دارد به نقد نحله ی اصالت لذت در باب اخلاق بپردازد و مرزهای اخلاق و الزام آن را در جامعه به رخ بیننده بکشاند.

 

در این فیلم با سه اپیزود مواجه هستیم که هر اپیزود نماینده ی قشری از جامعه بوده و سگ های مربوط به دو اپیزود اول در واقع نمادی از شخصیت اصلی آن اپیزود به حساب می آیند. در دو اپیزود اول که یکی نمادی از قشر پائین جامعه و دیگری که نماینده قشر مرفه به حساب می آیند در واقع روایتگر روح غالب جامعه با ساختارهای ذهنی ضد ارزش با محوریت لذت طلبی و انحراف از درک درست حالات و روحیات درونی خود می باشد که دست به بازی می زنند که نهایت هر کدام جز تباهی خود نخواهد بود.

 

در اپیزود سوم با شخصیتی روبه رو هستیم که عمر خود را در جهت اصلاح جامعه گذاشته و در این راه از خانواده و همه ی هستی خود گذشته و اکنون در انتهای دوران حیات خود دچار پوچ گرائی آرمانهای خود شده و لذا در اوج بی تفاوتی نسبت به ارزش های اجتماعی به علت تباهی و فقط با تعلق به خانواده و سگ هائی که جایگزینی برای خانواده او گشته است به سر می برد، سگ هائی که شاید برای او جایگزین آرمانهای از دست رفته ای هستند که در جوامع انسانی برای رسیدن به آن از مبارزه با مفاسد اجتماعی در سطوح بالای حکومتی حتی به صورت مسلحانه دریغ نکرده و مایوس از عمر رفته به اجتماعی از سگان تربیت شده توسط خود بسنده کرده است.

 

آنالیز اپیزود های فیلم:

 

اپیزود اول: خانواده ای پائین از لحاظ سطح فرهنگی که روابط بین افراد کاملا بر اساس لذت خواهی و توجه به امیال بدون هیچ گونه قید و بند اخلاقی است. کاراکترهای این اپیزود برای رسیدن به اهداف خود از انجام هرگونه عملی دریغ نمی کنند و دیوانه وار به آنچه در خیال خود پرورانده اند، اعتبار می بخشند. در این فیلم نویسنده ریشه ی چنین پدیده های اجتماعی را به صورت ظریفی در زندگی سگ های فیلم نمایان می سازد. در سگ سیاه اپیزود اول همانطور که مشاهده می شود سگ به علت عدم مراقبت و مواظبت رها در خیابان خود را در موقعیتی می یابد که برای حفظ بقای خود به ناچار باید با سگ درنده خوی که حاصل منفعت طلبی طبقه بالاتر است (که اینجا صاحب سگ است) مبارزه کند و نا خودآگاه درگیر یک ناهنجاری رفتاری می شود که علت آن عدم مراقبت و توجه می باشد در واقع نویسنده می خواهد نشان دهد که انسان ها در قشر پائین جامعه به علت عدم مراقبت و تربیت در محیط های آلوده درگیر حالات روانی و روحی می شوند که تأثّر آن بر روی ذهن و روان به گونه است که اصلاح آن دگر امکان پذیر نمی باشد و این حالات ملعبه ی دست افراد منفعت طلب در مناسک اجتماعی خواهد شد. این موضوع (عدم امکان اصلاح شخص با ذهن شکل گرفته متأثّر از این حالات روانی) در سکانسی متبلور می شود که مرد دوره گرد پس از مراقبت سگ زخمی و بهبود آن، سگ را در بین مابقی سگان رها می کند و سگ که دیگر در اثر تعاملات در محیطی آلوده و ناهنجار شکل گرفته، تمام سگ ها را می کشد و مرد دوره گرد در تقابل با این صحنه به عجز و ناتوانی خود در اصلاح امور به علت ریشه های عمیق محوریت ذات حیوانی انسان در جامعه و زندگی روزمره پی برده و لذا با این شوک از اثبات بی تفاوتی نسبت به امور جامعه به خود، با زندگی که در واقع لایه های پنهان شده آن در ظاهر برداشته شده و زندگی روزمره را بی هیچ آرایش تجملی به عینیت نشان می دهد رها کرده و به ارزش هائی که به صورت نمادین با عینک گذاشتن او معنادار می شود، انسان دگر می شود.

 

عنصر عینک ابژه ای بسیار معنا دار در فیلم می باشد، در سکانسی او می گوید: اگر خدا می خواهد که من تار ببینم پس بذار تار ببینم، این جمله گواه قبول او از جبر حاکم بر روابط اجتماعی و قبول عدم توانائی انسان های کمال گرا جهت اصلاح امور جامعه است ولی پس از این شوک او به شهودی از عالم هستی دست می یابد و آن درک شاید این باشد که کمال جز با تکیه بر فردیت امکان پذیر نخواهد بود.

 

در این فیلم کارگردان عقاید متافیزیکی و اخلاقی خود را نیز به بیننده القا می کند در واقع او معتقد به تقاص پس دادن در همین دنیاست! کاراکتر اصلی اپیزود اول با کمال وقاحت برادرش را با مشتی زورگیر به باد کتک می گیرد و خود به معاشقه با زن برادرش که خیانت او (زن برادر) هم به علت رفتار زننده شوهرش در فیلم موجه می نماید، می پردازد و نهایتا تقاص کردارش را به عینه و بدتر می بیند. البته این اعتقاد آنچنان هم متافیزیکی شاید ننماید، کسی که روابط زندگی خود را بر پایه افراد با ذهنیت های آلوده شکل می دهد باید منتظر چنین پیامدهائی هم باشد.

