«تاریک»، رازآلودترین سریال تاریخ!

همه ما لحظاتی را تجربه کرده‌ایم که از صمیم قلب آرزو داشته‌ایم تا زمان به عقب بازگردد و بتوانیم گذشته را به نحوی تغییر دهیم شاید سرنوشت دیگری برای اکنون خودمان رقم بزنیم. در پرونده امروز زندگی‌سلام،  قرار است درباره قصه جالب و پر از چالش سریال «Dark» که به تازگی فصل دوم آن از شبکه نت‌فلیکس پخش شد، صحبت کنیم؛ سریالی علمی، فانتزی، فلسفی و معمایی که برای فهم بهتر آن شاید بهتر باشد چند بار آن را دید! این داستان چالش‌های ذهنی ما را (مانند اعتقاد به اراده) به تصویر می‌کشد و احتمالات سفر به گذشته را برای اصلاح آن‌چه اثرش روی آینده است، به زیبایی روایت می‌کند.

به زبان ساده‌تر با دیدن این سریال می‌فهمیم اگر واقعا می‌شد به گذشته سفر کرد، آیا می‌شد آن را تغییر داد و تاثیر دیگری روی امور گذاشت یا نه؟! سریال «تاریک»، بسیار خوش ساخت و پیچیده است. اگر سریال‌بین باشید، باید بدانید این بار با سریالی روبه‌رو هستید که نسبتا سنگین بوده و نمی‌شود جلوی آن آشپزی کرد، با گوشی تلفن همراه ور رفت یا حتی چای خورد چرا که این سریال، بسیار پر شخصیت است و این نکته زمانی بغرنج‌تر می‌شود که هر شخصیت، دارای سه نسخه‌ حال، گذشته و آینده خودش است! اگر شما تاریک را دیده‌اید و به سرعت آن را کنار گذاشته‌اید، خیلی جای تعجب ندارد چون سریال سعی دارد تا با جمع‌بندی مبانی علمی متعدد در زمینه فیزیک جدید، نظریه‌ای ارائه بدهد و بگوید می‌شود طبق قواعدی به گذشته و آینده سفر کرد. در این پرونده سعی بر آن است تا این سریالِ سرگیجه‌آور و پازلی را با توضیح دادن نظریه های علمی آن برای‌تان تا حدی آسان کنیم. بعد از خواندن این پرونده شما می‌توانید دوباره سریال را ببینید تا بهتر متوجه شوید اما گوشزد می‌کنم اگر تا به حال آن را ندیده‌اید، ممکن است خواندن این صفحه، داستان فیلم و جذابیت‌هایش را کمی لو بدهد.

چرا «دارک» ارزش تماشا دارد؟!

فضای سریال از ابتدا آرام و تاریک است و شاید تصور کنید با یک داستان جنایی خسته کننده طرف هستید اما …

این سریال با نشان دادن چهره مردی مستأصل شروع می‌شود که در حال گذاشتن نامه‌ای داخل پاکت است که پشت آن نوشته شده: «تا قبل از چهارم نوامبر ساعت ۲۲:۱۳ باز نشود». به طور خلاصه سریال «تاریک» با گم شدن یک پسر نوجوان در شهر کوچکی به نام «ویندن» که در نزدیکی یک نیروگاه هسته‌ای قرار دارد، آغاز می‌شود. پس از ماجرای گم شدن این پسر، خاطرات افسر پرونده مرور می‌شود که براساس آن، او نیز ۳۳ سال پیش برادرش را گم کرده بود. در ادامه داستان نیز شاهد پیدا شدن جسد پسر نوجوانی هستیم که لباس‌های دوران دهه ۸۰ میلادی را بر تن دارد و گردن بندی همراهش است که عبارت ۱۹۸۶ روی آن حک شده است. فضای سریال از ابتدا آرام، ساکت و تاریک است و شما ممکن است تصور کنید با یک داستان همیشگی جنایی طرف هستید ولی به مرور زمان می‌فهمید قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

