۲۰۱۸ | درام
کارگردان : علیرضا امینی
نویسنده : دانیال مقدم
بازیگران : مهران احمدی مجید صالحیمحمدرضا هدایتی
خلاصه داستان : داستان زندگی چند فرد که هرکدام بنا به دلایلی دیوانه شده اند.
[site_reviews_summary title=”میانگین امتیاز اعضای نقد فارسی” assigned_to=”post_id” hide=”bars,rating,summary”]
[site_reviews_summary title=”میانگین نظرات” labels=”عالی,خوب,متوسط,بد,افتضاح!” assigned_to=”post_id”]
[site_reviews title=”نقد اعضای نقد فارسی” pagination=”ajax” assigned_to=”post_id” id=”jj8k84kj”]
[site_reviews_form assign_to=”post_id” id=”jj8k0t92″ hide=”email,terms”]
پیش از دیدن فیلم «من دیوانه نیستم» دو اثر از علیرضا امینی را تماشا کرده بودم که صحنههایی از آنها را هرگز نمیتوانم فراموش کنم و در میان آن دو اثر فیلم «هفت دقیقه تا پاییز» فیلمی قابل قبول بود که فاکتورهای خوبی برای ارائه به بیننده داشت. به خوصوص در بحث بازی گرفتن از بازیگران، کارگردان کاری دقیق و تماشایی را انجام داده بود. اما با دیدن آخرین فیلم این کارگردان و پس از اتمام فیلم، به این موضوع فکر کردم که چه بلایی سر سینما و سینماگران ما آمده که تا تعداد زیادی از آنها به نازل ترین روزهای خود رسیده و حتی در ارائه آثاری دم دستی که برای لحظاتی بتوانند بیننده را با خود همراه کنند تا این حد ناتوان شده و اکثریت آنها دیگر نه ژانر را میشناسند، نه قصه درستی تعریف میکنند و نه حتی دغدغه و نگاه مشخصی دارند که بتوان به آن اتکا کرد. این که سطح سلیقه مخاطب در این سالها دچار افت محسوسی شده و بی کیفیت ترین آثار سینمایی میتوانند در دل بیننده جا خوش کنند و همه جا صحبت از آنها باشد موضوعی است که با تودهای از مردم سرو کار دارد و تغییر آن راه و تلاش زیادی را میطلبد، اما وقتی سینماگران آثاری ضعیف که حتی کمترینها را نیز دارا نیستند، به بیننده ارائه میکنند، آتش این کج سلیقگیها و بد سلیقگیها را تندتر خواهند کرد و موضوع زمانی بغرنج تر میشود که این اتفاق از جانب کارگردانانی رخ دهد که پیش از این توانستهاند آثاری قابل قبول را به بیننده ارائه کنند.
آخرین فیلم علیرضا امینی تصویر تعدادی انسان به ظاهر دیوانه را در مکانی نامعلوم را نشان میدهد که یکی از آنها تلاش میکند تا به همه بگوید دیوانه نیست.
فیلم قصهای در حد یک خط نیز ندارد و تعدد شخصیتهای آن کم کارکردترین اتفاق سینمایی سال است و شخصیت پردازی بد و بدتر از آن بازیهای اغراق شده و بی کیفیت فیلم بارزترین نکاتی هستند که در فیلم به چشم میخورند. از همان صحنه ابتدایی تلاش کارگردان برای شاعرانه ساختن فضا و مواجهه کردن بیننده با یک فضای کمدی گونه متفاوت آن قدر بد اجرا شده که بزرگنمایی و درشت گویی را به راحتی میتوان در آن به وضوح دید. بی شک کارگردان با تصاویری که ثبت کرده قصد این را داشته تا فیلمی در حال و هوای سینمای آنجلوپولوس به بیننده ارائه کند، تصاویر لانگ تیک که با صدای موسیقی گاه و بیگاهی همراه شده که در اکثر مواقع کاملا بی ربط و بدون منطق در فیلم جای داده شدهاند، کوچکترین سازگاریای با موضوع فیلم ندارد، در مورد مضمون چیزی نمیتوان گفت زیرا فیلم در بیان منظورش آن قدر گم و گیج است که هیچ برداشت درستی از هدف و دغدغه و در نهایت مضمون مد نظرش نمیتوان داشت.
استفاده کارگردان از دوربینی که هواره در حال تراولینگ است و در میان کشتیها و درختان و فضای سر سبز احتمالا شمالی کشور حرکت میکند، آن قدر بی ربط است که بیننده را با یک ویدئو کلیپ یک ساعت و نیم مواجه خواهد کرد نه با یک فیلم سینمایی که موفق شده استفاده درستی از دوربین و میزانسن خود کند. فیلم در داشتن فاکتورهای بد قطعا رکورد دار خواهد شد و میتوان عنوان بی ربط ترین فیلم سال را به آن اختصاص داد، بی ربطیای که در فرم و محتوا (که اینجا صرفا موضوع جای محتوا را گرفته است) بیداد میکند و گویی این دو در دو سیاره دور از هم ایستادهاند.
خرده اتفاقاتی (به هیچ وجه نمیتوان از کلمه داستان برای این فیلم استفاده کرد) که برای افراد حاضر (فیلم به هیچ عنوان شخصیت پردازی ندارد) در فیلم رخ میدهد نیز هیچ سرو تهی ندارند و نگاه ویژه کارگردان به ثبت لانگ شاتها و حرکت بی ربط دوربین باعث شده تا کوچکترین اتفاقی در فیلم رخ ندهد و حتی یک کشمکش کوچک نیز ایجاد نشود. «من دیوانه نیستم» مانند تمام افراد حاضر در فیلم، مکان فیلم، اتفاقات درون آن و دوربینی که مشخص نمیشود در حال انجام چه کاری است و موسیقیهایی که هیچ ارتباطی به تصاویر ندارند، کاملا بی ربط و بدون هدف است، فیلیمی که حتی برای یک لحظه نمیتواند حسی درون بیننده ایجاد کند.
شاید وجود دلیل ساخت فیلم یا جمله مورد نظر فیلم ساز، بخاطر عدم توانایی در بیان درست توسط فیلم، در ابتدا یا انتها بازگو شود. چرا که همچنان مضمون فیلم حاضر قابل تشخیص نیست. آیا می خواهد قدرت تفکر و باور را نشان دهد؟ (غرق شدن هر نفر در دنیای خودش و باور ذهن خود- که مثال های خوبی هم داشت همچون صدای درون ذهنشان یا باور به تمام شدن غذای محبوب شخصیت -جارختی) یا پاکبازی و ساده دلی و عاشقانه بودن؟ (انتظار دیدار مسافران کشتی و ناراحتی و شب زنده داری تا برگشت) بازیگران بسیار خوبی انتخاب شدند، همچنین… ادامه »