 

اما اپیزود دوم: مردی که بنظر گرافیست بوده و زندگی شکل گرفته خود را، به بازی معاشقه ی با زنی مانکن تباه می کند در واقع زندگی معقول خانوادگی خود را با خیانت به بچه ها و همسرش رها می کند و نیاز به معاشقه را آنچنان پر و بال می دهد که دیگر در کنار همسر فعلی خود، خود را خوشبخت نمی بیند! این زیاده خواهی همچون درخت بائوباب در رمان شازده کوچولو تمام وجودش را فرا گرفته و او را محکوم به فنا می کند. دل بستن به زنی که محوریت همه زندگیش زیبائی اوست و تعلق و دل بستن به آن هوسی بیش نیست و چنین آدمی محکوم به فناست. نویسنده باز شخصیت اصلی اپیزود دوم را با سگ آن اپیزود به نقد می کشد در سکانسی که زن مانکن وارد خانه ای که بخاطر او خریداری شده است می شود در لحظه ای که همدیگر را در آغوش می گیرند کف چوبی ساختمان به زیر پای آنها می شکند که نمادی از سست بودن این رابطه است، ریچی سگ فانتزی زن مانکن در هنگام بازی با صاحبش به دنبال توپ خود وارد همان سوراخی می شود که علت ایجادش نمادی از سست بودن چنین رابطه ای است، رابطه ای که زندگی و بنیان مردی را به بازی گرفته است، در واقع ریچی همان مرد گرافیست است که خود را به چاهی فرومی برد که جز سرگردانی و ارتباط با موش های کثیفی که شاید نماد آن زن هستند راهی دیگر ندارد. این پرادایم زمانی به اوج خود می رسد که مرد در اوج استیصال سگ را با از بین بردن خانه ای که به آن دل بسته است می یابد و سگ در اوج بدبختی و انزجار از کف خانه بیرون آورده می شود که این نمایش از سگ، نشان از درون آشفته و پشیمان خود مرد است. آری در آن لحظه که معشوقه ی مرد در تمام شهر به او خودنمائی می کند و ذهن مرد در آرزوی معاشقه ا و را دیوانه و از خود بیخود کرده، ناگهان در بطن زندگی تبدیل به موجودی می شود که تمام هستیش را که زیبائی ظاهریش است از دست داده و تعلق جنون وار به زیبائی که فناپذیر است چیزی جز مرگ زندگی انسان در بر نخواهد داشت.

 

اما اپیزود سوم و کاراکتر اصلی فیلم مرد مسنی که در راه مبارزه برای تعالی جامعه خود نیز به تباهی کشیده شده است. او که در راه مبارزه از سنگر دانشگاه بیرون آمده و در مبارزات چریکی جهت مقابله با فساد حکومتی در گیر ابزار دست حکومت یعنی زندان شده، بعد از 20 سال حبس با ازدست دادن آرمان هایش هیچ تعلقی نسبت به دنیا در خود نمی بیند و در زندگی با سگ های خود در بی تفاوتی کامل نسبت به جهان خود به سر می برد و فقط و فقط به فرزندش (تنها موجودی که نسبت به او مسئول بوده و حتی از این مسئولیت ذاتی نیز بر نیامده) دردی در خود حس می کند که نسبت به آن نمی تواند بی تفاوت باشد ولی خوب می داند که دیگر راه برگشتی وجود نداشته و برای رهائی از این مسئله و تسکین خود به درد و دل با دختر خود می پردازد واز او طلب بخشش و مغفرت می کند باشد تا آمرزیده شود !

 

و اما شارپ ترین سکانس، تصادف وبرخورد دو ماشین است، نقطه ای که کاراکترهای اصلی فیلم به هم می رسند و گواه این مطلب است که در جامعه مدنی، انسان ها خواه ناخواه بر زندگی همدیگر تاثیر گذارند بدون آنکه الزاما آگاهانه روابط اجتماعی خود را هدایت و برنامه ریزی کنند و به همین خاطر الزام اصلاح جامعه جهت زندگی اجتماعی امریست اجتناب نا پذیر ولی گویا ساختارهای ذاتی و روح جوامع بشری چنین امری را بر نمی تابد و انسان های متعالی و کمال طلب در این تناقض ایده آل طلبانه ناچار به پذیرفتن واقعیت و روح جامعه بوده و جبر این تجاوز اجتماعی را به ناچار باید پذیرا باشند.

 

منبع: فیلم بستری برای تفکر

نقد و بررسی فیلم به قلم

داستان فیلم:

 

عشق سگی نخستین فیلم‌بلند گنزالس ایناریتو می­باشد که همانند سایر فیلم‌های بعدی این کارگردان یعنی 21 گرم (2003)، و بابل (2006) روایت‌گر چندین داستان و کاراکتر متعدد است. این فیلم از سه قسمت به ظاهراً مجزا اما مربوط به هم تشکیل شده که نقطه­ی تلاقی همه آنها تصادف والریا و اکتاویو با یکدیگر است. قسمت اول فیلم روایت‌گر زندگی اکتایو، برادر اکتایو (رومیرو) و برادر زن او یعنی سوزاناست. سوزانا و همسرش رومیرو رابطه­ی زناشویی بسیار نامطلوبی دارند و در این میان اکتایو نقش مثلث عاشقانه را ایفا می­کند. او عاشق سوزاناست و از او می­خواهد تا همراه با وی از آنجا بگریزند. اکتایو برای به‌دست آوردن پول کافی جهت فرار با سوزانا مجبور می­شود تا بر روی سگش (کافی) شرط­بندی کند. در آغاز، پول زیادی از این راه نصیبش می­شود تا اینکه در یکی از شرط­بندی­ها سگش را با تیر می­زنند و او نیز به تلافی این کار فرد تیرانداز را با چاقو زخمی می­کند و همراه با کافی و دوستش از آنجا می­گریزند. اما در مسیر راه با ماشین والریا تصادف می­کنند. دوستش می­میرد اما خودش و کافی زنده می­مانند. علی‌رغم اینکه اپیزودهای فیلم به‌طور متقاطع در کنار هم چیده شده­‌ا‌ند اما طولی نخواهد کشید که مخاطب پی به این ارتباط خواهد بُرد. به‌خصوص وقتی‌که برخی از صحنه­های فیلم بیش از یک‌بار تکرار می­شوند مخاطب درمی­یابد که عنصر زمان و توالی حوادث و وقایع فیلم، در‌هم شکسته شده است.