برای درک آن‌چه در سریال تاریک خواهید دید، حتما نیاز به تمرکز و شاید یک دفترچه یادداشت خواهید داشت تا بتوانید جزئیات سریال را در آن یادداشت و ارتباطات منطقی بین سکانس‌ها را کشف کنید. «تاریک» شبیه آثاری نیست که قبلا در این ژانر دیده بودید. مثلا خیلی‌ها آن را با سریال «چیزهای عجیب‌تر» مقایسه می‌کنند اما فضای «چیزهای عجیب‌تر» به ماجراجویی‌های فانتزی و بامزه‌ یک سری بچه در محله‌شان خلاصه می‌شود و «تاریک» حال و هوای بسیار واقع‌گرایانه‌تر و تکان‌دهنده‌تری دارد. اما شاید بهتر باشد تاریک را از نظر پرداختن به معماهای علم فیزیک جدید، (مانند جهان‌های موازی) با سریال فاخر «فرینچ» مقایسه کرد یا این‌که از نظر روابط تودر‌توی شخصیت‌ها با اثری اروپایی طرفیم که آب و رنگ زیبای هالیوود را ندارد اما بسیار ملموس و قابل درک است. به همین دلیل سریال را بابت فضاسازی، داستان، شخصیت ها و روابط ماتریسی شان باید ترکیبی از «فرینچ»، «چیزهای عجیب تر»، «کارآگاه حقیقی» و «لاست» و حتی فیلم هایی مثل «بین ستاره ای» دانست. خب ترکیب سختی است. شخصیت‌های سریال، قهرمان و ضدقهرمان نیستند.

هر کدام خصوصیات تاریک و روشن دارند که جزء لاینفک وجود آن‌هاست. فضای تاریک و بارانی جنگل، اضطراب و نگرانی مادری که فرزندش گم شده و ساعت‌ها با جارو برقی خاموش به دیوار نگاه می‌کند، پدر خانواده که لحظه‌ای آرامش ندارد و تغییر اولویت‌ها که نشان می‌دهد وقتی افسر پلیس به جای فرزند گمشده‌اش، ته انباری  مواد مخدر پیدا می‌کند دنبال دستگیری مواد فروش نیست و سرخورده محل را ترک می‌کند. هم‌ذات پنداری و درک گسترده حال و روز شخصیت‌ها، بازی‌های قوی و … باعث شده تا با اثری بسیار فاخر روبه‌رو باشیم که ارزش دیدن دارد.

سریال تاریک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

چرا «دارک» فراتر از یک سریال است؟

هدف شما از تماشای یک سریال چیست؟ سرگرم شوید؟ چیزهای تازه یاد بگیرید؟ از مسیر همذات پنداری با شخصیت ها، تجربه هایی را لمس کنید که شاید در زندگی واقعی، هیچ کدام از آن ها برای شما محقق نمی شود؟ به اندازه شخصیت های سریال و چالش های شان زندگی کنید و درکتان را از مفهوم زندگی ارتقا دهید؟ می توان هدف های مختلفی از تماشای یک سریال داشت اما درباره «دارک» بدانید که نباید با هدف سرگرمی، به سراغ این سریال پیچیده بروید. دارک شما را درگیر می کند، سرگرم می شوید اما این تمام کارکرد اثر در ذهن شما نیست. بعد از تماشای هر قسمت دوست دارید به سراغ نظریه ها و فرضیه های علمی مطرح شده در داستان بروید. به مطالعه فیزیک علاقه مند می شوید. درک تازه تری از دنیا پیدا می کنید. دارک یک سریال فانتزی نیست. برای هر چیزی که در سریال می بینید یک ایده علمی وجود دارد و هنر عوامل سریال این بوده که آن موضوع علمی را دراماتیزه کرده اند تا کارکردی در داستان پیچیده سریال داشته باشد.

یک سریال خوب، مثل دارک افق دید مخاطب را عوض می کند؛ حتی اگر خیلی از ایده های فلسفی و علمی دارک را نپسندید یا قبول نداشته باشید، باز هم نمی توانید اصل موفقیت سریال در درگیر کردن ذهن مخاطب را نادیده بگیرید به خصوص اگر منطق سریال را بپذیرید و خودتان را به دست خلاقیت بدون مرز فیلم نامه نویس  واجرای پر قدرت کارگردان بسپارید. می توان با سخت گیری به سریال نقد وارد کرد، به طور مثال چطور ممکن است یک نفر با خودش در زمان دیگری مواجه شود؟ اگر می توان از طریق میدانی کوانتومی یا با کمک یک کرم چاله در زمان سفر کرد چرا باید یک دستگاه برای این کار ساخت؟ ما به شما پیشنهاد می کنیم از مباحث علمی سریال لذت ببرید و ذهن تان را برای مباحث فلسفی آن فعال نگه دارید تا اثر بدی روی ذهن تان نگذارد. درام پرکشش آن هم که جای خودش، لذت مباحث علمی را دوچندان می کند. 

مروری بر نظریه‌های علمی مطرح شده در این سریال درباره برگشت‌پذیر بودن زمان به زبان ساده

از سفر در زمان تا جهان های موازی

در سریال «تاریک»، یک داستان واحد از چند زاویه و زمان روایت می‌شود اما تمامی اتفاقات به هم مربوط هستند. در واقع صحبت از این است که اتفاقاتِ امروز ما فقط میراث‌دارِ گذشته نیست بلکه گاهی ممکن است از آینده نشئت بگیرد. یعنی زمان به باور همیشگی ما به صورت خطی ممتد و غیرقابل بازگشت نشان داده نمی‌شود بلکه به معنی نظریه اینشتین(مبنی بر مکان-زمان) یک چیز واحد است. چند نظریه از این دست در سریال مطرح می‌شود که در ادامه به زبان ساده به آن‌ها می‌پردازیم:

  چرخه ۳۳ ساله

در سریال تاریک، مسئله سفر در زمان در دوره‌های ۳۳ ساله اتفاق می‌افتد. مثلا برای شخصیت‌ها امکان سفر به ۳۳ سال آینده یا ۳۳ سال گذشته فراهم می‌شود. اگر دقت کنید در آغاز هر سال، لحظه تحویلِ سال، ساعت و زمان خاصی دارد. مثلا یک بار ساعت ۸:۲۰ صبح، یک بار ساعت ۱:۳۰ بامداد و یک بار تقریبا ۹ صبح و … . این‌ها به این معناست که سال ما دقیقا ۳۶۵ روز نیست بلکه یک دوره ۳۳ ساله طول می‌کشد تا لحظه تحویلِ سال دوباره به همان ساعت و زمان خاص برسد و مثلا بشود ۸:۲۰ . البته در متون کهن یهود هم این چرخه ۳۳ ساله آمده است. 

  تناقض «پدربزرگ»

این تناقض به شکل جذابی در «تاریک» مطرح شده است. یکی از دلایلی که فیزیک‌دانان را از قبول ایده سفر در زمان باز می‌دارد، مسئله وجود تناقض‌های زمانی است که شامل چند مورد می‌شود. یکی از معروف‌ترینِ آن‌ها «تناقض پدربزرگ» است که اولین بار نویسنده‌ای فرانسوی در سال ۱۹۴۳ آن‌را مطرح کرد که می‌گوید: «فرض کنید شما بتوانید به گذشته دور سفر کنید و در آن‌جا پدربزرگ خود را بکشید. این موضوع به این معنی است که شما دیگر به وجود نمی‌آیید تا به گذشته سفر کنید و پدربزرگ‌تان را بکشید!» سریال روی تاثیر آینده بر گذشته و زمان که به جای شکل خطی، دایره وار است و تاثیرات زمان های مختلف برهم تاکیدات جالبی دارد.

سریال تاریک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

 تناقض «خودساخته»

در جایی دیگر از سریال «تاریک» می‌بینیم که یک نفر مخترع «وسیله» یا همان «ماشین زمان» است که در اصل شخصِ دیگری از آینده، این وسیله اختراع شده را به او تحویل می‌دهد تا از رویش بسازد. در واقع مخترع، اگر وسیله کامل شده آینده را نمی‌دید، امکان و دانش ساختش را پیدا نمی‌کرد و چون آن را دیده بود، توانست ماشینِ زمان را بسازد(!) حالا سوال این‌جاست که چه کسی واقعا ماشین را ساخته؟

جهان‌های موازی

در انتهای فصل ۲، با تمام شدن سریال، «مارتا» یکی از کاراکترها ظاهر می‌شود که همان لحظه، جنازه‌ خودش روی زمین است. «جوناس» شخصیت مقابلش از او می‌پرسد تو از کدام زمان آمدی؟ مارتا پاسخ می‌دهد: «بهتر است بپرسی از کدام جهان؟» ایده جهان‌های موازی از نظریه «گربه شرودینگر» گرفته شده است. «اروین شرودینگر»، فیزیک‌دان اتریشی و از بنیان‌گذاران فیزیک کوانتوم، برای درک بهتر کوانتوم می‌گوید: «تصور کنید یک گربه داخل یک گاوصندوق باشد و به گاوصندوق هم سم گازی متصل کنید. مسلما تا قبل از باز کردن در گاو صندوق، گربه هم مرده است و هم زنده و تا آن را باز نکنیم متوجه نمی‌شویم. از این‌جا جرقه‌ای تولید شد که شاید در جهانِ دیگری این گربه زنده باشد و در جهانی مرده(!)» در سکانس‌های مختلفی از سریال «تاریک» اشاره به جهان‌های موازی می‌شود.