 

قسمت دوم فیلم روایت‌گر زندگی زناشویی والریا و دانیل است. والریا مانکن یک شرکت معروف لباس است که به مدیریت دانیل اداره می­شود. دانیل، زن و فرزندانش را رها کرده و همراه با والریا زندگی مشترکی را آغاز می­کند. اما طولی نمی­کشد که والریا در همان تصادف ماشین به‌شدت آسیب می­بیند و پایش را به ناچار قطع می­کنند. بین والریا و دانیل، سگی به نام ریچی نقش ضلع سوم این مثلث ارتباطی­ را ایفا می­کند. سگی که همدم و همراه همیشگی والریا بوده و هست. شهرت والریا و سقوط ناگهانی او بعد از ماجرای تصادف و از سوی دیگر خیانت دانیل نسبت به او موضوعات اصلی این قسمت از فیلم را تشکیل می­دهند. سرنوشت نهایی آنها نیمه‌تمام رها شده و کارگردان نتیجه­گیری در این خصوص را بر عهده­ی مخاطب می­سپارد. هر چند که پیش­بینی این امر زیاد سخت نیست.

 

قسمت سوم فیلم نیز به داستان زندگی مرد دوره­گردی به نام الچیو می­پردازد که پیش از این وقتی‌که دخترش 2 ساله بود به زندان افکنده می­شود. اما با همسرش توافق می­کنند که در این رابطه به دخترشان چیزی نگوید و به دروغ بگوید که بابا مرده است. اما در حال حاضر و پس از گذشت سال‌ها کاسه­ی صبرش لبریز شده و دیگر طاقت دوری خانواده­اش را ندارد. همنشین اصلی او در حال حاضر چندین سگ قد و نیم قد است که در همان ماجرای تصادف، کافی (سگ زخمی شده­ی اکتایو) نیز به این جمع خانوادگی می­پیوندد و وارد زندگی الچیو می­شود. اما کافی به محض ورود، تمامی سگ‌های او را می­کشد. الچیو که به خاطر پول دست به آدم‌کشی می­زند وارد زندگی دو برادری می­شود که قصد از بین بردن یکدیگر را دارند. یکی از آنها از الچیو می­خواهد که دیگری را به قتل برساند. اما الچیو هر دویِ آنها را دست بسته رو در روی هم با اسلحه­ای در بینشان رها می­کند و برای همیشه می­رود.

 

تحلیل

 

زندگی­های گوناگونی از قشرهای مختلف اجتماع در فیلم ایناریتو به نمایش درآمده است که موضوع محوری همگی آنها پیرامونِ خیانت می­گردد. تعلیق و کشش فوق­العاده زیاد داستان فیلم همراه با صحنه­های بسیار فنی، مخاطب را تا انتهای فیلم با خود همراه می­کند. از آنجایی که در فیلم­های ایناریتو توالی زمانی و مکانی در هم می­شکند فلذا مخاطب جهت برقراری پیوند و ارتباط بین عناصر و کاراکترهای مختلف داستان شوق و اشتیاق بیشتری از خود نشان می­دهد و تمام سعی خود را می­کند تا تمامی تکه­های پراکنده­ی داستان را کنار هم بچیند. این تکنیک یکی از ویژگی­های بارز فیلم‌های ایناریتو می­باشد. فصل مشترک موضوعات هر سه قسمت فیلم، “سگ” است. در قسمت اول فیلم، کافی سگ مبارز اکتایو به عنوان عنصری جهت برقراری بنیان یک رابطه‌ی عاشقانه­ی نامشروع عمل می­کند. در قسمت دوم نیز ریچی سگ محبوب والریا به عنوان ضلع سوم مثلث ارتباطی بین او با دانیل عمل می­کند. به نحوی که می­توان گفت ارتباط بین او با سگش در مقایسه با ارتباط بین او با همسرش عاشقانه­تر است! و در قسمت سوم فیلم نیز علاقه والچیو نسبت به سگ‌هایش در مقایسه با گرفتن جان آدم‌ها اولویت دارد. عشق سگی در واقع نمادی از یک عشق ناهنجار است. عشقی که ارزش‌ها در آن مُرده و ظواهر در اولویت قرار دارند. عشقی که طعم تلخش به مذاق مخاطب خوش نمی­آید اما واقعیتی­ست که در زیر پوست هر شهری وجود دارد. البته باید گفت که سینمای ایناریتو فراتر از این حرف‌هاست و تحلیل عمیق­تری را می­طلبد. چنان‌که خیلی­ها او را در زمره­ی کارگردانان پست­مدرن قرار داده­اند. ایناریتو می­گوید: «آدمی باید برای رسیدن به امید، فرآیند تلخ و بسیار دشواری را طی کند.»

 

منبع: کانون فرهنگی چوک

نقد و بررسی فیلم به قلم

عشق سگی داستان آدم‌هایی عادی‌است که به واسطه‌ی یک تصادف سرنوشتشان به هم گره می‌خورد. آدمهایی که تلاش می‌کنند از بستر زندگی ناگوارشان عشق را استخراج کنند. اما رسیدن به این عشق از جاده‌ی زخم و خشونت می‌گذرد. عبور آدم‌ها از کنار هم در سه اپیزود فیلم و تصادف اتومبیل به عنوان نقطه‌ی ثقل این تقاطع حضور سرنوشت محتوم را در روایت شخصیت‌های آریاگا و ایناریتو موکد می‌کند. خشونت، سختی و بی‌رحمی زندگی سایهٔ خود را بر سر این شخصیت‌ها افکنده است. عشق نافرجام و ممنوعهٔ اکتاویو و سوزانا و سرنوشت تراژیکشان از جنگ سگ‌ها و دزدی و خون تغذیه می‌کند. عشق ممنوعه‌ی دانیل و والریا هم به واسطه‌ی تصادف ماشین والریا با اکتاویو دچار نقصان می‌شود و عاقبت به قطع پای والریا و سردی این رابطه می‌انجامد. الچیوو هم با زندگی سخت و گذشته و حال ِ خشونت بارش همراه با سگ‌هایش طعم این خشونت را می‌چشد. کشته شدن سگ‌هایش به دست سگ اکتاویو نشانهٔ ناگزیری ِ خشونت در زندگی اوست. در این میانه این عشق‌هایی که با شور و هیجان شدیدی شکل گرفته است به دست این خشونت ذبح می‌شود و زندگی این شخصیت‌ها را بیش از پیش سخت و جانکاه می‌کند. شاید فقط الچیوو به هدفش می‌رسد و عکس خودش را در آلبوم دخترش می‌چسباند، هر چند که در پایان فیلم او را می‌بینیم که همچنان تنها همراه با بلکی (اسمی که او برای سگ اکتاویو انتخاب می‌کند) به سمت مقصدی نامعلوم می‌رود. پس این روایتهای متقاطع و شکست زمانی در ‌‌نهایت عنصر سرنوشت محتوم و سیاه و تنهایی‌های شخصیت‌ها را نمایندگی می‌کند و ما از جزء به کلیتی یکپارچه می‌رسیم.