به طور مثال، شخصیت پیر «جوناس»(که هنوز نمی‌دانیم چرا اسمش شده «آدام») به گذشته رفته و به جوناسِ جوان می‌گوید: «من می‌دانم جنگ‌ها کی شروع و کی تمام می‌شوند؟ کدام سهم را بخرم و کجا سرمایه‌گذاری کنم؟ می‌دانم تو به چه فکر می‌کنی اما نمی‌دانم همتای خودم(در جهانی موازی) چه می‌کند؟» یا در ابتدای سریال، عکسی از خانواده کانوالد نشان داده می‌شود که همگی می‌خندند و در جایی دیگر همان عکس را می‌بینیم ولی هیچ‌کدام در آن نمی‌خندند!(اشاره به جهانی  موازی).

  کوانتوم و میدان هیگز

این یکی از آن موضوع‌هاست که اگر کوانتوم را درک نمی‌کنید، باید بگویم تنها نیستید. بسیاری از فیزیک‌دانان بزرگ اذعان کرده‌اند کسی که بگوید کوانتوم را فهمیدم‌ در واقع آن را نفهمیده. مثلا در کوانتوم وقتی یک توپ را پرتاب می‌کنیم ممکن است از شهر دیگری سر در آورد یا اگر توپ مدام در حال رفت و برگشت به دو سمت خیابان باشد، بعد از مدتی نمی‌ایستد بلکه سرعتش بی‌نهایت می شود. در ادامه به ساده‌ترین شکل، این قسمت کوانتومی را توضیح  می دهیم. تقریبا همه می‌دانند اتم چه شکلی است. فرض کنید داخل اتم مانند منظومه شمسی خود ماست. اتم از ذرات زیاد زیر اتمی تشکیل شده است که ما با چندتای آن کار داریم؛ هسته‌ها و الکترون‌ها. تقریبا ۹۹.۹ درصد فضای داخل اتم خالی است. اتم‌ها مولکول می‌سازند و مولکول‌ها مواد، اجسام و جانداران را. بنابراین هر چیزی که می‌بینیم ۹۹.۹ درصدش خالی است پس چه چیزی سبب می‌شود اجسام وزن داشته باشند؟  

سریال تاریک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

  اثر حضور: ما نمی‌توانیم داخل اتم را ببینیم. چشم ما برای دیدن هر چیزی نیاز به بازتابش دارد. میکروسکوپ‌ها هم فقط این بازتابش را بزرگ‌نمایی می‌کنند. در میکروسکوپ الکترونی به جای باریکه نور از باریکه الکترون استفاده می‌شود. برخورد یک باریکه از الکترون به جسم و بازتابش آن می‌شود تصویری که می‌بینیم اما یک باریکه از الکترون برای اتم مانند این است که مقدار بسیار زیادی سیاره وارد منظومه شمسی ما شوند. مطمئنا نظم منظومه به هم خورده و دیگر حالت قبل را ندارد، برای همین نمی‌شود با وسایل ساده و حتی پیشرفته داخل اتم را دید چون تا به آن نگاه کنیم تغییر می‌کند. این به فلسفه‌ای ربط پیدا می‌کند که می‌گوید اگر ما به چیزی نگاه کنیم آن چیز مثل قبل نخواهد بود و حضور ما باعث تغییر محیط می‌شود.

  بوزون هیگز: اگر فضای داخل اتم واقعا خالی است پس چه‌چیزی باعث جرم‌دار شدن ما و تمامی اجرام می‌شود؟ برای دیدن داخل اتم، دانشمندان تونل‌های بسیار طویلی ساختند تا با آن، اتم‌ها را از جهات مخالف با سرعت نور به هم برخورد دهند. وقتی دو اتم به‌هم می‌خورند یا یک هسته سنگین به یک اتم می‌خورد انفجاری صورت می‌گیرد که آثارش در حد هزارم ثانیه است اما بسیار مهم. پس از چندین سال آزمایش و استفاده از اتم‌های گوناگون در نهایت ذره‌ای زیر اتمی کشف شد که قبلا پیش‌بینی شده بود؛ «ذره هیگز»  که مسئول جرم‌دار کردن تمامی مواد است. تمام این‌ها را گفتیم تا برسیم به ذره‌ای که در سریال «تاریک» ادعا می‌شد، آن را کشف کرده اند و در اختیار دارند. به همین دلیل میدانی کروی در سریال به تصویر کشیده می‌شد که توسط آن می‌شود به زمان‌های مختلف سفر کرد (یا حتی دنیا‌های موازی). این کره از همین میدان هیگز ساخته شده است البته با چاشنی تخیل زیاد. 

 کرم‌چاله

در سال ۱۹۳۵ فیزیک دانان «آلبرت اینشتین» و «نیتن روزن» با استفاده از نظریه‌ نسبیت عام، پیشنهاد وجود پلی را میان فضا-زمان مطرح کردند. این مسیر به افتخار این دو دانشمند بزرگ پل اینشتین-روزن نام گذاری شد. طبق این نظریه پل اینشتین-روزن یا کرم‌چاله‌ دو قسمت مختلف از فضا-زمان را به یکدیگر متصل می کند که با عبور از این میانبر، می‌توان از نقطه‌ای در فضا-زمان به نقطه‌‌ای دیگر منتقل شد. از نقاط قوت سریال «تاریک» این است که کرم چاله را به درستی تصویر کرده است. کرم چاله به صورت کروی یکی از مباحث دقیق علمی است. وقتی یک کُره از سطح دو بعدی عبور کند، اثر می‌شود دایره و وقتی یک اَبَر کُره(کُره‌ای با بیش از سه بعد) از دنیای ما عبور کند حتما اثرش می‌شود یک کُره. در واقع دروازه‌های عبور، آن چه ما تصور می‌کنیم، نیستند.

  تلاش برای تغییر اتفاقات گذشته از لحاظ علمی

در سریال می‌بینم که «اولریخ» همراه «هلگه» به گذشته سفر می‌کند تا جلوی او را بگیرد ولی همان اتفاقی می‌افتد که قرار بوده است. در واقع این سریال بیان می‌کند تلاش ما برای تغییر لزوما ملموس نیست چون اگر به گذشته سفر کنیم و چیزی را تغییر دهیم، دو دنیا را نمی‌بینیم که بتوانیم مقایسه کنیم بلکه دنیا از اول همان بوده که ما تغییر دادیم. مثلا فکر کنید ما به گذشته بر می‌گردیم و هیتلر را می‌کشیم. وقتی به آینده برمی‌گردیم خودمان هم نمی‌فهمیم هیتلری وجود داشته که آن‌قدر جنایت کند! پس خط زمانی دایره‌وار و حلقه‌ها همیشه وجود دارند.در پایان لازم است اشاره کنیم این پرونده جنبه و مصداق علمی ندارد و فقط برای راحتی مخاطب به ساده‌ترین شکل ممکن بیان شده و ممکن است در جاهایی از نظر علمی خطا داشته باشد. توجه کنید این مطلب، یک راهنمایی ساده برای درک سریالی علمی است که سعی دارد بزرگ‌ترین نظریه قرن یعنی درهم تنیدگی زمان و ماده را شرح دهد. امیدوارم از دیدن فیلم لذت ببرید. 

سریال تاریک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
 
ممکن است شما دوست داشته باشید

1

دیدگاه بگذارید

Please Login to comment
1 Comment threads
0 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
1 Comment authors
mohammadreza Recent comment authors
  Subscribe  
Notify of
mohammadreza
Member
Active Member
mohammadreza

*خطر اسپویل** فارغ بحث های علمی در مورد کاراکترها و فیزیک و زمان موضوع جالبی که هنگام تماشا به ذهنم رسید اپیزود آخر سیزن آخر بود. اسم اپیزود پارادایس ( بهشت ) بود. اون مرد ساعت ساز برای من نماد خدا بود و اون پسر و همسرش هم آدم و حوای اصلی. فرزندشونم انسان امروزی. اون پل که میخاستن ازش رد بشن و باعث تصادف شون می شد همون میوه ممنوعه بود( پل میتونه نماد همون سفر در زمان هم باشه) و حادثه ناگواری پیش میاد براشون و در پی این حادثه ناگوار از بهشت رانده می شن و مرد… ادامه »