 

در ابتدای فیلم وقتی با حرکات بی‌قرار دوربین روی دست جنگ سگ‌ها را می‌بینیم و بلافاصله با برشی هوشمندانه سوزانای آرام را می‌بینیم که در حال ورود به خانه‌اش است، می‌توانیم بفهمیم که این خشونت بر زندگی او چیره خواهد شد. نشانه‌های دیگری هم وجود دارند. وقتی والریا در خانه‌اش به دانیل می‌رسد پایش در کف خانه گیر می‌کند. نشانه‌ای استعاری که حفره‌ی به وجود آمده را به بحران زندگی او مبدل می‌کند. هم پایش را از دست می‌دهد و هم سگش در آن حفره گیر می‌کند و باعث به هم ریختگی اعصاب او و دانیل می‌شود. خشونت زندگی الچیوو هم در ابتدای فیلم با با قتلی که به دست او انجام می‌گیرد عیان می‌شود. خشونت در تاروپود زندگی شخصیت‌ها خودش را تنیده است و آن‌ها را اسیر خود کرده است.

 

اما یکی از جلوه‌های اصلی فیلم که در عنوان عشق سگی هم موکد شده، حضور سگ به عنوان نقش مایهٔ اصلی اثر ایناریتو است. سگ در ادبیات غرب علاوه بر وفاداری و پاسداری و خصوصیاتی از این دست، نماد هوس است. اگر این جنبه از نماد‌شناسی سگ را با جهان عشق سگی تطبیق دهیم، به وجود دستگاه نشانه‌شناسی دقیقی در فیلم پی می‌بریم.

 

در روایت اول سگ سیاه اکتاویو منبع در آمد او و سوزانا و عشق ممنوعشان می‌شود. تا زمانی که سگ می‌تازد و همراه خود پول می‌آورد هوسهای این دو لحظه به لحظه شعله ور‌تر می‌شود. از زمانی که سگ زخمی می‌شود و اکتاویو تصادف می‌کند، سوزانا همراه با رامیرو خانه‌اش را ترک می‌کند و پول‌ها را بر می‌دارد و رابطه از هم می‌پاشد. بعد از آن هم در غیاب سگ (بخوانید هوس) سوزانا پس از مرگ رامیرو عقلانیت را بر فرار با اکتاویو ترجیح می‌دهد.

 

در روایت دوم اوضاع از این هم جالب‌تر است. بعد از تصادف والریا او گمان می‌برد که به زودی خوب خواهد شد و به شغلش به عنوان یک مدل ادامه خواهد داد و رابطهٔ آتشینش با دانیل حفظ خواهد شد. اما با این معضل فیزیکی که کم کم نشان می‌دهد رابطه از آن شور اولیه درآمده است، با گم شدن سگ رابطه وارد بحران می‌شود. سگ در حفره می‌افتد و والریا به خاطر عصبیت ناشی از این فقدان به خودش فشار می‌آورد و به خاطر همین مساله پایش را از دست می‌دهد. این فقدان قرینهٔ خاموشی هوس‌ها و سردی رابطهٔ این دو است. وقتی هم که سگ دوباره پیدا می‌شود، رابطه به اندازهٔ کافی تیره و تار شده است و سگ هم کاملا زخم خورده و بیمار است.

 

در روایت سوم الچیوو مرد زخم خوردهٔ تنهایی است که با چندین سگ زندگی می‌کند. او توانسته است بر هوس‌هایش چیره شود و آن‌ها را تحت اختیار خود قرار دهد. او تاوان آزادی خواهی‌های گذشته‌اش را می‌دهد و خانوادهٔ خودش را از دست داده است و با کشتن آدم‌ها روزگارش را می‌گذراند. تا اینکه سگ سیاه اکتاویو را از صحنهٔ تصادف پیدا می‌کند. سگ را تیمار می‌کند و زخم‌هایش را می‌بندد. اما وقتی سگ (بخوانید هوس) به شرایط ایده آلش می‌رسد سگ‌های دیگر الچیوو را می‌کشد. این‌جا به معنای جالبی بر می‌خوریم. سگ اکتاویو به عنوان نماد نسل سوم و جدید بر سگهای نسل اول (الچیوو) فائق می‌آید و آن‌ها را ازهم می‌درد. این نکته نشان می‌دهد که نسل اول حتی اگر در عرصهٔ اجتماعی حضور چشمگیری نداشته باشد، باز در معرض آسیب‌ها و هوسهای بی‌حد و حصر نسل امروز قرار می‌گیرد و اینجاست که حتی فیلم به شمایلی کلی از اجتماع مکزیک تبدیل می‌شود و معناهایی سیاسی نیز به خود می‌گیرد. الچیوو سگ را نمی‌کشد و در پایان نام بلکی را برای آن انتخاب می‌کند و تنها همراه با او به راهی نامعلوم می‌رود. او دو برادر طمع کار را در مقابل هم قرار می‌دهد تا هوسهای بی‌پایانشان را به یکدیگر نشان دهند. الچیوو توانسته است که آینه‌ای در مقابل اجتماعش قرار دهد و باز تنها به راه مطرود خود برود و به همین خاطر او از جهاتی مهم‌ترین شخصیت فیلم است.

 

عشق سگی اولین گام کارگردانی خوش‌قریحه بود که نگاه جدیدی را به سینمای دنیا پیشنهاد کرد. گرچه سابقهٔ روایت‌های متقاطع به «برش‌های کوتاه» آلتمن و در ادبیات به ریموند کارور بر می‌گردد، اما ایناریتو با سینمایی شخصی، با استفاده از المانهایی مشخص همچون شکست زمانی و درون‌مایه‌هایی چون تقدیر و سرنوشت محتوم سینمایی مختص به خود آفرید. هر چند که عشق سگی را باید اصیل‌ترین فیلم کارنامهٔ چهار فیلمی دانست. فیلمی که با خشونت بدوی و روایت‌های تو در تو و آدم‌های زخم‌خورده‌اش از عشق‌ها و تنهایی‌ها و زخم‌های بشری پرده بر می‌دارد.

 

منبع: آدم‌برفی‌ها

نقد و بررسی فیلم به قلم

در حین مواجهه با فیلمی برآمده از فرهنگی ناآشنا تنها به بحث درباره‎ی سبک، درونمایه، مؤلف و در نهایت فرهنگ جهان فیلم بسنده می‎کنیم و کمتر می‎شود به بررسی تعامل خود با محصول به مثابه یک «گفته» بنشینیم. برخوردی که منتقدان سینما –به خصوص منتقدان در فضای کشورمان- با متن دارند ریشه در نقد سنتی دارد. چون آنان بی‎درنگ به ریشه‎های گفتمانی می‎پردازند. مسائلی از این دست: مؤلف، نوع و ژانر اثر، تاریخ خلق اثر، اوضاع خاصی که نویسنده در آن می‎زید، مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و مسائلی از این دست.

 

عشق سگی Amores Perros اولین فیلم الخاندرو گونزالس ایناریتو در سال 2000 به اکران درامد و موجی از تحسین‎های مختلف را به خود اختصاص داد. این فیلم به زبان لاتین در مکزیک ساخته شد و نه تنها تماشاگران سینمای آمریکا، بلکه اغلب مخاطبین سینما با آن ارتباط برقرار کردند. وقتی به سراغ انبوه مقالات نوشته شده در مورد این فیلم بروید متوجه مضامین تکراری می‎شوید که در اغلب آن‎ها وجود دارد. این‎که چه شده که یک کارگردان مکزیکی کاندید اسکار شده؟! ساختارشکنی ایناریتو در این فیلم به چه نحوی بوده است؟ ایناریتو در چه شرایطی دست به ساخت این فیلم زده است؟ فرم عشق سگی تأثیرگرفته از چه کسی است و در بیشتر مقالات تطبیقی؛ تأثیرات ایناریتو از تارانیتینو! فارغ از فرم قابل بحث فیلم، موتیف تصادف و روابط هم از جمله مواردی بوده که منتقدان در مورد آن قلم زده‎اند. حال در این مقاله سعی بر بررسی این فیلم در لوای چنین مسئله‎ای هستیم: چرا و چگونه مخاطبین با یک فیلم از یک فرهنگ ناآشنا چنین ارتباط خاصی برقرار می‎کنند؟ در تحلیل پیش‎رو فیلم را به مثابه یک گفته بررسی خواهیم کرد.

 

گفته‎ای که مخاطب با آن سر و کار دارد یک جریان گفتمانی را خلق می‎کند. جریانی که یک سوی آن گفته‎پرداز و سوی دیگر گفته‎خوان قرار دارد. تا قبل از این‎که بارت و دریدا تأثیرات خود را بر نحله‎ی فکری و فلسفی نقد پساساختگرا بنهند تنها نقش گفته‎پرداز و تأثیری که او می‎گذاشت مورد واکاوی قرار می‎گرفت؛ اما کم‎کم با تسلط معناشناسی نوین که با دیدگاه فلسفی با پدیده‎ها روبرو می‎شد و به خصوص نقش مکتب پاریس در دهه اخیر، گفتمان سنتی کنار نهاده شد. مباحث مطرح شده از سوی نشانه‎-معناشناسان این مکتب، راه را برای گفتمان تعاملی باز کرد. گفتمانی که گفته‎پرداز و گفته‎خوان به شریک گفتمانی تبدیل می‎شوند. محصول این گفتمان همان «گفته» یا موضوع معنادار است که حیات آن به حضور توأمان گفته‎پرداز و گفته‎خوان وابسته است. در نتیجه مؤلف که سال‎ها پیش توسط بارت به محاق و میهمانی متن رفته بود تنها به مثابه گفته‎پردازی حضور دارد که حضورش به واسطه گفته‎خوان معنا می‎یابد. گفته‎پردازی که، تنها از یک «توانش معنایی» یعنی توانایی تولید گفته و حضور در عرصه گفتمان برخوردار است.

 

پوستر فیلم عشق سگیحال می‎توان مسئله را پررنگ‎تر کرد. چگونه گفته‎خوانان با عشق سگی و گفته‎پردازان او –ایناریتو، آریاگا، بازیگران و تکنیک سینمایی- وارد تعامل و ارتباط شده‎اند. هر ارتباط تعاملی نیازمند واسطه‎ای است که ممکن است از نوع شناختی، کاربردی، عاطفی، هنری، زیبایی‎شناختی، عقیدتی، فلسفی و غیره باشد که گفته را به موضوعی معنادار در گفتمان بدل می‎کند. عشق سگی از سه داستان تشکیل شده که در هر سه اشخاص رابطه عمیقی با سگ‎ها دارند و هم عشقی کاذب و سگی در آن بین به وجود می‎آید که زندگی‎ها را هم به نوعی سگی می‎کند. در داستان اول اوکتاویو (گائل گارسیا برنال) عاشق همسر برادر تندخوی خود سوسانا (ونسا بئوچی) می‎شود از سویی دل در سودای بازی جنگ سگ‎ها دارد. برای فرار با سوسانا دست به هر کاری می‎زند تا سگش در آن مسابقات پیروز شود. در داستان دوم دنیل (آلوارو گوئررو) در خیانت به همسرش با مدلی به نام والریا (گویا تولدو) رابطه برقرار می‎کند. عشق والریا به سگ از دست رفته‎اش که متوجه زنده بودن او در زیر پارکت‎ها می‎شود رابطه بین والریا و دنیل را به هم می‎ریزد و در داستان سوم چیوو (امیلیو اِچِوریو) پس از بازگشت از زندان همسر و ناپدری دخترش را کشته و حال زندگی کولی‎واری با سگ‎های مختلف را پشت سر می‎گذارد. او در آرزوی یک لحظه است که دخترش را در آغوش بگیرد.

 

هر داده‎ای که ما با آن مواجه می‎شویم، عاملی است که از فرهنگ خاصی که –احتمالا با آن آشنایی نداریم- نشأت می‎گیرد. هر داده یا هر وضعیت طبیعی بار معنایی خاصی دارد و قابل تفسیر است. حال ما می‎توانیم به مثابه یک انسان‎شناس و اطلاعات فرهنگی که داریم به ناحیه‎ی پسین فرهنگ مکزیکی نفوذ کنیم و کارکردهای زیبایی‎شناسی آن را تفسیر کنیم یا این‎که منتظر باشیم تمام خصوصیات را خود متن به ما ارائه نماید؛ زیرا هیچ چیزی خارج از متن وجود ندارد. در این صورت اشتیاق وافر به کشف و درک تازه‎هایی از جهان متنِ عشق سگی را داریم. ایناریتو داده‎ها را در ساختاری دایره‎وار و به‎هم‎ریخته به ما ارائه می‎دهد اما در روایت آن‎ها از هر چیز عجیب و غیرقابل باوری پرهیز می‎کند. هر سه داستان حکایاتی اخلاقی است و هویت اخلاقی در هیچ قسمتی از جهان متفاوت نیست. معنای خوب و بد برای تمام جهان یکی است. خیانت به همسر، راه انداختن جنگ حیوانات بی‎گناه، قتل و رابطه نامشروع با زن محارمِ در تمام فرهنگ‎ها تقبیح شده است.

 

گفته‎پرداز، گفته‎ای جهان شمول را در یک فرهنگ ناآشنا برایمان روایت می‎کند. اگر جنگ سگ‎ها را ندیده باشیم و حس کنیم این قبیل اعمال در هزاره سوم پایان یافته؛ گوشه‎ای از آن را در کنار قساوت آدمیان، خیانت برادر به برادر و ربودن همسر او در فرهنگ لاتن‎ها به نظاره می‎نشینیم. زندگی در تنهایی که هم‎دمی جز سگ‎ها وجود نداشته باشند چه برای یک زندانی از بند رسته و چه برای یک مادل معروف تفاوتی ندارد. مهم‎ترین وجه این مسائل پرهیز از مبالغه است حتی در مسائل جنسی که در راستای اخلاق و انسان‎بودگی است هم اغراق نمی‎شود. آن‎چه هست را می‎بینیم و شریک گفتمانی تعاملی می‎شویم تا مسائل اخلاقی روایت شده را دریابیم.

 

 

پدیده‎های ناآشنا در فرهنگی ناآشنا دردی جهانی است و همه بر این نکات وقوف کامل پیدا می‎کنند. سیر چالش برانگیز بودن و چشم‎پوشی، غرابت و بیگانگی را تجربه کردن، پدیده‎های ناآشنا را کشف کردن و این‎که ایناریتو و اریاگا در خلق آن پیش‎انگاشته‎های ما را هم در نظر دارند در مجموع فرایند آشکارسازیِ دوجانبه پدید می‎آورد. اشتیاق تعامل گفته‎خوان با گفته‎پرداز نوع جدیدی از گفته‎خوان (مخاطب) را پدید می‎آورد که می‎تواند ایناریتو، فرهنگ مکزیک و فضای فیلم‎های او را دوست بدارد.

 

منبع: آکادمی هنر

 

نقد و بررسی فیلم به قلم

«برای رسیدن به امید، آدم باید فرآیند تلخ، پردرد و سیاهی را طی کند» ایناریتو

 

در عشق سگی یک زندگی معمولی و به ظاهر ساده زندگی افراد مختلفی را به هم پیوند می­زند. تصادف محور و رویکردی است که در فیلم به روش­های مختلف نشان داده می­شود و فیلم در حالات مختلف و در سکانس­های متفاوت و از زوایه­های گوناگون قصه را روایت کرده و داستان را به قسمت نوع زندگی­های متفاوت بالای شهر – پایین شهر می­برد. در واقع محوریت تصادف و رویکرد حادثه، باعث میشود، فیلم به عنوان نقطه مرکزی ماجرا نوعی تقسیمبندی زمانی و آغازگرانه به فیلم ببخشد. دنیای آدم­های فیلم با همه مختصات شخصیتی، ملموس و برای شناخت و مجانست با این آدمها نیازی به شناخت ملیتشان نداریم. آنها از همان وهله اول قابل باورند؛ از بزهکاران و حاشیه نشین­هایی که جنگ سگ راه می­اندازند، دار و دسته­های خیابانی تشکیل میدهند و به نوعی کارگردان قصد دارد، زندگی بی­خانمانی این آدمها را روایت کند. در کنار این رویکرد، فیلمساز نگاهی به زندگی آدمهای طبقه متوسط و مرفه نیز دارد؛ هر چند هیچگاه به دام شعارگرایی گرفتار نمی­شود. عناصر بصری فیلم تا حدی پرکشش و جذاب ارائه میشوند که نمی­توان ویژگی­های فنی آن را نادیده گرفت.

 

سینمای ایناریتو مولفه ها و سازه های تئوریک و بصری متعددی دارد که آن را هویت می بخشند و از سینمای سایرین جدایش می کنند.شاید نخستین ویژگی عمده فیلمهای ایناریتو که به چشم می آید تدوین غیر خطی آن باشد.ایناریتو در فیلمهایش عناصر زمان و مکان را در هم می شکند تا از لابلای این عدم توازن پیامش را انتقال دهد.

 

اما گذشته از همین اینها دو عنصر روایت ساز و عمده در سینمای الخاندرو گونزالس ایناریتو «تصادف» و «ارتباط» است. تصادفی که قطعات فیلم را همچون پازل در کنار هم می چیند و بار گره افکنی را به دوش می کشد.تصادفی که موجب شکل گرفتن دیگر عنصر مهم فیلمها یعنی ارتباط می گردد.در واقع این تصادف است که سرنوشت آدمها را به هم پیوند می زند.چه در عشق سگی که تصادف اکتاویو با والریا سرنوشت آنها را عوض کرده و سایر اتفاقات فیلم را پایه ریزی می کند؛ چه در 21 گرم که سرنوشت کاراکترها با تصادف جک با شوهر و فرزندان کریستینا شکل می گیرد و چه در بابل که به صورت فرا ارتباط ظاهر شده و شلیک تصادفی پسر بچه ها به اتوبوس آمریکایی ها سرآغازی برای اتفاقات بعدی می شود.

 

اما ارتباط ؛

 

لاندنبرگ و دیگران ارتباط را عبارت از انتقال معانی یا پیام از طریق نمادها بر شمرده اند و بر مبنای تعریف چارلز هورتون کولی ارتباط، رابطه انسانی را از حالت جوهر به مرحله وجود می رساند.ارتباط انسانها با هم عنصر سازنده جوامع بشری است و بخشی از سرمایه اجتماعی انسانها را تشکیل می دهد.در واقع با ارتباطات انسانی است که انسان تشکیل گروه می دهد و به کمک زبان به تعامل با دیگران می پردازد.و به گفته بروس کوئن اگر انسانها توان پروراندن زبان و ارتباط را نداشتند هرگز نمی توانستند به عنوان یک گونه باقی بمانند.حال می رسیم به بررسی این نکات در سینمای ایناریتو:

 

در عشق سگی ارتباط جلوه ای متبلور یافته است و در سه اپیزود متقاطع فیلم که ساختاری نامتقارن دارند به نمایش در می آید.همه این بخشها به خصوص دو بخش عمده اش تحت تاثیر تصادف اتومبیل های والریا و اکتاویو است.تصادفی که طی فیلم دو بار دیگر تکرارش را می بینیم تا بهتر و بیشتر پی به ساختار روایی غیر خطی فیلم و شکست زمان در آن ببریم. سه رابطه برجسته هم وجود دارد که در ابتدای هر بخش عنوانش نوشته می شود.نخست ماجرای عشق ویکتوریایی اکتاویو و همسر برادرش سوزانا است.سوزانایی که رابطه اش با همسرش و ادامه زندگی اش با او امیخته با نفرت و ترس است و به او خیانت می کند و وقتی که از دستش می دهد عذاب وجدان به سراغش می آید و تصمیم می گیرد اسم فرزندش را که قرار است به دنیا بیاورد رامیرو بگذارد و نه اکتاویو.در واقع در این مثلث عشقی که شکل گرفته هیچ رابطه ای استحکام ندارد.حتا وقتی رامیرو فرزند مریضش را که تازه خوابیده از خواب بیدار می کند نیز شاهد مهربانی نا بهنگام پدری هستیم که بیشتر روانپریشانه است تا پدرانه.نهایتا و پس از مرگ رامیرو، سوزانا اکتاویو را در انتظار می گذارد و با سرخوردگی اکتاویو این بخش به پایان می رسد.

 

دومین زوج دانیل و والریا هستند.دانیل مردی متاهل است که جذب افسون والریا که مدل لباس شرکت enchant (به معنای افسون!)است می گرددو ساختار خانواده اش را به هم می ریزد تا با والریا زندگی جدیدی را آغاز کند.اما این رابطه کاملا فیزیکی مبتنی بر بدن با اتفاقی فیزیکی مبتنی بر بدن (قطع شدن پای والریا )سرانجامی تیره می یابد.که حتا پیش از آن هم با تماس تلفنی و حرف نزدن دانیل با همسر سابقش پی به پشیمانی دانیل و افسوسش می بریم.

 

در سومین فصل فیلم ما شاهد حضور مردی دوره گرد هستیم که پیش از این چریک بوده و رابطه خانوادگی اش را برای آرمانش به هم ریخته است. اما حالا پس از گذشت سالها و همزیستی با سگها برای برقراری ارتباط با دخترش تقلا می کند(حتا با چسباندن عکسهای خودش به آلبوم عکس زن و دخترش).در همین فصل از فیلم است که الچیوو (مرد دوره گرد)دو شریک و برادر را را که هر کدام سعی در از بین بردن دیگری دارد با اسلحه ای در میانشان رها می کند تا مساله رابطه تیره شده شان را خودشان حل کنندو اصلا هم سرنوشتشان برای کارگردان و ما و الچییوو مهم نیست.چرا که رابطه سوم فیلم یعنی رابطه الچیوو و دخترش مهم است.ارتباطی که با آراستن چهره و پیغام گذاشتن بر روی تلفن دختر و بیان احساسات درونی پدرانه شکل گرفته و هویت می یابد.

 

حتا رابطه سگ ها و آدمها نیز در این فیلم کاملا معنا مند و دارای هویت است.چه کاوفی سگ اکتاویو که به خاطر سود آوری اش به تیرگی بیشتر روابط برادرانه و در نهایت در حد مرگ کتک خوردن رامیرو کمک می کند و حتا نزدیک است قربانی حسادتی غیر انسانی شود. چه استعاره ظریف پنهان شدن ریچی مصدوم در کف خانه دانیل و والریا که از همان ابتدا سست بودن بنیانش را با نماد شکستن کف چوبی اش دیده بودیم… و چه سگهای الچیوو، خود او و عشق سگی اش….

 

*در نهایت اینکه با تعاریفی که در ابتدای متن ارائه شده نظیر مرکزیت زدایی،شکستن ساختار زمان و مکان تا تدوین غیر خطی و عمده بودن عنصر تصادف و… شاید بتوان به الخاندرو گونزالز ایناریتو هم برچسب پست مدرن بودن زد. اما مهم نیست.مهم این است که پای فیلمهایش بنشینیم و لذت ببریم.همین.

 

الخاندرو گونزالز ایناریتو:

 

عشق سگی اولین اثر «الخاندرو گونزالز ایناریتو» کارگردان مکزیکی است. شاید بیراه نباشد که عنوان شود ایناریتو یکی از تأثیرگذارترین کارگردانان سینمای مکزیک است. دهه اخیر دهه سینمای مکزیک جدید است و دنیا خواهان استعدادهای نو این سینما. فیلمساز 44 ساله مکزیکی از 21 سالگی کار در رادیو را آغاز و سپس آموخته­هایش را در تئاتر تکمیل نمود. موسیقی برای او یکی از جذاب­ترین رویکردها به هنر و دنیای پیرامونش بود و برای فعالیت در کنار ساخت موسیقی متن به یکی از تولیدکنندگان تلویزیونی نیز تبدیل شد. اما هیچ کدام از این فعالیت­ها ایناریتو را به چهره­ای که امروز شناخته می­شود، تبدیل نکرد. عشق سگی با اسکلتبندی و ویژگی­های تکاندهنده، استادی ایناریتو را در کارگردانی ثابت کرد و او را از دنیای فیلمهای تبلیغاتی به قله سینمای دنیا رساند. انقلابی­گری او در روایت تو در توی قصه­ای مهیج از «گیرمو آریاگا» او را به فیلمسازی که سینمای مکزیک را در رأس توجه مهمترین محافل فرهنگی و هنری دنیا بود تبدیل کرد.

 

او که از مجموعه­ داستانک­های متعددی از زندگی اهالی مکزیک به سه قصه مستحکم رسیده بود با همکاری آریاگا عشق سگی را به جشنواره کن فرستاد و آنرا نامزد اسکار کرد تا شگفتی­های سینمای دهه نود مکزیک در انتهایی­ترین سال، آن همه را بهتزده کند. اهمیت ایناریتو در ادامه دادن سبک فیلمسازی و توسعه سینمایش به صورت تدریجی و عمیق است. 21 گرم (محصول 2003) سه سال پس از موفقیت عشق سگی شاهکار دیگری از او یعنی بابل (محصول 2006) نامزد هفت جایزه اسکار نشان داد ایناریتو و سینمای دنیا مسیر درستی برای کشف و شناساندن این سینما به دنیا طی کرده­اند. کما اینکه در دوران رخوت سینمای جهان و فقر فیلم کالت، سینمای مکزیک و آمریکای لاتین با جوانان و استعدادهایی که دنیا آنها را شناخت خلاء فیلم کالت را پر کرده و عصر طلایی سینمای آمریکای لاتین را میتوان به همین دهه پر افتخار خلاصه کرد. هر چند ایناریتو با فاصله گرفتن از استقلال خود که در زمان ساخت عشق سگی آن را به دست آورده بود، اندک اندک جذب هالیوود شد، اما نگاه و شیرازه تفکرات او در این دو فیلم قوت خود را از دست نداده است و بیشتر میتوان گفت صرفاً تحت تأثیر مسائل سیاسی کلان دنیا و رویکردهای پروپاگاندا، خصوصاً در بابل قرار گرفته است.

 

منبع: ماهنامه آدم برفی ها


31

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
31 Comment threads
0 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
1 Comment authors
Recent comment authors
  Subscribe  
Notify of
trackback
Member
cheap replica watches under $50

… [Trackback]

[…] There you can find 86660 more Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
replica audemars piguet millenary carbon one

… [Trackback]

[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
judi online

… [Trackback]

[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
replica watch

… [Trackback]

[…] Read More on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
Functional Testing Solutions

… [Trackback]

[…] Here you can find 66230 more Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
rolex replica

… [Trackback]

[…] Read More on on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
Autoglassanytime.net

… [Trackback]

[…] There you will find 59145 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
Regression Testing

… [Trackback]

[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
토토

… [Trackback]

[…] There you will find 90640 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
dragon pharma test e 400 reviews

… [Trackback]

[…] Read More Info here to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
bitcoin evolution review

… [Trackback]

[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
huong dan dang ky 12bet

… [Trackback]

[…] Find More Information here on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
fun88.viet

… [Trackback]

[…] Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
fish Tank Heater yourfishguide.com

… [Trackback]

[…] Find More on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
Lennox

… [Trackback]

[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
DNS Checker

… [Trackback]

[…] Here you can find 31848 more Info to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
Buy marijuana online

… [Trackback]

[…] There you will find 91771 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
seo prutser

… [Trackback]

[…] Here you will find 25377 additional Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
ca nhạc thiếu nhi vui nhộn con heo đất mèo

… [Trackback]

[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
바카라

… [Trackback]

[…] Read More here to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
카지노사이트

… [Trackback]

[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
cross borders all weather

… [Trackback]

[…] Information to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
12bet.vn

… [Trackback]

[…] Read More Info here on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
vao w88

… [Trackback]

[…] Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
daftar sbobet888

… [Trackback]

[…] Here you can find 85785 more Info on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
Eddie Frenay

… [Trackback]

[…] Here you will find 6111 more Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
cbdque.com

… [Trackback]

[…] Find More to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
aerographics

… [Trackback]

[…] Read More on to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
regulation cornhole board set

… [Trackback]

[…] Information on that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

trackback
Member
read this post here

… [Trackback]

[…] Read More to that Topic: naghdefarsi.com/title/amores-perros/ […]

Member
Active Member
سرندیپ

فیلم جذابی بود. داستان‌ها و اتفاقات و تو‌هم‌رفتگی‌های زیادی توی این فیلم هست. پس بعید می‌دونم که از دیدنش خسته بشین.
و البته داستان‌هایی که رد پای «سگ» در تمامشون دیده می‌شه.